گلعلی بابایی نویسنده حوزۀ ادبیات پایداری در مقدمۀ کتاب، ضمن معرفی شهید علیاکبر حاجیپور؛ فرمانده تیپ ۱ عمّار لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)و خاطرۀ اولین ملاقات او در دوکوهه به چرایی انتخاب نام «پارتیف زان» برای خاطرات وی پرداخته است.
به گزارش سرویس فرهنگی تابناک نکته جالب که در مقدمه کتاب بدان اشاره شده است، بدبن شرح است: «برخلاف تصوّر نادرست حاکم بر اذهان دوستداران زبان فارسی که گمان میبرند، ریشۀ کلمۀ پارتیزان، غربی است باید یادآور شویم:
... به سال ۵۳ پیش از میلاد، در پی شکست تهاجم خفت بار ۱۱ لژیون اعزامی امپراتوری روم به سر حدات باختری سرزمین پارت در «کارهه» (مرز کنونی ترکیه و سوریه) توسط یگانهای پارتی زن تحت فرمان سورنا؛ سردار ایرانی و کشته شدن کراسوس؛ فرماندۀ قوای رومی که سودای تصرف سرزمین پارت و تبدیل آن به مستعمرۀ روم را در سر داشت، مجلس سنای روم به منظور بررسی دلایل آن شکست بزرگ، جلسه ویژهای تشکیل داد و این شیوه یورشهای غافلگیر کننده و مبتنی بر شگرد «بزن و در رو» پارتی زنهای ایرانی را، partia War fare»؛ «جنگ پارتییا» نام گذاری کرد. این اصطلاح و واژۀ پارتی زن؛ از همان دوران وارد فرهنگ واژهگانی متداول ایالات اروپایی امپراتوری روم شد و در گذر بیست و یک قرن، همچنان باقی ماند.
واژه اصالتا پارسی پارتیزان از ریشۀ پارتی زن؛ به معنای فرد یا جمعی از شهروندان میهن دوست یک کشور است، که برای مقابله با نیروهای سازمان یافته ارتش اشغالگر، اقدام به جنگ مخفیانه مینمایند.
قهرمان کتاب حاضر؛ علیاکبر حاجی پور مصداق کامل واژه اصالتا ایرانی «پارتیزان» و راد مردی از تبار سورنا؛ فرمانده تیزهوش و شجاع پارتیزانهای یکتاپرست ایرانی در مصاف با دشمنان اهریمن صفت و بدخواه این کهن بوم و بر است.»
این کتاب، هفدهمین جلد از مجموعه سرگذشتنامههای سرداران لشکر ۲۷- موسوم به بیستوهفت در بیستوهفت به شمار میآید؛ و حاصل یک سال پژوهش نویسنده است که از تجربیات خود و دیگر رزمندگانی که در کنار شهید علیاکبر حاجیپور در جبهه حضور داشتهاند، نگارش شده است.
درباره شهید
علیاکبر حاجیپور، در ۲۱ اسفند ۱۳۲۹ در شهرستان آذرشهر متولد شد. شهید حاجیپور پیش از انقلاب در گارد شاهنشاهی حضور داشت؛ با شروع اعتراضات او از ارتش استعفا داد، اما مکرراً با استعفای او موافقت نمیکردند تا اینکه پس از دستور امام خمینی (ره) مبنی بر خالی کردن پادگانها توسط ارتشیان، علیاکبر هم از پادگان فرار کرد. او پس از پیروزی انقلاب اسلامی به سپاه پیوست و با توجه به تجربیات و استعداد ذاتی که داشت در جبهههای جنگ حضور یافت. شهید حاجیپور در دوران جنگ تحمیلی فرماندهی تیپ ۱ عمار را بر عهده گرفت و در عملیات والفجر ۴ در تاریخ ۱۳ آبان ۱۳۶۲ بر اثر اصابت گلوله تانک دشمن به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
این کتاب به طور خاص با شیوۀ مستند توصیفی، ویژگیهای شخصیتی و مدیریتی این شهید را در جبهههای مختلف روایت میکند.
در برشی از کتاب «پارتیزان» میخوانیم:
«در عملیات والفجرـ ۳ علیاکبر حاجیپور فرماندۀ تیپ یکم عمار بود به عنوان بیسیمچی فرماندۀ گردان کمیل، مشغول به خدمت بودم. قبل از حرکت به سوی نقطۀ رهایی، حاجیپور برایمان صحبت کرد. او گفت: چند گردان از چند یگان سپاه تاکنون برای تصرف این ارتفاع که کله قندی نام دارد، اقدام کردهاند. اما به خاطر مقاومت سرسختانه نیروهای بعثی، این گردانها با تقدیم شهدا و مجروحین زیادی، مجبور به عقبنشینی شدهاند. گویا فرماندهی نیروهای دشمن روی کله قندی را یک افسر بعثی به نام سرهنگ جاسم به عهده دارد. او پسرخاله صدام است. طی این چند روز با هلیکوپتر، تجهیزات، تسلیحات، آب و غذا برای او و نیروهایش ارسال میشود. آنها هم جانانه مقاومت میکنند و تا این لحظه بسیاری از برادران ما را شهید و مجروح کردهاند.. هر طور شده باید این ارتفاع را که به دیگر محورهای این منطقه، مشرف است، تصرف کنیم. اگر این ارتفاع به تصرف نیروهای خودی درنیاید، از آنجا که روی کل این منطقه، اجرای آتش دارد، یعنی عملاً بعد از این همه درگیریهایی که یگانهای سپاه و ارتش در این منطقه داشتهاند و این همه شهید و مجروح که تقدیم کردهاند، هیچ پیروزیای عایدمان نشده و باید از این مناطق متصرفه، عقب نشینی کنیم.»
این کتاب بهتازگی توسط «انتشارات ۲۷ بعثت» منتشر شده است.