به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز یکشنبه ۲۴ مهرماه در حالی چاپ و منتشر شد که اعلام جزئیات طرح مجلس برای ساماندهی تجمعات، اصلاحطلبان وسط بازند؟ چرا تحریم به ظریف رسید؟ و معرفی صولت مرتضوی به عنوان وزیر پیشنهادی کار در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
علی نجفیتوانا، رئیس اسبق کانون وکلای دادگستری طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی با عنوان سخنان بجای رئیسجمهور نوشت: اظهارات اخیر آقای رئیسی در بحث بازنگری در قوانین و ضوابط حاکم بر مسائل فرهنگی، نتیجه و برآمده از شرایط سالهای اخیر است که باید به چند بخش توجه خاص داشت؛
۱ ـ هرچند این سخنان دیرهنگام بود، اما اگرمتناسب با واقعیتهای اجتماعی باشد، میتواند به عنوان اولین قدمهای قابل توجه بهشمار آید.
۲ ـ این سوال از آقای رئیسجمهور و مسئولین حال و گذشته کشور کماکان باقی است که چرا قوانینی در کشور وضع میشود که قبل از آن، نیاز افکار عمومی مورد مطالعه و آسیبشناسی قرار نمیگیرد. تجربه تاریخی نشان داده که با استفاده از اقدامات سلبی نمیتوان مردم را وادار به پذیرش الگوهای فرهنگی کرد.
۳ ـ صرفنظر از ارزیابی سیاسی که در صلاحیت افراد ذیصلاح و اندیشمند در خصوص حوادث اخیر است، از لحاظ آسیبشناسی سیاسی با در نظر گرفتن اثرات منفی مدیریت اقتصادی و فرهنگی و فشار به اکثریت جامعه عامل فرهنگی در واقع نقطه عطف و اتصال اثرگذاری تمام عاملها باید تلقی شود که نتیجه آن بروز رفتاری است که نشانه از نارضایتی برخی از شرایط اقتصادی و فرهنگی کشور دارد.
۴ ـ حتما آقای رئیسی و هیات همراه ایشان از خود پرسیدهاند که چرا موفقیتی حاصل نشده تا فرزندانی که بعد از انقلاب به دنیا آمدهاند به گونهای آماده شوند که نظراتشان را جلب کنیم و از لحاظ رفتاری به آنها الگوهای درستی داده شود. علاوه بر اینکه طاقت و توانایی پذیرش در آنها را فراهم کنیم. در واقع این نوع واکنشها تجلی اعتراض به شرایطی است که مدیران جامعه باید مسئول آن تلقی شوند. -۵ آیا اگر ما زمینه گفتمان اجتماعی و سیاسی را از دو سه دهه گذشته به این طرف با مردم و یا آن بخش از افرادی که مطالبه میکردند، برقرار میکردیم امروز در شرایط موجود قرار داشتیم؟ -۶ مدیران جامعه از جمله شخص آقای رئیسی به خوبی میدانند که برای اداره کشور نگاه جزیرهای و جداسازی امور امری غیرمنطقی و ضد مدیریتی است. اگر بحث بازنگری و آسیبشناسی شرایط موجود و روشهای برون رفت از آن مطرح است باید تا حد ممکن آب رفته به جوب بازگردد، اعتماد مردم ترمیم شود، مطالبات مردم با احترام و کرامت طبق قانون اساسی مورد لحاظ قرار گرفته و تامین شود.
روزنامه جمهوری اسلامی طی یادداشتی در شماره امروز خود با عنوان مقصر کیست؟ نوشت: در وقایعی که منجر به ناآرامی در کشور میشوند، معمولاً همه دنبال مقصر میگردند و هرکسی در این باره نظری میدهد.
یک نظر این است که دشمنان خارجی این وقایع را به وجود میآورند. نظر دیگر که در مقابل این نظر قرار دارد اینست که مردم حاضر در صحنههای ناآرامیها مقصرند.
در اینکه دشمنان خارجی پیوسته در حال تحریک برای ایجاد ناآرامی هستند تردیدی نیست. انتظاری غیر از این نیز از دشمن نمیتوان داشت. بسیار طبیعی است که هر دشمنی تلاش خود را برای ضربه زدن به عمل میآورد و هر کاری از دستش بربیاید انجام میدهد. وجود مردم را هم نمیشود انکار کرد. تا عدهای در صحنه نباشند ناآرامی به وجود نمیآید. بنابراین، هر دو عامل در این زمینه که از عناصر موجود در صحنه ناآرامی هستند و نقش هم دارند، صحیح هستند، ولی هیچیک را نمیتوان مقصر دانست. مقصر کسانی هستند که زمینه را برای به نتیجه رسیدن شیطنتهای دشمنان فراهم ساختند و کاری کردند که عدهای احساس کنند برای به دست آوردن حقوق خود راهی غیر از ریختن به خیابانها ندارند.
با این توصیف از مقصر، روشن است که عملکرد حکمرانان عامل اصلی پدید آمدن ناآرامیهاست.
درباره عملکرد حکمرانان سخنان زیادی وجود دارد که نمیتوان تمام آنها را در یک مقاله آورد، ولی لازم است در اینجا به یکی از مهمترین آنها اشارهای داشته باشیم.
معمولاً حکمرانان برای حفاظت از قدرت، به پشتوانههای زورمند احساس نیاز میکنند. زورمندان کسانی هستند که به جای عقل از جسم پرانرژی خود استفاده میکنند و هرجا لازم باشد زبان و قلم را به کار میگیرند و هرجا که احساس نیاز کنند از بازوان خود استفاده میکنند. زبان و بازو اگر جای عقل را بگیرند، اتفاقاتی در جامعه میافتد که از جنس مدیریت و حکمرانی معقول نیست.
در طول سالهای گذشته همواره زبان و قلم افراد پرگو و افراطی به بهانه دفاع از انقلاب، به هرکس و هر جمع و گروهی که خواستند تهمت زدند و در رمی و طرد بهترین و دلسوزترین نیروهای انقلاب و نظام کوتاهی نکردند. چه بودجهها که در اختیار صاحبان این قلمها و زبانها قرار داده شد تا به این و آن تهمت بزنند و آنها را بیگانهپرست، وابسته و عامل آمریکا و صهیونیسم معرفی کنند. این روش نامعقول را عدهای از این افراد حتی در روزها و هفتههای اخیر هم بکار گرفتند و سخنان نامربوط و سخیفی علیه مردمی که فارغ از اهداف اغتشاشگران برای مطرح کردن مطالبات قانونی خود به خیابانها رفتند به زبان آوردند که نه با شرع سازگاری دارد و نه با اخلاق.
برجام را که قرار بود در این دولت به فرجام برسد، همین افراطیون متوقف کردند. افایتیاف را همینها معطل نگهداشتند. کار به جائی رسیده که همین هفته گذشته یکی از اعضاء دور جدید مجمع تشخیص مصلحت نظام با صراحت گفت اگر برجام و افایتیاف تصویب شوند مشکلات مردم حل خواهند شد و روشن است که اگر مردم در زندگی و معیشت خود مشکل نداشته باشند، سراغ اعتراض کردن نمیروند و حتی هرجا که لازم باشد برای حمایت از نظام به صحنه میآیند و در مقابل دشمن سینه سپر میکنند.
این واقعیت نشان میدهد که حکمرانان نباید صاحبان زبانها و قلمهای افراطی را پشتوانه حکمرانی خود بدانند. پشتوانه واقعی، مطمئن و زوال ناپذیر حکمرانی، تودههای مردم هستند. تنها راه بقاء حاکمیت، با مردم بودن است و برای رسیدن به این هدف باید افراطیون طرد شوند و میداندار اصلی خود مردم باشند که پشتوانه واقعی حاکمیت و حکمرانان هستند.
صلاحالدین هرسنی کارشناس و تحلیلگر مسائل سیاسی طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت نوشت: امروز دیگر کمتر کسی است که نداند دلیل اصلی اعتراضات جاری که با مرگ «مهسا امینی» شروع شده، ناشی از چه زمینههایی است؟ در واقع مرگ مهسا علت اصلی و قریب این اعتراضات نیست، بلکه علت بعید آن است. در واقع میتوان گفت که مرگ مهسا بهانهای برای نمایش اعتراضات بزرگ و هدفمند در عدم پاسخگویی نظام به برخی از مطالباتی است که از سوی لایههای اجتماعی تقاضا شده و نظام به جای پاسخگویی آن را بدون پاسخ گذاشته تا به مثابه یک بحران لاینحل موجب شکافهای متراکم شود و جامعه را دستخوش بیثباتی و ناآرامی کند.
اگرچه دلایل متعددی و به روایتی همان انباشتی از نارضایتیها را باید علل اصلی اعتراضات دانست، اما در اعتراضات اخیر بیشتر پای مشکلات معیشتی و اقتصادی در میان است و در واقع جانمایه این اعتراضات اقتصادی است. شعار «زن، زندگی، آزادی» رونمای کار است. البته تا قبل از این اعتراضات و به واسطه همان بدعملی مسوولان کشورمان دارای نشانگان و مستعد سندرومی از ناآرامیها بوده است که از طرف مسوولان یا توجیه یا نادیده گرفته شده و عادیانگاری جای خود را به حل واقعی و منطقی مساله داده بود.
نیک پیداست که این اعتراضات ادواری و مشخصا اعتراضات جاری که از دیماه ۱۳۹۶ آغاز شد، توانایی و کارآمدیهای نظام را در حوزههایی چون: کارویژههای سمبلیک، کارویژههای استخراجی، کار ویژههای الزامی و کارویژههای توزیعی نظام را کاهش میدهد که نشانه خوبی برای یک نظام سیاسی نرمال و پویا نیست. در شرایط حاضر نیز به نظر میرسد اعتراضات جاری پیام خود را به خوبی به مسئولان انتقال داده و حاکمیت و نظام سیاسی نیز پیام این اعتراضات را به خوبی دریافت کردهاند. نظام در پاسخگویی به این مطالبات نباید همچون گذشته رفتار کند و راهبرد عادیانگاری و نرمال بودن شرایط را مبنا و الگوی عمل قرار دهد. نظام و مسوولان باید بپذیرند که عملکرد آنها در پارهای موارد همراه با جنس و نوع تقاضاها و مطالبات نبوده و وقت آن رسیده است که حاکمیت در کارویژههای سمبلیک، استخراجی، الزامی و توزیعی خود تجدیدنظر کند. محققا و در شرایط دریافت پیام معترضان، نظام باید در پاسخ به مطالبات به ویژه مطالبات اقتصادی دستور کار و نقشه راه کارآمدی را تنظیم کند؛ دستور کار و نقشه راهی که نباید همانند یک مُسکن مقطعی و کوتاه باشد و فقط سبب تخفیف و کاهش درد شود. حال اگر قرار است به مطالبات جامعه پاسخ داده شود و شکافهای لاینحل متراکم تهدیدی برای موجودیت جامعه نشود، چنین پاسخی نیازمند غربالگری برای جدا کردن مسوولان واقعی و مسوولان غیرواقعی و عافیتطلب است. محل توجیه و بهانه هم نیست که برخی مشکلات هم به تحریم گره زده شوند. پاسخ دادن به این مطالبات نیازمند تندگویی و تندخویی هم نیست.