به گزارش «تابناک» روزنامه های امروز سه شنبه 16 مردادماه در حالی چاپ و منتشر شدند که گمانه زنی هایی در مورد سکاندار دستگاه دیپلماسی، رایزنی دبیران شورای عالی امنیت ملی ایران و روسیه و چرا موضع صریح رئیسجمهور در دیدار وزیر خارجه اردن درباره پاسخ به صهیونیستها مهم بود؟ در صفحات نخست روزنامه های امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها و سرمقاله های متنشره در روزنامه های امروز را مرور می کنیم:
جلال خوشچهره در سرمقاله امروز ابتکار نوشت: ماجراجویی اسرائیل نه تنها منطقه خاورمیانه، بلکه جامعه جهانی را در وضع برزخی قرار داده است. دولت افراطی "بنیامین نتانیاهو" نخست وزیر اسرائیل هر روز ماجرای تازهای را در منطقه رقم میزند تا اوضاع همچنان بحرانی و در وضعی مبتلا به عدم قطعیت باشد. افراطیون اسرائیلی میکوشند تا مدتی که داوطلبان نشستن بر کرسی اتاق بیضی کاخ سفید مشغول رقابتند، اوضاع را بهگونهای معلق و بحرانی مهندسی کنند. هدف از این کار از یکسو خرید زمان برای به تعویق انداختن هرگونه توافق برای آتش بس در غزه است.
از سوی دیگر، بردن منطقه به سمت و سویی که جنگ و دوری از هرگونه آرامش، حرف اول را بزند. نتانیاهو و همراهانش در تعقیب اهداف خود، بدون ملاحظه متحدان اصلی اسرائیل یعنی ایالات متحده و بریتانیا، میخواهند دامن همه را به این بحران کشانده و به این ترتیب، مشکلات خود را به مشکل همه طرفها تعمیم دهند. برای آنان تفاوت نمیکند که در صورت فراگیر شدن تنشها و لغزیدن منطقه به یک جنگ فراگیر، چه میزان بر معادلات استراتژیک دیگر طرفها تأثیر مخرب خواهد داشت.
همین حالا طولانی شدن جنگ غزه و یاغیگریهای مداوم تلآویو در بیرون از مرزهای اسرائیل، کانون توجه دولت بایدن و ایضاُ اروپا را از جنگ اوکراین کمرنگ کرده است. این وضع نوعی عقب ماندن از روسیه در تعقیب اهدافی است که موازنه قدرت در نظام نوینجهانی درحال شکلگیری را دنبال میکند. رفتار تلآویو به مثابه دولت کوچک اما پر دردسری است که حامیانش را نه تنها دردهههای گذشته بلکه امروز بیش از هرزمان با دردسرهایی روبرو کرده که به سختی میتوان برای پیامدهای آن پیشبینی روشن داشت. مشکل حامیان اسرائیل در حالحاضر خلاف گذشته است. تلآویو نشان داده است که سیاست "یک تکه زمین در ازای یک تکه صلح" را کنار گذاشته است.
تلآویو اکنون گستاخانه هم حفظ سرزمینهای اشغالی را میخواهد و هم صلح را. همین مهم متحدان او را در واشنگتن و لندن با مشکل کم سابقه روبرو کرده است. هدف نتانیاهو، کنار گذاشتن قطعنامه شماره 242شورای امنیت سازمان ملل متحد در سال 1967 به عنوان پایه هرگونه گفتوگوی صلح با فلسطینیان و بلکه اعراب است. در این قطعنامه که در پی جنگ شش روزه تصویب شد، ارتش اشغالگر اسرائیل باید از مناطق اشغالی فلسطینیان و اعراب عقب نشسته و از هرگونه تجاوز به اراضی فلسطینیان و کشورهای عربی همسایه دست برداشته و به قوانین صلح احترام بگذارد. در قطعنامه یاد شده، برای نخستین بار از واژه "اشغال" استفاده و به طور طبیعی اسرائیل به عنوان رژیم اشغالگر شناخته شد. تلآویو اما از همان تاریخ با ایجاد بحرانهای مقطعی و حتی استقبال از جنگ مانند آنچه در جنگ 1973 رخ داد یا جنگهای پراکنده با فلسطینیان در خاک لبنان و اشغال جنوب این کشور برای نزدیک به یک دهه، همچنین جنگهای مختلف با فلسطینیان و حزبالله لبنان پس از قرارداد اسلو در اوایل دهه نخست قرن بیست و یک میلادی، در خدمت به عدم تمکین به قطعنامه 242 فرصت سازی کرده است. جنگ اکتبر 2023 میلادی نیز این فرصت را برای تندروهای اسرائیلی فراهم کردکه بهزعم خود و با تکیه بر تحمیل جنگی نابرابر با فلسطینیان، اصولاً خواست جهانی را برای استقرار صلح براساس قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد کنار بگذارد.
اسرائیل اکنون براین اراده است که حضور اشغالگرانه در غزه و بسا کرانه باختری را به یک واقعیت تثبیت شده، تغییر ماهیت دهد. بهایی که تلآویو برای این خواست قائل است، واداشتن همه طرفها به قیمت تحمیل جنگ فراگیر در منطقه است.
"امنیتسازی" برای اسرائیل در توجیه ماجراجوییهای اخیر، بهانهای پوششی است که حتی متحدانی چون واشنگتن و لندن هم حاضر به قبول آن نیستند. نتانیاهو اما براین تصور است که با آتشافروزی، خواهد توانست دیگران را در دام جنگی بیندازد که به تصور خود به تثبیت موقعیت اشغالگرانهاش میانجامد. اما آیا دیگر بازیگران؛ اعم از متحدان غربی تلآویو که اکنون در شمار منتقدان آن قرار دارند و نیز کشورهای منطقه، حاضرند در زمینی ایفای نقش کنند که نتانیاهو و دیگر افراطیون بستر آن را فراهم کردهاند؟ بعید است سیاستهای عقلانی به این رویکرد پاسخ مثبت دهند. عقلانیت سیاسی همراه است با نگاه به هزینه و فایدهای که همراهی با یک دولت کوچک و ماجراجو را در سرزمینی عاریهای محاسبه میکند. عقلانیت سیاسی لازم است هرچه سریعتر به وضع برزخی کنونی پایان دهد؛ وضعی که افراطیون اسرائیل بانی اصلی آن هستند.
مرتضی سیمیاری طی یادداشتی در شماره امروز جوان با عنوان ترورهای اطلاعاتی پس از ترور شهید هنیه! نوشت: بهار سال ۱۳۸۳ با دستگیری یک شبکه بمبگذاری وابسته به گروهک تروریستی منافقین در تهران آغاز شد، این شبکه مویرگی قرار بود در برخی از نقاط حساس، بهویژه میادین اصلی شهر چند بمب را جاسازی و در لحظه مناسب ریموت آن را فعال کند. یکی از افراد دستگیرشده رضا خادمی با نام مستعار حبیب بود. این شخص از سال ۷۹ جذب منافقین شده و برای مدتی در پادگان نظامی «رامتا دیوید» در مناطق اشغالی دوره تخصصی دیده بود.
خادمی در اعترافات خود نوشته است که در ایام انتخابات فعالیتهای خود را با توزیع اعلامیه و جمعآوری و ارائه اخبار و اطلاعات به سازمان منافقین گسترش دادم تا اینکه درصحنه تجمعات و اغتشاشات پس از انتخابات به صورت دورهای شرکت کردم، مأموران زمانی اقدام به دستگیریام کردند که در حال پرتاب بمبی دستساز به یکی از مراکز دولتی در تهران بودم.
در آن زمان دستگیری این شبکه در روزنامهها بازتاب خاصی نیافت، اما رصد، شناسایی و کشف این کانون بحرانساز از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بود، زیرا در آن روزها اصلاحطلبان رادیکال بهصورت مداوم میگفتند که کشور به بنبست سیاسی رسیده و تنها راه عبور از این وضعیت استعفای خاتمی و انحلال دولت است. این طیف تندرو معتقد بود که دستهایی در پشتصحنه برای دولت اصلاحات بحرانسازی کرده و تمایل دارد که خاتمی در روزهای آخر سقوط کند.
خادمی در بخش دیگری از اعترافات خود در دادگاه گفته است که آن روزها طرحی رمزگذاری شده از سوی سرپل گروهک در پایگاه تروریستی اشرف به دستم رسید که در آن قید شده بود که باید در تهران بمبگذاری کرده تا سازمان بتواند با تبلیغات آن را گردن محافل خودسر بیندازد. پیوست این طرح خطرناک آن بود که اگر محمدخاتمی رئیسجمهور وقت به مرز عصبیت برسد میتوان اصلاحطلبان را به جنگ خیابانی با نظام کشاند و از آن بهرهبرداری شورشی کرد. مریم سنجابی یکی از اعضای جداشده از سازمان منافقین در توصیف این دستورالعمل در خاطرات خود نوشته است که برخی از نیروهایی که سازمان برای درگیریهای تهران آموزش داده بود بهخوبی میدانستند که در چه زمانی دکمه بمب را فشار بدهند که فشار سیاسی ناشی از آن بیشتر از قدرت انفجاری آن باشد.
بررسی این شبکه تروریستی کشفشده در سال ۸۳ در خود درسهای قابلتوجهی دارد، در آن زمان هدف منافقین بهعنوان سرپنجههای عملیاتی موساد در تهران آن بود که بمبگذاریها را جهت سیاسی و امنیتی داده تا علاوه بر ایجاد تخریب، وحشت و ایجاد دالان امنیتی، یک خطای تحلیلی نیز ایجاد کند. این عملیات پیوستدار پس از ترور و شهادت اسماعیل هنیه در محل اقامت خود موبهمو دوباره بازطراحی شده است.
ساعتی پس از شهادت رهبر بلندپایه حماس در تهران روزنامه آمریکایی نیویورکتایمز در گزارشی ادعا کرد که اسماعیل هنیه نه با یک موشک بلکه در اثر یک بمبگذاری ترور شده است، این گزارش در نشریه انگلیسی تلگراف بازطراحی و در آن این موضوع مطرح شد که عواملی از درون این ترور را طراحی کردهاند. نکته جالبتر ماجرا آن بود که سخنگوی ارتش رژیم صهیونیستی نیز برای لایه گذاری رسانهای به تصویرسازی جدید از کم و کیف ترور پرداخت. این ساخت و پرداخت آمریکایی در روایتسازی از ترور شهید هنیه در خود اشارات مهمی دارد، درحالیکه صهیونیستهای آشنا به صحنه میدانی، چون اکوب آمیدرور، رئیس پیشین شورای امنیت ملی رژیم صهیونیستی در برآوردهای اطلاعاتی خود به این موضوع اعتراف کردهاند که ترورهای صورت گرفته نه عملیات پیشدستانه بلکه واکنشی است، یکلایه خاص در تلاش است پرونده تحقیقات و انتقام پس از آن را به انحراف بکشد. ضعیف نشان دادن جامعه اطلاعاتی کشور از یکسو و زیر سؤال بردن سلامت دستگاه امنیتی و دفاعی با القای کلیدواژههایی، چون نفوذ، خرابکاری و بمبگذاری از سوی دیگر، حکایت از آن دارد که پروژه جنگ امنیتی - خیابانی در بهار سال ۸۳ در تابستان سال ۱۴۰۳ دوباره تکرار شده است و در آن موساد، سازمان سیا و سرپنجههای آن بهصورت هماهنگ در حال تحرکات مشکوک هستند. این عملیات ترکیبی بهگونهای طراحیشده که در آن دولت پزشکیان به مرز سقوط رسیده و عواملی از داخل مقصر جلوه داده شوند، در این پروژه انگیزههای آلوده سیاسی داخلی و خطوط عملیاتی تروریستی خارجی باهم ادغامشده است.
شاهد آن نیز خط ویژه یکی از اعضای محوری گروهک غیرقانونی نهضت آزادی (پدر منافقین) و نیز برخی اصلاحطلبان رادیکال و بدخیم است که پس از ترور شهید هنیه سعی دارند با باز کردن پای نفوذ در ارکان نهادهای انقلابی و اطلاعاتی از آب گلآلود ماهی گرفته و اشاراتی به حوادث مشکوک در دهه هفتاد و هشتاد دولت اصلاحات داشته و دولت تازه مستقرشده را دچار بحران از بیرون کنند.
این عملیات با نوشتن یک گزارش جعلی به نام سازمان اطلاعات سپاه در فضای مجازی کلید خورده و پس از آن تلاش شد با پاک کردن رد خون از روی دست رژیم صهیونیستی بهعنوان عامل اجرایی جنایت و نیز آمریکاییها بهعنوان چراغ سبز ترور به نقطه داغ آن برسد.
معمای ترور هنیه با آغاز ترور شخصیتی نهادهای اطلاعاتی (تضعیف ادراک زیستی) و با زدن برچسب توسط عناصر فکری نفاق بهخوبی نشان میدهد که شهادت رهبر مقاومت در داخل ایران بیش از آنکه اهداف بازدارنده پس از طوفان الاقصی داشته باشد در خود علایم سیاسی دارد. در دورهای که «مکتب امنیتی تهران» خواب را بر تروریستهای سنتکام در منطقه حرام کرده، آغاز ترور شخصیت اطلاعاتی نظام در خود پیامهایی دارد، آلون پینکاس در روزنامه هاآرتص نوشته است که رژیم صهیونیستی میتوانست در جای امنتری، چون دوحه این ترور را انجام دهد، اما انتخاب تهران در روز تحلیف پیامی خاص دارد. البته پرونده «ترورهای اطلاعاتی» با ضرب دست مقاومت مهندسی معکوس شده و بحرانهای ماندگار سیاسی و امنیتی در مناطق اشغالی به شکافهای عمیق اجتماعی تبدیل خواهد شد. تسریع در فروپاشی و رسیدن به مرحله آنومیک بخشی از طراحی نقشه انتقام در روزهای آتی است، در این دوره تونلهای تدافعی حماس با کمکهای خاص اطلاعاتی که در سالهای اخیر ارزش افزوده ویژه یافته، فرامرزی خواهد شد. در دوره رو به آغاز، هر عملی از نگاه اطلاعاتی عکسالعملی ویژه پیدا میکند!
امیرعباس نوری در یادداشت روز امروز وطن امروز نوشت: 1- خونخواهی جبهه مقاومت در پاسخ به ترور شهید هنیه توسط رژیم صهیونیستی، یک عملیات گسترده با حضور همه اضلاع جبهه مقاومت خواهد بود. برخلاف «وعده صادق» که فقط ایران، اقدام به تنبیه اساسی رژیم صهیونیستی کرد، این بار همه اضلاع مقاومت، هر کدام نقشی را در عملیات خونخواهی شهید هنیه ایفا میکنند. البته ارتش یمن نیز به دنبال واکنش به بمباران بندر الحدیده است و حزبالله لبنان نیز در پی گرفتن انتقام خون شهیدان اخیر خود بویژه شهید فؤاد شکر است. حضور همه اضلاع جبهه مقاومت در این عملیات میتواند تصویر و تجسمی از آخرالزمان رژیم صهیونیستی باشد، چرا که گستردگی و شدت عمل مقاومت در این عملیات میتواند تا حدود زیادی قدرت مقاومت و نیز میزان آسیبپذیری رژیم صهیونیستی را نشان دهد. بنابراین یکی از فواید حضور همه اضلاع جبهه مقاومت در این عملیات، نشان دادن مختصات قدرت جبهه مقاومت در یک اتاق فرماندهی واحد است؛ واقعیتی که میتواند به عنوان قویترین و بزرگترین نیروی مردمی و دفاعی در منطقه نمودار شود.
2- در عملیات «وعده صادق»، همه مقامات رژیم صهیونیستی و همینطور آمریکاییها غافلگیر شدند. آنها تصور نمیکردند ایران در این سطح، به حمله رژیم صهیونیستی به ساختمان کنسولی خود در دمشق واکنش نشان دهد اما ایران با عملیات «وعده صادق»، غیر از اینکه یک ضربه حیثیتی به رژیم تلآویو وارد کرد، سست بودن رژیم را نیز به همه مردم منطقه ثابت کرد. این یکی از بزرگترین فایدههای عملیات «وعده صادق» بود. وقتی آسمان سرزمینهای اشغالی با نور موشکها و پهپادهای ایرانی روشن شد، همه مسلمانان منطقه متوجه شدند رژیم صهیونیستی یک رژیم غیرماندنی است. نور موشکها و پهپادهای ایرانی در واقع نور امیدی بود که در دل مردم مظلوم فلسطین و همه مسلمانان جهان برای آزادی این سرزمین مقدس روشن شد. از سوی دیگر غرش این موشکها و پهپادها صدای رعبآور و هولناکی برای اشغالگران سرزمینهای اسلامی بود و آنها متوجه شدند رژیم تلآویو توان مقابله و رویارویی با ایران و جبهه مقاومت را ندارد. از همان روز بسیاری از ساکنان سرزمینهای اشغالی متوجه شدند آنجا دیگر جای ماندن و زندگی نیست، بنابراین غیر از واقعیتهای میدان و تاثیر مثبت خونخواهی ایران بر تحولات غزه و جلوگیری از کشتار این مردم بیگناه، به نظر میرسد عملیات خونخواهی ایران و جبهه مقاومت، یک گام به جلو در تحولات مربوط به فلسطین خواهد بود و حرکت رژیم صهیونیستی به سمت ضعف و اضمحلال را گسترش خواهد داد.
3- این گزاره که ایران و جبهه مقاومت دنبال گسترش جنگ در منطقه نیستند، تا قبل از ترور شهید هنیه صادق بود اما با ترور هنیه و عبور صهیونیستها از خطوط قرمز ایران و همینطور ترور فرماندهان حزبالله لبنان، به نظر میرسد همه اضلاع جبهه مقاومت، متفقالقول، خواهان یک عملیات بزرگ هستند که یکی از مهمترین پیامدهای آن شکست و تغییر همه محاسبات طرفهای اسرائیلی و آمریکایی است. وقتی آمریکاییها از یک سو مجوز ترورهای آن سوی خطوط قرمز را به نتانیاهو میدهند و از این سو تصور میکنند جبهه مقاومت به خاطر پرهیز از تنشزایی، واکنش بزرگی نشان نخواهد داد، باید حتما این محاسبه غلط در ذهن آنها تغییر کند و متوجه شوند مقاومت آماده نبرد بزرگ است. حجم و شدت این عملیات خونخواهی میتواند یک تحول تاریخی در فلسطین باشد. شاید همه منتظر یک غافلگیری بزرگ باشند. چه بسا وقتی سرها رو به آسمان است، از زمین یا زیر زمین غافلگیریها رخ دهد.