به گزارش تابناک به نقل از ایسنا، این نویسنده درباره مواجهه ادبیات با بحرانها از جمله جنگ، بلایای طبیعی و بیماریهای همهگیر از جمله کرونا، اظهار کرد: اینها جدا از زندگی مردم نیستند، مانند عشق و محبت و ترس. یکی از بلایا میتواند جنگ باشد. بارها گفتهام میتوانیم جنگ را در ژانر وحشت قرار بدهیم؛ فکر کنید زندگی آرامی دارید و یکدفعه مغولها حمله میکنند، مثلا در دوره خوارزمشاهیان هستید که اوج وحشت است یا در سوریه یا عراق زندگی میکنید و داعش حمله میکند، مردان را میکشد و زنان و دختران را به اسارت میبرد، اینها همه میتواند در ژانر وحشت باشد و اینها بلایای طبیعی است. به نظرم هیچ بلایی طبیعیتر از انسان نیست، انسان میتواند بلاهای زیادی سر جامعه، همنوعان خود و حیوانات دیگر بیاورد.
او افزود: درباره بیماریهای همهگیر هم کارهایی انجام شده؛ مثلا رمان «کوری» ساراماگو که کار درخشانی است؛ در یک شهر همه مردم نابینا میشوند و پرده سفیدی جلو چشمانشان را میگیرد و فقط یک دکتر بینا است. در ژانر علمی تخیلی هم کارهای بسیاری در این زمینه وجود دارد. از این ژانر و کتابهای آخرالزمانی خوشم نمیآید، چه در ادبیات و چه در فیلم، اینکه بیماریای آمده و همه به زامبی یا خونآشام تبدیل میشوند و یکدیگر را میدرند.
امیریان با بیان اینکه ادبیات هیچگاه از جامعه منفک نبوده است، خاطرنشان کرد: ادبیات جزء مشغلهها و مسئلههاست و قطعا آثاری در زمینه کرونا خلق میشود. تمام دنیا با کرونا درگیر است، زیرا یک اپیدمی بوده و چیزی نیست که عده محدودی با آن درگیر شده باشند؛ فرزند من هم به لحاظ درس و مدرسه، زندانی شدن در خانه و نداشتن ارتباط با فامیل با کرونا درگیر شده است. فرزند من یک سال است عمههای خود را ندیده است، خواهرزادهام بدون گرفتن مراسم، سر خانه خود رفت؛ چارهای نبود. همه اینها وارد ادبیات میشود. البته این موضوع گاه جنبه طنزآمیز هم داشت؛ مثلا امتحان بچهها به صورت مجازی طنز بامزهای است. یا در کلیپهایی که منتشر میشود، خانمی در حال صحبت است، همسرش با لباس زیر جلو دوربین ظاهر میشود، یا آقایی دارد کنفرانس میدهد و بعد بلند میشود، شلوارک به پا دارد و یک کت تنش کرده، بچه امتحان میدهد و فامیل پشت دوربین جمع شده و به او تقلب میرسانند، یا خواهرزاده من میخوابید و خواهرم جای او امتحان میداد. اینها سوژههای طنزآمیزی است که دستمایه طنزها میشود. خودم درباره این موضوع خواهم نوشت، سوژه و موضوع دارم، در حال زدن طرح هستم. نمیشود از آن گذشت؛ مانند سیل و زلزلهای که به یکباره میآید.
او درباره پرداختن ادبیات به بحرانها و نقش آن در روحیهبخشی و آگاهیدهی به مخاطبان گفت: قطعا تاثیر دارد، شما باید آن شور و شوق را بگویید تا بعدها بدانند مردم چطور توانستند با این مشکلات مقابله کنند؛ مانند جنگ میماند، کسانی که جنگ را ندیدهاند، چطور باید آن را درک کنند؟ اگر من نوعی درباره جنگ ننوشته بودم و شور و شعف یا ترس و وحشت بچههای آن زمان را نگفته بودم، شما چطور میتوانستید درک کنید دختر بچه شش هفتساله در شبهای بمباران چه بر سرش آمده؟ وقتی خانه تاریک میشد، وقتی بمب میخورد و خانهای منفجر میشد و خانوادهای از بین میرفت. داستاننویسان اینها را آفریدهاند و زمانی که به دست شما میرسند، در واقع به شما یادآوری میکنند. باید برای آیندگان نوشت و این یک وظیفه است، اما بعضا این وظیفه را فراموش میکنیم. همه میگویند انقلاب مصادره شده است؛ حزباللهیها ننوشتهاند، چپها و تودهایها هم ننوشتهاند، اما وظیفه همه بوده بنویسند، ما فقط «لحظههای انقلاب» محمود گلابدرهای را داریم که درخشان است. تنبلی کرده و شاید به خاطر مشی فکری خود ننوشتهاند و این قضاوتها برای آیندگان مانده است.
نویسنده «گردان قاطرچیها» و «برادر من تویی» درباره زمان پرداختن به موضوعاتی مانند کرونا که برخی معتقدند الان زمان مناسبی نیست و باید زمان بگذرد و تهنشین شود، اظهار کرد: این مسئله همیشه وجود داشته، اما به نظرم بیشتر یک بهانه است. زمان انقلاب هم همین را داشتیم و برخی میگفتند زمانش نیست و باید مدتی بگذرد و آنقدر مدتی گذشت که دیگر کسی ننوشت یا خیلی کم نوشتند و برخی هم دیگر مسئلهشان نبود. در جنگ هم همینطور است، خیلیها میگفتند الان زود است. البته اینکه زمان بگذرد، درست هم هست. در واقع از دو منظر باید به این قضیه نگاه کرد؛ از منظر کسی که هنوز در بطن ماجرا است و از ماجرا فاصله نگرفته، مانند کسانی که عزادار میشوند و هنوز نمیدانند چه بر سرشان آمده است، دوروبرشان آدم هست که به آنها تسلی بدهد و وقتی تنها میشوند تازه میفهمند چه عزیزی را از دست دادهاند. اگر زمان بگذرد هم میتوانید از دور به ماجرا نگاه کنید و بدون جانبداری و شعار بنویسید.
امیریان در ادامه گفت: به نظرم نمیشود برای نوشتن زمان گذاشت؛ هنرمند باید در لحظه کار را بیافریند، مانند این میماند که به یک شاعر الهام میشود و باید بنویسد وگرنه ممکن است از ذهنش بپرد و جذابیت و زیبایی و طعم شیرینش از بین برود. اگر مثلاً به سوریه رفته و با داعش مواجه شدم، باید همان لحظه حسم را بنویسم وگرنه حس من بیات میشود. البته همانطور که گفتم زمان که بگذرد میتوانید از دور به ماجرا نگاه کنید و بدون جانبداری و شعار بنویسید. هر دو آنها لطف خودش را دارد و هنرمند باید به سلیقه خودش باشد، من نوعی زمانی حس میکنم باید الان بنویسم، پس مینویسم و بعدا در آن دست میبرم و یا با نگاه انتقادی به آن نگاه میکنم. همه اینها به سلیقه هنرمند بستگی دارد.