حمله رژیم صهیونیستی به کنسولگری ایران به عنوان نخستین حمله علنی به یک مکان دیپلماتیک، در حالی انجام شد که «تابناک» در ابتدای بهمن ۱۴۰۲، نسبت به این حملات هشدار داده و راهکار جلوگیری از این حملات را نیز اعلام کرده بود.
به گزارش «تابناک»؛ رژیم صهیونیستی در ماههای اخیر جسورتر شده بود و مستقیم و پیاپی فرماندهان مقاومت را در سوریه و لبنان هدف قرار میداد. تابناک در نخستین روز بهمن، در یادداشتی با اشاره به تشدید این حملات تاکید کرد که باید در مقابله به مثل دقیقاً مشابه اسرائیل سیاست «بزن و سکوت کن» که رژیم صهیونیستی در پیش گرفته، علیه خودش اعمال کرد.
این حملات متقابل باید «مستقیم» و «غیرمستقیم» و به نقاط حساس تل آویو انجام میشد، به گونهای که خسارات معنادار در پی داشته باشد و بدین ترتیب افسار سیاست نظامی اسرائیل در حملات وحشیانه به نظامیان ارشد در سوریه و لبنان کشیده شود؛ اما همچون صهیونیستها در قبال آن سکوت پیشه میشد.
اگر از نقاط حساس تل آویو نظیر هاکیریا مرکز تجمع فرماندهی نظامی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی دود بلند شده و شماری از مقامات ارشد اسرائیل کشته شده بودند، ممکن بود اسرائیل در آن مقطع واکنشی نشان میداد؛ اما مقامات صهیونیست درک میکردند هر ضربه، ضربهای کاری در پی دارد و در رویه کنونیاش تجدید نظر میکردند و در این تجدیدنظر احتمالاً شاهد حمله امروز نبودیم.
رژیم صهیونیستی با تاکتیکی خاص در قبال طرفهایی که توان پاسخگویی نظامی موثر را دارند، سیاست هدف قرار دادن و سکوت کردن را در پیش گرفته است؛ سیاستی که با توجه به افزایش بیسابقه سطح گستاخی صهیونیستها، باید در دستور دیگر کشورهایی قرار گیرد که شهروندان آنها هدف حملات رژیم اسرائیل قرار میگیرند.
رژیم اشغالگر اسرائیل در قبال طرفهایی که ظرفیت نظامی و امنیتی اقدام متقابل دارند، مسئولیت ترورها و حملات نظامی و امنیتیاش را بر عهده نگرفته است. به باور صهیونیستها این اقدام در مواردی اساساً مانع کشف نقش آنها میشود و در مواردی که نقش آنها نیز آشکار است، باعث میشود تا هزینه حیثیتی چنین حملاتی برای کشوری که ضربه خورده، کاهش یابد و بدین ترتیب اقدام متقابل نکند.
سیاست «بزن و سکوت کن» هر روز ابعاد وسیع تری مییابد؛ به ویژه پس از طوفان الاقصی، رژیم صهیونیستی با به دست گرفتن کامل افسار جریان اصلی رسانهای در غرب، هرگونه حمله تروریستی را برای خود مشروع جلوه میدهد و در چارچوب مقابله به مثل توصیف میکند.
در همین راستا، شاهد رشتهای از حملات رژیم صهیونیستی در کشورهای مختلف هستیم که با وجود واضح بودن ردپای صهیونیستها، با پذیرش مسئولیت از سوی آنها همراه نمیشود.
این رویه در هفتههای اخیر با ترور شماری از فرماندهان حزب الله و برخی دیگر از فرماندهان جبهه مقاومت، وسعت بیسابقهای یافته و دور از انتظار نیست که این حملات حتی بیش از اینها گسترش یابد.
در این چارچوب به نظر میرسد، هرگونه مماشات در مقابله به مثل، یک پیغام غلط به اسرائیل و متحدین غربیاش میدهد و آنها حس میکنند، کشورهایی که شهروندانشان هدف قرار گرفتهاند، در موضع ضعف قرار دارند و ممکن است کار را تا جایی پیش ببرند که چارهای جز نبرد تمام عیار مستقیم با رژیم صهیونیست و به تبع آن آمریکا و برخی متحدانش روی میز نماند.
اساساً اگر قرار نباشد، وضعیت منطقه به این نقطه برسد، باید هر کشوری که از سوی اسرائیل هدف قرار گرفت، پیغام واضحی به طرف مقابل بدهد که صهیونیستها درک کنند، صبر استراتژیک از سر ضعف نیست. در این اقدام نه تنها باید «به شدت گسترده» و همزمان از مبدأ «مستقیم» و «غیرمستقیم» باشد، بلکه باید دقیقاً متقابل صهیونیستها با سیاست «بزن و سکوت کن» همراه باشد. شاید عنوان شود که بسیاری متوجه خواهند شد که مبدأ این حملات گسترده تاریخی از کجا خواهد بود که در مقابل باید پاسخ داد، مگر اکنون بسیاری متوجه نمیشوند که مبدأ حملات به جبهه مقاومت در گستره منطقه از کجاست؟!
این حملات باید به مناطق حساس تل آویو نظیر هاکیریا مرکز تجمع فرماندهی نظامی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در تل آویو باشد؛ نقطهای که در صورت انهدام کامل با باران خشم مقاومت، پاسخ کامل و پیغام واضحی محسوب میشود که محاسبات رژیم صهیونیستی را تصحیح میکند.