به گزارش تابناک به نقل از ایرنا، هال برندز در این مقاله عدم تداوم حمایت واشنگتن از اروپا را منجر به بازگشت این قاره به گذشته غیر لیبرال و پر از هرج و مرج خود عنوان کرد.
برندز که استاد روابط جهانی در دانشکده مطالعات بین المللی پیشرفته جان هاپکینز است، پیروزی ترامپ در انتخابات آتی آمریکا را در متزلزل و بحرانی شدن شرایط کشورهای اروپایی موثر دانسته و نوشت: ترامپ در اولین دوره ریاست جمهوری خود در مورد خروج ایالات متحده از ناتو هشدار داد و این در حالی است که برخی از دستیاران سابق او معتقدند وی ممکن است در صورت راهیابی به کاخ سفید واقعاً این کار را انجام دهد.
این مقاله افزود: یک اروپای پسا آمریکایی (بدون حمایت و همکاری آمریکا) روز به روز مورد توجه و تحلیل بیشتری قرار می گیرد. برخی، خوشبینانه امیدوارند که اروپا بتواند به شکوفایی خود حتی با از دست دادن چتر امنیتی ایالات متحده ادامه دهد. در این صورت ایالات متحده ممکن است به امور کشورداری خود بپردازد، اما اروپایی که در ۸۰ سال گذشته ثروتمند، باثبات و (طبق ادعای این رسانه) دموکراتیک شده، باید آماده شود تا به عنوان یک نیروی مستقل در دنیای چند قطبی عمل کند. این در حالی است که رهبران ناتو قرار است هفتاد و پنجمین سالگرد تشکیل آن را در این ماه در واشنگتن جشن بگیرند.
نویسنده این تحلیل با مطرح کردن این گمانه زنی که اروپای پساآمریکایی برای مقابله با تهدیدات رو به روی خود ممکن است به الگوهای تاریک تر، پرهرج و مرج تر و غیرلیبرال گذشته خود بازگردد، نوشت: اروپای کهن برخی از بزرگترین متجاوزان و جاهطلب ترین ظالمان تاریخ را در خود جای داده بود. جاهطلبیهای امپریالیستی و رقابت های داخلی آن درگیریهایی را به وجود آورد، که سراسر جهان را تحت تأثیر قرار داد. مسئله اساسی، جغرافیایی بود که تعداد زیادی از رقبای قدرتمند را در یک فضای واحد محدود می کرد. تنها راه بقاء در این محیط هزینه کردن از سوی دیگران بود. این پویایی اروپا را به چرخه ای از درگیری های فاجعه بار رساند.
در بخشی از این مقاله آمده است: حیاتیترین تعهد امنیتی ایالات متحده از طریق ناتو و استقرار نیروهایش بود که آن را با ثبات کرد. با حفاظت نظامی ایالات متحده از اروپای غربی در برابر شوروی، دشمنان قدیمی دیگر مجبور نبودند از یکدیگر بترسند. کشورهای اروپای غربی در نهایت توانستند به امنیت دست یابند بدون اینکه آن را از یکدیگر دریغ کنند. این به نوبه خود، رقابتهای سیاسی و تسلیحاتی که این منطقه را گرفتار کرده بود، کاهش داده و به اعضای آن اجازه داد تا در برابر یک تهدید مشترک قرار بگیرند.
نویسنده با اشاره به همکاری های اقتصادی و سیاسی بی سابقه و تغییرات سیاسی جدید در این قاره بعد از حمایت و همکاری ایالات متحده، آن را راه حل منحصر به فرد ایالات متحده برای حل مشکلات اروپا توصیف کرده و افزود: در آن دوران، ایالات متحده به اندازه کافی قدرتمند بود که بتواند از اروپا در برابر دشمنانش محافظت کند و در عین حال به قدری دور بود که هیچ تهدید واقعی برای تسخیر و تابعیت دائمی اروپا ایجاد نمی کرد.
در ادامه این تحلیل آمده است: نقش ایالات متحده در اروپا همزمان با مزایای فوق العاده ای که برای این کشور به همراه داشت هزینه های زیادی نیز تحمیل کرده است. ایالات متحده متعهد شده، حتی در خطر جنگ هسته ای، از کشورهایی که هزاران مایل دورتر از آن هستند، دفاع کند. با ارائه کمک های خارجی و اجازه دسترسی نامتقارن به بازار وسیع داخلی خود، این قاره را بازسازی کرد و به کشورهای اروپایی کمک کرد تا سریعتر از خود ایالات متحده رشد کنند. اما امروز، در حالی که عوامل تحریککننده قدیمی همچنان وجود دارند و چالشهای جدید توجه واشنگتن را به بخش های دیگر جهان جلب کرده، بدبینی آمریکا نسبت به اروپا قویتر از همیشه است و می توان گفت مظهر این بدبینی دونالد ترامپ، رئیس جمهوری سابق آمریکا، است.
این تحلیل افزود: ترامپ مدتها از باری که واشنگتن در ناتو به دوش میکشد ابراز تاسف کرده است. وی تهدید کرده که به روسها اجازه می دهد تا «هر کاری که میخواهند» با متحدان اروپایی آمریکا انجام دهند. او آشکارا تنفر خود از اتحادیه اروپا را مطرح کرده و این اتحادیه را نه به عنوان نقطه اوج وحدت قاره، بلکه به عنوان یک رقیب اقتصادی سرسخت برای آمریکا می داند. وی به عنوان یک پوپولیست غیرلیبرال، نسبت به ثروت لیبرال دموکراسی در اروپا بی تفاوت است و مکررا این سوال را مطرح می کند که چرا آمریکایی ها باید از اروپا مراقبت کنند، وقتی "ایک اقیانوس" فاصله میان آمریکا و اروپا وجود دارد؟
منظور ترامپ از شعار «نخست آمریکا» در سیاست خارجی، سیاستی است که سرانجام در آن ایالات متحده تعهدات غیرعادی که از زمان جنگ جهانی دوم بر عهده گرفته است را کنار می گذارد. هیچ کس دقیقاً نمی داند ترامپ در جایگاه ریاست جمهوری چه می تواند انجام دهد. ممکن است خروج کامل از ناتو(سازمان پیمان آتلانتیک شمالی) که باعث خشم باقیمانده انترناسیونالیستهای جمهوریخواه میشود، نباشد. با این حال با توجه به قدرت گرفتن ترامپ و یارانش برای ریاست جمهوری و افزایش تهدید چین برای منافع ایالات متحده زمان آن فرا رسیده است که احتمال پایان واقعی و کامل حمایت آمریکا از اروپا را جدی بگیریم.
برندز نوشت: در یک سناریوی خوش بینانه، اروپا دموکراتیک، منسجم و متحد در برابر دشمنان خود باقی خواهد ماند. با این حال مشکلات مربوط به این طرح نیز به راحتی قابل تشخیص است. وقتی مکرون از ادغام اروپا به عنوان جایگزینی برای رهبری ایالات متحده یاد می کند، به نظر می رسد فراموش کرده که اروپا دقیقاً به دلیل جو اطمینانی که واشنگتن ارائه کرده، متحد و منسجم بوده است. در نمونههای قبلی که ایالات متحده عقبنشینی کرد تا به قدرتهای اروپایی اجازه دهد خودشان کار را جلو ببرند- برای مثال در آغاز جنگهای بالکان در اوایل دهه ۱۹۹۰ - نتیجه اغلب هرج و مرج بود نه انسجام استراتژیک.
این مقاله افزود: اروپایی که بتواند امور امنیتی خود را به عهده بگیرد، به شدت مسلحتر از امروز خواهد بود. هزینههای دفاعی در بسیاری از کشورها باید دو یا سه برابر افزایش یابد. کشورهای اروپایی روی مرگبارترین تسلیحات جهان – موشک ها، هواپیماهای تهاجمی، و قابلیت های پیشرفته پرتاب قدرت – سرمایه گذاری زیادی خواهند کرد. با از دست دادن چتر هسته ای ایالات متحده، کشورهای خط مقدم در برابر روسیه مانند لهستان - ممکن است به دنبال تولید سلاح های هسته ای خود باشند.
فارن پالسی در پایان این تحلیل به عنوان نتیجهگیری نوشت: در غیاب پوشش امنیتی ایالات متحده، اقدام کشورهای اروپایی برای توسعه تواناییهای مورد نیاز خود در راستای رویارویی با تهدیدات، میتواند نگرانی های زیادی را درباره عدم تعادل نظامی در قاره سبز ایجاد کند. علاقه مندان به شعار «نخست آمریکا» ممکن است فکر کنند که ایالات متحده می تواند بدون پرداخت هیچ هزینهای از تمام مزایای یک اروپای باثبات برخوردار شود. ادعایی که نادرست است. اروپای ضعیف و غیرمنسجم در مقابله با چالشهای موجود از سوی کشورهایی مانند روسیه و چین کار سختی در پیش دارد.