هنوز دو سال بیشتر از ازدواج دخترم نگذشته است که دامادم او را در خانه ما رها کرده تا مشخص شود با طلاهایش چه کار کرده است البته من می دانم او همه طلاهای خودش را مانند طلاهای من در بازی قمار اینترنتی باخته است و...
به گزارش خراسان، زن 61 ساله در حالی که بیان می کرد قصد شکایت از دخترم را ندارم چرا که او پاره تن من است اما ماجرای طلاهای گمشده حکایتی پیچیده دارد به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: حدود دو سال قبل و با شیوع کرونا دخترم اوقات فراغت بیشتری پیدا کرد و به همین دلیل مدام مشغول بازیهای اینترنتی بود در همین روزها جمال به خواستگاری اش آمد و چون پسری مودب و با اخلاق بود بلا فاصله با این ازدواج موافقت کردیم و "ساحله" به خانه بخت رفت.
من هم که تنها دخترم را خیلی دوست داشتم جهیزیه خوبی برایش فراهم کردم تا هیچ کمبودی در زندگی نداشته باشد. احساس می کردم دخترم خوشبخت شده است اما به محض این که شوهرش سرکار می رفت او هم گوشی تلفن را برمی داشت و مشغول قمارهای اینترنتی میشد طوری که به این گونه بازی های اینترنتی اعتیاد پیدا کرد و همه پس انداز و پول هایش را برسر این کار گذاشت .
در این میان یک بار مبلغ 100 میلیون تومان برنده شد اما نمی دانست که این ها حیله و ترفند گردانندگان سایت های قمار بازی است. او حتی بعد از به دنیا آمدن فرزندش نیز به این کار ادامه داد طوری که پسرش را نزد من می گذاشت و خودش در خانه سرگرم بازیهای اینترنتی بود .
من هم که تنها نوه ام را خیلی دوست داشتم به همراه دخترم و همسرم از او مراقبت می کردم تا این که در تعطیلات عید نوروز پدرم فوت کرد و من برای مجلس عزاداری به شمال کشور رفتم. حدود 40 روز آن جا ماندم و بعد از برگزاری مراسم چهلم پدرم به مشهد بازگشتم وقتی سراغ طلاهایم رفتم با کمال تعجب دیدم هیچ طلایی در صندوقچه ام نیست . احتمال دادم دخترم از آن ها استفاده کرده باشد به همین دلیل با ساحله تماس گرفتم و از او در این باره پرسیدم. ساحله نیز بدون شرم و خجالت مدعی شد مقداری پول لازم داشته و طلاهای مرا فروخته است.
اما هرچه اصرار کردم خریدار طلاها را لو نداد. من هم سکوت کردم و درباره این ماجرا حرفی نزدم ولی این موضوع پایانی نداشت چرا که حدود یک ماه قبل دامادم متوجه شد ساحله هیچ طلایی در دست ندارد. او دخترم را تحت فشار گذاشت تا اعتراف کند که طلاهایش را چه کار کرده است.
ولی ساحله هیچ حرفی در اینباره نزد. دامادم که عصبانی شده بود و احتمال می داد ساحله وارد سایت های قماربازی شده است از شدت عصبانیت گوشی تلفن او را شکست و به دنبال این درگیری و مشاجره دامادم با اشاره من ، ساحله را به خانه ما آورد و گفت: تا روزی که تکلیف طلاها مشخص نشده حق ندارد به زندگی مشترک با من بازگردد و...
آن روز دامادم رفت اما من می دانستم دخترم همه طلاهایش را مانند طلاهای من در قمار اینترنتی باخته است. از روزی که ساحله وارد این بازیهای اینترنتی شد زندگی ما را به نابودی کشاند. کاش دامادم زودتر از این ها متوجه میشد و مقابل او می ایستاد .
ساحله آن قدر به این بازی ها اعتیاد پیدا کرده بود که حتی به حقوق اندک بازنشستگی پدرش رحم نکرد و به حساب بانکی او هم دستبرد زد . اکنون نیز به زندگی مشترک با شوهرش فکر نمی کند و با گوشی تلفن پدرش به این بازی های وحشتناک ادامه می دهد. تصمیم گرفته ام قبل از آن که برای تغییر رمز حساب بانکی اقدام کنم به کلانتری بیایم اما نمی خواهم از جگرگوشه ام شکایت کنم.
شاید راه دیگری برای آگاه کردن دخترم از فرجام این بازی های حیله گرانه وجود داشته باشد . از سوی دیگر نیز فقط می خواهم دخترم خریدار طلاها را معرفی کند تا اولا بدانم چگونه یک طلافروش بدون فاکتور طلاها را خریده است و بعد هم بتوانم به صورت اقساطی حداقل طلاهای خودش را بخرم و به همسرش بدهم تا زندگی او متلاشی نشود و آینده پسر کوچکش در مسیر تباهی قرار نگیرد.
به دستور سرهنگ معطری (رئیس کلانتری قاسم آباد) بررسی های بیشتر در این باره به مشاوران و کارشناسان زبده دایره مددکاری اجتماعی سپرده شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی