۲۰ ویژگی شخصیتی در نتيجه ترومای دوران کودکی

امروزه مطالعات به طور گسترده نشان داده‌اند که ترومای دوران کودکی تأثیر عمیقی بر شکل‌گیری ویژگی‌های شخصیت ما در بزرگسالی و ایجاد طرحواره‌های ناسازگار اولیه دارد. ترومای دوران کودکی به این معناست که به نحوی نیازهای عاطفی، روانی یا جسمانی کودک برآورده نشده یا اینکه مورد بدرفتاری و سوءاستفاده قرار گرفته است.
کد خبر: ۱۲۵۸۱۴۹
|
۱۷ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۳:۳۱ 07 September 2024
|
1314 بازدید

از همان زمانی که زیگموند فروید، پدر روانکاوی، اهمیت تجربه‌های دوران کودکی را در ایجاد اختلال‌های روانی برجسته کرد تا اکنون، تمامی پژوهش‌ها از ادعای فروید حمایت کرده‌اند.

فروید در نظریه روانکاوی معتقد بود که تجربه‌ها و ترومای دوران کودکی به قسمت ناخودآگاه ذهن منتقل می‌شوند تا دسترسی ما به خاطرات دردناک سرکوب شود.

اما خاطراتی که در قسمت ناهشیار ذهن ما ذخیره می‌شوند اگرچه در دسترس ما قرار ندارند و ما خاطره روشنی از آن‌ها نداریم در آنجا به رشد و تکثیر خود ادامه می‌دهند و به شکل‌های مختلف شخصیت و رفتار ما را تحت تأثیر قرار می‌دهند.

بعد از فروید نیز در اکثر نظریه‌های رواندرمانی بر نقش ترومای دوران کودکی در ایجاد مشکلات دوران بزرگسالی و شکل‌گیری شخصیت فرد تأکید شده است و می‌توان به جرئت مطرح کرد که یکی از پذیرفته‌ترین فرضیه‌های روان‌شناسی رابطه بین ترومای دوران کودکی و ویژگی‌های شخصیتی بزرگسالی است.

به عنوان مثال طرحواره‌درمانی که یکی از درمان‌های اثربخش در حل و فصل مشکلات زندگی و اختلال‌های روانی است معتقد است که تجربه ترومای دوران کودکی در شکل‌گیری اساسی‌ترین بخش شخصیت یعنی طرحواره‌های ناسازگار اولیه نقش دارد. برای مثال هنگامی که کودک توسط والدین طرد می‌شود، طرحواره رهاشدگی و هنگامی که مورد بدرفتاری قرار می‌گیرد طرحواره بی‌اعتمادی در او شکل می‌گیرد.

تجربه غفلت یک ترومای دوران کودکی است.

وقتی کودک مورد بی‌مهری، بدرفتاری، سوءاستفاده و غفلت قرار می‌گیرد در روان او زخم‌های عمیقی ایجاد می‌شود که به مرور زمان شخصیت او را شکل می‌دهند. در واقع شخصیت هر کدام از ما محصول تجربه‌های مثبت و ناخوشایندی است که در طول زندگی‌مان تجربه کرده‌ایم. تجربه‌های مثبت منجر به شکل‌گیری ویژگی‌ها و صفات مثبت و تجربه‌های منفی، باعث رشد ویژگی‌هایی در ما می‌شوند که ناکارآمد و منفی هستند.

در دوره کودکی، کودکان برای درک و مقابله با اتفاقات ناگوار و بدرفتاری‌هایی که تجربه می‌کنند ابزارهای روان‌شناختی مناسبی ندارند در نتیجه فقط محکوم به تحمل آسیب‌ها هستند.

بنابراین، آن‌ها مهارت‌ها و مکانیسم‌های مقابله‌ای را برای مقابله کردن ایجاد می‌کنند که در نهایت منجر به آسیب‌شناسی روانی می‌شوند. تجربه‌های دوران کودکی به معنای واقعی کلمه بیولوژی مغز را تحت تأثیر قرار می‌دهند (پری، ۲۰۲۱). امروز اکثر درمانگران از ارتباط بین ترومای دوران کودکی و ویژگی‌های شخصیتی بزرگسالی آگاه هستند.

بنابر تجربه‌ی من در کار با قربانیان تروما، نشان می‌دهد که بسیاری از آن‌ها دارای ویژگی‌های مشابهی هستند. با وجود این اگر بسیاری از مواردی را که در ادامه توضیح می‌دهیم در شما وجود دارد ممکن است تاریخچه‌ی تروماهای شما باعث ایجاد آن‌ها شده باشند. در ادامه رایج‌ترین ویژگی‌های مرتبط را ارائه می‌دهم. هنگام مطالعه به خاطر داشته باشید که لازم نیست تمامی موارد زیر در شما وجود داشته باشد. در واقع بنا بر شرایط خاص متفاوت انسان‌ها با یکدیگر ممکن است برخی از موارد زیر در شما وجود نداشته باشد:

۲۰ ویژگی شخصیتی در نتيجه ترومای دوران کودکی

۱. رفتارهای راضی کردن دیگران: کودکانی که برای به دست آوردن توجه مراقبین خود تلاش می‌کنند یاد می‌گیرند که به دنبال راضی کردن دیگران باشند. به جای اینکه مجبور به تحمل درد عاطفی ناشی از نادیده گرفته شدن باشند یاد می‌گیرند که خوشحال کردن والدین، زندگی را برایشان آسان‌تر می‌کند.

  • بر اساس طرحواره‌درمانی رفتارهای راضی کردن دیگران و تمرکز افراطی روی برآورده کردن نیازهای دیگران به این معناست که در فرد یکی از طرحواره‌های فرمان‌پذیری، خودقربانگری و یا تأییدطلبی شکل گرفته است. وقتی یکی از این طرحواره‌ها وجود داشته باشد فرد نیازهای دیگران را نسبت به نیازهای خود در اولویت قرار می‌دهد و همیشه تلاش می‌کند تا به دیگران خدمت‌رسانی کند.

۲. دستاوردهای بالا یا کمال‌گرایی: بسیاری از کودکانی که در یک محیط عاطفی غفلت‌آمیز بزرگ می‌شوند تحت استرس قرار دارند و مستعد کمال‌گرایی هستند. آن‌ها در این محیط‌ها یاد می‌گیرند که برای دیده شدن باید دستاورد خاصی داشته باشند و از این رو به کمال‌گرایی روی می‌آورند.

  • این افراد دچار طرحواره معیارهای سخت‌گیرانه می‌شوند. افرادی که این طرحواره را دارند اصولاً در زندگی خود فقط به کار کردن بها می‌دهند و تفریح و لذت برای آن‌ها هدر دادن وقت است. آن‌ها همیشه در حال کار و کوشش هستند و تلاش می‌کنند به معیارهای بسیار سطح بالا دست پیدا کنند.

۳. مقایسه مداوم با دیگران: مقداری مقایسه کردن یک تجربه عادی برای بشریت است. اما اگر متوجه شدید که به طور مداوم و همیشه خود را با دیگران مقایسه می‌کنید می‌تواند نشانه‌ای از عزت نفس یا اعتماد به نفس پایین باشد که اغلب ناشی از تجربه‌های نادیده گرفته شدن ناشی شده‌اند.

  • طرحواره نقص و شرم زمانی شکل می‌گیرد که در والدین به شدت کودک خود را با دیگران مقایسه کرده‌اند. وقتی این طرحواره شکل می‌گیرد فرد احساس می‌کند که دوست داشتنی و ارزشمند نیست و از این رو عزت نفس خود را از دست می‌دهد.

۴. اجتناب از روابط یا نزدیک شدن به دیگران: اگر ما در دوره‌ی کودکی آسیب دیده باشیم یا رها شده باشیم، ترس از آسیب مجدد، باعث تداوم ترس ما از نزدیک شدن به دیگران می‌شود.

  • آسیب دیدن در مهم‌ترین رابطه‌های زندگی یعنی در تعامل با والدین باعث رشد طرحواره‌هایی مانند رهاشدگی، محرومیت عاطفی، بی‌اعتمادی و نقص و شرم می‌شود. افرادی که این طرحواره‌ها را دارند نمی‌توانند به راحتی به دیگران نزدیک شوند و ممکن است عطای روابط را به لقای آن ببخشند.

۵. رفتن از یک رابطه به رابطه دیگر یا ماندن در رابطه‌ای که تاریخ انقضای آن گذشته است: همانند مورد قبل تجربه‌ی روابط زیاد یا ماندن در یک رابطه آسیب‌زا در اغلب موارد به معنای اجتناب از درد عاطفی است. آن‌هایی که تجربه‌ی تروماهای دوران ک ودکی را داشته‌اند اغلب با رفتن از یک رابطه به رابطه دیگر تلاش می‌کنند برای زخم‌های دلبستگی دوران کودکی خود مرهمی پیدا کنند. اگر بتوانیم ثابت کنیم که لیاقت و ارزش عشق و محبت را داریم، صدای سرزنشگر درونی‌مان را که دائماً به ما می‌گوید «تو هیچی نیستی« را خاموش می‌کنیم.

۶. مرزبندی‌های بسیار انعطاف‌ناپذیر یا بسیار اندک: مرزبندی‌های اندک در بین کسانی که در کودکی مرز‌هایشان مورد احترام قرار نگرفته است شایع است. کسانی که مرزهای بسیار انعطاف‌ناپذیری با دیگران دارند به طوریکه انگار دیواری به دور خود کشیده‌اند عموماُ با هدف محافظت از خود دست به این کار می‌زنند.

  • دیوار کشیدن به دور خود در طرحواره‌درمانی، ذهنیت محافظ بی‌تفاوت نامیده می‌شود. این ذهنیت زمانی فعال می‌شود که نزدیک شدن به دیگران یا در معرض خطر قرار گرفتن باعث فعال شدن طرحواره‌های ناسازگار شود. وقتی در این ذهنیت قرار می‌گیریم تمام تلاشمان را به کار می‌گیریم که اجازه ندهیم کسی به ما نزدیک شود.

۷. نیاز به کمک کردن به دیگران: کودکانی که در محیط‌های ناکارآمد بزرگ کرده‌اند در بزرگسالی نیاز دارند که همیشه به دنبال کمک کردن به دیگران باشند.

  • همانطور که قبلاً گفتم، نیاز به کمک کردن به دیگران ناشی از شکل گیری طرحواره خودقربانگری است.

۸. اختلال خوردن: رابطه نیرومندی بین تروماهای دوران کودکی و رفتار غذا خوردن مختل وجود دارد. بسیاری از کسانی که به اختلالات خوردن مبتلا هستند گزارش کرده‌اند که در دوره‌ی کودکی نوعی از تروما را تجربه کرده‌اند (rabito-alcon et al, 2021). بسیاری از درمانجویانم که مشکل خوردن داشته‌اند تلاش می‌کردند که تنهایی همیشگی یا احساس پوچی خود را برطرف کنند.

۹. خوددرمانی با مواد: افرادی که درد زیادی را تجربه می‌کنند به دنبال روش‌هایی برای کاهش آن هستند. امروزه ما می‌دانیم که رابطه غیرقابل انکاری بین سوءمصرف مواد و تروما وجود دارد.

  • خوددرمانی نوعی تسکیل دادن دردهای خویش است و یک روش دفاعی ما در برابر تجربه درد جسمی یا روانی است. در طرحواره‌درمانی، خوددرمانی نوعی از ذهنیت محافظ بی‌تفاوت است. در این حالت ما تلاش می‌کنیم تا چیزی را تجربه یا احساس نکنیم بنابراین مصرف مواد یک روش بسیار خوب برای فارغ شدن از غوغای درونی است.

۱۰. احساسات افسردگی، اضطراب یا خشم تمام‌نشدنی: افسردگی، اضطراب یا خشمی که به صورت گاه‌به‌گاه تجربه می‌کنیم نرمال و موقعیتی هستند. اما مطالعات نشان داده‌اند که بین نشانه‌های جسمی و روانی و ترومای دوران کودکی به ویژه آن‌هایی که تکرار شده‌اند رابطه وجود دارد.

  • وقتی ما به صورت مداوم دچار احساسات افسردگی یا اضطراب می‌شویم و یا اینکه خشم زیادی را تجربه می‌کنیم در ذهنیت کودک آسیب‌پذیر قرار داریم. در این ذهنیت، وضعیت ما شبیه کودکی است که رهاشده، با او بدرفتاری شده است و احساس می‌کند کسی دوستش ندارد.

۱۱. تجربه درد مزمن: بسیاری از مطالعات نشان داده‌اند که بین درد مزمن در بزرگسالی و نشانه‌های جسمی و روانی تجربه‌ی ترومای دوران کودکی علی‌الخصوص بدرفتاری یا غفلت رابطه وجود دارد.

۱۲. حساسیت به طرد: پرورش یافتن در محیطی که در آن والدین طردکننده بوده‌اند، از نظر هیجانی و عاطفی در دسترس نبوده‌اند یا اینکه حمایت نکرده‌اند ایجاد شدن حساسیت به طرد دور از ذهن نیست.

  • حساسیت به طرد به طور واضحی در کسانی دیده می‌شود که طرحواره رهاشدگی یا طرحواره تأییدطلبی دارند. حساسیت به طرد در طرحواره رهاشدگی ناشی از ترس تنها ماندن است و در تأیید طلبی ناشی از دوست نداشته شدن و مورد تأیید قرار نگرفتن.

۱۳. احساس دیده و شنیده نشدن: برآورده نشدن این نیازها به این معناست که سایر نیازهای کودک نیز برآورده نشده است. کنار گذاشتن شدن یا داخل آدم حساب. نکردن، راه ندادن به دورهمی‌های اجتماعی یا سایر رویدادهای دیگری مانند این موارد، می‌تواند احساس عدم تعلق ایجاد کند.

  • احساس دیده و شنیده نشدن یکی از نشانه‌های اصلی طرحواره محرومیت عاطفی است. کسی که طرحواره محرومیت عاطفی دارد انتظار ندارد که کسی به نیازهایش توجه کند. او همیشه احساس تنهایی می‌کند و معنی عشق و دوست داشته شدن را درک نمی‌کند.

۱۴. نیاز به زیاد توضیح دادن یا عذرخواهی کردن افراطی: وقتی در کودک در محیطی بزرگ می‌شود که احساسات با تنبیه شدن یا شرمسار کردن کودک پاسخ داده می‌شوند، این پیام به او منتقل می‌شود که احساسات و برخی از تجربه‌ها بد یا اشتباه هستند. بنابراین کودک از ترس اینکه کسی او را باور نکند به توضیح بیش از حد روی می‌آورد.

  • برخی مواقع ترومای دوران کودکی باعث می‌شود که طرحواره فرمان‌پذیری شکل می‌گیرد. افرادی که این طرحواره را دارند به منظور جلوگیری از شرمساری یا ایجاد تعارض با دیگران، قدرت نه گفتن و مخالفت کردن با آن‌ها را ندارند. علاوه بر این، تلاش می‌کنند که علت رفتارهای خود را بیش از حد توضیح بدهند تا از این طریق بتوانند جلوی تنبیه شدن خود را بگیرند.

۱۵. احساس شرم و گناه: افرادی که در خانواده تجربه‌ی تروما را داشته‌اند احساسات نیرومند شرم و گناه همراه همیشگی آن‌هاست. کودکان تمایل طبیعی به سرزنش کردن خود دارند و اغلب تصور می‌کنند که مقصر رویدادهای رخ‌داده و نداده هستند.

  • احساس شرم و گناهی که در نتیجه ترومای دوران کودکی ایجاد می‌شود در طرحواره نقص و شرم و ذهنیت والد تنبیه‌گر ذخیره می‌شوند. افرادی که دچار طرحواره نقص هستند نسبت به نقص‌های واقعی یا خیالی خود به شدت شرمگین هستند. از طرف دیگر، ذهنیت والد تنبیه‌گر مدام فرد را به خاطر اشتباهات یا برآورده نکردن استانداردهای غیرواقع‌بینانه‌ی اخلاقی، شغلی یا تحصیلی شرمنده می‌کند و احساس گناه می‌دهد.
احساس شرم و گناه در نتيجه ترومای دوران کودکی
۱۶. عزت نفس یا خودپنداره ضعیف:
 وقتی والدین به کودک احساس ارزشمندی نداده باشند کودکان این پیام را درونی‌سازی می‌کنند که هیچ ارزشی ندارند.
  • تقریباً تمامی طرحواره‌های ناسازگار اولیه که در نتیجه ترومای دوران کودکی ایجاد می‌شوند با عزت نفس یا خودپنداره پایین رابطه دارند. به عنوان مثال کسی که طرحواره وابستگی/بی‌کفایتی دارد به هیچ عنوان خودپنداره مثبتی از خود ندارد.

۱۷. عدم توانایی برقراری ارتباط با دیگران: وقتی در محیطی بزرگ می‌شویم که بزرگسالان احساس عدم امنیت ایجاد می‌کردند و قابل اعتماد نبودند به طور طبیعی اعتماد کردن به افراد خارج از خانواده دشوار می‌شود.

  • ترومای احساس عدم امنیت، باعث شکل‌گیری چندین طرحواره مختلف از جمله رهاشدگی، بی‌اعتمادی، محرومیت عاطفی و نقص و شرم می‌شود. این طرحواره‌ها مانع از برقراری ارتباط سالم با دیگران می‌شوند. علاوه بر این هنگامی که فرد در ذهنیت محافظ بی‌تفاوت قرار می‌گیرد به طور ناخودآگاه از دیگران فاصله می‌گیرد.

۱۸. دشواری در ابراز هیجانات: بزرگ شدن در محیطی که در آن احساسات نادیده گرفته می‌شوند، یا حتی مورد تمسخر قرار می‌گیرند، ما را برای یک عمر ناراحتی در ابراز احساسات ناخوشایند آماده می‌کند.

  • آن نوع از ترومای دوران کودکی که احساسات و ابراز آن‌ها را در کودک هدف قرار می‌دهد باعث شکل‌گیری طرحواره بازداری هیجانی می‌شود. بازداری هیجانی باعث می‌شود که فرد تمامی احساسات منفی و مثبت خود را نادیده بگیرد و در ابراز آن‌ها مشکل داشته باشد. کسی که طرحواره بازداری هیجانی دارد احساساتی شدن را نشانه ضعیف بودن شخصیت خود در نظر می‌گیرد.

۱۹. ترس از موقعیت‌های اجتماعی: وقتی در محیطی بزرگ می‌شویم که تعامل با دیگران ترسناک یا حتی خطرناک است، ترسیدن از تکرار چنین موقعیت‌هایی نرمال است.

  • وقتی تعامل با والدین در نتیجه وارد کردن ترومای دوران کودکی ترسناک می‌شوند به طور طبیعی کودک از دیگران نیز می‌ترسد و نمی‌تواند در کنار دیگران احساس راحتی داشته باشد. تقریباً می‌توان گفت که تمامی طرحواره‌های ناسازگار اولیه به ویژه انزوای اجتماعی در موقعیت‌های اجتماعی فرد را دچار ترس خفیف یا شدید می‌کنند.

۲۰. رفتار ناکارآمد یا ناسالم نسبت به دیگران: رایج ترین پیش زمینه برای سوء استفاده یا خشونت، تجربه این موضوع در دوران کودکی است. رفتارهای ناکارآمد یا بد در یک طیف هستند و همه ما در مقطعی از زندگی خود رفتارهای بدی از خود نشان می دهیم.

  • نشان دادن رفتار ناسالم با دیگران مانند سوءاستفاده از آن‌ها یا پرخاشگری کردن، نشانه‌ای از تلاش فرد برای کنترل موقعیت‌ها و به دست آوردن احساس قدرتی است که درنتیجه ترومای دوران کودکی از دست داده است. در این حالت، او در ذهنیت جبرانگر افراطی قرار دارد و تلاش می‌کند با بدرفتاری یا سوءاستفاده از دیگران، نیازهای عاطفی برآورده نشده‌ی خود را ارضا کند.

اگر یک یا چند ویژگی شخصیتی که تا اینجا ذکر کردم به دلیل ترومای دوران کودکی در شما شکل گرفته است پیشنهاد می‌کنم که حتماً با یک طرحواره‌درمانگر در مورد آن صحبت کنید. طرحواره درمانی به شما کمک می‌کند که طرحواره‌های ناسازگار اولیه‌ای را که در نتیجه ترومای دوران کودکی در شما شکل گرفته‌اند تغییر دهید.

طرحواره‌درمانی نوعی رواندرمانی است که به طور عمده بر ترومای دوران کودکی تمرکز می‌کند و تلاش می‌کند با استفاده از تکنیک‌های مختلفی، افکار، احساسات و رفتارهای ناکارآمد و منفی را تغییر دهد.

اگر در دوران کودکی خود برخی از انواع ترومای دوران کودکی از قبیل بدرفتاری، سوءاستفاده یا غفلت عاطفی را تجربه کرده‌اید به احتمال زیاد برخی از ویژگی‌های شخصیتی را که در این مقاله معرفی کرده‌ام شبیه شماست. شما می‌توانید با شناسایی تاریخچه ترومای دوران کودکی خود و از طریق طرحواره درمانی تأثیرات آن‌ها را خنثی کنید.

اشتراک گذاری
تور پاییز ۱۴۰۳ صفحه خبر
بلیط هواپیما تبلیغ پایین متن خبر
برچسب ها
مطالب مرتبط
برچسب منتخب
# قیمت طلا # مهاجران افغان # حمله اسرائیل به ایران # ترامپ # حمله ایران به اسرائیل # قیمت دلار # سردار سلامی
الی گشت
قیمت امروز آهن آلات
نظرسنجی
عملکرد صد روز نخست دولت مسعود پزشکیان را چگونه ارزیابی می کنید؟