به گزارش «تابناک»؛ روزنامه های امروز شنبه ۲۳ دی ماه در حالی چاپ و منتشر شد که قمار آمریکا در سایه جنگ غزه، بازداشت ۳۵ نفر از پشتیبانان تروریستهای انتحاری، توقیف یک نفتکش آمریکایی در دریای عمان توسط نیروی دریایی ارتش در صفحات نخست روزنامه های امروز برجسته شده است. هفتمین سالروز درگذشت آیت الله هاشمی رفسنجانی، دیگر موضوعی است که با تیتر و تصویر در تعدادی از روزنامه ها بازتاب داشته است.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها و سرمقاله های منتشره در روزنامه های امروز را مرور می کنیم:
علی ربیعی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با تیتر از نشست رييسجمهور تا مردم و انتخابات نوشت: اين روزها، موضوع انتخابات، ميزان، چرايي مشاركت يا عدم مشاركت مردم، بحث داغ محافل سياسي، اجتماعي و دانشگاهي است. بالاخره دولت هم با ترتيب دادن نشستي با حضور رييسجمهور با فعالان و احزاب سياسي به اين مهم ورود كرد. در اين جلسه، تعدادي از مدعوين به ديرهنگام بودن جلسه (نسبت به نزديكي زمان انتخابات) اشاره كردند. بیشتر اصلاحطلبان حاضر در جلسه، نسبت به دومرحلهاي شدن ثبتنامها اعتراض داشته و خواهان ارايه طرح سهفوريتي براي برگشت به وضعيت قبل و انجام ثبتنام مجدد شدند كه البته اين پيشنهاد با مخالفت شديد تعدادي از افراد شناختهشده احزاب و گروههاي حاكم روبهرو شد. هر چند به نظرم ميرسد اين روزها، به سبب دو عامل تغييرات ارزشهاي سياسي در نسلهاي دهه هفتاد به بعد و همچنين فرآيندها و كشوقوسهاي سياسي در داخل كشور، احزاب كاركرد سنتي خود را نداشته و مردم براساس دريافتهاي خود در مورد ميزان و شيوه مشاركت تصميمگيري ميكنند. من نيز براساس نگاهي به سنجشها و برخي مصاحبههاي مطالعاتي با اقشار مختلف مردم، فقدان اميد و يأس موجود در جامعه را به عنوان عامل عدم مشاركت تبيين كردم. تئوريهاي انگيزشي به ما آموخته است؛ اميد دستيابي به اهداف، انگيزه فرد براي كنش يا عدم كنش را سبب ميشود. همچنين تاكيد كردم: رفتار مشاركتي تابع سه متغير امكان مشاركت، احتمال موفقيت و دريافت نتيجه مثبت شكل ميگيرد.
رفتار مشارکت جویانه =تابع (امکان مشارکت،احتمال موفقیت، پاداش مناسب و نتیجه مثبت) يافتهها حاكي از آن است كه جامعه ايران امروز به خصوص نسلهاي دهه شصت به بعد، در هر سه متغير كمابيش دچار ترديد و ابهام هستند و در بيشترين گزاره، در متغير سوم «دريافت نتيجه مثبت» اشاره به بنبست دستاوردهاي منتخبين پيشين رياستجمهوري دارند و در دو متغير اول و دوم، امكان مشاركت و موفقيت، به عملكرد شوراي نگهبان در انتخابات «۹۸ مجلس» و «۱۴۰۰ رياستجمهوري» اشاره و بر تنگ شدن محدوده انتخاب و بيفايده بودن مشاركت تاكيد ميكنند. اين پديده را ميتوان بحران مشاركت ناميد. اميد به مشاركت در جامعه ايران بهشدت كاسته شده است.
بدينترتيب مهمترين عامل افزايش مشاركت در اميدآفريني توسط نظام اجرايي و مسوولان انتخاباتي نهفته است كه متاسفانه معمولا به طور غيرمسوولانهاي وظيفهاي براي حضور گسترده مردم متصور نيستند. بسيار شنيديم از تئوريپردازيهايي كه وضعيت مطلوب سياسي را در مشاركت اندك ولي كسب نتايج مطلوب ميدانستند. حتي نظريهاي مبني بر مشاركت بالا، بيثباتي، تنش و ناامني بسيار تئوريزه شد و توهم «يكدستسازي معادل كارآمدي و ثبات» ملاك عمل برخيها قرار گرفت كه متاسفانه نظريههاي نادرستي از اين قبيل، امنيت و ثبات كشور ما را متاثر ساخت. در نظامهاي سياسي كه ثبات و امنيت خود را در حلقههاي جهاني تعريف نميكنند، بدون حضور مردم دچار بيثباتي خواهند شد؛ حتي دولتهاي با مشاركت بالا ميتوانند با قدرت بيشتري در عرصه بينالملل ظاهر شوند. از سوي ديگر، در نظامهايي شبيه به ايران، صندوقهاي راي به مثابه صندوقهاي امنيتزا عمل ميكنند. احساس مردم از برآورده شدن آمال خود در پاي صندوقها و حتي احساس تغييرخواهان اجتماعي و نسلي براي تحقق ديدگاههايشان در پاي صندوقها هم امنيتساز بوده و هم باعث پويايي، نشاط و تحول جامعه ميشود. در فرآيند انتخابات پيشرو، به طور كلي دولت و نهادهاي حاكميتي به ويژه صدا و سيما بسيار ديرهنگام، آن هم پس از بيانات رهبري به مساله انتخابات پرداختند. تا همين چند روز پيش، انگار نه انگار كه انتخاباتي در پيشرو است. اكنون كه قضاوتها و تصميمها براي رفتار رايدهندگان در افكار عمومي شكل گرفته، ايجاد تغييرات ذهني بسيار دشوار به نظر ميرسد. با اين وصف، چنانچه اعتقادي به صورت گرفتن مشاركت بالا به عنوان تنها مسير حلكننده مسائل اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي و الگوي بيبديل براي جامعه باثبات همراه با آرامش و حتي به عنوان مانعي در برابر تهديدات خارجي مورد پذيرش قرار دارد، براي انتخابات آتي خصوصا رياستجمهوري بايد از هماكنون فهم كرد كه درصد بزرگي از مسووليت افزايش يا كاهش مشاركت در انتخابات، به شيوه مواجهه مسوولان برگزاري انتخابات و مراجع تعيين صلاحيتها مرتبط است. در اين صورت نهادهاي مدني، روشنفكران و فعالان سياسي و اجتماعي و همچنين رسانهها هم ميتوانند بر بسيج رفتار مشاركتجويانه تاثير داشته باشند.
روزنامه جهان صنعت در ستون پرسش روز امروز خود نوشت: یکم- ارزیابی کارشناسانه از این خبر عبدالملکی دبیر شورای عالی مناطق آزاد که گفته است ۷۲۰ هزار میلیارد تومان تقاضای سرمایهگذاری در مناطق آزاد شده، چیست؟
دوم- با توجه به کارنامه و سابقه این مقام دولتی که یکی از نخستین وزیران پیادهشده از قطار دولت سیزدهم است و تخصصاش گفتن عددهای شگفتیساز است باید درباره این عدد احتیاط کرد.
در صورتی که میانگین قیمت هر دلار را ۵۰ هزار تومان در نظر بگیریم باید معادل ۴/۱۴ میلیارد دلار در این مناطق تقاضای سرمایهگذاری شده باشد.
از معاون رییسجمهوری پرسش میشود این میزان تقاضای سرمایهگذاری از سوی چند سرمایهگذار تقاضا شده است؟ میانگین تقاضای سرمایهگذاری چقدر است؟ شمار طرحهای سرمایهگذاری چند است؟ سرمایهگذاران متقاضی در کدام فعالیتها میخواهند سرمایهگذاری کنند؟ هر منطقه آزاد چقدر تقاضای سرمایهگذاری دارد؟
حامد رحیم پور طی یادداشتی در شماره امروز خراسان با عنوان منتظر جنگ فراگیر در منطقه باشیم؟ نوشت: آمریکایی ها در راستای حمایت از رژیم صهیونیستی و خط قرمز خود مبنی بر جلوگیری از گسترش دایره جنگ غزه و ایجاد بازدارندگی علیه انصارالله، در اقدامی پارادوکسیکال با همکاری انگلستان به یمن حمله کردند. واشنگتن که از گسترش و اقدام علیه منافع خود هراسان است در این حمله تلاش کرد لندن را نیز با خود همراه سازد. در بیانیه بایدن که برای توضیح حمله آمریکا منتشر شد نام چند کشور ازجمله کانادا، استرالیا، هلند و بحرین هم بهعنوان حامی منتشر شد. این بیانیه پس از حمله به یمن نشان داد که اولا آمریکا با نگرانی زیاد تلاش دارد اقدام خود را به جامعه بینالمللی منتسب کند تا تبعات اقدام بعدی مقاومت صرفاً دامان این کشور را نگیرد و دوم این که با انجام حمله ساعاتی پس از صدور قطعنامه ضدیمنی ۲۲۷۲ نشانه دهد که قصد دارد ابزارهای ظالمانه خود در سازمان ملل را فعال و موثر جلوه دهد و مثلا «توان اجماعساز» خود را به رخ بکشد.
نکته، اما این جاست که نوع خبر رسانی علنی و آشکار رسانههای غربی نشان از آن داشت که آمریکاییها به دنبال نوعی تهاجم کنترل شده هستند. درواقع با این روش هشدارهایی صادر کردند تا نیروهای انصارالله از مواضع و تجهیزات فاصله بگیرند و تلفات انسانی به دنبال نداشته باشد. پایگاه هوایی دیلمی صنعا، پایگاه صعده کهلان، مناطق مختلف نظامی که جزو پایگاههای قدیمی حدیده بودند و... نیز از جمله اهداف ائتلاف آمریکایی بودند. اهداف کلاسیکی که از زمان اولین مداخله ائتلاف عربی در سال ۲۰۱۵، دهها که نه صدها بار، هدف اصابت قرار گرفته بودند. به عبارتی روی کاغذ، آنها اهداف مهم و حیاتی به نظر میرسند، اما واقعیت این است در حالی که ارتش یمن دارای تأسیسات مقاوم در برابر حملات هستهای زیرزمینی و در اعماق کوههاست، این مکانها نمادین هستند و قصد دارند افکار عمومی غربی را متقاعد کنند که ایالات متحده تضعیف نشده است وگرنه یمنیها هرگز دوباره نمیروند در مکانهایی که قبلا به دلیل ضعف پدافندی زده شده اند، فعالیت کنند. افزون بر این که بین حمله آمریکا به سه قایق و شهادت ۱۰ رزمنده یمنی و پاسخ موشکی و پهپادی ارتش یمن به آمریکا حدود ۱۰ روز فاصله بود؛ تاخیر فوق، ناشی از آمادهسازی ارتش و کمیتههای مردمی برای بازاستقرار پدافندی و آفندی بود.
به عبارتی تصمیم حمله همان روز اول و حتی قبل از آن گرفته شده بود، اما در صنعا همه میدانستند این پاسخ اولیه، شروع تنشی جدید خواهد بود. در سحرگاه جمعه نیز درمقابل حملات هوایی آمریکا و انگلیس، آن چه رخ داد شامل حمله ترکیبی موشکی - پهپادی یمنیها به ناو هواپیمابر آیزنهاور و ناوشکنهای گراولی، میسون و لابون بوده است. شناختی که از یمنیها وجود دارد حاکی از آن است که آنها پا پس نخواهند کشید. تداوم ضربه زدن به ترانزیت به مبداء و مقصد سرزمینهای اشغالی و حتی پاسخ متقابل به ناوگان رزمی دریایی آمریکا و انگلیس از انصارا... انتظار میرود و این مسئله برآورد مراحل بعدی درگیری را دشوار میکند و تا حد زیادی وابسته به برنامه طرف غربی در ادامه نزاع مستقیم با یمن است. حالا اگر ایالات متحده به ضد حملات انصار ا... با حمله پاسخ دهد و بگوید که ما این حق را برای خود محفوظ میداریم و دوباره بخواهند واقعا وارد یک نبرد استهلاکی شوند آن گاه جنگی فراگیر دنیا را فرا خواهد گرفت.
نکته مهم دیگر این که تاکنون تهدیدهای آمریکا علیه انصارالله برای جلوگیری از هدف قرار دادن کشتیهای اسرائیلی فایدهای نداشته و یمن اغلب معادلات بازدارندگی آمریکا در منطقه غرب آسیا را نادیده گرفته است. حوادث ماههای اخیر نشان میدهد که یمن معادلهای دشوار برای غرب است. از زمان ورود یمن به جنگ، غربیها دریافته اند که «موضوع وحدت عرصهها» از جنبه نظری فراتر رفته و وارد عرصه عمل شده است؛ بنابراین آمریکا و متحدانش بهخوبی میدانند که با هر نوع تبادل آتش بین آمریکا و نیروهای یمنی، وضعیت منطقه میتواند از کنترل خارج شود. افزون بر این که تا پیش از این آمریکا که به دلیل حمایت از صهیونیستها در غزه تصویرش نابود شده بود، قرار بود با عقبنشینی رژیم از غزه و بازگشایی یک گذرگاه، این تصویر بهبود یابد و حالا با بنبست در غزه، تهاجم به یمن هم به کارنامه سیاه بایدن افزوده شده و آتش خشم ملتهای منطقه و جهان دامن آمریکا و انگلیس را خواهد گرفت. اکنون یکی از گزینههای قوی یمن برای هر پاسخی، توقیف و هدف قرار دادن نفتکشها و کشتیهای آمریکایی و انگلیسی در دریای سرخ از هر مبدا و مقصدی است. آیا غرب و به خصوص آمریکا توانایی پذیرش تبعات اقتصادی این مسئله را دارد؟