روحانی شهید سید شکر الله دریاباری میگفت:
" این بار که میخواستم راهی جبهه شوم، با پدرم طور دیگری خداحافظی کردم. وقت وداع، پدرم مشغول کار بود که دست از کار کشید. بر خلاف دفعه قبل ایستادیم و به هم " زل " زدیم. آخر، هم من میدانستم که این بار رفتنی هستم و هم پدرم. هر طور بود دل از یکدیگر بریدیم و راه جبهه را پیش گرفتم. "
شب اول محرم که "سید" به مقر سیدالشهدا (ع) وارد شد، روضه وداع امام حسین (ع) را برای بچهها خواند و با آن شور و حال خوشی که داشت آن قدر مصیبت خواند که خیلی از بچهها از حال رفتند و روی زمین افتادند.
سید شکر الله دریاباری چند روز بعد در چهاردهم آبان ماه سال ۱۳۶۲ در پنجوین عراق، در عملیات والفجر ۴ به آرزوی خود رسید.
او در وصیتنامه اش نوشته بود:
بعد از شهادت برادرم "حمید" به قم رفتم. خدمت استادم رسیدم و استخاره کردم. در استخاره خداوند به من امرفرموده بود: اذْهَبْ إِلَىٰ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَىٰ: به سوی فرعون برو که او طغیان و سرکشی کرده است (سوره نازعات – آیه ۱۷) من هم آماده جهاد با باطل شدم.