«اوپنهایمر» (Oppenheimer ۲۰۲۳) ساختهی کریستوفر نولان یک فیلم بایوپیک است دربارهی زندگی رابرت اوپنهایمر که بهعنوان «پدر بمب اتم» شناخته میشود. روایتی که پیامدهای تلاقی علم و ایدئولوژی را به نمایش میگذارد. نولان عمداً دو برههی جذاب از تاریخ زندگی این دانشمندان فیزیک نظری را اخذ میکند و به نمایش درمیآورد؛ اما برخلاف سیستم فرمال فیلمهای زندگینامهای، نولان این روایت را بهصورت پراکنده و با بازی زمانی نشان میدهد. گویا همانطور که در فیزیک کوانتوم ذره میتوان در لحظه در دو جا باشد، تماشاگر اوپنهایمر هم در یک فیلم شاهد دو واقعه است.
یکی از درخشانترین ویژگیهای اوپنهایمر که از ابتدا خودنمایی میکند، بازی کیلین مورفی است. او چنان خوب به ایفای نقش پرداخته که شکافهای روایی فیلم را پر میکند تا به چشم تماشاگر نیایند. بااینحال، نولان در این فیلم هم مانند اغلب فیلمهایش در ایجاد یک ساختار دراماتیک منسجم عاجز است؛ یعنی یا شما باید از قبل اطلاعات دقیقی دربارهی زندگی رابرت اوپنهایمر بدانید و یا اینکه عملاً بهخاطر اتصال عجولانهی نماهایی که بهدرستی از نظر روایی به هم نمیچسبند، گیج خواهید شد. خب طبیعتاً همیشه طرفداران نولان معتقدند که شما باید فیزیک کوانتوم بدانید و فیلم او را بفهمید، که این حرف بچگانه ربطی به سینما ندارد.
از طرفی، نولان با نمایش استعارههایی مثل سوختن آدمها، رابطهی جنسی در دادگاه و... سعی میکند که به فیلمش عمق بدهد؛ اما، چون میداند که مخاطب فیلمهایش چندان با فیلمهای فلسفی آشنا نیست، این استعارهها در سطح باقی میمانند. کافی است که استعارههای چشمهی آرنوفسکی را ببینید تا دریابید که از چه حرف میزنم.
از سوی دیگر، همان ساختار روایی قطعهقطعه و عجولانهی فیلم اجازهی شخصیتپردازی را به نولان نداده است؛ بهطوری که تقریباً تماشاگر به عمق هیچکدام از کاراکترها راه نمییابد و حتی خود شخصیت اوپنهایمر هم بهسختی درک میشود، چه برسد به اینشتینی که انگار از همشهریان ما در بازار ماهیفروشان رشت الهام گرفته شده و شباهتی به خود واقعیاش ندارد. زنان هم بهشدت پرخاشگرند و شما عملاً هیچ زن آرامی در این فیلم مشاهده نمیکنید. جالب است که در انتهای این فیلم با این حس مواجهیم که شاید تاریخ مخترع بمب اتم را ببخشد، اما هرگز کمونیسم را نخواهید بخشید؛ یعنی عملاً نولان هیچ فرصتی را برای متلک انداختن به کمونیستم از دست نمیدهد.
آرمین یوسفی