به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز یکشنبه ۲۳ اردیبهشت ماه در حالی چاپ و منتشر شد که اتفاقات چهارمین روز نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، قبض بودجهای صنعت نفت، و نتایج نهایی انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
عارف دهقاندار طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان ایران و راهبرد بازدارندگی نهفته نوشت: ۶ سال از خروج دونالد ترامپ، رییسجمهور سابق امریکا از برجام میگذرد و با توجه به شرایط امروز نظام بینالملل و منطقه خاورمیانه و همچنین دستیابی ایران به توانمندیهای غیرقابل بازگشت در زمینه هستهای، چشمانداز احیای این توافق کمرنگتر از هر زمانی است.
ترامپ با «وحشتناک و یک طرفه خواندن برجام» و رویای توافقی قوی ترکه برنامه موشکی و منطقهای ایران را نیز شامل شده و فعالیت متحدان منطقهای ایران را محدود کند، در تاریخ ۱۸ اردیبهشت سال ۹۷ به طور رسمی از برجام خارج شد و پس از آن با وضع تحریمهای یکجانبه، به دنبال این بود که ایران را به پای میز مذاکره کشانده و آن را مجبور به دادن امتیازاتی بیش از برجام کند. هر چند این خروج و وضع تحریمها تا حد قابل توجهی اقتصاد ایران و فروش نفت آن را با مشکلات جدی مواجه کرد، اما نتوانست مانع از پیشرفتهای هستهای ایران و همچنین برنامه موشکی و منطقهای آن شود و ایران با کاهش پلهای تعهدات خود ذیل برجام، مسیری را برخلاف خواست ترامپ پیمود.
در سال ۲۰۱۵ که این توافق امضا شد، ایران پذیرفته بود که به مدت ۱۵ سال، ذخایر اورانیوم خود را تا سقف ۳۰۰ کیلوگرم نگه داشته و آن را تا سقف ۳.۶۷ درصد غنی کند. همچنین ایران پذیرفته بود که تعداد سانتریفیوژهای در حال کار خود را به میزان دو سوم محدود کرده و متعهد شده بود که به مدت ۱۵ سال هیچ تاسیسات غنیسازی جدیدی ایجاد نکند و غنیسازی را فقط در تاسیسات نطنز انجام یدهد و سوخت مصرف شده آن را به خارج از کشور ارسال کند. همچنین ایران با اجرای پروتکل الحاقی تحت نظارت آژانس موافقت کرده بود. اما یک سال پس از خروج ترامپ از توافق، تهران سقف ذخایر اورانیوم خود را برداشت، غنیسازی را فراتر از حد ۳.۶۷ درصد افزایش داد و فعالیت در تاسیسات هستهای فردو را از سر گرفت.
نباید فراموش کرد که بسیاری از پیشرفتهای هستهای ایران در واکنش به اقدامات تحریکآمیز امریکا و اسراییل صورت پذیرفته بود. اوایل سال ۲۰۲۰، دولت ترامپ، سردار قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس را به شهادت رساند و اندکی پس از آن بود که تهران اعلام کرد دیگر به تعهدات غنیسازی خود در توافق پایبند نخواهد بود. همچنین در اواخر سال ۲۰۲۰، محسن فخریزاده، دانشمند هستهای کشورمان در نزدیکی شهر تهران توسط اسراییلیها به شهادت رسید و پس آن بود که مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان برای تسریع برنامه هستهای، غنیسازی اورانیوم تا ۲۰ درصد، افزایش میزان تولید و نصب سانتریفیوژهای جدید، تعلیق اجرای پروتکل الحاقی و همچنین کاهش همکاری نظارتی و راستیآزمایی با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را تصویب و به تایید رساندند؛ لذا از اوایل سال ۲۰۲۱ بود که آژانس قادر به نظارت کافی بر فعالیتهای هستهای ایران بر اساس توافق برجام نبود.
سپس ایران غنیسازی اورانیوم ۲۰ درصدی را در اوایل سال ۲۰۲۱ در فردو و چند ماه بعد ۶۰ درصد را در نطنز آغاز کرد و از آن زمان، ایران به طور پیوسته میزان تولید اورانیوم غنی شده را افزایش داد.
با توجه به نکات ذکر شده، چشمانداز بازگشت به برجام بسیار کمرنگ و عملا غیرممکن به نظر میرسد. بعید است که ایران بپذیرد که شرایط را به ۲۰۱۵ بازگرداند و دستاوردهای هستهای خود را به صورت غیر قابل بازگشت معامله کند. همچنین نباید فراموش کرد که ایران در حال حاضر، پس از سالها کارکردن با سانتریفیوژهای پیشرفته، به دانش فنی قابل توجهی دست یافته است که قابل بازگشت نیست؛ لذا بازگشت به توافق برجام، دیگر مزایای گذشته را برای غربیها نیز ندارد.
نکته مهم دیگر، شرایط امروز نظام بینالملل است که امکان توافق را بیش از پیش سخت کرده است. دستیابی به توافق هستهای در سال ۲۰۱۵ بدون حمایت فعال روسیه و چین امکانپذیر نبود. اما اکنون این کشورها دیگر در این مسائل با غرب همسو نیستند و امریکا با روسیه در اوکراین و با چین در تایوان درگیر است. همچنین سطح همکاریهای نظامی و استراتژیک ایران و روسیه بیش از هر زمانی افزایش یافته و ایران هر چند محدود، اما نفت خود را به چین میفروشد.
مساله دیگر معادلات جدید منطقه پس از ۷ اکتبر و خاصه پس از ۱۳ آوریل و درگیری مستقیم ایران با اسراییل است که شرایط را برای توافقی شبیه برجام سخت کرده است. به نظر بسیاری از کارشناسان، ایران با پشتوانه «بازدارندگی هستهای در آستانه» اقدام به حمله به اسراییل کرد و با توجه به تهدیدات پیش رو، بعید است اهرم «بازدارندگی هستهای نهفته» خود را در توافق با امریکا معامله کند. اما به نظر میآید که تهران بدش نیاید که دستاورد حملهاش به اسراییل را در حوزه دیپلماسی و اقتصاد، با یک توافق محدود یا به اصطلاح «کمتر برای کمتر» نقد کند.
به نظر میرسد که هیات حاکمه جمهوری اسلامی ایران در شرایط فعلی، با توجه به محیط آشوبزده منطقه خاورمیانه و نظم در حال گذار نظام بین الملل، برای پاسخ به تهدیدات امریکا و اسراییل، راهبرد «بازدارندگی هستهای در آستانه» یا «بازدارندگی هستهای نهفته» را در پیش گرفته است. این بدین معناست که ایران، همچنان که از پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای یا همان npt پیروی میکند، در صورت تهدید موجودیتی، میتواند در اسرع وقت در راهبرد دکترین هستهای و دفاعی خود تجدید نظر کند. چند روز قبل کمال خرازی، رییس شورای راهبردی روابط خارجی در مصاحبه با الجزیره مباشر، سیگنال هوشمندانهای را به هیات حاکمه اسراییل و امریکا فرستاد و با بیان اینکه «در صورت تهدید موجودیتی، دکترین هستهای خود را تغییر میدهیم» تلاش کرد که در محاسبات آنها تاثیر بگذارد و بعید است که بدون هماهنگی با مقامات بالاتر این سخنان را ایراد کرده باشد.
ایران بنا دارد از این توانایی به عنوان یک اهرم فشار در برابر اسراییلیها استفاده کرده و از این طریق رفتار آنها را کنترل کند. به یاد داریم که پیشتر و پس از عملیات «وعده صادق» شبیه سخنان کمال خرازی، توسط سردار حقطلب، فرمانده سپاه حفاظت و امنیت مراکز هستهای کشور مطرح شده بود و او به طور صریح اعلام کرده بود که در صورت هرگونه اقدام علیه تاسیسات هستهای کشور، امکان تغییر در دکترین هستهای و دفاعی کشور وجود دارد و پس از آن شاهد بودیم که سطح تنش میان ایران و اسراییل تا حد زیادی کنترل شد و بهرغم تهدیدات، هیچ گونه حملهای به تاسیسات و مراکز غنی سازی ایران صورت نگرفت.
در پایان باید گفت که با توجه به شرایط منطقه و ادامه نبرد غزه و آغاز دور جدید مذاکرات میان ایران و امریکا، هیات حاکمه جمهوری اسلامی از یک سو به دنبال آتشبس فوری در غزه باشد و هرگونه پیشرفت در مذاکرات را منوط به توقف جنایات رژیم صهیونیستی در غزه و پذیرش آتشبس از سوی آنها کند و از سوی دیگر با ادامه همکاریهای محدود با آژانس بین المللی انرژی اتمی و همچنین بهرهگیری از اهرم بازدارندگی نهفته خود، بیشترین امتیاز ممکن را از طرف امریکایی اخذ کند.
مصطفی منتظر طی یادداشتی در شماره امروز خراسان با عنوان «رفح»، خان آخر جنگ نوشت: رژیم صهیونیستی در یکی از پیچیدهترین وضعیتهای خود هم از لحاظ استراتژیک و هم تاکتیک گیر افتاده است. وضعیتی که در آن گزینههای موجودش، هیچ نفع قابل توجهی ندارد، اما هزینهای عمیق را بر روی دست این رژیم میگذارد. دروغ عملیات محدود و هدفمند در چند روز گذشته برای فریب افکار عمومی آمریکا بوده تا رژیم بتواند بر حماس فشار وارد کند تا پشت میز مذاکره امتیاز بگیرد.
در مقابل حماس با اطلاع از وضعیت سیاسی و داخلی رژیم، بر قواعد اصولی خود که بازگشت آوارگان، آزادی اسرا و پایان قطعی جنگ است، تاکید دارد. رژیم فکر میکرد با فشار قبلی و نمایش مذاکره، بتواند در عرصه رسانه بر حماس پیروز شود و بگوید ما آماده توافق بودیم، اما حماس نپذیرفت. اما حماس با هوشمندی، به شکل پیشبینی نشده توافق را پذیرفت و به سرعت در رسانه بازتاب داد تا دست دشمن را رو کند. آمریکاییها هم در جریان مذاکرات قول پایان جنگ را داده بودند. نتانیاهو، اما متوجه است که پایان درگیری به معنای انحلال دولت او، محاکمه او و دیگر مسئولان رژیم و پایان عمر سیاسیاش خواهد بود؛ لذا توافق را نپذیرفت و جنگ در رفح را تعمیق بخشید. وضعیت اجتماعی در آمریکا با تلاش ارزشمند دانشجویان به شدت منقلب شده و بایدن از ترس پایگاه رای خود، روبه برخی مانورهای عموما رسانهای و گاه واقعی آورده است. ارسال نکردن برخی سلاحهای سنگین به رژیم برای اولینبار در هشت ماه گذشته صورت میگیرد که در صورت تداوم، ارتش دشمن را با مشکل جدی مواجه میسازد. تضعیف کمک بایدن به رژیم به معنای تضعیف شرایط پشتیبانی سیاسی هم خواهد بود. در مقابل جبهه مقاومت به وضوح فشار خود را بر جبهات مختلف دشمن افزایش داده است. در شمال، حجم حملات حزبا... افزایش یافته و در جنوب، انصارا... قصد حمله به کشتیهای اسرائیلی در دریای مدیترانه را دارد. مقاومت عراق نیز به صورت روزانه حملاتی را اجرا میکند که میزان موفقیتآمیز بودن آن بیشتر از قبل شده. در کنار این موارد، فشار اقتصادی بر رژیم هم جدیتر شده. قطع روابط تجاری با ترکیه که سابق بر این ۱۰ میلیارد دلار ارزش داشته، حتی اگر به صفر نرسد، برای رژیم هزینههای متعدد خواهد داشت.
اما با تمام این متغیرها، مهم است توجه کنیم احتمالا حمله به رفح بازهم دستاوردی برای رژیم نخواهد داشت. حماس پس از هشت ماه جنگ، هر چند روز یکبار از مناطق شمالی غزه (که قبلا توسط رژیم تخریب شده و به ادعای آنان پاک سازی شده بود) اقدام به پرتاب موشک میکند. این یعنی نابودی بخش نظامی حماس با این حملات، یک رویای صهیونیستی است. البته تخریب و تضعیف بخش سیاسی و مدنی حماس تا به همین حالا هم تاحدی رخ داده است. هدف دیگر رژیم که برگرداندن اسرا است نیز غیرواقعبینانه مینماید. همان طور که جنگ هشت ماه گذشته نتوانسته این هدف را محقق کند؛ لذا رژیم دارد انواع هزینهها مانند هزینه سیاسی (به ویژه در بین حامیانش)، هزینه اقتصادی، هزینه نظامی (در شمال و جنوب)، هزینه رسانهای (به ویژه در افکار عمومی غربی) را میدهد و هم ستاندهای ندارد. اما پیشبینی میشود دیوانگی دولت رژیم ادامه خواهد یافت و خود زمینهساز سقوط درونی آن خواهد شد.
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با تیتر طرحی برای تعامل جمعی نوشت: در بحبوحه جدالهای سیاسی جناحها و گروهها که بازار بسیار داغی در فضای مجازی دارد، کمتر دیده شده افرادی برای پایان یافتن این جدالها و رسیدن به توافق، تسالم و تعامل جمعی که نیاز مبرم کشور است طرحی ارائه کنند. عدهای سرگرم خارج ساختن رقیب از میدان و عدهای دیگر در تلاش برای خنثی کردن ضربههای طرف مقابل هستند. بسیاری از مردم نیز خسته از جدال طولانی و بیحاصل سالهای متمادی و بلکه دهههای پیاپی اکنون بیتفاوتی پیشه کرده و به زندگی فارغ از سیاست روی آوردهاند. چهارمین و بزرگترین گروه از مردم نیز همراه با نگرانی از منازعات از یکطرف و تنگناهای معیشتی ناشی از بحران اقتصادی که هر روز عمیقتر میشود از طرف دیگر، منتظرند ببینند منازعه چه وقت به پایان میرسد و اوضاع کشور چه وقت سروسامان مییابد.
مبرمترین نیاز کشور در حال حاضر، توافق تمام جناحها، فعالان سیاسی و حکمرانان بر سر طرحی جامع است که بتواند محور تعامل باشد و با پایان دادن به منازعات سیاسی راه را برای همکاری جمعی جهت رفع مشکلات کشور و باز شدن گرههای کور اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هموار نماید. این طرح باید از چند ویژگی برخوردار باشد که کلیات آن را در این مقاله میآوریم به این امید که اصحاب فکر و نظر و اندیشه برای رسیدن به طرح تفصیلی و نقشه راهی که بتواند جامعه را به نقطه مطلوب برساند با همدیگر همفکری کنند و افق روشنی در برابر چشمان مشتاق تعالی کشور بگشایند.
ویژگی اول، تکیه بر شایسته سالاری در مدیریت کشور است. تنها راه استقرار شایسته سالاری، بازگشت به قانون اساسی در تمام زمینهها و از بین بردن هرگونه اِعمال سلیقه فردی، جناحی، گروهی و جریانی در تقنین، اجرائیات، قضاوت و نظارت است. ما اکنون در تمام این زمینهها گرفتار اعمال سلیقه و گریز از قانون هستیم. این وضعیت، نه با جمهوریت سازگار است و نه با اسلامیت. برای اینکه این هر دو رکن را داشته باشیم باید با قاطعیت درصدد پاکسازی کشور از اعمال سلیقهها و بازگشت بیچون و چرا به قانون برآییم.
ویژگی دوم، مبارزه واقعی با فساد است. در کشور ما مطالب زیادی درباره مبارزه با فساد گفته میشود، ولی از مبارزه با فساد به معنای واقعی و جامع خبری نیست. در مواردی به دلایل خاص ازجمله اینکه اگر قرار باشد فرد یا گروه یا جناحی را از نظر سیاسی به زمین بزنیم به نام مبارزه با فساد با او شدیدترین برخوردها را میکنیم، ولی در مواردی که نورچشمیها در فساد غرق باشند، اصل را بر توجیه میگذاریم و به قاعده «شتر دیدی، ندیدی» عمل میکنیم. مدیریت قانونی کشور بدون مبارزه واقعی با فساد امکانپذیر نیست. این ویژگی اگر در حکمرانی وجود نداشته باشد، کسی به مدیران جامعه اعتماد نمیکند و حاکمیت پشتوانه مردمی خود را از دست میدهد. مردم، طالب عدالتند و بدون عدالت، حکمرانی قوام نخواهد داشت.
ویژگی سوم، پرهیز از حکمرانی طبقاتی است. یکی از اهداف انقلاب اسلامی، کنار زدن حکمرانی فامیلی، طایفهای، طبقاتی و در دست داشتن امور توسط یک یا چند قشر خاص بود. فلسفه جمهوریت نظام سیاسی جایگزین رژیم گذشته نیز همین بود که از طریق انتخابات و با مشارکت عموم کسانی که قانون اسای به آنها حق انتخاب کردن و انتخاب شدن داده است، زمام امور در تمام زمینهها در اختیار جمهور مردم قرار بگیرد و حکمرانی طبقاتی برای همیشه طرد شود. امروز سازوکار حاکمیت اینگونه نیست و به همین دلیل حکمرانی در انحصار طبقات خاص است و همین انحصار، راه را بر ورود شایستهترینها به جایگاه مدیریتهای کلان کشور بسته است. این راه فقط با نفی حکمرانی طبقاتی باز خواهد شد.
اعتقاد راسخ داریم که مشکلات کنونی کشور با عمل به سه اصل شایسته سالاری، مبارزه واقعی با فساد و پرهیز از حکمرانی طبقاتی، حل خواهند شد. اگر امروز فاقد این سه اصل هستیم به دلیل انحراف از قانون اساسی است. بنابراین، راه رسیدن به حکمرانی سالم، عادلانه و مردمی، بازگشت به قانون اساسی با تکیه بر این سه اصل است.