به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز شنبه یازدهم اردیبهشت ماه در حالی چاپ و منتشر شد که استعفای حسام الدین آشنا و جایگزینی علی ربیعی در کنار ادامه تحلیلها درباره فایل صوتی ظریف از یک سو و خبر احیای برجام تا خرداد، بازتاب گسترده درباره سوءاستفاده از سهمیه پاکبانان در شهرداری تهران و نرمش عربستان در قبال ایران از سوی دیگر در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
فخرالدین زاوه در سرمقاله امروز آفتاب یزد با عنوان قیمت مسکن امسال هم جهشی خواهد شد، نوشت: با وجود افزایش قیمت مسکن در سالهای اخیر، روند رشد درآمدها متناسب با افزایش قیمت مسکن نبوده است. کما اینکه در کنار کاهش قدرت خرید خانوارها، جایگزینی برای تقویت قدرت خرید وجود نداشته و سیستم بانکی بعنوان تامینکننده مالی خرید مسکن خانوارها (وام خرید مسکن) نیز نتوانسته این کاهش قدرت را با تسهیلات مناسب، تقویت کند؛ بنابراین عمده خریداران مصرفی مسکن از بازار خارج شدهاند.
در این میان از اواخر سال ۹۶، جدیدترین دوره افزایش قیمت مسکن شروع شد و در حالی که در سال ۹۸ نیز به نظر میرسید دوره جهشهای مسکن به اتمام رسیده و به نوعی شاهد ثبات در بازار مسکن باشیم؛ اما به دلایلی که به نظر میرسد اصلیترین آن، ریسکهای غیراقتصادی باشد و به بازار مسکن تحمیل شد، بازار مسکن مجدداً به جهش خود ادامه داد.
مروری بر آنچه در سال ۹۹، رخ داد نشان میدهد جهشهای قیمتی زیادی تجربه شد و در این زمینه نیز با اتمام انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا در سال گذشته و کاهش سناریوهای بدبینانه پس از پیروزی جو بایدن، به نظر میرسید بخش مهمی از ریسکهای اقتصادی از بازار خارج شده باشد؛ اما باز هم در نیمه دوم سال شاهد رشد قیمت شدیم!
گزارش اخیر بانک مرکزی از بازار مسکن نیز گویای این است که بهای «واقعی» مسکن در سال جاری کاهشی باشد؛ اما این کاهش بهای واقعی مسکن تنها به ۲ شکل صورت میگیرد: سناریوی محتمل این است که قیمت اسمی مسکن در سال جاری ثابت بماند و بعد همزمان با افزایش قیمتها در سایر بخشهای کالا و خدمات و تورم عمومی، کاهش واقعی قیمت مسکن رقم بخورد که با توجه به سطح بالای قیمت در شرایط فعلی که سبب شده تا نسبت P به R (تفاوت قیمت مسکن نسبت به اجاره) بالا باشد، انتظار میرود سناریوی کاهش اسمی قیمت مسکن هم در پی باشد؛ کما اینکه در گزارش بانک مرکزی از بازار مسکن فروردین امسال، کاهش ۳.۱ درصدی قیمت مسکن را مشاهده کردیم؛ هر چند که معمولاً ماههای فروردین هر سال به دلیل توقف معاملات و تعطیلیهای متعدد - که امسال محدودیتهای کرونایی این تعطیلیها را تشدید کرد- شاهد توقف رشد اسمی قیمت مسکن هستیم.
علی ربیعی دستیار ارتباطات اجتماعی رئیسجمهوری و سخنگوی دولت در بخشی از سرمقاله امروز روزنامه ایران نوشت: برخی در داخل بدون توجه دقیقاً در همان خط ترسیمشدهای که رسانههای خارجی در بازنمایی پویایی تصمیمسازی به مثابه شکاف حاکمیتی، قصد آن را کرده بودند، حرکت کردند. خوشبختانه مثل همیشه که در تمام عرصهها بدخواهان ایران را ناکام گذاشتهاند این بار نیز هوشمندی و درایت فرماندهان و مسئولان نظامی بخصوص سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و حتی خانواده سردار دلها دشمن را در این خط مشی ناکام گذاشتند. در این رابطه و آنچه واقعیت مکتوم سخنان ظریف در فایل انتشار یافته، نه تنها معنای حقیقی سخنان دلسوزانه و صادقانه ظریف برای آیندگان بلکه واقعیتهای آشکار در مناسبات برادرانه میان ظریف و شهید سلیمانی زیر کوهی از اخبار جعلی و شایعات سازماندهی شده دفن شد.
دوقطبی جعلی و ویرانگر میدان و دیپلماسی که ساخته و پرداخته رسانههای خارجی است نه تنها در جوهره صحبتهای ظریف نبود بلکه حتی با مبانی علمی در ساختار وظایف و شیوههای تصمیمگیری در نظام ما هم ناسازگار است. باید دقت داشت که هرچند دیپلماسی کارویژه وزارت خارجه است، اما وزیر خارجه در رتبه و کارکردی بالاتر مسئول اجرای سیاست خارجی هم هست و سیاست خارجی ترکیبی است از دیپلماسی و سیاست دفاعی؛ بنابراین میدان و ارتباط آن با ملاحظات دیپلماسی زیر نظر وزیر خارجه در پیشبرد و اجرای سیاست خارجی مصوب در نهادهای بالادستی است. به این ترتیب وزیر خارجه همانقدر که به دیپلماسی به عنوان یکی از ارکان سیاست خارجی و کارویژه وزارت خارجه متعصب است به سیاست دفاعی به عنوان رکن دیگر سیاست خارجی هم اهمیت داده و متوجه آن بوده است و اینگونه نیست که آن را یک امر بیرونی و خارج از حیطه وظایف و متعلقات مسئولیتش بداند. بهخاطر همین پیوستگی بود که شهید سلیمانی هم میتوانست فرمانده میدانی باشد و هم در نقش دیپلمات ظاهر میشد و باز هم به همین دلیل است که ظریف در همان مصاحبه گفت که بدون تلاشهای شهید سلیمانی و دستاوردهای میدان در افغانستان کاری از دیپلماسی ساخته نبود. اگر وزیر خارجه امروز و در موضوع و مقطع زمانی خاص نسبت به برخی چالشها سخن گفته است، کسی نباید تعجب کند که روزی دیگر و در موضوع و در مقطع زمانی دیگر همان وزیر خارجه از کاستیهای دیپلماسی در حمایت از نیروهای میدانی هم راضی نباشد. اینها هر دو ابزارهای اجرای سیاست خارجی هستند.
بدخواهان و دروغپردازان بدون توجه به ابتداییترین واقعیات، در خدمت منافع کوتهنظرانه خود، به سرانجام نرسیدن مذاکرات در رفع تحریمها و تفرقهافکنی و حتی مخدوش کردن روابط خارجی ایران را در کانون کارزار خود قرار داده اند و از همه بدتر خواسته یا ناخواسته میکوشند که سردار دلها شهید قاسم سلیمانی را که به همه مردم با همه طیفها و گرایشها تعلق دارد در این دوقطبی مجعول برای یک دسته و علیه دستهای دیگر مصادره و در واقع دایره تعلق آن نماد «سرباز ملی» را کوچکتر کنند.
من نه به عنوان سخنگوی دولت بلکه به عنوان شهروندی که دغدغهمند به مسائل نگاه میکند، توصیه میکنم اتهامزنی و جاسوسسازی را کنار بگذاریم. در دام نقشه بزرگ ربایندگان و انتشاردهندگان قرار نگیریم. از یاد نبریم که دولت در خط مقدم جنگ و تحریم است و در روزهای حساس برای عقب راندن و شکست تحریم و در آستانه انتخاباتی که انتظار داریم سالم و در عین حال پرشور و خروش باشد، این همصداییهای ناخواسته برخی جریانهای داخلی با رسانههای بدخواه خارجی، ناسازگار با مصالح ملی و منافع مردم است. هر اتفاقی که در این فراز و نشیب حوادث رخ بدهد، نباید فراموش کنیم که ارگانهای امنیتی و نظامی و سیاسی با همه چالشها و اختلافهای نظری احتمالی بخشی از همین نظام و مردم هستند. ما به منزله ملتی واحد با خون و شهادت و مقاومت و رنج به این نقطه تاریخی رسیده ایم و باید با برچیدن دام توطئه چیده شده این دستاورد ماندگار و ارزشمند را ارتقا بخشیم.
عباس موسایی فعال سیاسی اصلاحطلب طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی نوشت: برکناری حسامالدین آشنا، از ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری، پس از هزینهزاییهای فراوان برای جریان عادیساز منافعملیبنیان و ایجاد فاصلهای که مشی و مسیر تنشزای ایشان برای رئیسجمهور و مخالفان و حامیانش بوجود آورد، هرچند دیرهنگام و در ماههای پایانی دولت صورت گرفت؛ اما میتواند در ترمیم مناسبات سیاسی موثر افتد. بالاخص آنکه شخصیت سیاسی بادانش، صبور و همهجانبهنگری، چون دکتر علی ربیعی جانشین ایشان شده است. آشنا از بدو حضور در ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک، کوشید تا روایتی وارونه از منطق و مناسباتی که به پیروزی روحانی انجامید، ارائه دهد و همراه با برخی دیگر از نزدیکان رئیسجمهور، در ایجاد فاصله بین روحانی و جنبش حامی، استقلال ناگفتمان اعتدال از اصلاحات و برساختگرایی روایتی جعلی از فضای سیاسی کشور، اعوجاجآفرینی و تغییر ماهیت منطق موقعیتی که روحانی از آن سر برآورد، نقشآفرینی کند. آشنا در این مسیر کوشید گفتمانی نهتنها متفاوت، بلکه مغایر، مستقل و متضاد از/با گفتمان اصلاحات را بعنوان گفتمان دولت، عرضه کند. این خطمشی استقلالطلبانه، بیالتفات به منطق موقعیت، عدم شناخت از مولفهها و مبانی نظریه گفتمان، سطحینگری و تقلیل گفتمان به گفتار، ایشان را در مسیر تئوریزه کردن اعتدال، بعضا به وادی افراط و تفریط هدایت میکرد.
به زبانی دیگر، جناب آشنا از آنجا که همزمان به مبانی نظریه گفتمان، مبانی، مولفهها، دالها و عناصر برسازنده گفتمان و جنبش اصلاحات، ناآشنا یا در بهترین حالت آشنا، اما بیملاحظه و بیالتفات بود؛ در مسیر برساختن گفتمان اعتدال، به برساختن صورتی کاریکاتوریزه از آن دست یازید. صورتی که از سویی فاقد مضمون گفتمان مادر (اصلاحات) بود و از سویی دیگر بهواسطه رادیکالیسم گفتاری/کرداری ناموزون، امکان سازگاری با گفتمان رسمی را نمییافت. به عبارتی، گفتمان اعتدالی مدنظر آشنا، از فرط بیمضمونی و بیمحتوایی، ایشان را مجبور به اتخاذ زبان رادیکال و تنشآلودی از جنس گفتمان ضداصلاحات میساخت؛ زبانی که فضای سیاست و رقابت را به فضای تنش و تخاصم رهنمون میکرد. این تلاشها نهتنها در برساختن گفتمانی هژمون برای دولت، بیتاثیر و بیخاصیت بود و نتوانست انسجام و وحدتی در سطوح مختلف برای دولت به ارمغان آورد که دولت را در سطوح مختلف به دولت بیگفتمان تبدیل کرد. بار گران دولت را بر گردن شخص رئیسجمهور انداخت. بیمسئولیتی، بیعملی و ناکارآمدی را در سطوح مختلف دامن زد و رئیسجمهور و دولت تدبیر و امید را به بیدفاع.ترین دولت جمهوری اسلامی ایران، تبدیل کرد.
بیانصافی است، اما و اگر آشنا را تنها عامل این وضعیت بیقراری گفتمانی درون دولت بدانیم و بیالتفاتی شخص رئیسجمهور به هشدارها و انذارهای راهبران، احزاب و کادرهای جنبش اصلاحات، درخصوص عدم واگذاری نبض سیاست دولت و گلوگاههای مهم، بالاخص سیاست داخلی به مخالفان جنبش برسازنده را نادیده بگیریم. اگر این سخن مهندس بهزاد نبوی را که «اگر خاتمی هر نه روز با یک بحران مواجه بود، روحانی هر نه ساعت با یک بحران مواجه است» را بپذیریم؛ نمیتوان از نقش اعضای دولت در ایجاد این بحرانها برای دولت، چشمپوشی کرد و همه عوامل بحران را به خارج از دولت حوالت داد. اگر در عرصه بینالملل، ظهور ترامپ اقتدارگرا و حقوقستیز، تحریم و بحرانهای معیشتی را برای کشور به ارمغان آورد و در عرصه داخلی، رقبای دولت در مسیر بهبود اوضاع سنگاندازی کردند، اما آیا میتوان سیاست داخلی اصلاح و اعتدالستیز و خادم مخالفان عادیسازی را نیز بر گردن مخالفان روحانی انداخت؟ آیا میتوان مدیریت وزیر کشور در حوادث ۹۸، که به تعمیق شکاف راه برد را نیز صرفا از چشم مخالفان دولت دید؟ آیا پریشانگوییهای وزیر بهداشت که در لفاظیهایش به رئیسجمهور نیز رحم نمیکند، را نیز باید از چشم مخالفان دانست؟ همراهی احتمالی معاون سازمان برنامه و بودجه برای تغییر رقم ردیفهای بودجه تصویبشده را هم باید مخالفان پاسخگو باشند؟ به نظر میرسد انتصاب دکتر ربیعی در این موقعیت، هرچند دیرهنگام باشد، اما از آنجا که ایشان واجد فهم و دانشی جامعهشناسانه، امنیت و منافعملیمحور، توسعهگرا، میانهروانه همراه با زبانی سیاستورزانه و واجد درکی عمیق از جریانات سیاسی است؛ میتواند در ترمیم رابطه مردم و دولت در ماههای پنهانی نقشآفرینی کند. ربیعی و مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری، با استمرار راه آشنا، کاری از پیش نخواهند برد. مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری در گام نخست باید آنچه باعث فاصله مردم از رئیسجمهور شده است را بدون فرافکنی و با پذیرش مسئولیت، نقش رئیس و اعضای دولت، احصا کند و از مردم و حامیان عذرخواهی کند. سپس راه صواب و تضمینکننده منافع و مصالح ملی را در زمینههای مختلف بهصورت کارشناسی بررسی و رفع موانع کنند. مکمل رفع تحریمها و عبور از جنگ اقتصادی، بازسازی و بازیابی اعتماد عمومی جامعه و آمادهسازی افکار عمومی برای انتخابات ریاستجمهوری است. بهنظر میرسد جناب آشنا، تنها ناآشنای درون دولت نسبت به مطالبات جامعه جنبشی از دولت نیست. مرکز تحقیقات استراتژیک ریاستجمهوری به ریاست علی ربیعی، میتواند در این مدت اندک، در کاهش مخاطرات و عواقب عملکرد این ناآشنایان امیدسوز نقش موثری داشته باشد.