به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز سه شنبه ۵ اردیبهشت ماه در حالی چاپ و منتشر شد که ضربالاجل شش ماهه به بانکهای تورمزا اصلاح یا انحلال، امواج نگرانی از هوش مصنوعی و استیضاح وزیر صمت در یک دور تکراری در صفحات نخست روزنامههای امروز شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
عباس عبدی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد نوشت: یکی از مشکلاتی که رسانهها و روزنامهنگاران با آن دست به گریبان هستند، تصوری است که از انتشار مطالب انتقادی آنان وجود دارد. حکومت، نقد رسانهای را علیه و دشمنی با خود تلقی میکند، حتی برخی از مخالفان حکومت نیز چنین برداشتی دارند و به همین علت از این ضدیت با حکومت استقبال میکنند، در حالی که رویکرد دیگری نیز وجود دارد. اینکه نقدها به سود حکومت و دولت است و زمینه را برای اصلاح آنها فراهم میکند. حتی اگر نخواهند چنین برداشتی را بپذیرند، در عمل مجبور میشوند که این نقدها را در نظر گرفته و به اصلاح سیاستهای خود همت گمارند. از این روی، امیدواریم یا انتظار داریم که دولت و حکومت رویکرد منفی خود را نسبت به نقدها تغییر دهند و از آن استقبال کنند، شاید بتوانند برخی از اصلاحات را انجام دهند.
با این مقدمه به دو موضوع قیمتگذاری گندم و افزایش دستمزد کارگران اشاره میشود. دو موضوعی که نشان میدهد، هیچ ایده روشن و منطقی پشت این تصمیمات وجود ندارد و انجام آنها، اقتضایی و بدون ملاحظات منطقی و اقتصادی بوده است. بهطور معمول قیمتگذاری و تعیین حداقل دستمزد کارگران تابع چند عامل است. اول و مهمتر از همه نرخ تورم سال گذشته، سپس نرخ رشد اقتصادی. تورم در سال ۱۴۰۰، حدود ۴۰ درصد و رشد اقتصادی هم نزدیک به ۴ درصد بود که در نهایت با احتساب این نرخ رشد در تورم، دستمزد کارگران باید حداقل حدود ۴۶ درصد افزوده میشد که در عمل ۵۷ درصد اضافه شد. البته همه خوشحال میشوند که دستمزدها بسیار بیش از تورم اضافه شود، ولی به شرطی که مبنای اقتصادی داشته باشد و تداوم پیدا کند. در سال ۱۴۰۱، نرخ تورم حداقل ۵۰ درصد است اگر رشد اقتصادی را نیز حدود ۳ درصد بدانیم، در این صورت حداقل حقوق باید حدود ۵۵ درصد بیشتر شود، ولی این رقم ۲۷ درصد تعیین شد؟! فارغ از اینکه تصمیم مزبور غیرقانونی و قابل شکایت است، این کار موجب بحران در زندگی کارگران و کارمندان میشود.
به قول معروف نه به اون شوری شور و نه به این بینمکی! چه معنا دارد که سال گذشته ۱۱ درصد بیش از حد قانونی اضافه شد و امسال ۲۸ درصد کمتر از حد قانونی؟ به علاوه بودجه امسال دولت نیز حداقل به همین اندازه تورم افزوده شده است یعنی دولت در بودجه خود تورم را جبران کرده ولی دستمزدهای کارگران و نیز کارمندان (متوسط ۲۰ درصد) را بسیار کمتر از حد قانونی و نیاز آنان افزوده است.
نرخ خرید تضمینی گندم نیز همین وضع را دارد. این نرخ در سال ۱۴۰۰ برابر ۵ هزار تومان به ازای هر کیلو بود. این دولت به یک باره ۱۳۰ درصد آن را افزایش داد و به رقم ۵/۱۱ هزار تومان رساند که برای همه موجب تعجب بود. در حالی که نرخ تورم در آن سال حدود ۴۰ درصد بود. هزینهای که این افزایش قیمت بر بودجه و یارانهها را بار کرد، بسیار مهم و تورمزا بود و یکی از علل تورم بسیار بالای سال ۱۴۰۱ همین تصمیم بود. خب تا اینجا میگوییم خواستهاند کشاورزی را تقویت کنند. ولی امسال چه کار کردهاند؟ افزایش ۳۰ درصدی (آن هم ذیل عناوین جایزه و هزینه کود و بذر...!) در حالی که تورم بالای ۵۰ درصد بوده است. این سیاستها چه معنایی دارد؟ جز اینکه بگوییم اهدافی فراتر از منطق اقتصادی و اداره امور بر آنها غالب بوده است. این دو سیاست، چون در طول سال یک بار اتخاذ میشود، تکرارشونده نیست، در حالی که عین همین رفتار درباره خودرو، به صورت ماهانه یا هفتگی اتخاذ شده است. دولت نمیتواند بگوید که من سال گذشته بیش از حق شما دستمزد یا قیمت گندم را اضافه کردم و امسال میخواهم کمتر اضافه کنم.
این منطق غلط است، زیرا کارگر و کشاورز خود را با وضعیت درآمد و حقوق در سال گذشته تطبیق دادهاند و امروز نمیتوانند تورم ۵۰ درصدی را تحمل کنند، با این توجیه نادرست که سال پیش، به شکل نامتعارفی دستمزد یا قیمت گندم آنان افزایش یافته است. اکنون میتوان پرسید که چرا این اتفاق رخ داده است؟ شاید پاسخ این پرسش، مهمتر از هر چیز دیگری باشد، زیرا شناسایی این علت ما را به حل مشکل رهنمون میکند. به نظر میرسد که فقدان برنامه و راهنمای منطق اقتصادی در کنار بیاطلاعی از اثرات کسری بودجه و هزینههای دولت بر تورم، ریشه این بحران بوده است. هنگامی که آمدند، پیش خود گفتهاند که به کارگران و کشاورزان اجحاف شده و «ما میتوانیم» این اجحاف را از میان برداریم، پس چرا فوری دستمزدها و قیمت گندم را افزایش ندهیم؟ آنهم افزایشی که منجر به محبوبیت ما شود. ولی متوجه نبودند که این افزایشها بیهزینه نیست. هنگامی که تورم ۵۰ درصدی کمر جامعه را خُرد کرد، متوجه میشوند که راه را اشتباه آمدهاند و میخواهند همان راه را برگردند، در حالی که این برگشت دندهعقب است و مشکلات فراوانتری ایجاد میکند. امیدواریم قدری فکر شود. ضرر ندارد.
سید صادق غفوریان طی یادداشتی در شماره امروز خراسان نوشت: در روزها و هفتههای اخیر، گاهی با ویدئوها و تصاویری در فضای مجازی روبه رو میشویم که مواجهه خواسته یا ناخواسته مردم با یکدیگر بر سر مسئله حجاب و عفاف را روایت میکند؛ مواجههای که بعضا به تنش و درگیری میانجامد که به هزاران دلیل حاصلی جز قبیله گرایی در فضای مجازی و دوقطبی شدن اجتماعی ندارد.
نمونههایی از این موارد را با هم مرور کنیم؛
۱- حادثه و ماجرایی دو روز قبل در باغ ماهان کرمان اتفاق افتاد، به هر دلیلی که ما ریشه و ابعاد آن را نمیدانیم طبق اعلام اورژانس یک خانم ۷۲ ساله جانش را از دست داد، اما آن چه در فضای مجازی و پچ پچهای مردم شنیده و تحلیل میشود، نتیجه اش دمیدن در تنور افتراق، گسست اجتماعی و دوقطبی سازی مردم است. (خبرگزاری ایرنا ۳ اردیبهشت به نقل از فرماندار کرمان این حادثه را یک نزاع دسته جمعی با انگیزه شخصی دانسته است.)
اگر موضوع این درگیری «نزاع با انگیزه شخصی» بوده که هیچ، اما اگر شائبه مرتبط با مسائل اخیر و مسئله حجاب در میان باشد که منجر به این سطح از تشنج و تنفر شده، بر دستگاههای مسئول لازم است که با قدرت به موضوع ورود و با مجازات بدون اغماض عاملان تخلف از تکرار این قبیل درگیریها که توسط رسانههای بدخواه داخلی و خارجی به گونهای دیگر بازنمایی میشود، جلوگیری کنند.
۲- تصویری دیگر در دو روز گذشته در فضای مجازی میچرخد که یک مواجهه نامناسب در امر به معروف و نهی از منکر را در رستورانی در شهر کاشان نشان میدهد که در نهایت به جنجال و درگیری میان طرفین کشیده میشود.
۳- ماجرای پر واکنش شاندیز که یک نفر سعی کرد با ماستپاشی، طرف مقابل خود را نهی از منکر کند.
۴-در کنار مواردی از این قبیل چند ویدئو از تذکرات زبانی، متین و مودبانه ماموران انتظامات در این روزها در متروی تهران هم قابل توجه است که نظرات زیادی را به خود جلب کرد. در این ویدئوها، ماموران مترو در نهایت ادب، به بانوانی که کشف حجاب کرده اند با تذکر، آنها را به رعایت حجاب دعوت و آنها هم اجابت میکنند. این نوع مواجهه، یعنی به زبان نرم، مهربانانه و با متانت، همان رفتار درست دینی است که در قواعد فقهی و روایی به آن تصریح شده است. بی شک رفتاری فراتر از تذکر زبانی مودبانه و خیرخواهانه توسط مردم، نه تنها کارآمدی و تاثیر مثبتی در پی ندارد بلکه مطابق آرای اصیل دینی نیز نیست.
«جامعه» قاعدهمند است
همه میدانیم که «جامعه» متشکل از افراد، ایدهها و اندیشههای متفاوت و بعضا متضاد است و آن طور که اغلب جامعهشناسان مطرح جهان، همچون توماس هابز، ژانژاک روسو و آگوست کنت از دیروز و تا امروز حتی یورگن هابرماس در تعاریفشان از جامعه، آن را کم و بیش برگرفته از همبستگی و همراهی ذیل قوانین مشترک دانسته اند. به این معنا که یکایک ما میتوانیم در یک «جامعه» با علایق و سلایق گوناگون، اما در سایه قانون زیست کنیم. همان طور که نوازندگان یک گروه ارکستر، هر یک با وجود ساز و صدای متفاوت، اما در کلیت و همراهی هم، به یک زیبایی و تکامل هنری میرسند.
«جامعه» به مهربانی نیازمند است نه نزاع و تنش
حال جامعه امروز ما که به دلایل مختلف، دارای مشکلات، کمبودها و چالشهای عمدتا از جنس اقتصادی است، آیا رواست که به جان خودش بیفتد و مشکلی بر مشکلات پیشین خود بیفزاید؟ بی شک روی این کلام، تنها یک گروه و طبقه و طیف فکری نیست. امروز تمامی افراد از آن جهت که عضوی از یک «جامعه» اند، میبایست در نقش اجتماعی خود، قواعد بازی را بر دیده نهند، بر عقاید جمعی، قوانین و فرهنگ عمومی پای ننهند و بلکه با اهتمام و افتخار به تکالیف اجتماعی خود تمکین کنند؛ چراکه زیرپای نهادن ضوابط اجتماعی اولین گام در ایجاد تنش است و همه میدانیم که جامعه امروز ما بیش از هر زمان دیگری به انسجامی برخاسته از مهر و مودت نیازمند است تا نزاع و دعوا و درگیری.
در موضوعات و چالشهای اخیر که ذهن و ضمیر بخشی از جامعه و حاکمیت را این روزها به خود معطوف کرده، یعنی مسئله «حجاب» که هنوز راههای مناسب مواجهه با آن را به کار نگرفته ایم، دوسوی ماجرا یعنی امر به معروف کنندگان و کشف حجاب کنندگان برای منافع بزرگتر یعنی انسجام و رافت میان یکدیگر، همدلی، همراهی و مدارا باید به قوانین پایبند باشند. یعنی کشف حجاب کنندگان باید بپذیرند در جامعهای زیست میکنند که مسئله «حجاب» ریشه در فرهنگ و آداب دینی عموم مردم دارد و همچنین امر به معروف کنندگان نیز باید خود را ملزم به قرآن کنند که فرموده است، به «زبان نرم» مخاطبان خود را به «معروف» دعوت کنید.
دستگاههای مسئول هم به خود بیایند
نمیتوان در موضوع حجاب و عفاف، مردم را خطاب قرار داد و متولیان را به کنار نهاد. مسئولان و نهادهای فرهنگی و آموزشی در موضوع حجاب و عفاف، سالها قبل باید تدبیری درست میاندیشیدند که نیندیشیدند و هربار که راه کوتاه انتظامی و پلیسی انتخاب شد، جز «هزینه» و نتایج عکس و بعضا جبران ناپذیر، نتیجه و عایدی مثبتی به چنگ نیامد. بنابراین، امروز هم نباید مردم را در مقابل یکدیگر قرار داد. باید شفاف و بی پرده در این باره با جامعه سخن گفت و مانع از دوقطبی شدن، گسست و نفرت پراکنی شد.
مساله دوقطبی شدن و گسست میان مردم امروز بیش از گذشته در جامعه رخ نمایی کرده است، نگذارید دیر شود که فردا خیلی دیر است.
ما مردم هم همیشه هوای هم را داریم و این روزها باید بیشتر مراقب هم باشیم.
حنیف غفاری طی یادداشتی در شماره امروز جوان نوشت: صورتبندی تحولات جاری در حوزه روابط بینالملل، با توجه به سرعت وقوع و عمق راهبردی آنها کمی دشوار به نظرمی رسد! مداخلهگرایی امریکا در شرق آسیا، خصوصاً تایوان روز به روز گستردهتر میشود. اعزام مربیان نظامی امریکایی به تایپه از یک سو و تلاش واشنگتن جهت تنظیم بیانیهای ضد چینی در نشست کنونی گروه ۷ در ژاپن، نقاط آشکارساز مداخلهگرایی سلبی و بازدارنده غرب در محیط پیرامونی چین محسوب میشود. در چنین شرایطی، قطعاً پکن در برابر تحرکات خاص بازیگران غربی بیتفاوت نخواهد ماند. در مقابل، برخی بازیگران اروپایی مانند فرانسه معتقدند که همراهی با سیاستهای کاخ سفید در شرق آسیا، حکم یک تله راهبردی را برای متحدان امریکا ایفا میکند، زیرا خروج از این بحران ممکن است سالها به طول بینجامد.
اخیراً، جو بایدن و امانوئل ماکرون، رؤسای جمهوری امریکا و فرانسه در مکالمهای تلفنی، تحولات جاری در تایوان و رویکرد جمعی اعضای ناتو در قبال این بحران خودساخته را مورد بررسی قرار دادند، اما در نهایت، این رایزنی بدون دستیابی به نتیجهای مشخص به پایان رسید. منابع خبری میگویند حتی بر سر ثوابت منازعه با چین نیز میان پاریس و واشنگتن اختلاف نظر وجود دارد. در جریان برگزاری نشست اخیر گروه ۷ در ژاپن نیز این اختلافات عمیق بیش از هر زمان دیگری ظهور و بروز پیدا کرد.
روند تحولات جاری در ناتو نشان میدهد که اختلافات و منازعات تاکتیکی میان اعضای ناتو در حال تبدیل شدن به اختلافات راهبردی و استراتژیک میباشد، تا جایی که حتی در عرصه دیپلماسی عمومی نیز امکان مدیریت این اختلافات یا سادهسازی آنها وجود ندارد. در چنین شرایطی تکلیف بازیگرانی که سرنوشت منطقهای و سیاسی خود را به ایالات متحده امریکا گره میزنند کاملاً مشخص است! مداخلهگرایی واشنگتن در نظام بینالملل، منجر به خلق هزینههای جبرانناپذیر و مستمری برای متحدان و شرکای کاخ سفید شده است، تا جایی که برخی بازیگران اروپایی از عدم توانایی خود در همراهی بیشتر با این رویکرد مداخلهگرایانه سخن میگویند. در جریان وقوع جنگ اوکراین، مقامات امریکایی در ابتدا به شرکای اروپایی خود وعده داده بودند که منازعه با روسیه در سطح بازدارندگی باقی خواهد ماند و وارد فاز اقدام و عملیات نخواهد شد. پس از آن نیز اصرار واشنگتن بر فرسایشی شدن نبرد، هزینههای ژئوپلیتیکی و ژئواستراتژیک زیادی را بر پیکره اروپاییان تحمیل کرد.
درست در شرایطی که مقامات اروپایی در صدد مدیریت نسبی بحران اوکراین و حتی مذاکره با بازیگرانی واسطهگر مانند چین و برزیل جهت کاهش هزینههای بازی نامتوازن خود در اوکراین هستند، امریکا در حال زمینهسازی جهت ایجاد بحرانی دیگر در محیط پیرامونی چین و تایوان میباشد. بدیهی است که در چنین شرایطی اروپاییان حتی اگر بخواهند، قدرت همراهی با این بازی خطرناک را نخواهند داشت. آنچه امروز در منازعه امریکا- فرانسه بر سر شدت و عمق مداخلهگرایی ناتو در نظام بینالملل پیش آمده، نقطه آشکارساز عدم توانایی واشنگتن در اقناع متحدان سنتی خود محسوب میشود. به عبارت بهتر، سیاست خارجی امریکا، اصالت خود را حتی برای شرکای کاخ سفید از دست داده و توان اقناعی دولتهای اروپایی در قبال همراهسازی افکارعمومی خود با این روند را به نقطه صفر نزدیک ساخته است!
در چنین شرایطی بهتر است افرادی که اصالتبخشی به دیپلماسی فرامنطقهای با محوریت امریکا و اتحادیه اروپا را محور نگاه خود در حوزه سیاست خارجی قلمداد میکنند، نسبت به منازعات قرن بیست و یکمی شکل گرفته میان شبکه حامی-پیرو ساخته شدن توسط امریکا دقت بیشتری به خرج دهند. در این صورت، جایی برای خوشبینی نسبت به امریکا در محیط جهانی باقی نمیماند.