مهمترین دلیلی که باعث شده در سالهای اخیر با انبوهی از مشکلات اقتصادی مواجه شویم این است که در سالهای پس از انقلاب نتوانستیم چارچوب قوی، محکم و مبتنی بر تجربیات موفق و دستاوردهای علمی برای حکمرانی در نظام پولی و بانکی ایجاد کنیم.
در واقع نوع سازماندهی که در نظام پولی و بانکی ما به وجود آمده و ارتباطاتی که به لحاظ سیاسی و اجتماعی در طول این دههها شکل گرفته، خروجی آن رشد بالای نقدینگی است که ظاهرا کنترلی نیز بر آن نیست.
درست است که همه انتقاد میکنند که این رشد نقدینگی بالاست و تناسبی با رشد اقتصادی ندارد، اما به نظر میرسد در ساختاری که به وجود آوردهایم، پولآفرینی به صورت درونزا اتفاق میافتد و سیاستگذار پولی خیلی توان کنترل کردن این رشد را ندارد. چرا؟ یکی از بحثها کسری بودجه دولت است. دولت به اتکای درآمدهای نفتی که طی این سالها داشته، تعهدات زیادی برای خود ایجاد کرده که نمیتواند از آن شانه خالی کند.
به عنوان مثال به موسسات مختلف کمک میکرده و باید این کمکها را ادامه دهد. تعداد کارمندان را بیشتر از آن چیزی که نظام اداری و بروکراسی نیاز داشته، به استخدام در آورده است و نمیتواند اخراج کند. در رابطه با کالاهای اساسی تعهداتی را پذیرفته که نمیتواند آنها را نادیده بگیرد. درخصوص یارانهها نیز وضع به همین منوال است؛ دولت از سال ۸۷ پذیرفته است که یارانهها را پرداخت کند. اینها در شرایطی که دولت از درآمدهای بالای نفتی برخوردار بوده، تصمیماتی گرفته و گمان نمیکرد در زمانی با تحریم مواجه شود یا قیمت نفت به صورت ناگهانی تنزل پیدا کند یا اینکه مجبور شود نفت را ارزانتر از قیمت جهانی بفروشد یا اینکه درآمد نفت از طریق نظام پولی و مالی پذیرفته شده در دنیا به کشور وارد شود و مجبور است از کانالهای غیررسمی که اسم آن را دور زدن تحریمها میگذاریم، درآمدها را به داخل کشور بیاورد. همه اینها هزینه برای دولت دارد.
معضل کسری بودجه دولت را خواه ناخواه به سمت منابع بانکی میبرد که درنهایت موجب افزایش نقدینگی در کشور میشود. از سوی دیگر مشکلات مربوط به نظم بانکی نیز هست؛ به عنوان مثال از سال ۱۳۶۲ با قانون عملیات بانکداری بدون ربا درصدد بودیم که این نظام متفاوت از سایر کشورها اداره شود.
در حال حاضر مواجه شدیم با بانکهایی که درآمد و هزینههایشان تناسبی با یکدیگر ندارد و هر روز با کسری نقدینگی مواجه هستند و تسهیلات بهطور منصفانه و عادلانه دراختیار همه قرار نمیگیرد. سفرهای برای عدهای پهن شده که به کمک این تسهیلات بانکی بر ثروت خودشان اضافه میکنند.
چرا این اتفاقات رخ میدهد؟ زیرا حکمرانی استاندارد و متعارف علمی که در دنیا وجود دارد را در نظام بانکی نپذیرفتیم. بسیاری از تجربیات دنیا را ربا فرض کردیم که نتیجه آن در حال حاضر سیستم بانکی است که ملاحظه میشود. علت این است زمانی که وضعیتمان خوب است، ادعاهای بسیاری داریم و تعهدات زیادی را میپذیریم و زمانی که اوضاع اقتصادی خوب نیست در انجام تعهدات میمانیم.
برای اداره کردن کشور باید آدم متواضعی باشیم، همان چیزی که در فرمایشات پیامبر (ص) نیز وجود دارد؛ از دانش و تجربه دنیا متواضعانه استفاده کنیم. زمانی که دیده میشود که ۹۲ درصد کشورهای دنیا توانستهاند تورم را مهار کنند، باید متواضعانه از آنها بخواهیم که راهکارهای کنترل تورم را به ما نیز بیاموزند.
وقتی این تواضع در مدیران و مسوولان وجود نداشته باشد و به جای آن به سراغ ایدههای خام و تجربه نشده بروند، نتیجه آن نیز همان چیزی است که در حال حاضر با آن دست به گریبان هستیم. درست کردن وضع موجود نیز کار سادهای نیست، چراکه درست است که افراد تغییر کردهاند، اما تفکر حاکم بر نظام بانکداری تغییر نکرده است. تنها راهکار کوتاهمدت، رفع تحریمها برای احیای درآمدهای نفتی است. اگرچه که امیدوارم با بهبود روند ورود درآمدهای نفتی، تعهداتمان را افزایش ندهیم. فرض شود یارانهها افزایش یابد، در صورت بازگشت مجدد تحریمها دیگر هیچ امیدی به تغییر و بهبود وضع کشور ایجاد نمیشود.
در کوتاهمدت اگر مذاکرات به سرانجامی برسد، گشایشی به وجود میآید که البته بیم افزایش تعهدات مالی نیز میرود. به جای اینکه فکر اساسی شود و مشکلات ساختاری کشور را بهبود ببخشند. در دورههای گذشته به اتکای درآمدهای نفتی چهها که نشد و نتیجه این افزایش تعهدات نیز به از دست رفتن یک دهه از اقتصاد ایران انجامید؛ رشد اقتصادی نزدیک صفر، تورم بسیار بالا و گسترش فقر. در انتهای دهه هشتاد اوج درآمدهای نفتی بود که تصور میشد این درآمدها ادامهدار خواهند بود و به همین دلیل در دهه نود رشد اقتصادی بالایی را تجربه خواهیم کرد که نتیجه کاملا برعکس بود.
منبع: روزنامه اعتماد