به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز دوشنبه ۲۹ آبان ماه در حالی چاپ و منتشر شد که گمانهزنیها درخصوص واگذاری نوار غزه به تشکیلات خودگردان، بازدید یک و نیم ساعته فرمانده کل قوا از نمایشگاه هوافضای سپاه، «بنزین برای همه» موافقان و مخالفان در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
حنیف غفاری طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه جوان نوشت: روزنامه گاردین در یکی از تحلیلهای اخیر خود در خصوص جنگ غزه به نکات قابلتأملی اشاره کرده است: «به نظر میرسد پس از اقدامات (جنایات) اسرائیل در بیمارستان شفای غزه، تنشها در پشتپرده میان واشینگتن و تلآویو در حال افزایش است. هنوز استراتژی تلآویو در قبال نبرد غزه از سوی امریکاییها قابل پذیرش و هضم نیست. سرنخهایی مبنی بر اینکه اسرائیل طی روزهای آتی از سوی امریکا تحت فشار قرار گیرد، در حال نمایان شده است»
رمزگشایی از مواضع مقامات امریکایی و صهیونیستی و حتی طرح رسمی موضوع استعفای نتانیاهو برای نخستین بار از سوی یائیر لاپید، رهبر مخالفان وی، جملگی بیانگر شکست مشترک واشینگتن و تلآویو در تطبیق ابعاد فرامتنی و متنی نبرد است؛ در ابعاد فرامتنی، شاهد تشدید صهیونیسمستیزی در جهان، حتی امریکا و کشورهای اروپایی هستیم. ضمن آنکه استمرار جنگ غزه و حمایت بایدن از جنایات رژیم کودککش صهیونیستی، منجر به از بین رفتن سبد رأی قبلی او در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ و زمینهسازی برای شکست دموکراتها در انتخابات سال آینده شده است. در ابعاد متنی نیز برخلاف هدفگذاری نتانیاهو در روزهای نخستین نبرد، نه خبری از کشف مجاری ارتباطات کلان زیرزمینی حماس در نوار غزه است و نه خبری از نابودی مقاومت اسلامی فلسطین. ضمن آنکه دهها نظامی صهیونیست نیز طی ۷۲ ساعت اخیر به دست رزمندگان حماس و در عملیاتهای کمین به هلاکت رسیدهاند. مشاهده نشانههای فرسایشی شدن جنگ غزه، واشینگتن را نیز شدیداً نگران کرده است. بایدن تصور میکرد در عرض چند روز قدرت تغییر کلان معادله در جنگ غزه را خواهد داشت و بر همین اساس، مدیریت پشتپرده میدان جنگ غزه را بر عهده سنتکام و پنتاگون سپرد. اما اکنون جنگ غزه تبدیل به پاشنه آشیل مشترک نتانیاهو و بایدن در سطح خرد و امریکا و رژیم صهیونیستی در سطح کلان شده است.
معادلات جاری در نوار غزه، در حال تبدیل شدن به گرهی کور و کلافی سردرگم به ضرر منافع امریکا و رژیم صهیونیستی است. در چنین موقعیتی تشدید تنشهای پشت پرده میان بایدن و نتانیاهو و حتی تسری آن به سطح آشکار موضوعی طبیعی محسوب میشود. تشدید این روند، معلول شکلگیری و تجمیع پارامترهای متنی و فرامتنی شکست صهیونیستها و امریکا در جنگ غزه تلقی میشود. با این حال، منازعه بایدن- نتانیاهو بر سر جنگ غزه که طی روزهای آتی شاهد عینیتر شدن آن خواهیم بود، گزارهای تحت عنوان شکست مشترک واشینگتن-تلآویو در جنگ غزه را ابطال نخواهد کرد. رئیسجمهور امریکا پس از احراز شکست صهیونیستها در نوار غزه ترجیح میدهد حساب خود را از نتانیاهو تا حدی جدا کند، اما بایدن بسیار دیر به خود آمده است!
همگان به یاد دارند که طی روزهای سپری شده از جنگ غزه، امریکاییها صراحتاً با هرگونه آتشبس در نوار غزه مخالفت کرده و حتی نسلکشی کودکان بیگناه را نیز تحت فرماندهی خود صورت دادهاند. از این رو بایدن شریک جرم مطلق نتانیاهو در جنایات صورت گرفته در نوار غزه بوده و در شکست نهایی رژیم جعلی صهیونیستی در عملیات طوفان الاقصی نیز سهیم است. بایدن در سال ۲۰۲۰ میلادی و در رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری، مدعی بود که به دلیل تبحر در حوزه سیاست خارجی، به ماجراجوییهای ترامپ در جهان سیاست پایان خواهد داد! اما او (بایدن) در دوران ریاست جمهوری خود به بانی و پیامآور دو جنگ اوکراین و غزه تبدیل شده است.
مرتضی کامل نواب طی یادداشتی در شماره امروز خراسان نوشت: کلیدواژه اصلی مقام معظم رهبری در دیدار با فقهای شورای نگهبان، برگزاری «انتخابات پرشور» بوده است. این دستور اساسی که خطاب به جمعی خاص گفته شده دارای پیامی ویژه به تمامی عناصر انقلابی و برگزار کنندگان انتخابات است. مشارکت حداکثری و حضور مردم پای صندوق رای امری است که همیشه مقوم نظام جمهوری اسلامی بوده است. همین امر است که تلاش برای افزایش مشارکت را اساسی میکند. اما چه عناصری مشارکت عمومی را افزایش خواهد داد؟ بدون شک شرایط عمومی کشور و امید به اصلاح آن از طریق صندوق رای یکی از اساسیترین عناصر در این زمینه است. وضعیت اقتصاد و معیشت عمومی مردم میتواند مشوق یا مانع جدی برای مشارکت طلبی آنها در شرایط سیاسی کشور باشد. در چند ماهه اخیر تورم ماهانه کاهش ویژهای داشته، اما تورم سالانه هنوز عدد بالایی است. به ویژه آن که برخی رشد قیمتها در سالهای اخیر آن قدر بالا بوده که حتی باوجود کنترل تورم، بازهم شرایط عمومی معاش تحت فشار است. تلاش دولت محترم در این زمینه قطعا موثر بوده و امید است که وضعیت بهتری را رقم بزند. عنصر مهم و اساسی دیگر مسئله «نمایندگی سیاسی» اقشار مختلف است. مجلس شورای اسلامی، عصاره فضائل ملت است و یکی از معانی این امر وجود نمایندگانی از تمامی اقشار جامعه است. یعنی همه مردم با انواع دیدگاهها باید احساس کنند که نمایندهای در حاکمیت دارند تا حرفشان را بزند. این یعنی امکان تغییر و تصحیح براساس نگاه و گفتمان این اقشار مختلف، از راهی در درون نظام میسر است و نیازی به فرصتطلبان بیرونی نیست. صندوق رای باید بتواند این نمایندگی حداکثری را تضمین بکند. البته آن چه در نهایت هر نماینده را به مجلس میفرستد اکثریت خواهد بود. اما با وجود این، اقشار مختلف باید امکان داشتن نماینده سیاسی که حرف و اندیشه آنان را در بالاترین سطوح سیاسی کشور بازنمایی کند، داشته باشند. این جاست که نقش مهم شورای محترم نگهبان مشخص میشود. شورای نگهبان براساس قانون باید با نظارتی استصوابی از ورود افراد نااهل به حاکمیت جلوگیری و زمینه حضور منتخبان دارای صلاحیت را، فارغ از گرایش سیاسی ایشان به مجلس فراهم کند. از همین جهت است که این نظارت به درستی با قواعد استصوابی صورت میگیرد چرا که صلاحیت لازم برای نمایندگی عموما کیفی است و قابلیت بررسی کمی را ندارد. بیان رهبر معظم انقلاب در دیدار با فقهای شورای نگهبان را هم باید در همین راستا دید؛ جایی که در این نگاه کیفی، نوعی از پذیرش افکار و گفتمانهای مختلف ذیل قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران وجود خواهد داشت. البته کار شورا بسیار دشوار خواهد بود؛ از یک طرف باید حراست صحیح و کاملی از انقلاب اسلامی داشته باشد و از ورود افراد بدون صلاحیت به حیطه نمایندگی جلوگیری کند و از طرف دیگر باید اجازه دهد تا تمام مردم صدایی رسا در حاکمیت داشته باشند و امکان انتخاب افرادی که نمایندگی آنها را به درستی انجام دهند، داشته باشند. باید پذیرفت که پلتفرم احزاب و جریانهای سیاسی در این زمینه بسیار کارآمد است. هم از این نظر که صدای بخشی از مردم را به صورت رسمی نمایندگی میکند و هم از این جهت که اضلاع حاکمیت میتواند با آن به صورت مستقیم گفتگو کند البته تحزب مزایای دیگری مثل تعهد پس از رأی آوری هم دارد. خلاصه این که حضور حدود ۲۴ هزار نفر در عرصه نامزدی انتخابات نشان از امکان برگزاری یک انتخابات پرشور دارد. از این جا به بعد موضوع در دست متولیان است که ذیل قانون و براساس منویات مقام معظم رهبری بتوانند وظیفه خود را به درستی انجام دهند تا گام نهایی یعنی مشارکت حداکثری از سوی آحاد مردم در یازدهم اسفندماه برداشته و منجر به تشکیل مجلسی کارآمد، شجاع و انقلابی شود.
پیمان مولوی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان نسخه نجات صندوقهای بازنشستگی؟ نوشت: جامعه ایران جامعه جوانی است و بازنشستگی زودهنگام برای چنین جامعهای تاثیرات منفی به دنبال دارد. گرچه که میدانیم دلیل تصمیم جدید برای افزایش سن بازنشستگی کاهش فشار از دوش صندوقهای بازنشستگی است؛ اما باید به این نکته هم توجه داشت که صندوقهای بازنشستگی در ایران عملکرد مناسبی در طول دهههای گذشته نداشتهاند. همه صندوقها از صندوق تامین اجتماعی نیروهای مسلح، صندوق بازنشستگی کشور و سایر صندوقهای بازنشستگی عملکردشان از کلیت اقتصاد ایران خارج نیست، ظرفیت اقتصاد ایران ظرفیت مشخصی است و نمیتوان برخلاف جریان آب این حجم از صندوقهای بازنشستگی هم حرکت کرد. از ابتدا برنامهریزیها در مورد سن بازنشستگی در ایران بسیار اشتباه بود و در یک برههای سن بازنشستگی افراد به ۵۰ سال یا حتی کمتر از این سن هم رسید که همین مساله اتفاقی خطرناک در نظام تامین اجتماعی بود. در این شرایط بهترین مدیریت هم برای نجات صندوقها ناتوان هستند ضمن آنکه طی سالهای گذشته شاهد تغییرات بسیار زیادی از سوی این صندوقها بودهایم، البته یک بخشی از این نوع سیاستگذاری در خصوص افزایش سن بازنشستگی به کم کردن فشار از دوش صندوقهای بازنشستگی برمیگردد. اما نکته اینجاست که کمک به صندوقهای بازنشستگی به رشد اقتصادی ایران وابسته است اگر رشد اقتصادی ادامه داشته باشد، میتوان به این حمایتها هم امید داشت، اما با این میزان رشد سرمایه و وضعیت تورم موجود و عدم تشکیل سرمایه ثابت نمیتوان آینده امیدوارکنندهای را در حوزه بازنشستگی متصور بود، اما در صورت تصویب این مصوبه در کوتاهمدت و میانمدت، افزایش سن بازنشستگی و مدت زمان اشتغال بیشتر میتواند تاثیر مثبتی روی صندوقهای بازنشستگی داشته باشد، اما در بلندمدت تغییر زیادی روی این صندوقها ندارد. در کشوری که بخش زیادی از جامعه را دهه شصتیها تشکیل میدهند که یک دهه بعد هم وارد سن ۵۰ سالگی میشوند.
مسلما نیاز به خدمات درمانی در این افراد افزایش پیدا میکند و در صورتی که ۵ سال بیشتر این سن به تعویق بیفتد به این معنی است که باید حق بیمه بیشتری هم پرداخت کنند. البته در کشورهای اروپایی هم سن بازنشستگی و هم سابقه کار بالاست و در امریکا هم به همین ترتیب، اما شرایط این کشورها با ایران قابل قیاس نیست. در این کشورها زمانی که افراد بازنشسته میشوند هم میتوانند همه حق بازنشستگیشان را به صورت یکجا دریافت کنند و خودشان سرمایهگذاری جداگانهای داشته باشند و هم میتوانند حقوقشان را به صورت ماهیانه دریافت کنند و هر دو انتخاب برایشان وجود دارد. وضعیت بازنشستگی در ایران با کشورهای دیگر کاملا متفاوت است. زمانی که تورم در کشوری در طول ۲۰ سال گذشته نزدیک به ۲.۵ درصد بوده و حقوق بازنشستگانشان هم ۳ هزار دلار است با کشوری مثل ما که ۱۰ میلیون تومان حقوق بازنشستگانش است و در طول سالهای گذشته با تورمهای ۲۰ تا ۳۵ درصدی مواجه بوده ساختارهایش زمین تا آسمان فرق و رویکردهای متفاوتی هم دارند و این اتفاق به معنی اضمحلال قدرت خرید بازنشستگان است.
تا ۱۵ سال آینده دهه شصتیها وارد فاز بازنشستگی و دریافت خدمات درمانی میشوند که تغییرات در سن بازنشستگی (کم کردن یا بالا بردن این سن) در نهایت برای سیستم تامین اجتماعی بسیار سخت است، اما برای کم کردن فشار از روی این سیستم تنها راهحل بالا بردن سن بازنشستگان بوده که در برنامه هفتم هم آمده است.