قول معروفی است که میگوید «جنگ موتور محرک اقتصاد است». میتوان نمونههای فراوانی برای اثبات این گزاره در طول تاریخ بشریت از گذشتههای دور تا به امروز پیدا کرد که چگونه برپایی جنگهای خونین توانسته موجب شکوفایی اقتصادی یک کشور یا فرار آن از رکود شود. از این منظر جنگ اوکراین نیز دارای جنبههای فراوان اقتصادی است و فرصتها و تهدیدهای فراوانی را پیشروی بازیگران آن قرار میدهد. باید این نکته مهم را به خاطر داشت که در جهان کنونی، پیچیدگیهای روابط بین الملل به گونهای است که رخداد بزرگی، چون جنگ در عرصه جهانی، هیچ کشوری را از پیامدهای ژئوپلتیکی، اقتصادی و سیاسی خود در امان نخواهد گذاشت. بر این اساس جنگ اوکراین برای کشور ما یک زمین بازی جدید است که میتوانیم با هوشمندی از منافع آن بهرهمند شویم و وزن ژئوپلتیکی و توان چانه زنی خود را در عرصه رقابت منطقهای و بین المللی افزایش دهیم. خصوصا که این جنگ در حوزه جغرافیای اوراسیا و میان بازیگرانی است که اثر گذاری بالایی در تحولات بین المللی دارند.
نشانههای وقوع درگیری بین روسیه و غرب را میتوان در سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ و اقدامات روسیه در خروج ذخایر ارزی خود از بانکهای اروپایی و تبدیل آن به روبل یا طلا و برنامه روسیه برای انعقاد قراردادهای تجاری بر پایه واحد ملی روبل روسیه جست و جو کرد. جنگ کریمه و انضمام بخشی از خاک اوکراین به روسیه نشانهای عریان و شفاف از شکل گیری تحولات جدید جهانی بود و پیام واضحی از جانب روسیه به دنیا مخابره میکرد که کرملین قصد بر هم زدن نظمی را دارد که غربیها بر اساس منافع خود تعریف کرده و بر دیگران تحمیل کردهاند. پیام دیگر این کشور گشایی رسمی در قرن ۲۱، نشان دادن هیمنه پوشالی نهادهای بین المللی و نظمهای قراردادی بود که بار دیگر نشان دادند هنگامی که پای عمل به میان میآید جز صدور بیانیههای بی اثر کاری از ایشان ساخته نیست. تاریخ ثابت کرده که نظمهای تاریخی بسیار پایدارتر از نظمهای قراردادیای هستند که پس از جنگ جهانی اول و دوم به دنیا تحمیل شدهاند. همراهی مردم روس تبار دونابس و دونتسک و نیز پیش از آن مردم کریمه را با ارتش روسیه در همین چهارچوب قابل تحلیل است.
واکنش غرب به تحرکات تهاجمی روسیه در عرصه بین المللی و تلاش پوتین برای تنظیم نظمی جدید، وضع تحریمهای گسترده در عرصههای اقتصادی و سیاسی بود. حتی پس از حمله رسمی روسیه به اوکراین؛ جدای از اینکه آیا این یک حرکت تدافعی در راستای حفظ امنیت ملی بوده یا تهاجمی با هدف کسب منافع بیشتر؛ همچنان اهرم فشار اصلی پکیجی از تحریمهای سازمان یافته است. تصمیمی از همان جنس که علیه جمهوری اسلامی ایران به منظور جلوگیری از توسعه طلبیهای منطقهای و هستهای اتخاذ شد. با این تفاوت که کنار گذاشتن ایران از اقتصاد جهانی یا محدود کردن زمین بازی وی هزینههایی به مراتب کمتر از تحت فشار قرار دادن روسها خواهد داشت.
با علم به اینکه اقتصاد روسیه همانند ایران مبتنی بر خام فروشی خصوصا در حوزه انرژی و فلزات است، این کشور دارای پنجمین اقتصاد بزرگ جهان است. در زمینه تولید نفت (۱۴% تولید جهانی)، تولید گاز (۱۸% تولید جهانی) و نیکل (۱۲% تولید جهانی) جز سه کشور برتر دنیاست. همچنین در حوزه ذخایر انرژی (نفت و گاز) پس از آمریکا در رتبه دوم قرار دارد. کنار رفتن روسیه از بازار جهانی انرژی یعنی نادیده گرفتن روزانه بیش از ۱۰ میلیون بشکه نفت خام (۵ برابر ایران پس از برجام) و سالانه ۲۰۰ میلیارد متر مکعب گاز طبیعی. در زمینه کشاورزی و تولید گندم نیز دو کشور روسیه و اوکراین بخش عمدهای از بازار غلات جهان را در اختیار دارند که با وقوع جنگ و نابودی زیر ساختهای کشاورزی در اوکراین و نیز تحریم روسیه، میتوان قحطی بزرگی را به خصوص در کشورهایی نظیر عربستان، مصر، امارات و کشورهای اروپایی پیش بینی کرد. علاوه بر آن در هم تنیدگی بسیار عمیقی با اقتصاد اروپا در حوزه انرژی، صنعت و کشاورزی دارد.
بیش از ۳۰ درصد انرژی اروپا از روسیه تامین میشود و حتی نروژ به عنوان بزرگترین تولید کننده نفت خام حوزه یورو با میانگین روزانه ۲ میلیون بشکه در روز، باز هم روزانه حدود ۴۵ هزار بشکه نفت خام از روسیه خریداری میکرده است. در حوزه کشاورزی ۹% کل صادرات محصولات غذایی حوزه یورو به روسیه بوده و در زمینه صنعت غولهای صنعتی اروپا وابستگی شدیدی به انرژی و فلزات سنگین وارداتی از روسیه دارند. بازار ۱۴۶ میلیون نفری روسیه نیز بازاری مناسب و به صرفه برای فروش محصولات صنعتی خصوصا در حوزه صنعت خودرو سازی برای شرکتهای بزرگ اروپایی علی الخصوص رنو فرانسه و نیز سایر شرکتهای بزرگ دنیا نظیر تویوتا و هیوندا بوده است. با در نظر گرفتن این آمار که تنها بخشی از پیچیدگیهای روابط اقتصادی روسیه با دنیاست به وضوح میتوان دریافت که اعمال تحریم علیه کشوری، چون روسیه، علاوه برتنگ کردن عرصه برای این کشور ضربات مهلکی نیز به اقتصاد کشورهای غربی خصوصا اروپا وارد میکند.
باید توجه داشت که کشورهایی نظیر روسیه، چین و ایران به دلیل برخورداری از منابع گوناگون انرژی، معدنی و کشاورزی، به مراتب تاب آوری بیشتری نسب به کشورهای اروپایی دارند و در مقابل این کشورها به دلیل فقدان منابع یاد شده و وابستگی به واردات آن در موضع ضعیف تری قرار خواهند گرفت.
آن چه مسلم است روسیه با علم به این موضوعات و با آمادگی و پیش بینی دقیق تری نسبت به طرفین دیگر درگیری وارد این بازی شده. پیمان پولی دو جانبه بین روسیه و چین در سال ۲۰۱۱ که بر اساس آن طرفین برای مبادلات خود از پول ملی به جای ارزهای رایج بین المللی (یورو و دلار) استفاده میکنند نشانگر آن است که روسها از سالها پیش برای جنگی که امروز خود را در آن درگیر کرده اند آماده کرده بودند. نمونههای دیگری نیز در راستای کاهش وابستگی به غرب در حوزههای مختلف انرژی، صنعت و کشاورزی وجود دارد از جمله، دریافت پول بر مبنای روبل (روسیه) و یوان (چین) از کشورهای طرف حساب اروپایی در ازای فروش نفت و گاز، تغییر بازار صادرات محصولات خود از اروپا به آسیا و آمریکای لاتین، قرارداد ۴۰۰ میلیارد دلاری با چین در سال ۲۰۱۴ برای انتقال سالانه ۳۸ میلیون متر مکعب گاز، قرارداد مشابه با ترکیه و احداث خط لوله از دریای سیاه برای انتقال سالانه ۱۶ میلیارد متر مکعب به این کشور، واردات محصولات غذایی و کشاورزی از کشورهای همسایه و آمریکای جنوبی علی الخصوص برزیل و هند و .... تمامی موارد فوق نشان میدهد که روسیه برای گریز از فشارهای غرب با چرخشی قابل پیش بینی به سمت هم پیمانان شرقی خود متمایل شده است و قصد دارد تا با کنار گذاشتن اروپا به سمت بازارهای بکر و مستعد آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین ورود کند.
در این درگیری قدر مسلم است که اروپا به مراتب بیشتر از آمریکا آسیب خواهد دید چرا که آنها برخلاف کشورهای اروپایی از ذخایر غنی انرژی، معدنی و کشاورزی بهرهمند هستند و وابستگی آنها به منابع روسیه بسیار ناچیز است. باید دید که کشورهای غربی تا چه اندازه در این بازی با همپیمان دیرینه و متحد استراتژیک خود همراه خواهند بود و در مقابل آمریکا تا چه اندازه توان حمایت از آنها را دارد. مخالفتهای سرسختانه آلمان در برابر تحریم روسیه در ابتدای کار نشان از همین امر و اختلاف نظر در جبهه غرب بر سر مساله روسیه دارد چرا که کشوری نظیر آلمان با صنایع غول پیکر خود وابستگی شدیدی به ذخایر انرژی و فلزات روسیه دارد (تا ۵۰%) و بازار روسیه نیز بازار پر سودی برای آنها بوده است.
اهداف و منافع روسیه در این میدان تا حد زیادی روشن و قابل پیش بینی است. روسیه به احتمال قوی قصد اشغال اوکراین را حداقل به طور کامل ندارد و نهایتا به جدایی دو منطقه دونتسک و دونابس در شرق اوکراین بسنده خواهد کرد. چرا که با تسلط بر شرق اوکراین میتواند استیلای خود را برگلوگاه شرقی اقتصادی خود تضمین کند. هدف اصلی نابودی زیر ساختهای اصلی اوکراین و تبدیل کردن آن به زمینی سوخته برای طرفین غربی است تا هم خیالش از بابت تهدیدهای بالقوه امنیتی ناتو در آینده آسوده شود و هم به غرب نشان دهد که روسیه بار دیگر در کالبد ابرقدرتی در حد و اندازههای شوروی سابق توان مقابله با غرب را دارد و دوره عقب نشینی را پشت سر گذاشته است. اما در این بین جایگاه ایران کجاست؟
همانطور که پیشتر اشاره شد بازاری با ظرفیت ۱۴۶ میلیون نفر در روسیه به عنوان یکی از همسایگان مهم ایران، در حوزه صنعت و مواد غذایی و نیز بازاری به وسعت اروپا اکنون پیش روی ما قرار دارد. بسته به توان و ظرفیت اقتصادی ایران در حوزههای مختلف صنعت و کشاورزی ایران میتواند از مواهب این بازار پرسود برخوردار شود و با انعقاد قراردادهای بلند مدت که در حال حاضر مورد نظر و توجه کشور روسیه نیز میباشد، بخش مهمی از این بازار را خصوصا در حوزه محصولات غذایی برای مدت طولانی در اختیار بگیرد. با توجه به اینکه ظرفیت تولید مواد غذایی در کشور ما ظرفیت بالایی است و در حوزه کشاورزی و باغداری پتانسیلهای فراوانی در کشور وجود دارد، نیل به این هدف با تدوین برنامهای دقیق و مناسب دور از دسترس نمیباشد. در حوزه صنایع خودرو سازی میتوان فعالیتهای گستردهای از جمله واردات و صادرات محصولات و امضای تفاهم نامههای دوجانبه در زمینه انتقال فناوری و همکاریهای مشترک در حوزه تولیدات صنعت خودرو سازی را برای دو کشور متصور شد. همچنین در حوزه نظامی نیز میتوان انتظار گسترش همکاریهای دوجانبه میان ایران و روسیه بود. سفر چند روز پیش پوتین و رجب طیب اردوغان به تهران را میتوان از همین منظر مورد تجزیه و تحلیلی قرار داد. توافقات صورت پذیرفته میان ایران و روسیه در حوزههای مختلف اقتصادی و امنیتی از جمله تفاهم نامه ۴۰ میلیارد یورویی در حوزه انرژی و نیز مذاکرات صورت پذیرفته در خصوص فروش تسلیحات و پهبادهای ایرانی به روسیه در کنار توافقات صورت گرفته در خصوص نبرد سوریه و حضور ایران در شرق فرات از مهمترین دستاوردهای این گفتگوها برای طرفین محسوب میشود. از سوی دیگر ملاقات با سران دو کشور قدرتمند منطقه آن هم درست چند روز پس از سفر رئیس جمهور ایالات متحده به عربستان و اسرائیل، برای پوتین جنبه تبلیغاتی ویژهای داشت تا از زیر فشار رسانههای غربی که او و کشورش را منزوی نشان میدادند بیرون بیاید و بار دیگر خود را در قامت بازیگری تاثیر گذار در معادلات بین المللی نشان دهد. از این جهت پوتین تا حد زیادی باید مدیون تهران باشد. ترکیه، اما همچنان در نقش بازیگری مرموز و زیرک و منفعت طلب ظاهر شد و اردوغان همان گونه که پیش بینی میشد با میانه روی زیرکانهای سعی کرد مواضع معتدل نسبت به وقایع جاری از خود نشان دهد تا بتواند علاوه بر بهره مندی از منافع هر دو جبهه، هر گاه که توانست به سوی دیگر این منازعه متمایل شود.
اما در خصوص بازار اروپا شرایط متفاوت است. باید توجه داشت که روسیه به هیچ عنوان علاقهای ندارد که هیچ کشوری علی الخصوص ایران به عنوان کشوری مهم و اثرگذار در معادلات جهانی و منطقهای جای خالی او را در بازار پر سود اروپا بگیرد. این امری طبیعی و عادی در منطق نظام بین الملل است. همان گونه که کشور ما باید به دنبال تامین منافع خود از این درگیری باشد، منافع ملی روسیه نیز برای آنها در اولویت قرار دارد. همانگونه که در سسالهای اخیر در جریان مذاکرات برجام شاهد آن بودیم که یک از طرفین مذاکرات منافع خود را مبنای گفتگوها قرار میدادند و بعضا روند توافق را دچار اخلال کرده یا حتی متوقف میکردند. حل و فصل این مناقشه و طراحی یک بازی برد-برد به هوشمندی و ذکاوت دولتمردان خودی بستگی دارد. مقامات ایرانی باشد هوشیار باشند که در بازی بین طرفین شرقی و غربی با دقت و آینده نگری و ریز بینی هوشمندانه سیاستهای خود را به گونهای اتخاذ کنند که حداکثر منافع موجود را کسب و حداقل تنش و اختلاف را ایجاد نمایند. شرایط کنونی به گونهای است که طرفین شرقی (چین و روسیه) برای تحت فشار قرار دادن غرب به عدم ورود ایران به بازار اروپا خصوصا در حوزه انرژی نیاز مبرم دارند و از سوی دیگر غرب نیز برای بیرون آمدن از فشار روسیه و چین و نیز فرار از بحران انرژی و ورشکستگی اقتصادی نیاز دارند تا ایران را با خود همراه کنند و این بزرگترین برگ برنده ایران در مذاکرات احیای برجام خواهد بود. این بار نیز موقعیت ژئواستارتژیک و ژئوپلتیک ایران فرصتی تاریخی را برای ما فراهم کرده تا بتوانیم در یک بازی پر مخاطره شرایط و موقعیتی ممتاز به دست آوریم. شرایط اکنون به گونهای است که با اتخاذ تصمیمی هوشمندانه میتوان کشور را هم در زمینه اقتصادی و هم در حوزه انرژی هستهای وارد زمین بازی پر سودی کرد و از تمامی طرفی درگیری بدون ایجاد کوچکترین تنشی بهره برد.
باید منتظر ماند و دید که دولتمردان و برنامه ریزان کشور چه تاکتیکی و راهبردی را در شرایط حساس و پیچیده کنونی اتخاذ خواهند کرد. آیا کشور از این فرصت طلایی پیشرو بهره برداری خواهد کرد یا با سهل انگاری و اتلاف وقت آن را از دست خواهد داد؟ باید توجه داشت که چنین فرصتهای تاریخی و ارزشمندی تنها یکبار تکرار میشوند و از دست دادن چنین فرصتی خیانتی بزرگ به حال و آینده سرزمین عزیزمان ایران محسوب میگردد.