به گزارش «تابناک» به نقل از ایسنا، وی این مطلب را «صفآرایی شگفت کلمات؛ بررسی کتاب تازهسروده شاعری که در ضلع هر کلمه پنهان است» نامگذاری کرده و برای انتشار در اختیار ایسنا قرار داده است:
چه فرق میکند/ سریا باشم/ یا پرندهای در برابر باد؟ ص.۲۸
شعر سریا داودیحموله، منتقد و شاعر، مجموعه شعر «ازهای است» را از طریق انتشارات مهر و دل منتشر کرده است.
شعرها فرم و ساختار منحصر دارند. در طول این سالها و طبق کارنامه شاعری از شبیهنویسی رایج فاصله گرفته است و در هر مجموعهای مضامین و مفاهیم خاص را دنبال کرده است. از کوتاه سرودههای مجموعه «اوفلیا تو نیستی با گیسوانم حرف میزنم» در دهه ۸۰ به پرداخت تاریخ و اسطوره در مجموعه «نان و نمک میان گیسوان تهمینه میرسد».
این شاعر و منتقد در پرداخت به عمق فلسفه و عرفان به مجموعه «از عصای شکسته نیچه تا عصر مجاله لورکا» میگذرد و به مضامین اجتماعی و انتقادی «خلیجی که از هر طرف خاورمیانه است» میرسد و در مرگ آگاهیهای مجموعه «همه کلمات در میدان ونک پیاده میشوند» و «سیندال» و «اَم ات» و آثار دیگر هیچ گاه ایستایی ندارد بلکه دغدغهمندیهای خاص خود را دارد. در هر دفتری در محوریتی دیگر حرکت میکند.
فرم خاص، شعریت محضِ رها از جغرافیای تاریخ، طنازی تازه و اتوبیوگرافی درخت و سایه، کلاغ و سپیدار... ذهن و زبان خودویژهای رو به ابداع درونه/ محتوایی متفاوت که سبک این شاعر ماجراجو در قلمروی زبان و سنتشکن در گذر از مکتبسازان را پبش ما به نمایش میگذارد.
شاعر در این بلوغ کلام زنی است که خوش میسراید:
روی حواس حوا/ راه میروم/ تا بنفش جاودانه بچرخد! ص. ۳۴
خواب دیدهام مستطیل مردهام.../پیراهن مرگ/ دکمه ندارد! ص.۴۳
از تو/ تو میماند/ از من/مردی که سایه ندارد...ص. ۳۷
سایهام/چه قدر درخت دارد! ص.۳۵
اگر عشق با ما خواهری کند...ص. ۳۹
در این کاوش و کنکاش شاعر به آنچنان خودهمانی شاعرانه رسیده است که حتی اگر ناماش را زیر هر شعرش نیاورد و دفتری دیگر را بینام خود بیرون بدهد، خواننده جویای شعر ناب درمییابد که این سرودهها از آن سریا داودیحموله است. سعادت این دستاورد نصیب هر مدعی زبانآوری نمیشود.
شعر باید تلنگر بزند (امیلی دیکینسن) و ماهیت آن را نتوان با زبانهای روزمره، ژورنالیستی، داستانی و خطابههای تبلیغی بیان کرد (ولادیمیر مایاکوفسکی)؛ فاخر و نادر، فلسفه و منطق نهادینه شده در اذهان را پس بزند، آشناییزدایی کند، خیالانگیز، پرتصویر (ایماژ) باشد...و... .
اگر نتهای خاموش سکوت را تکیهگاه جلوهگری موسیقی بدانیم، آرایش جدید واژهها، زمینه نغمهسرایی شعر بر شاخسار فراواقعی است که دستور زبان تازهای مینگارد.
برای آشنایی بایسته با شیوه بیان و وارسی دستاوردهای شاعر، شیوه واژهگزینی (diction/دیکسیون؛ تلفیق یا تنسیق کلمات از دید قدما) او را عیارسنجی میکنیم:
نمونهبرداری از واژهها و عبارات، ترکیبها و هویتزداییها دستوری:
۱
کفش، درخت، سایه، باد، جزیره، سپیدار، کلاغ، اسب، وسوسه، ماه، مرگ، اندوه، موریانهها، آیینه، رویا، صداها، جاده، تاناتوس، آنتیتز، گوانتانامو، هاروت، زن، شمع، شنبه، چهارشنبه، شهریور، کاما، ویرگول؛ و... .
۲
ترسهای خنجر (۴۱)، کلاغ و ثبت احوال سایهاش (۴۳)، پابوس بادها (۴۹)، بیتوییها (۵۱)... .
۳
خاورمیانهام (۱۲)، اندوه تنفس (۶۸)، بنفشههای محال (۶۹)، تالاسمی زمین (۶۶)، بهشت آدم/ جهنم حوا (۶۲)، تکهدوزی رویاها (۵۷)، بند ناف زمین (۱۹)... .
۴
زرد/ بازمانده گنجشکهاست.../سرخ آغشته به آدمی است... بنفش به شکل خواهرم ناخواناست... سپیدی بیشمار است... . ص. ۱۴
ماه بمیرد و/شفاعت هیچ پیامبری را نپذیرد! ص.۲۲
...خندهها را/روی هم بریزیم/تازه نصف لیوان را پر میکند/ آدمی/بر اندوهبخش پذیر است! ص. ۲۹
در این پویه پیمایشی که به کاخ ابداع شاعر وارد میشویم از خود میپرسیم: شعور شعری او چه میگوید؟
آیا او را تنها باید عاشقانهسرا دانست؟ نه! چراکه گزارهها و بیانیههای زنمحور او و بردن دوربین شعری به درونیترین زوایای انسانطاغی، ابعاد تو در تویی به کلامش میبخشند.
در سروده «لام الف» (ص. ۳۲) شعرش هل من مبارز میطلبد. او برای واژه/شعر قلمرویی بیکرانه و شخصیتی منقادناپذیر قایل میشود:
کفشی
که ما را تعقیب میکند
نمیداند
کلمات هر کجا بخواهند
ما را میبرند!
با آن که لحن و طعم شعرِ شاعر در مواردی اندوهبار و تا حدی تلخنای نومیدکنندهای پیدا میکند، اما ترفندهای پارادوکسیکال و طنزهای گزنده او به کشف و شهود راهگشایی میرسند. شعرهای «آنارشیسم» (۵۹) و «اساسنامه» (۶۰) او را در خلوت خود بخوانید و داوری کنید.
سریا داودیحموله یک بار در پیشانی نوشت کتابش: ادبیات بختیاری (آنتولوژی شعر شاعران اقلیمی) یادآور شد: «شاعران در مرکز جهان ایستادهاند و تنها شعر میتواند عظمت یک جامعه را بازگرداند» و بیشک خواننده کتاب حاضر درمییابد که او اکنون ایستاده بر این سکوی افتخار، در گذار از ۱۷ اثر چاپ شده اشعار سپیدش (از کتاب «اوفلیا تو نیستی با گیسوانم حرف میزنم!» تا «شعر دو در خروجی دارد») به جایگاه ماندگار و تاثیرگذاری رسیده است.