به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز سه شنبه هجدهم شهریورماه در حالی چاپ و منتشر شد که تنش در بازار ارز و خودرو پس از خروج نقدینگی از بازار سرمایه، سن شناسنامهای معضل جدید کاندیداها، پیام به آمریکا در گفتوگو با سوییس و حضور اختیاری در مدارس، از محورهایی است که تیترهای آنها در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
حنیف غفاری در یادداشتی در شماره امروز روزنامه رسالت با عنوان درسی بزرگ برای سیاستمداری کوچک نوشت: بن زاید و خاندان حاکم بر امارات متحده عربی روزهای آرامی را سپری نمیکنند!
به نظر میرسد رئیسجمهور قمارباز آمریکا، قمار دوسرباختی را به شاهزادگان سادهلوح اماراتی تحمیل کرده است، اما چگونه؟!
در این خصوص نکاتی وجود دارد که نمیتوان بهسادگی از کنار آنها گذشت.
نخست اینکه اماراتیها پس از اعلام عادیسازی روابط خود با رژیم اشغالگر قدس، ملغی شدن الحاق بخشهایی از کرانه باختری به سرزمینهای اشغالی را نخستین مزیت و اثر این معامله ننگین دانستند تا در خیال خام خود، منتی نیز بر سر فلسطینیان بگذارند، اما نتانیاهو و دیگر سران رژیم صهیونیستی پازل بازی اماراتیهای نگونبخت را در عرض چند دقیقه بر هم ریختند!
آنها تأکید کردند حاضر به عقبنشینی از اشغال کرانه باختری نیستند.
صورتمساله کاملا مشخص است! به نظر میرسد سران رژیم صهیونیستی هنوز از پذیرش «ابوظبی» بهعنوان یک «شریک راهبردی در منطقه» اجتناب میکنند! فراتر از آن، مقامات رژیم اشغالگر قدس نسبت به آینده تحولات امارات عربستان سعودی، بحرین و دیگر کشورهایی که قصد عادیسازی روابط با صهیونیستها رادارند اطمینان خاطر ندارند! نوع نگاه واقعی تلآویو
به ریاض (بازیگردان منطقهای پروژه عادیسازی روابط اعراب و صهیونیستها) نیز در اتخاذ گارد بسته نتانیاهو و بنی گانتز بیتأثیر نیست. سران رژیم صهیونیستی به وضوح میدانند که وضعیت محمد بن سلمان ولیعهد سعودیها بههیچعنوان مساعد نبوده و حتی هرلحظه ممکن است وی براثر یک کودتای داخلی در خاندان آل سعود از قدرت برکنار شود. حتی صهیونیستها نگرانند در صورت شکست ترامپ، جای بن سلمان با مهرهای دیگر (گماشته دموکراتها) عوض شود.
نکته دوم اینکه علیرغم اصرار دولت ترامپ به رژیم اشغالگر قدس، این رژیم با فروش تسلیحات و جنگندههای پیشرفته آمریکایی به ابوظبی مخالف است!
صهیونیستها معتقدند این مسئله، میتواند به خطری بالقوه برای تلآویو تبدیل شود! وزیر اطلاعات رژیم صهیونیستی در صریحترین مواضعی که تاکنون مقامات این رژیم در خصوص موافقت یا مخالفت با این مساله (فروش تسلیحات آمریکایی پیشرفته به اماراتیها) داشته تأکید کرده است: «اسرائیل این موضوع را برای کنگره آمریکا شفاف خواهد ساخت که با فروش جنگندههای اف-۳۵ به امارات متحده عربی مخالف است.» این موضعگیری صریح در حالی مطرح میشود روزنامه نیویورکتایمز اخیرا مدعی موافقت رژیم صهیونیستی با فروش تسلیحات آمریکایی به امارات شده بود. علاوه بر وزیر اطلاعات رژیم صهیونیستی، دفتر نتانیاهو نیز با صدور بیانیهای خبر روزنامه نیویورکتایمز را تکذیب کرد. به این ترتیب، نتانیاهو نخستین پشت پای خود را به مقامات اماراتی و معدود طرفداران عادی سازی روابط کشورهای منطقه با رژیم صهیونیستی زده است. اکنون امارات بازی را کاملا باخته است! بن زاید از یکسو اسیر بازی ترامپ و نتانیاهو شده و از سوی دیگر، به سبب زیرپاگذاشتن آرمان آزادی فلسطین، مورد خشم و نفرین ملتهای مسلمان و آزادیخواه جهان قرارگرفته است. آری! اینها درسهایی بزرگ برای سیاستمداری کوچک (بن زاید) محسوب میشود.
روزنامه ایران در ستون درنگ شماره امروز خود با تیتر نه ایران صربستان است، نه روحانی «ووچیچ» نوشت: دیدار بحثبرانگیز رئیس جمهوری صربستان با رئیس جمهوری امریکا و عکسهای منتشر شده از این دیدار حکایتگر خوی برتریجویی رئیس جمهوری امریکا و البته تحقیر همتای صربستانی آن است. بخصوص نوع نشستن دو رئیس جمهور مقابل همدیگر. این عکسها بازتاب و تحلیل و واکنشهای متعددی را بهدنبال داشته است. در فضای سیاسی ایران هم برخی روزنامههای منتقد دولت این عکس را در صفحه اول خود برجسته کردند و به صورت مستقیم یا غیرمستقیم مدعی شدند که سرنوشت هر مذاکره و هر مذاکرهکنندهای با امریکا یا حداقل ترامپ متفاوت از مورد رئیس جمهور صربستان نیست. انتخاب تیتر «جایگاه مذاکرهکنندگان با امریکا!» در روزنامه جوان، «عبرت دیپلماسی» در وطن امروز و «بفرمایید مذاکره» در روزنامه رسالت این پیام را مخابره میکند که هرگونه مذاکره با امریکاییها چنین کیفیتی را خواهد داشت. روزنامه کیهان البته در گزارش خود به گونهای مستقیمتر این موضوع را به تحولات سیاسی در داخل ایران ربط داده و نوشته «این مسأله پاسخی به تمام هواداران و حامیان ارتباط با امریکا به هر قیمتی است.
امیدواریم این اتفاق ناخوشایند عبرتی باشد برای گروههای سیاسی که تصور میکنند، تنها راه حل مشکلات کشور، دخیل بستن به کشوری در مختصات امریکاست.» روزنامه رسالت هم در سرمقاله خود در همین باره نوشته «ما سالهاست به چشیدن طعم عزت و استقلال عادت کردهایم... در اکثر کشورهای منطقه ما، دولت امریکا بدون هماهنگی با دولت مستقر، عملیات نظامی انجام میدهد، حال آنکه فرزندان ملت ایران در نیروهای مسلح، پهپاد متجاوز امریکایی را سرنگون میکنند، نفتکش انگلیس را توقیف میکنند، تفنگداران دریایی متجاوز را بازداشت میکنند و در واکنش به ترور سردار دلها، پایگاه نظامی امریکا را موشکباران میکنند.»
ارتباط دادن این مسأله با تحولات سیاسی داخلی ایران و اینکه تلاش شود با شبیهسازیهای القایی و بیتوجه به واقعیتهای موجود ماهی جناحی خود را صید کرد به دور از انصاف است. به نظر میرسد آنچه در گزارشهای رسانههای یاد شده مستتر است برجسته کردن نوعی مذاکرههراسی بدون توجه دادن به تفاوتهای جایگاه کشورها و شخصیت دیپلماتها است. اینکه رئیس جمهوری کشوری به هر دلیلی تن به این تحقیر داده، آیا به معنای آن است که هر مذاکرهای با امریکاییها انجام شده یا در آینده انجام خواهد گرفت لزوماً چنین کیفیتی خواهد داشت؟ آیا حکم دادن به اینکه مذاکره با امریکا توأم با تحقیر خواهد بود، مربوط به دوره دونالد ترامپ است یا برای قبل و بعد او هم چنین حکمی قابل تعمیم است؟ و اساساً این هشدار دادنهای داخلی و دعوت به عبرتگیری ناظر بر کدام واقعیات داخلی در جمهوری اسلامی ایران است؟
سوژه دیدار رؤسای جمهوری امریکا و صربستان را اگر از زاویهای دیگر نگاه کنیم در کنار این هشدارها و دعوت به عبرتگیریها و حکمهای کلی دادن، گفتنیهای دیگری هم دارد که از چشم رسانههای منتقد دولت دور مانده است. اینکه نقطه مقابل مورد صربستان، دیپلماسی ایران در چند سال گذشته و بخصوص یکی دو ماه اخیر است که زمینهساز تحقیر سیاسی همین رئیس جمهور زیادهخواه امریکا شده است. شکست فاحش در جلسه اخیر شورای امنیت سازمان ملل برای تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران که تنها یک کشور با امریکا همراهی کرد و اعلام مخالفت ۱۳ عضو شورای امنیت با تلاش مجدد کاخ سفید علیه ایران یکی از همان واقعیاتی است که رسانههای منتقد دولت چندان تمایلی برای برجستهسازی آن ندارند.
واقعیت دیگری که نقطه مقابل مورد صربستان است، به شهریور ماه ۹۸ بر میگردد. جایی که در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک سران اروپا یعنی مرکل صدراعظم آلمان، مکرون رئیس جمهوری فرانسه و جانسون نخستوزیر انگلیس از هر تلاشی برای آنکه رئیس جمهور ایران را راضی کنند تا دیداری ولو کوتاه با رئیس جمهور امریکا داشته باشد دریغ نکردند. اتفاقاً همان زمان هم عکسهایی از رایزنیهای این سه رهبر اروپایی با حسن روحانی منتشر شد که در رسانههای یاد شده جایی پیدا نکرد.
روایتهای خود امریکاییها از جدیت و صلابت دیپلماتهای ایرانی در ماجرای گفتگوهای هستهای – موضع «هرگز یک ایرانی را تهدید نکن» محمدجواد ظریف و خودکار پرت کردن سید عباس عراقچی بیشتر شنیده شده است- هم از جمله واقعیتهایی است که بیانگر تفاوت جایگاه کشورها و دیپلماتها در موارد مشابه است و اینکه نمیتوان به هر مذاکرهای با امریکا حکم تحقیر داد. چنانکه در گفتگوها و قدم زدنهای ظریف و جان کری در ژنو هم نشانی از تحقیر وجود نداشت.
سید علیرضا کریمی طی یادداشتی با تیتر هر روز سرمایه مردم پودر میشود؛ چرا کسی پاسخگو نیست؟ در سرمقاله امروز آفتاب یزد نوشت: بورس روزهای خوبی را طی نمیکند و حسابی «بورس بازها» را کلافه کرده است. اینگونه میتوان گفت نه آن موقع که شاخص رو به رشد بود بورس از منطق اقتصادی پیروی میکرد و نه این روزها که در حال سقوط است.
اما در این میان یک نکته را نباید از ذهن دور نگه داشت و آن اینکه آن عده از اقتصاد دانانی که مدعی بودند بورس در حال کشاندن بازارهای دیگر با خود است و تورم را بالا میبرد استدلال و تئوری شان غلط بود. اکنون بورس در حال ریزش است و کمکهای دولت نیز افاقه نکرده، ولی بازار خودرو، مسکن و ارز در حال جهش جدید است. در همین یک هفته اخیر متوسط قیمت مسکن از متری ۲۰ میلیون تومان به ۲۳ میلیون تومان رسید، پراید به ۱۰۰ میلیون تومان رسید و دلار نیز وارد کانال هراسناک ۲۴ هزار تومان شد؛ و این در حالیست که همین دیروز شاخص بورس پس از دو روز که توانست قدری رشد کند نزدیک به ۵۰ هزار واحد ریزش داشت.
تاکنون دولت ۲ ترفند را به کار برده: ابتدا دستور به حقوقیها داده شد تا صفهای خرید را جمع کنند و سپس رو به بازار گردانی آورد، لیکن هر دو راهکار نیز تاکنون پاسخگو نبوده و ریزش بورس ادامه دارد.
نکته جالب اینکه به همان اندازه که دولت مستاصل و سردرگم است اقتصاددانان نیز نسخه شفابخش و مبرهنی برای این وضعیت ندارند و ترجیح میدهند این روزها با کلی گویی و پراکنده گویی روزگار را طی کنند تا تحول جدیدی رخ دهد.
چند روز پیش پیامی از یک شهروند دریافت کردم که مدعی بود با سرمایه پدر کسب و کاری راه انداخته بوده، اما کرونا اجازه نداده این کسب و کار رونقی بگیرد و سپس با توجه به توصیههای مسئولان از جمله رئیس جمهور برای آنکه ارزش داراییاش حفظ شود سرمایه خود را وارد بورس کرده و اکنون پولهای وی کمتراز نصف شده است. او از بنده میپرسید چه کسی پاسخگو و مسئول است؟
در اصل شاید کسی مسئول نباشد، ولی وقتی به اخبار ابتدای سال رجوع میکنید و متوجه میشوید که مسئولان مختلف چگونه از «بورس مستحکم» سخن میگفتند باید به این مردم هرچند طمع کار حق داد و پذیرفت آنان گول خورده اند! دولت در شرایطی از حمایت از بورس سخن میگفت که امروز حمایتهایش از بورس پشیزی ارزش و کارآیی ندارد! آری؛ تلخ است!