به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز یکشنبه شانزدهم شهریورماه در حالی چاپ و منتشر شد که بدهی انگلیس به ایران و اعتراف ۴۰۰ میلیون پوندی لندن از یک سو و زنگ عیرحضوری آغاز سال تحصیلی رئیس جمهور برای مدارس حضوری دانش آموزان در شرایط کرونا از دیگر سو در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
روزنامههای امروز در ادامه گزارشها و یادداشتهای انتقادی از عملکرد دولت در بازگشایی مدارس پیکان نقدهای خود را به نسخه غیرحضوریها برای حضوریها نشانه گرفتند.
دست رد ایران به سینه روسیه برای میانجی گری بین ایران و آمریکا و گمانه زنیها درباره انتخابات ۱۴۰۰ و فعالیتهای قالیباف و یارانش در روزهای اخیر از دیگر موضوعاتی است که در صفحات نخست تعدادی از روزنامهها مورد توجه روزنامه نگاران قرار گرفته است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
سید جلال فیاضی طی یادداشتی در شماره امروز خراسان با عنوان گشایش اقتصادی، پیشکش! نوشت: چند هفته پس از اعلام طرح گشایش اقتصادی از سوی رئیسجمهور و پیامدهای نه چندان مطلوب آن، حالا سخنگوی دولت از نقشه راه اقتصادی برای یک سال باقی مانده به قرن جدید سخن گفته که شامل برنامهها و پروژههای مهم و اثرگذار در زندگی مردم است.
تردیدی نیست که دولت همه تلاش خود را به کار میگیرد تا گره از مشکلات مردم بگشاید و باید قدردان تلاشهای دولتمردان به ویژه در حوزه سلامت و مدیریت اپیدمی کووید-۱۹ و مداوای بیماران کرونایی و نیز تامین کالاهای اساسی مورد نیاز مردم بود. اما واقعیت آن است که موانع جدی موجود از جمله؛ تحریمهای ظالمانه و غیرقانونی دشمن، آثار مخرب شیوع کرونا بر اقتصاد، برخی سوء مدیریتها در دستگاههای اداره کننده کشور، اختلافات و تنشهای سیاسی فی مابین دستگاهها و جریانهای سیاسی ضریب موفقیت را کاهش داده است.
پس از اعلام طرح گشایش اقتصادی، گمانهزنیهای متفاوتی در محافل سیاسی، اقتصادی و رسانهای کشور رخ داد که در نهایت از اوراق فروش سلف نفتی رونمایی شد که با توجه به مخالفت قوه قضاییه و مجلس با کارشناسی نبودن طرح وضرورت بررسی بیشتر و رفع اشکالات قبل از اجرا متوقف شد. اما متعاقب آن ریزش ۳۰۰ هزار واحدی شاخص بورس موجب تبخیر صدها میلیارد تومان سرمایه مردمی شد که در ماههای گذشته با داغ شدن تب بورس و اعلام حمایتها و وعدههای دولت و برخی دیگر از دستگاهها برای حمایت از آن، به بازار سرمایه روی آورده بودند. زیان گسترده مردم علاوه بر ضربهای که بر اعتماد عمومی وارد کرد میتواند بازار سرمایه را که یکی از بهترین بازارها برای رونق تولید و حل معضلات اقتصادی کشوراست دچار چالش کند. همزمان روند کاهشی ارزش پول ملی - پس از یک نوسان کوتاه - ومتعاقب آن کاهش قدرت خرید مردم ادامه یافت و موج دیگری از گرانی را دامن زد. این پیامدهای ناگوار موجب نگرانی دلسوزان وصاحب نظران درباره بازتابهای اظهارات اخیر سخنگوی دولت در خصوص طرحهای اثر گذار در زندگی مردم در سال آخر دولت میشود!
در این زمینه یادآوری چند نکته ضروری است: نخست این که چون اظهار نظرهای گوناگون و پیدرپی و متاسفانه گاه متناقض مسئولان کشور به ویژه شخصیتهای موثر در قوای سهگانه در زمینه مسائل اقتصادی میتواند نتایج غیرقابل پیشبینی در پی داشته باشد، بنابراین توصیه میشود مسئولان سعی کنند کمتر اظهارنظر کنند ودر حد ضرورت سخن بگویند و بیشتر عمل کنند.
دیگر این که پیشنهاد میشود؛ مسئولان کشور به جای استفاده از فعل" مستقبل" در اظهارات خود از افعال "ماضی" استفاده و اقدامات انجام شده را اطلاعرسانی کنند. به عبارت دیگر به جای "انجام خواهد شد"بفرمایند:" انجام شد".
و بالاخره این که مردم شرایط فعلی کشور و موانع پیش روی دولت را به خوبی درک میکنند و توقع گشایش اقتصادی و طرحهای تاثیرگذار در زندگی خودرا ندارند. در این شرایط انتظار مردم تلاش برای مهارسرعت افزایش مشکلات است. به طوری که تا حد ممکن از کاهش بیشتر ارزش پول ملی و قدرت خرید مردم جلوگیری وگرانی افسارگسیخته مهارشود تا فشار اقتصادی بر دوش مردم بیش از این افزایش نیابد؛ گشایش اقتصادی پیشکش!
صادق زیباکلام طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه شرق با عنوان تنفس مصنوعی به اصلاحطلبان نوشت: در عالم پزشکی، به امید نجات بیمار به او تنفس مصنوعی میدهند. دلم نمیآید مقایسه کنم؛ اما وضعیت اصلاحطلبان شباهت به بیماری پیدا کرده که عدهای برای نجاتش به او تنفس مصنوعی میدهند تا برای انتخابات سال آینده زنده نگهش دارند. در برخی از انتخاباتهای ریاستجمهوری در یکی، دو روز آخر یکباره موجی راه میافتاد و بسیاری که چندان بنا نداشتند در انتخابات شرکت کنند، به پای صندوقهای رأی میرفتند. در هر دو انتخابات ۹۲ و ۹۶ میلیونها «دقیقه نودی» در روزهای آخر بر دودلیهایشان فائق آمدند و در ساعتهای پایانی رأیگیری به پای صندوقهای رأی شتافتند. تنفسدهندگان مصنوعی به کالبد اصلاحات امیدوارند این پدیده در خرداد ۱۴۰۰ هم اتفاق بیفتد. رأیدهندگان طیف اصولگرا (از طرفداران محمود احمدینژاد تا جبهه پایداری، اصولگرایان میانهروها تا اصولگرایان رادیکال) همه تکلیفشان روشن است و «دقیقهنودی» ندارند؛ بنابراین «دقیقهنودی»ها شامل بدنه اجتماعی اصلاحطلبان هستند. بههمینخاطر هم هست که پدیده «صفهای طولانی» در ساعات پایانی اخذ رأی معمولا در شهرهای بزرگ و عمدتا هم در مناطق مرفه نشینتر آنها اتفاق میافتد. اصلاحطلبان امیدوارند شاید مناظرهها بتواند جرقهای بزند.
امیدوارند مثلا حضور دکتر ظریف یا محسن هاشمی در مناظرهها و رفتار و گفتار مؤدبانه و دیپلماتیک آنها بتواند بخشی از آن امواج «دقیقهنودی» را به راه بیندازد. سؤال اینجاست که چقدر حضور ظریف، محسن هاشمی یا حتی خود آقای خاتمی ممکن است «معجزه» رفتن آن ۲۴ میلیون به پای صندوقهای رأی را تکرار کند؟ پاسخ این پرسش در گرو تحولاتی است که ممکن است در چند ماه آینده اتفاق بیفتد؛ والا اگر تغییر و تحول خاصی اتفاق نیفتد و با همین فضای سنگین شهریور ۱۳۹۹ وارد خرداد ۱۴۰۰ بشویم، جرثقیل هم نمیتواند حتی بخشی از آن ۲۴ میلیون را به پای صندقهای رأی بیاورد. نیازی به تجزیه و تحلیلهای پیچیده جامعهشناختی نیست تا انسان متوجه شود که چه اتفاقی برای آن ۲۴ میلیون پیش آمده؛ حتی نیازی نیست از شواهد و قرائن مشارکت مردم در انتخابات اسفند سال گذشته مدد بگیریم. در تهرانی که محمدرضا عارف در انتخابات ۹۴ یکونیم میلیون رأی آورده بود، اصلاحطلبان در اسفند ۹۸ نتوانستند حتی صد هزار رأی بیاورند. تجربه تلخ دور دوم انتخاب آقای روحانی آن بود که رأیدادن چیزی را عوض نمیکند و سیاستهای گذشته در دولتها، صرفنظر از خواستههای رأیدهندگان همچنان ادامه مییابند. این، بازگشت به صندوق رأی را اگر نگوییم محال، بسیار دشوار میکند.
علیرضا صدقی در سرمقاله امروز روزنامه ابتکار با عنوان نسخهپیچی «غیرحضوری»ها برای «حضوری»ها نوشت: برخی روندهای حکمرانی و تصمیمگیری در ایرانِ امروز به اندازه همین عنوان نخست، پارادوکسیکال، مضحک و البته تلخ هستند. روز گذشته سال تحصیلی ۱۳۹۹ ـ ۱۴۰۰ آغاز شد؛ سالی که والدین و دانشآموزان علاوه بر دغدغهها و دلمشغولیهای همیشگی و معمول، با یک بحران دیگر نیز روبهرو بودند.
چگونگی حضور در کلاسهای درس حضوری در مدارس ایران با وجود فراگیری بیماری کوویدـ۱۹ و شیوع کروناویروس، مسئلهای است که این روزها ذهن بخش قابل توجهی از جامعه را به خود معطوف کرده است. با این وصف، ماجرای آغاز سال تحصیلی و بگومگوهای پیرامون آن به یک روند بحرانزای دیگر در ساختار تصمیمگیری و تصمیمسازی کشور تبدیل شد.
والدین و آموزگاران نگران از شیوع ویروس، تردیدهایی جدی و اساسی نسبت به حضور کودکان و نوجوانان در کلاسهای درس داشتند. از سوی دیگر، طی روزهای اخیر صداها و اخبار ضد و نقیض فراوانی از وزارت آموزش و پرورش و ستاد ملی کرونا به گوش میرسید. این سردرگمی نیاز به اثبات نداشت؛ مشاهده برخی مدیران و معاونان عالیرتبه آیندهسازترین وزارتخانه کشور در صدا و سیما و اعواج موجود در سخنانشان، همچنین ارجاع مسئله به تماس تلفنی با معلم یا مدیر مدارس، به خوبی نشان میداد که یا روند اطلاعرسانی در بدنه ستاد ملی کرونا و وزارت آموزش و پرورش مشکل دارد و یا هنوز تصمیمی قاطع برای چگونگی مواجهه با این مسئله اتخاذ نشده است.
به هر روی، حسن روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران روز گذشته به طور رسمی سال تحصیلی جدید را آغاز کرده و در «حضوری غیرحضوری» دانشآموزان، کادر آموزشی و والدین را مخاطب حرفهایی تکراری و حتی کسالتبار قرار داد. این رفتار که طنزی تلخ و نفسگیر را به همراه داشت، دستِکم برای بخش قابل توجهی از آحاد جامعه گران آمد، چرا که اگر ستاد ملی کرونا و به تبع آن وزارت آموزش و پرورش مدعیاند امکانات را برای رعایت دستورالعملهای بهداشتی در مدارس مهیا کردهاند، پس جناب آقای رئیسجمهوری نباید از حضور در یک مدرسه با حضور حداقلی دانشآموزان و رعایت پروتکلهای بهداشتی نگران باشند؛ و اگر اینطور نیست و برگزارکنندگان این آیین چنان نگران جان رئیس جمهوری هستند که او را حضور در این آیین نمادین برحذر میدارند، پس چه توقعی از مردم دارند که جگرگوشههایشان را راهی چنین مکانهایی کنند؟ و چرا باید کادر آموزشی به عنوان یکی از اصلیترین گروههای مرجع و زحمتکش در جامعه متحمل چنین خطری شوند؟
اگر عدم حضور رئیس جمهوری دلایل دیگری دارد، چرا این دلایل برای مردم شرح داده نشده است؟ مگر این مردم، ولی نعمتان کارگزارانشان در نهاد حاکمیت نبوده و نیستند؟ مگر قرار نبود آنها محرم هر تصمیمی باشند؟ و بیشمار پرسش دیگر که هرکدام چون خوره جان آدمی را میخورد.
به نظر میرسد حسن روحانی دولت دوازدهم، به دلایلی پیدا و پنهان تا توانسته از جامعه و مردم فاصله گرفته است. اما نه او و نه احیانا مشاورانش توجه نمیکنند که این رفتار میخ بر تابوت اعتماد عمومی کوفتن است. آنها یا متوجه نیستند و یا تجاهل میکنند که این رفتارها چه پیامدهای نگونباری در پی خواهد داشت. بد نیست اطرافیان سراسر امنیتی رئیس جمهور یکبار مرور کنند که از آبان ماه ۱۳۹۸ تا همین دیروز، چه اتفاقات غریبی بر سر جامعه بار شده است.
از اعلام ناگهانی افزایش نرخ بنزین و اظهار بیاطلاعی رئیس جمهوری از آن تا سقوط هواپیمای اوکراینی و باز هم اظهار بیاطلاعی از آن و از قرنطینه نکردن شهر قم در آغاز شیوع ویروس کرونا تا بازگشایی زودهنگام کسب و کارها و اصرار روحانی بر کنترل این بیماری؛ علاوه بر مردم، یک قربانی اصلی دارد. آن هم «اعتماد عمومی» است. حالا با این همه رویدادی که هر یک میتواند دلیلی بر عدم اطمینان به نهاد حاکمیت باشد، چطور توقع میرود تا جامعه پیامهای مخابره شده از سوی حکمرانان را بپذیرد؟
به نظر میرسد این روند میرود تا مختصات کنش اجتماعی در ایران را به کلی جابجا کند. به طور طبیعی این وضعیت را نمیتوان موقعیت پایدار و مانا دانست و بدیهی مینماید که این شرایط در آیندهای نه چندان دور دستخوش تغییراتی سترگ خواهد شد. اما نگرانی از «مرگ حیات اجتماعی» با چنین وضعیتی نگرانی جدی و حیاتی است. البته که گویا مسئولان امر به هیچ عنوان نگران این موضوع نیستند.