به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز دوشنبه ۲۵ بهمن ماه در حالی چاپ و منتشر شد که «امتیازگیری روسها» از تنش آمریکا و ایران، ورود مذاکرات وین به مرحله آخر و صادرات نفت ایران، هر ماه بیشتر از ماه قبل در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
حسین شریعتمداری، مدیرمسئول کیهان در سرمقاله امروز این روزنامه با عنوان از دشمن انتظاری نیست شما را چه میشود؟! نوشت: این روزها، انتشار یک فایل صوتی از مکالمه فرمانده سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با یکی از مسئولان دیگر سپاه در فضای مجازی و برخی از نشریات، دست به دست میشود و برخی از مدعیان اصلاحات با استناد به این فایل صوتی علیه سپاه یقه چاک میکنند! در این خصوص گفتنیهایی هست.
۱- این فایل صوتی دو سال قبل منتشر شده و پاسخ روشنگرانهای هم دریافت کرده بود و اکنون پس از دو سال بار دیگر و این بار از سوی رادیو آمریکا باز نشر شده و علاوهبر شماری از مدعیان اصلاحات، تقریباً تمامی رسانههای غربی و عبری و عربی برای مقابله با سپاه به آن پرداخته و هنوز هم این هجوم همهجانبه ادامه دارد. چرا؟ بخوانید!
۲- در این فایل صوتی طرف مکالمه سردار جعفری (فرمانده سابق سپاه) گزارشی از یک سوءاستفاده و فساد مالی که در یکی از شرکتهای پوششی سپاه اتفاق افتاده بود را به فرمانده سپاه ارائه میکند. تا اینجای ماجرا بسیار طبیعی است و گزارش فساد مالی به فرمانده سپاه نه فقط ناپسند و مذموم نیست، بلکه اقدامی پسندیده و حاکی از مسئولیتشناسی طرفین مکالمه نیز هست.
۳- سردار جعفری، فرمانده وقت سپاه بعد از استماع گزارش و اطمینان از صحت آن بلافاصله، دستور عزل شریفی - شخص سوءاستفادهکننده- را صادر کرده و او را به دستگاه قضایی معرفی میکند. تا اینجای قضیه نیز به وضوح از مسئولیتپذیری فرمانده سپاه و دغدغه قابل تقدیر وی نسبت به بخشهای تحت مسئولیت خود حکایت میکند. آیا غیر از این است؟
۴- دستگاه قضایی شخص سوءاستفادهکننده را تحت پیگرد قضایی قرار داده و حکم جلب او را صادر میکند. این نکته نیز نشانه سلامت دستگاه قضا و جدیت در پیگرد مفسدان اقتصادی است و صدالبته افتخارآمیز نیز هست.
۵- متهم بعد از اطلاع از ماجرا، و قبل از بازداشت به خارج از کشور میگریزد که در این بخش از ماجرا، دکتر قالیباف که متهم یاد شده معاون وی در شهرداری تهران بوده است، به اقدام هوشمندانهای دست میزند و با لطایفالحیل معاون سابق و سوءاستفادهکننده خود را از خارج کشور به ایران منتقل کرده و برای محاکمه و مجازات به دستگاه قضا تحویل میدهد. تا اینجای ماجرا نیز به وضوح از پاکدستی، مسئولیتشناسی و تعهد فرماندهان و مسئولان سپاه حکایت میکند.
۶- متهم در دستگاه قضایی محاکمه میشود و علاوهبر حبس، استرداد اموال به غارت برده نیز از جمله محکومیتهای اوست که هماکنون زندانی است و بخشی از اموال هم از او بازپس گرفته شده است.
فرمانده وقت سپاه، مدیران ذیربط و آقای قالیباف باید در مقابل فساد اقتصادی مورد اشاره چه اقدامی انجام میدادند که ندادهاند؟! شریفی نیز مانند سایر مفسدان اقتصادی دست به فساد زده و از سوی سپاه عزل و معرفی و بازداشت شده. عزل و تحویل وی به دستگاه قضا و بازگرداندن او از خارج کشور نشانه سلامت و پاکدستی سپاه است یا... .
از رسانههای آمریکایی و اروپایی و صهیونیستی و نوکران عربی آنها انتظاری نیست آنها باید هم داستان را وارونه جلوه دهند و از این ماجرا علیه سپاه پاسداران که آرزوهای استکباری و حاکمیتهای دستنشانده و مزدور آنها را برباد داده و میدهد انتقام بگیرند، ولی برخی از مدعیان اصلاحات با چه انگیزهای در این شیپور فریب میدمند؟! و چه کینهای از سپاه دارند؟!
روزنامه جمهوری اسلامی طی یادداشتی در سرمقاله امروز خود با عنوان وزارت امور خارجه، چرا بیعملی؟ نوشت: با گذشت چند روز از رسانهای شدن ادای احترام سفیر روسیه در تهران به بنای یادبود گریبایدوف، سفیر مقتول دربار روسیه تزاری در کشورمان و اعتراضات فراوان مطرحشده به این اقدام نامتعارف، هنوز وزارت امور خارجه کشورمان واکنشی به این واقعه نشان نداده است!
نقش بستن پرچم چین بر برج میدان آزادی تهران در آستانه دهه فجر انقلاب اسلامی نیز با اینکه موجب اعتراض شدید مردم و رسانهها شد، متاسفانه واکنش وزارت امور خارجه کشورمان را برنیانگیخت. نادرست بودن مورد چین را شهرداری تهران با توضیحاتی که داد به صورت غیرمستقیم پذیرفت و آن نقش نیز سریعاً حذف شد، ولی مورد روسیه نهتنها با عذرخواهی سفیر این کشور همراه نشد، بلکه از ناحیه متولیان مربوطه کشورمان نیز هیچ اقدامی علیه آن صورت نگرفت.
نکته قابل تامل این است که از سال ۱۲۰۷ که سال وقوع ماجرای خیانت گریبایدوف و قتل او توسط مردم تهران است، این اولینبار است که سفیر روسیه به خود اجازه میدهد ادای احترام به او را رسانهای کند و به رخ مردم ایران بکشد. ممکن است در طول این سالها اقداماتی از قبیل ادای احترام و هر کار دیگری توسط سفیر یا کارمندان سفارت روسیه در تهران نسبت به گریبایدوف انجام شده باشد، ولی مهم اینست که اگر کاری کرده بودند به بیرون از سفارت درز نکرد. به چنین اقداماتی بدون رسانهای شدن میتوان اهمیتی نداد و از کنار آنها گذشت، ولی آنچه قابل قبول نیست رسانهای کردن این اقدام است. افکار عمومی جامعه ما نیز رسانهای شدن کاری که سفیر روسیه کرده است را برنتافته و در برابر آن واکنش نشان داده است.
اینکه سفیر روسیه به خود اجازه داده اقدام خود را رسانهای کند، از نوعی گستاخی خبر میدهد که در ماههای اخیر نمونههائی از آن را در شکلهای مختلف در رفتار روسها با مسئولین ایرانی دیدهایم. به همین دلیل است که مردم از وزارت امور خارجه انتظار واکنش دارند، واکنشی که به سفرای روسیه و چین بفهماند ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی با ایرانِ قبل از انقلاب متفاوت است و مردم ایران هرگز هیچ اهانتی را از ناحیه هیچ قدرتی اعم از غربی و شرقی تحمل نخواهند کرد.
وزارت امور خارجه باید در این قبیل مسائل واکنش مناسب نشان دهد، تا اولاً گستاخی بیشتر نشود و ثانیاً مردم و رسانهها احساس وظیفه نکنند و به صحنه نیایند. متولیان وزارت امور خارجه میتوانند با روش خاص خودشان با این قبیل گستاخیها مقابله کنند و مانع گستاختر شدن بیگانگان شوند. بیعملی وزارت امور خارجه در برابر گستاخیهای سفارتخانههای خارجی به هیچ وجه به نفع کشور نیست.
احمد شیرزاد تحلیلگر مسائل سیاسی طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی با عنوان مزیتهای سیستم دومجلسی نوشت: در ایران پیش از انقلاب هم ما دو مجلس داشتیم، مجلس شورای ملی و مجلس سنا و هر قانونی که در مجلس شورای ملی تصویب میشد، باید در مجلس سنا هم به تصویب میرسید. این سیستم دو مجلسی از جهات مختلفی مزیت دارد، اما مشکلش این است که فرآیند قانونگذاری را کند میکند. سیستم دو مجلسی این خوبی را دارد اگر بر فرض فضایی در مجلس نمایندگان ایجاد شد و آنان در خصوص یک موضوعی بر اساس جو تصمیم گرفتند و جنبههای فنی مسائل را ندیدند، این فرصت وجود دارد که به مجلس سنا برود و آنجا مجدداً بررسی شود، اما البته این را هم اضافه کنم گاهی این رفت و آمدها بین مجالس تصمیمگیری را کند میکند.
یک اتفاقی که افتاده این است که مجلس سنا در همه جای دنیا به سمت انتخابات دموکراتیک رفته است. در زمان قدیم در انگلستان دو مجلس وجود داشت؛ مجلس عوام که مردمان در آن عضو بودند و مجلس اعیان که اشرافزادگان در آن حضور داشتند؛ البته من به طور دقیق نمیدانم اشرافزادگان با چه ساز و کاری وارد آن مجلس میشدند، اما به هر حال این تاریخچه پشتسر مفهوم سنا وجود دارد که سنا به نوعی از منتخبان و نخبههای سیاسی طبقات خاص هستند، اما امروز این مفهوم در همه جای دنیا تغییر پیدا کرده است و افراد در «مجلس سنا» با انتخابات تعیین میشوند. مجلس دوم که اسمش را مجلس سنا بگذاریم مجلسی است که شرایط ورود به آن سختتر است به طور مثال در بعضی از کشورها گفته میشود افرادی که قبلاً سابقه وزارت، معاونت وزیر، استانداری یا چند دوره نمایندگی مجلس را در کارنامه خود داشته باشند، میتوانند در این مجلس حضور یابند و به این ترتیب مجلسی میشود که بهطور طبیعی از افراد پختهتر و صاحب تجربهتر تشکیل میشود. معتقدم آقای باهنر یک مقداری تحفظ کرده و نخواسته است این قسمت را بیان کند که در واقع اگر ما فرض کنیم امروز شورای نگهبان در جایگاه «مجلس دوم» نشسته است؛ یعنی مصوبات مجلس اول را از لحاظ تطابق با شرع و قانون اساسی بررسی میکند، که این سوال پیش میآید چرا فقط مسئله شرع و قانون اساسی؟ چرا مسائل دیگر و منافعی که برای مردم وجود دارد را این مجلس نسنجد؟
واقعیت این است همین شورای نگهبان در بسیاری از موارد بر مبنای مصالح دیگر تصمیم میگیرد، اما در جوابهایی که در مجلس شورای اسلامی میدهند لباسی از تطبیق شرع و قانون اساسی بر تن آن میکنند در صورتی که در بسیاری از اوقات مصالح دیگر در نظر گرفته میشود؛ بنابراین چرا مجلس دوم از هر جهت بررسی نکند که مسائل مطرح شده به نفع مردم است یا خیر. یک مجلس غیرانتخابی نمیتواند تاثیرگذار باشد و به تدریج باعث فاصله مردم از نظام میشود، مجلس شورای اسلامی فعلی هر چقدر هم در انتخاباتش فرض بگیریم یک نظرها و سلایق خاصی اعمال شده باشد به هر حال عنوان یک مجلس منتخب را دارد. من فکر میکنم ماحصل صحبتهای آقای باهنر این است که ایشان خواسته این را صریحاً واکاوی کند که سیستم دو مجلسی با «مجلس دوم» با اختیارات بهتر و بیشتر میتواند مشکلات کشورمان را برطرف کند، اما به شرط آنکه واقعاً «مجلس دوم» مجلس منتخب باشد نه یک مجلس تشکیل شده از نخبگان سیاسی، فرهنگی از یک صنف خاص بلکه باید بتواند با رأی مردم از بین نخبگان اجرایی فرهنگی، سیاسی و کسانیکه سوابقی در اداره کشور دارند، انتخاب شود که به نظر من این پیشنهاد بسیار خوب است.
شاید اصلاح قانون اساسی نظام را از سیستم ریاستجمهوری به سمت سیستم پارلمانی سوق دهد، در فحوای صحبت آقای باهنر تعارضی با انتخاب ریاستجمهوری نمیبینم. مثالی که ایشان از آمریکا زده است؛ در آمریکا هم دو مجلس وجود دارد و هم رئیسجمهور هست. در بعضی از کشورها هم ممکن است دو مجلس وجود داشته باشد و ریاست جمهوری نباشد. در برخی از کشورها هم ممکن است نظام پادشاهی باشد، اما بسیاری از کشورها «دو مجلس» دارند و رئیسجمهور هم در جای خودشان انتخاب میشود. سخنان آقای باهنر تعارضی با جمهوریت و انتخاب یک فرد به عنوان یک رئیسجمهور ندارد.