به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز چهارشنبه ۲۵ مردادماه در حالی چاپ و منتشر شد که شبهای سرخ اسرائیل، وضعیت زندانها و زندانهای تعطیل شده، حکم بازداشت ترامپ، بهره برداری از ۱۵ میلیارد دلار طرح نفت و گاز و یک قدم تا آزادسازی قیمت خودرو در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتهای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
محمدرضا یوسفی شیخرباط طی یادداشتی در شماره امروز شرق نوشت: رئیس سازمان بسیج مستضعفین گفت: طرحهایی در دو موضوع فرزندآوری و ازدواج آسان تعریف شده است. غیر از این دو مورد، بحران دیگری در ایران نداریم. او اشاره کرده که دشمن در ایجاد این بحران نقش داشته است. وی در ادامه، راهحل بحران کمآبی را نیز کار و مدیریت جهادی بیان کرده است. (آفتابنیوز، ۲۲ مرداد ۱۴۰۲) براساس دادههای آماری، نرخ رشد جمعیت در پنج سال ۹۰ تا ۹۵، ۱.۲۴ درصد بوده است. این نرخ در سال ۱۴۰۱، کمتر از ۷۷. درصد تخمین زده شده است (خبرگزاری فارس، ۲۱ دی ۱۴۰۰)؛ بنابراین رشد جمعیت ایران از مرز جایگزینی کمتر شده و پیشبینی شده است که باز این روند ادامه داشته باشد. نرخ جایگزینی جمعیت برای کشورهای پیشرفته ۲.۱ و میانگین جهانی ۲.۳۳ است، اما در ایران با توجه به کاهش نرخ باروری، نرخ جایگزینی فرایندی نزولی و نگرانکننده یافته است.
براساس دادههای آماری، تعداد ازدواج در سال ۱۴۰۱ نسبت به سال قبل بیش از هشت درصد کاهش یافته است و البته آمار تعداد طلاق نیز افزایش داشته است. (ابتکار، ۲۸ خرداد ۱۴۰۲) همچنین تعداد متولدین سال ۱۴۰۱ نسبت به سال پیش، بیش از ۱۸ درصد کمتر شده است. (همشهری، ۲۳ مرداد ۱۴۰۲) بنابراین سیاستهای تشویقی که در قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت تصویب و اجرا شده، کارساز نبوده است، زیرا تا زمانی که سیاستگذار با اتکا بر تحلیلهای علمی، به متغیرهای کلیدی مؤثر بر رشد جمعیت مانند رکود، تورم، بیکاری، بیثباتی اقتصادی و فقدان آینده روشن که موجب گسترش فقر جامعه شده است، توجه نکند، برونرفت از بحران جمعیتی ممکن نخواهد بود. به واقع این بحران معلول سایر عوامل است و بدون توجه به ریشههای آن نمیتوان بر این مشکل فائق آمد. برای مواجهه با این بحران نمیتوان به خطابه و ابراز نگرانی و ذکر پیامدهای منفی آن بسنده کرد و چنانچه تجربه قانون حمایت از خانواده نیز نشان داد، با سطحینگری نمیتوان بر این بحران غلبه کرد. دلایل متعددی موجب تغییر روند جمعیتی کشور شده است. برخلاف دنیای سنتی که فرزندان از کودکی در امور معیشتی نیز به یاری خانواده میآمدند و باری از دوش آنان برمیداشتند، در دنیای امروز و بهویژه در ایران، فرزند تا بزرگسالی باید مورد حمایت مالی خانواده باشد و هزینهای را بر آنان تحمیل میکند. از سوی دیگر محدودیتهای درآمدی بهویژه در دهه ازدسترفته ۹۰ ناشی از رشد نرخ بیکاری جوانان، تورم، بیثباتی اقتصادی، نااطمینانی نسبت به آینده، افزایش وحشتناک اجارهخانهها و مانند آن موجب افزایش هزینههای زندگی و شکلگیری تله فقر شده است. طبیعی است که انگیزه ازدواج و فرزندآوری کاهش یابد. از سوی دیگر نگرش فردگرایی در میان نسل جدید شدیدا رشد کرده است. گروههایی از آنان به مقوله دینداری، ازدواج، تعهد و فرزندآوری به گونه دیگری نگاه میکنند.
بر اثر ترکیب دو عامل فرهنگی و اقتصادی یادشده، گروههایی از جوانان به سمت راههای جایگزین ازدواج مرسوم رفتهاند؛ بنابراین بحران جمعیتی با نگاهی جامع به عوامل اقتصادی و فرهنگی آن قابل فهم است. بحران معیشت نیز خود معلول مجموعه رویکردهایی است. ناکارآمدی، فساد سیستماتیک، نوع تعامل با جهان بیرون و نوع نگاه به اقتصاد موجب پیدایش مجموعه بحرانهای کنونی شده است. رویکردی که به اقتصاد اصالت نمیدهد و اهداف سیاسی را مقدم بر رفاه، معیشت و حقوق مردم میداند. رویکرد مدیریتی که هر روز تنگتر از گذشته شده و حلقه بسته سیاست و اقتصادی رانتی را شکل داده است و حل مسائل فرهنگی را از طریق تحکم و وضع قانونهای خلاف عرف جامعه دنبال میکند، بحرانزاست. رویکردی که نتیجه آن دولت بیبرنامه، ناکارآمد با اعضایی کمتجربه در شرایط خطیر کشور شده است.
پیمان مولوی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با تیتر معمای نوسانات دلار نوشت: اقتصاد ایران به نوسانات مرتبط با نرخ دلار پیوند خورده است؛ برای درک این موضوع کافی است به واکنش بازارها نسبت به خبر آزادسازی داراییهای مسدودی ایران در سایر کشورها نگاه شود. با هر خبر مثبت درباره مذاکرات و مناسبات ارتباطی ایران با سایر کشورها، بازارها واکنش مثبت نشان میدهند و هر خبر منفی درباره نوسانات بازارها را وارد دورهای از بحران و نوسان میکند. از پوشاکی که به تن داریم تا لپتاپ و موبایلی که در دست داریم و... همه به بازار ارز و نوسانات مرتبط با آن مرتبط هستند. کافی است شاخص کالایی CRB INDEX را ببینید که متوجه شوید از انرژی تا کشاورزی و از فلزات اساسی تا فلزات گرانبها همه و همه مبتنی بر دلار جهانی usd index حرکت کرده و دچار تغییر میشوند.
امروز در اقتصاد ایران تورم بالای ۴۰ درصد سالانه را از سر میگذراند، امریکا هم تورم ۹ درصدی خود را به ۳ درصد کاهش داده است. تورم در امریکا معادل ۳ درصد بوده و برای همه فعالان اقتصادی مشخص است که ریال میتواند در یک سال ۳۷ درصد کاهش ارزش داشته باشد. این روند در اقتصاد ایران رخ میدهد و خبر آزادسازی ۶ میلیارد دلار داراییهای مسدودی ایران هم نمیتواند خدشهای به آن وارد سازد. علت این مشکل هم در نظام تصمیمسازیهای داخلی کشور نهفته است و نباید ریشه آن را در خارج جستوجو کرد. ازسوی دیگر نوسانات نرخ دلار سرنوشت همه ما را تحتالشعاع قرار داده است.
حفظ ارزش ریال دراختیار دولتها و از وظایف بانک مرکزی است، ولی وقتی از مهمترین ابزارها در زمانی که باید بهره ببرد، نمیبرد، شما نمیتوانید انتظار معجزه داشته باشید. برای اینکه ببینیم ریال بیش از این ارزش از دست خواهد داد یا نه، به سه پرسش زیر باید فکر کرد: آیا نقدینگی با همین شیب صعودی خواهد بود؟ آیا رشد اقتصادی ایران زیر ۳درصد خواهد بود؟ آیا تورم در همین سطح پایا خواهد شد؟
جلال خوشچهره طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار با عنوان تهران – واشنگتن؛ توافق بر سر چه؟ نوشت: این روزها کانون توجه تفسیری و تحلیلی محافل سیاسی و رسانهای ایران و جهان، توافقی است که میان تهران و واشنگتن صورت گرفته است. توافقی که در فرایندی به نسبت پیدا و پنهان از مذاکرات، سرانجام به آزاد سازی بخش کوچکی از پولهای بلوکه شده ایران و آزاد شدن پنج تن از زندانیان دو تابعیتی انجامیده است. البته نه پول آزاد شده، آنگونه که امریکاییان برایش سناریو تدارک دیدهاند، هنوز در اختیار تهران قرار گرفته و نه زندانیان دو تابعیتی توانستهاند خاک ایران را ترک کنند.
مخالفان و موافقان این توافق، هریک از منظر خود به موضوع مینگرند. نکته استثنایی در این میان، تفاوت رفتاری است که جریانهای افراطی و مخالفان سنتی – چه داخلی و چه خارجی- هرگونه توافق میان تهران و واشنگتن تا پیش از این داشتهاند. در حالیکه افراطیون بیرونی بابت این توافق «جوبایدن» و دولت او را به چوب شماتت و انتقاد گرفتهاند، اما تندروهای داخلی این توافق را دستاوردی چشمافسا تلقی کرده و آن را یک پیروزی بدون تن دادن به برجام تفسیر و تحلیل میکنند. نکته طعنهآمیز اینکه برای نخستین بار میان افراطیون و تندروها داخلی و خارجی انشعاب نظری رخ داده است. مهمتر اینکه تندروهای داخلی، برخلاف گذشته دیگر سخن از قبح مذاکره با امریکاییان نمیگویند و آن را به مثابه زهر هلاهل تعبیر نمیکنند. شاید بتوان این اتفاق را به فال نیک گرفت و چنین رویکردی را گامی به سوی «واقعگرایی ناگزیر» از سوی این طیف از کنشگران سیاسی تلقی کرد.
تندروهای بیرونی اما، تلقی دیگری از توافق محدود کنونی دارند. آنان نگران انجام توافقهای بزرگتری هستند که ممکن است ابتکار عمل تبلیغاتی – سیاسی را در خدمت به انزوای پر هیزینه ایران در جامعه جهانی دچار تهدید کند. از این رو، تندروهای بیرونی کارزار گستردهای را در این باره به راه انداختهاند. این کارزار در آستانه دو رویداد مهم صورت میگیرد: سالگرد مرگ تأسفبار «مهسا امینی» و شروع ناآرامیهای سیاسی – اجتماعی در ایران و نیز ۱۸ اکتبر (۲۶ مهرآینده) که موعد انقضای سه بخش اصلی قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد در چارچوب توافقنامه برجام است.
اینکه مخالفان وموافقان در تفسیر و تحلیل توافق اخیر تهران – واشنگتن چه میگویند و چه برداشتی از آن دارند، بیرون از چارچوب مفهومی این سطور است. خاصه آنکه غالب نظرات ابراز شده، توجه خود را بر «چگونگی» انجام این توافق متمرکز کرده و کمتر به آنچه ماهیت این توافق را معنا میبخشد، پرداختهاند. در واقع با وجود ابهامها در توافق کنونی، پرسش اصلی آن بود که دو طرف به راستی «چه» توافقی را در دستور کار خود قرار داده و چه پیامدهایی را میتوان بر آن متصور بود. این مهم، همانی است که تهران – واشنگتن به رغم همه فشارهای پیشروی خود، ترجیح میدهند همچنان در پشت پرده و دور از جنجالهای رسانهای باقی بماند. از این رو کشف رمز از این توافق، کاری است که مفسران و تحلیلگران میبایست در دستور کار خود قرار دهند. کشف چگونگی توافق، حالا امری مربوط به گذشته است و تا همیشه میتوان دربارهاش گفت و نوشت. آنچه پیشرو است، وظیفه مفسران و تحلیگران برای پیشبینی رخدادهای آینده خواهد بود.
اگر رخدادهای داخلی ایران و پیشبینیها در اینباره را به مفسران و تحلیلگران داخلی واگذاریم، ۱۸اکتبر پیشرو به عنوان یک متغیر نمیتواند از کانون توجه تحلیلگران سیاست خارجی بیرون باشد. این متغیر همچنان سایه سنگین خود را بر این مهم خواهد داشت که تهران و واشنگتن بر سر «چه» توافق کردهاند؟ آیا این توافق، راهی برای برون رفت از چالشهایی خواهد بود که تهران را از بسیاری مشکلاتش در کسب دوباره جایگاه جهانی او خلاص کند؟ آیا توافق کنونی به ایجاد همسویی بروکسل (مقر اتحادیه اروپا) با واشنگتن برای کاهش تنشهایش با تهران خواهد انجامید؟ در این صورت ۲۶ اکتبر به مثابه نقطه عطف در کاهش تنشها با تهران میشود چنانچه به راستی، توافق کنونی ماهیتی راهگشا در این باره داشته باشد. در غیر این صورت، توافق بر سر «چه» همچنان پرسش و یک رمز باقی خواهد ماند.
۱۸ اکتبر (۲۶ مهر۱۴۰۲) بخشی از تحریمهای شکننده علیه ایران منقضی میشود. براساس قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد، در این تاریخ و در توالی اجرای توافقنامه برجام؛ ۱- فعالیتهای مرتبط با موشکهای بالستیک که برای حمل سلاحهای هستهای قابل طراحی باشند، رفع ممنوعیت میشود. ۲- ممنوعیت تجارت تسلیحاتی لغو و ۳- داراییهای ۲۳ فرد، شخصیت و نهاد مرتبط با برنامه هستهای و موشکی ایران رفع انسداد خواهد شد.
این وضع برای تهران گشایشهای تازهای را در نه تنها تقویت مالی – اقتصادی، بلکه توسعه برنامههای دفاعی – نظامی آن فراهم خواهد کرد. علاوه براین، تهران نفس تازهای در فضای جامعه جهانی خواهد کشید. اما آیا با توجه به اوضاع و شواهد موجود، چنین امری ممکن است؟ آیا سطح تنشها میان تهران – واشنگتن به اندازهای کاهش یافته که تأثیر خود را بر چگونگی غروب برجام بگذارد؟
ممکن است توافق تهران – واشنگتن به آزاد سازی بخشی کوچک از پولهای بلوکه شده ایران از یکسو و آزادی پنج زندانی دو تابعیتی ازسوی دیگر محدود باشد. در این صورت، نمیتوان به تأثیر گذاری این توافق بر آنچه ۱۸ اکتبر آبستن آن است، امید گره گشا داشت. ولی اگر این توافق دامنه گسترهای داشته باشد، شاید بتوان «غروب برجام» را نوید طلوع تازهای از روابط ایران با نه تنها غرب، بلکه جامعه جهانی دانست.
شواهد نگران کننده است؛ غربیها هنوز به عدم تعهد رسمی ایران به پروتکل الحاقی (پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای) معترضند. اروپاییان؛ به ویژه بریتانیا و اتحادیه اروپا همچنان تهدید به استفاده از مکانیسم JCPOA میکنند این مکانیسم چنین است که یکی از طرفهای توافقنامه برجام میتواند درباره عدم اجرا و انجام تعهدات از سوی طرف مقابل (ایران) معترض بوده و به این ترتیب مانع پایان تحریمها و محدودیتهای اعلام شده در برجام باشد. علاوه براین، بوروکراسیهای جاری در اروپا برای لغو تحریمها زمان بر خواهد بود. همچنین تفکیک تحریمها در دو شکل موضوعی و اشخاص با لحاظ اهداف آن در بخشهای هستهای، حقوق بشر، تروریسم و گره زدن اختلافات جاری با نقش تهران در ماهیت جنگ اوکراین، موانعی است که ۱۸ اکتبر را از درجه اهمیت ویژه برخوردار میکند. هنوز هیچ شاهدی بر اختلاف یا دوری واشنگتن از نگاه اروپاییان به موضوع برجام و اختلافهای دامنه دار آنها با تهران در دست نیست. در واقع همسویی امریکا – اروپا در این باره به قوت خود باقی است؛ بنابراین ممکن است در موعد غروب برجام، شاهد اعمال مقررات صادراتی جدید و تحمیل فشارهای بیشتر علیه ایران باشیم اگر توافق تهران – واشنگتن محدود باشد در همان دو موردی که در بالا اشاره شد.