به گزارش «تابناک»، روزنامههای امروز چهارشنبه ۲۶ مردادماه در حالی چاپ و منتشر شد که شمارش معکوس برجام و تحلیلهای کارشناسان درباره نتایج احتمالی توافق، بحران آب در پایتخت آب؛ شهرکرد و پرونده آژانس در مورد ایران چگونه میتواند مختومه شود؟ در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
«جهانصنعت» طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت نوشت: آنهایی که در دهه ۱۳۵۰ جوان یا نوجوان یا میانسال بودند یادشان میآید رادیو به مثابه رسانهای که بیشترین شهروندان ایرانی را همراه خود میدید برخی برنامههای اختصاصی نیز برای گروههای اجتماعی تهیه میکرد و از راه صدا به گوش ایرانیان میرساند. یکی از این برنامهها که هر روز در ساعتهای نزدیک به ظهر پخش میشد برنامه کارگران بود. یکی از زیربرنامههای برنامه کارگران با نام «چرا هر بلایی است سر من میآید» بسیار جذاب و پرشنونده بود. در این زیربرنامه هر روز داستان یک کارگر بیاحتیاط یا یک محیط کار خطرناک را توصیف میکرد که نتیجه فعالیت در آن آسیب دیدن کارگر بود. به طور مثال یک کارگر دستش لای پرسهای سنگین میماند، یک کارگر صورتش از پریدن آتشهای سرچشمه گرفته از جوشکاری میسوخت، کارگر دیگری از داربست ساختهشده برای بالای ساختمانسازی میافتاد و… این زیربرنامه میخواست مهارتهای صیانت از خود را به کارگران و نیز تهیه و بهکارگیری تجهیزات ایمنسازی کارگران در کارخانهها و محیطهای کاری به کارفرمایان آموزش دهد.
شوربختانه باید گفت جامعه ایرانی امروز حالت همان کارگر بیاحتیاط را دارد یا همان کارفرمایی است که برای خرید تجهیزات ایمنی پول ندارد یا دارد و نمیدهد. ایران امروز از هر سو با بلاهای طبیعی و غیرطبیعی در سیاست داخلی، سیاست خارجی، امور اجتماعی، اقتصادی و سیاسی روبهرو میشود. سیل و کمآبی و خشکسالی، از کار افتادن نیروگاهها در اوج مصرف برق، خالی شدن سدها، کاهش و پایانپذیری ظرفیت تولید بنزین نسبت به مصرف، تورم پرشتاب و نفسگیر، سرمایهگذاری منفی در بخشهای گوناگون و عدم تعادلهای زیرساختی و نیز عقب افتادن ساخت و مرمت زیرساختهای فیزیکی در بخشهای گوناگون بلاهایی هستند که شهروندان ایرانی آن را تجربه میکنند و خشمگین شدهاند.
داستان نبود آب آشامیدنی در شهرکرد و برخی مناطق دیگر چهارمحالوبختیاری که روزگاری ۱۱ درصد آب ایران را تامین میکرد یک نمونه از همین داستان است و ایرانیان مصداق همان کارگرند که هر بلایی است سر اینها میآید. آیا ایرانیان آنقدر بدبختی بر سرشان آمده که نسبت به آن کرخت و جادوزده شدهاند؟ بیتابی شهروندان شهرکرد و اعتراض به بیآبی ۹روزه نشان میدهد آنها رفتاری مدرن داشته و درک کردهاند باید به دولت اجازه داد اگر توانایی دارد مساله را حل کند، اما این رفتار مدرن تابآوری لازم برای تشنههای شهرکردی را نداشت. حال البته هواداران دولت به بایگانی معجزه رفته و گفتهاند این بیآبی و نبود آب خوردنی در مرکز یک استان به دلیل کمکاری دولت روحانی است که البته این ترفند دیگر جایی در میان شهروندان ایرانی ندارد. حالا که دولت از دست بیعرضهها و غربگراها به دست انقلابیون و نیز کسانی که در دولت احمدینژاد وزیر و معاون بودند افتاده و تحریمها نیز دور زده شده است چرا باید شهروندان یک مرکز استان ۹ روز را با درد و رنج بیآبی سپری کنند.
زهرا توحیدیان طی یادداشتی در وطن امروز نوشت: گیلبرت در مستند «۶۰ دقیقه استرالیا» که فروردینماه سال جاری پخش شده، ادعاهای مضحکی را مطرح میکند؛ که مسؤول پروندهاش، فردی به نام قاضیزاده، عاشقش شده، برایش در زندان پیتزا و کیک تولد خریده و گیلبرت هم از احساساتش استفاده میکرده و اطلاعات به دست میآورده و نامههایی را روی کاغذ و دستمال کاغذی نوشته و به خانوادهاش در استرالیا رسانده است. اما وقتی میفهمد آزادیاش نزدیک است، به طرف میگوید علاقهای به او ندارد؛ قاضیزاده هم (که دچار شکست عشقی شده) گیلبرت را به زندان قرچک میفرستد و آزادیاش را ۷ ماه به تأخیر میاندازد!
آنها که از ماجرا باخبرند به این روایت پوزخند میزنند. او در این مستند نمیگوید دادگاههایش چطور برگزار شده، یا چند بار و چطور با سفیر کشورش ملاقات کنسولی داشته، نمیگوید که در قرچک با دبیر وقت ستاد حقوق بشر و رئیس وقت سازمان زندانها دیدار کرده و آن دو، ساعتها با زندانیان از جمله گیلبرت گفتگو کردهاند و وقتی از او پرسیدهاند چه چیزی لازم دارد، از کمبود سبزیجات گلایه کرده و خواهان دسترسی به کتانیهایش شده تا علاوه بر سالن ورزشی، بتواند در حیاط بزرگ بندشان هم بدود. نمیگوید شایعه بیاساس خودکشیاش چطور در رسانهها پخش شده، یا اینکه هدفش از سفر به ایران چه بوده است؛ بلکه در مستند فقط روایت میشود که همسر اسرائیلیاش پس از دستگیری او، به او خیانت کرده و وقتی مجری از او میپرسد علت این موضوع چیست، خانم پژوهشگر خیلی راحت میگوید نمیداند و ترجیح داده به این بحث ورود نکند.
مهم آن است که در فقدان روایت صحیح از پروندههایی که بعد بینالمللی پیدا میکنند، فرصت برای داستانپردازیهای خیالی و خدشه به وجهه جمهوری اسلامی ایران و عدلیه آن فراهم میشود؛ از دستگاه قضایی و نهادهای امنیتی انتظار نمیرود جزئیات همه پروندهها را به اطلاع افکار عمومی برسانند، اما چه میشد اگر بخشی از اسناد ارتباطات خانم گیلبرت با شبکههای جاسوسی، به صورت مدیریت شده منتشر یا دلیل انتقال او به زندان قرچک بیان میشد؟ یا حتی بعد از آزادیاش، تصاویری از دوربینهای مداربسته از سلولهایش یا حتی حین بازجویی به رویت افکار عمومی میرسید یا بخشهایی از دادگاههایش با حضور وکیل و نماینده دولت متبوع او علنی میشد؟
دستگاه قضا به شفافیت هدفمند و پاسخگویی فعالانهتری نیاز دارد، چه خوب است حالا که رئیس عدلیه وارد میدان شده و چهره به چهره و از نزدیک پیچیدگیهای فرسایشی رسیدگی به پروندهها را میبیند، به این بخش همواره مورد غفلت نیز ورود کند تا جاسوسهایی، چون «کایلی مور گیلبرت» بعد از آزادی به لطف رأفت اسلامی، به دروغپراکنیهای خیالی مبادرت نکنند.
مرتضی مکی، تحلیلگر مسائل بینالملل طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی نوشت: چشمانداز احیای برجام بارها ایجاد شده بود و آقای اولیانوف، نماینده روسیه نیز در مصاحبههای خود از احیای قریبالوقوع برجام خبر میداد. در خصوص فضای موجود در مورد احیای برجام نیز با گمانهزنیهایی از سوی مقامات ایرانی، اروپایی و آمریکایی مواجه هستیم. ابهاماتی همچنان وجود دارد که توپ را در زمین یکدیگر میاندازند. ظاهرا جمهوری اسلامی ایران توپ را در زمین آمریکا انداخته و منتظر پاسخ آمریکاست. نکته جالب درباره اظهارنظر آقای امیرعبداللهیان درخصوص آخرین تحولات در پیشنویس متن نهایی اتحادیه اروپا این است که ایشان اعلام کرد اگر آمریکاییها انعطاف لازم را نشان ندهند، بحث از بنبست نکرده بلکه از گفتوگوی بیشتر سخن گفتند.
این امر نشان میدهد که برای جمهوری اسلامی ایران این آخرین متن نیست و اگر نتیجه مورد نظر را نداشته باشد به دنبال پایان دادن مذاکرات نیست و از ضرورت احیای برجام به خوبی آگاه است. ولی وزنه احتمالات مثبت درخصوص احیای برجام بسیار سنگینتر از وزنه عدم احیای آن است و این میتواند یک چشمانداز روشنی را از احیای برجام ایجاد بکند. بازار نیز نسبت به این موضوع واکنش نشان داده و ما شاهد کاهش ارزش دلار و سکه هستیم همانطور که در بازارهای دیگر نیز تا حدودی این نوسانات دیده میشود. اما قطعا شوک احیای برجام زمانی میتواند در روند تحولات اقتصادی کشور موثر باشد که بتوانیم از وضعیت احیای برجام، حداکثر بهرهبرداری و استفاده را بکنیم و همچون سال ۹۵ به گونهای نباشد که در روزهای احیای برجام، اظهارنظرها و رفتارهایی با هیاتهای دیپلماتیک و غیرتجاری صورت میگرفت که عملا برخی از آنها فرصت سوزی بود. ولی خوشبختانه در این دوره شاهد هستیم که مخالفان برجام نیز همگام و همسو با احیای برجام شدند که نکته مثبتی است و حالا امیدواریم که در صورت احیای برجام از این روند حداکثر بهرهبرداری بشود.
نباید فقط به جنبههای اقتصادی احیای برجام نگاه کرد. قطعا برجام تبعات زیادی هم در عرصه سیاست خارجی، سیاست منطقهای ایران و هم در برابر تحولات و بحرانهای خاورمیانه به دنبال خواهد داشت و همزمان با احیای برجام باید دستورکارهای دیگری را نیز مدنظر قرار دهیم. بهخصوص موضوع افایتیاف که باید تکلیف آن مشخص شود چراکه در غیر اینصورت، اگر گشایش مالی هم ایجاد شود بسیار محدود و سخت خواهد بود. به هر حال به نظر میرسد برجام ۲۰۱۵ در روندی اجرا شد که اگر به صورت کامل باقی میماند ایران با سهولت بیشتری میتوانست از منافع اقتصادی آن بهرهمند بشود، اما از برجام فعلی انتظار نمیرود که همچون سال ۹۵ آن فرصت و فضا را برای جمهوری اسلامی ایران ایجاد کند. شاهد بودیم در همان دو سالی که برجام اجرا شد، بیش از صد هیات تجاری و اقتصادی به ایران آمدند و یک فضای امیدبخش و اطمینان بخشی در کشور ایجاد شده بود، قراردادهای بلندمدتی با ایرلاینها و شرکتهای هواپیمایی، چون بوئینگ و ایرباس منعقد شد. توتال با یک سرمایهگذاری پنج میلیارد دلاری وارد عسلویه شد و حتی خودروسازهای اروپایی با جدیت بیشتری بعد از یک دوره تحریم وارد ایران شدند. اینها نشانهای از خوشبینی از فضای اقتصادی ایران در آن زمان بود، ولی در این شرایط به نظر نمیرسد به سادگی و به سرعت فضای اعتمادساز در کشور ایجاد بشود. نباید انتظارات از برجام را خیلی بالا برد. تبعات احیای برجام سایه تحریمهای شدیدتر علیه ایران را برخواهد داشت و در میان مدت و بلندمدت قطعا جمهوری اسلامی ایران میتواند بهره بهتری از فضای منطقه و جهان و بازگشت به بازار انرژی جهان استفاده ببرد.