به نظر میرسد یکی از دالهای مرکزی رقابتهای این دوره انتخابات ریاست جمهوری، تنازع میان دو مفهوم «انتزاع» و «انضمام» است و چشمان نظارهگر عموم به دنبال آن است که در کوران تشریح و تبیین ابعاد چشمانداز یک زیست مطلوب توسط نامزدها، تشخیص دهد که کدام یک از کاندیداها توان کوتاهتر کردن فاصله میان ذهنیت و عینیت را دارند و میتوانند آنچه که امروز تحت عنوان برنامه و ادعا عرضه میکنند، فرداهای پس از انتخابات در قالب کارنامه ارائه نمایند.
دیگر همچون گذشته این هیجانات حاکم بر ستادهای خیابانی کاندیدا نیست که امواج اقبال عمومی و همراهی تودهها با یک کاندیدای مشخص را هدایت میکند؛ حتی اظهارات تند و تیز و انتقادات اپوزیسیوننمایانه مرسوم دهههای ۷۰ و ۸۰ و سالهای ابتدایی دهه ۹۰ هم دیگر آن اثر خارقالعاده سابق را ندارد.
جو عمومی در اثر تجربهی مجاورتِ دردناکِ کارد و استخوان در عرصه معیشت و تحمل دهه دشوار اقتصاد ایران، دیگر همچون گذشته صرفاً پذیرای خطابههای قهرمانانه و آتشین کاندیداها نیست و اساساً در جدال و کشاکش دو مفهوم «حرف» و «عمل»، اولی به مرور رنگ خواهد باخت و دومی از دالان هزارتوی تردید سر برخواهد آورد و به مثابهی برگ برنده، کارزارهای انتخاباتی نامزدها را از یکدیگر متمایز خواهد ساخت.
تا کنون هر یک از کاندیداهای حاضر در صحنه رقابتهای انتخاباتی صرفا موفق به جذب آراء بدنههای گفتمانی و هواداری خود شدهاند و نتایج اغلب افکارسنجیهای معتبر گواه آن است که تودههای مردمی که قرابت چندانی با خطکشیهای سیاسی مرسوم و همیشگی ندارند، در خصوص انتخاب نهایی کاندیدای مطلوب مرددند و کماکان مشغول ارزیابی ایدههای انتخاباتی شش نامزد حاضر در صحنه هستند.
مطابق آنچه که در سطرهای پیشین به تقریر درآمد، چنانچه بخواهیم اثر سوابق پیشین کاندیداهای انتخابات در مسئولیتهای مختلفی که تا کنون برعهده داشتهاند را واجد تاثیر مضاعف در جلب آراء اکثریت در نظر بگیریم، آنچه که بتواند گوی سبقت در کسب مقبولیت عمومی را نصیب کاندیداها نماید، توان ترسیم ایرانی مطلوب در تمامی شئونِ زیست روزمره مردم توسط کاندیداها است.
البته که منظور از ترسیم «ایران مطلوب»، خیالپردازیهای موهوم و رویافروشیهای عوامفریبانهای که پیوسته پای ثابت نطقهای انتخاباتی است، نیست؛ بلکه مقصود از تعبیر مذکور آن است که کدام نامزد میتواند به زبان ساده برای مردم توضیح دهد که ویژگیهای امیدوارکننده ایران مطلوبی که مد نظر دارد را در فلان سوابق عملکردیاش میتوان جُست.
به میزانی که نتایج اجرای برنامهها و ایدههای کاندیداها در مسیر اداره کشور قابل تصور باشد و مخاطب بتواند با توجه به سوابق گذشته افراد مابهازای عینیِ آنچه که کاندیداها بر زبان میآورند را متصور شود، به همان میزان میتوان روی امکان تحقق ایدهها در عرصه واقعیت، حساب باز کرد. در غیر این صورت با یک دو جین برنامهای که نسبتشان با زمینِ سفت واقعیت مشخص نیست، روبروییم.
به عبارت بهتر پذیرش وعدهها و ایدههای طرحشده در ایام انتخابات از سوی کاندیداها بدون سابقهی اجرای مشابه در گذشته، ولو در مقیاسهای کوچکتر، کمی دشوار به نظر میرسد. رییسجمهور موفق، قبل از آنکه رییسجمهور موفق باشد، باید یک وزیر موفق، یک شهردار موفق، یک رییس سازمان موفق، یک فرمانده موفق، یک وکیل موفق و یا هر پدیده موفق شبیه به اینها باشد تا همگان بتوانند میان «ادعای کارامدی» و «تحقق کارامدی» تمایز قائل شوند.
بهترین و علمیترین طرحها، ایدهها و برنامهها بدون یک مدیر موفق که سابقه راهبری پروژهها و پروسههای موفق را در کارنامه داشته باشد، محکوم به شکست و یا لااقل تردید است. اجرای یک ایدهناب در کشور بدون در نظر گرفتن پیچیدگیهای دیوانسالاری و نادیده گرفتن سدها و موانع پیشروی دیوانسالاران، تقریباً غیرممکن است. پیشرفت و تحقق برنامهها صرفا یک رویداد خلقالساعهی مبتنی بر برنامهنیست که با فشردن دکمهای به یکباره و در زمان کوتاه، محقق گردد. معضلات و امراض اقتصادی موجود در کشور پیچیدهتر از آن است که با یک نسخه ساده تکخطی درمان شود.
فاصله میان «ترسیم مطلوب» و «تحقق مطلوب» همان فاصله بین «ذهنیتهای انتزاعی» و «عینیتهای انضمامی» است. از میان کاندیداهای این دوره انتخابات ریاست جمهوری تنها یک نفر است که میتواند با مرور سوابق عملکرد خود در مسئولیتهای پیشین، یک سلسله ذهنیتهایی که در گذشته با واقعیت پیوند یافته و نتایجش به صورت محسوس و عینی قابل لمس است را به عنوان «کارنامه» پیش روی مردم قرار دهد و اعلام کند که در صورت پیروزی در انتخابات، آنچه که در گذشته انجام داده است را با مقیاسی بزرگتر و گستردگی بیشتر به منصه ظهور میرساند.
باقی کاندیداها در بهترین حالت روی «برنامه»هایی مانور میدهند که معلوم نیست چقدر بتواند مشکلات و معضلات موجود در کشور را مرتفع نماید. رویاپردازیهای شعارگونه و تاکیدات کلی به بایدها نمیتواند کشتی مُلک و مملکت را از میان طوفان حوادث به سلامت به مقصد برساند. کشتیبان کارآزموده راه دریا میداند.
این روزها در گوشه و کنار گاهاً اینطور شنیده میشود که مدیر اجرایی بودن به انجام پروژههای عمرانی و ساخت بناهای عمومی نیست؛ روشن است این یک مغلطه آشکار است. گویی اینکه مقصود از این مدیر اجرایی این است که مدیر باید خودش بالای سر پروژه حاضر شود و الزاماً آجر پرت کند بالا و یا اینکه فرغون پر از ماسه و ملات را سوار بالابر نماید و محموله را به طبقات فوقانی ساختمان برساند.
وقتی بنا میشود یک پروژه سازندگی بزرگ در مقیاس ملی، آن هم در کوران تحریمها و از لابلای انواع و اقسام موانع داخلی به سرانجام برسد، کشیدن نقشه سازه، چگونه برپا شدن اسکلت بنا و نوع متریال مورد استفاده در ساختمان، جزو آخرین مسائلی است که یک مدیر اجرایی به آنها میاندیشد و چه بسا با سپردن اجرای پروژههایی اینچنینی به پیمانکاران با سابقه بخش خصوصی، حتی یکبار هم دلمشغولیهایی از این دست، در صدر اولویتهای یک مدیر اجرایی ارشد قرار نگیرد. لکن ساخت یک بنا و آغاز یک پروژه بزرگ ملی مقدمات مهمتری دارد که اساسا توان فراهم کردن همین بسترها و مقدمات است که موجبات تمایز عملکرد مدیران اجرایی را فراهم میآورد.
تامین مالی ایدههای ملی در شرایط دشوار اقتصادی این سالها و کسری بودجه همیشگی دولتها، ایجاد همراهی و هماهنگی میان دستگاههای مختلفِ دخیل در پروژه، داشتن تصورات واقعی و عینی از موانع داخلی پیش روی مجریان، نظارت بر اجرای صحیح تصمیمات اتخاذ شده و هزارویک چالش کوچک و بزرگ دیگر که لازمه مدیریت آنها این است که رییس جمهور پیش از آن هم در شرایط مشابه قرار گرفته باشد و با وجود همه محدودیتها و اقتضائات، پروژه را تا نقطه پایان و حصول نتیجه دنبال کرده باشد تا در نهایت انتفاعاتِ حاصل از پروژه، «خیر عمومی» را به ارمغان بیاورد.
حال آن پروژه میتواند عمرانی باشد، فرهنگی باشد، سیاسی باشد یا هر امر دیگری؛ آنچه که مهم است این است یک رییس جمهور خوب با ملاحظات و اقتضائات میدانی اداره کشور آشنا باشد. رییسجمهوری میتواند بخش قابل توجهی از مشکلات کشور را مرتفع کند که کمتر سورپرایز شود. اگر بنا باشد که یک رییسجمهور در نتیجه عدم آشنایی و عدم آمادگی برای با رویارویی با اتفاقات میدان، هر روز با شگفتانه نویی روبرو شود، دیگر نمیتوان خیلی به آثار مثبت طرحها و ایدههایی که در زمین سفت واقعیت محک نخوردهاند، امیدوار بود.
شهردار سابق تهران با کولهباری از تجربه در دستگاههای اجرایی و تجربه تقنینی چهارساله در جایگاه ریاست مجلس، به تمام پیج و خمهای مسائل کشور مسلط است و با علم به محدودیتها و اقتضائات میتواند فرایند حل معضلات کشور را راهبری نماید.
او پای طرحها و ایدههایش روی زمین است نه در آسمان خیال.