به گزارش «تابناک»؛ روزنامه های امروز چهارشنبه ۲۵ آبان ماه در حالی چاپ و منتشر شد که رونمايي از بسته جديد كنترل بازار ارز، امضای ۵ تفاهمنامه برای ساخت ۱۵۰ هزار واحد مسکونی در تهران، بازگشت غرب به سیاست فشار حداکثری و گرانی 57 درصد داروها با «دارو یار»! در صفحات نخست روزنامه های امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها و سرمقاله های منتشره در روزنامه های امروز را مرور می کنیم:
محمدصادق جنانصفت طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت با عنوان ایران هم مثل روسیه و چین مستقیم گفتوگو کند نوشت: سیاست، هنر پیوند زدنها برای امور گسستهشده و گسیختگیهای دیروز و امروز و فردا است و نباید به این عنصر تنها از زاویه ابزاری برای نادیده گرفتن و فراموشی به آن نگاه کرد. در سیاست مدرن، آشتی و ناسازگاری همیشگی نداریم.
گفتوگو کردن همان ابزار کارآمد برای پیوند زدن میان سیاستمدارانی است که به هر دلیل حالا در دو سوی نبردی ایستادهاند که خود را طرف درست نبرد و دیگری را سویه نادرست نبرد میپندارند. تا روزی که یک سوی نبرد آماده نباشد با هماورد خود گفتوگو کند و در هنگامه گفتوگو و در برابر چشمهای همه سیاستمداران جهان مجادلهکننده را وادار به عقبنشینی کند پیداست که جهانیان او را ناتوان تشخیص خواهند داد. به همین دلیل است که در همین روزها میشنویم جو بایدن رئیسجمهوری ایالات متحده آمریکا که همین چند روز پیش دکترین امنیت ملی خود را به جهان ارائه و با صراحت اعلام کرد که چین بزرگترین دشمن امروز و فردای آمریکا است به آسانی با رهبر چین گفتوگو میکند. اگرچه ما از آنچه واقعا در این گفتوگو طرح شده است اطلاعات کافی نداریم اما این حرف بایدن که چین به این زودیها به هنگکنگ حمله نمیکند بسیار معنادار است.
بدیهی است که بایدن و دستگاه ادارهکننده آمریکا سادهانگار نیستند که ندانند ممکن است چین همین فردا به هنگکنگ یورش ببرد، بنابراین آمریکا برای هر دو حالت آمادگی دارد ولی تا جایی که میتواند میخواهد از هدر دادن نیرو و تجهیزات نظامی خودداری کند تا روز آن برسد. از سوی دیگر نیک میدانیم که در روزهای تازهسپریشده روسای سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و روسیه در اوج نبردهای اوکراین با هم نشست و برخاست میکنند و سخن میگویند و میخواهند دیگری را مجاب کنند که عقبنشینی کند. آیا ایالاتمتحده آمریکا نمیداند سیاستمداران روسی اگر توانایی داشته باشند خون آنها را در شیشه کرده و میآشامند و برعکس؟ آنها میدانند و روسای جمهوری دو کشور نیز با سخنان خود نشان دادهاند که اگر بتوانند تا مرز نابودی دیگری پیش میروند اما این به معنای مذاکره و حرف زدن رودررو نیست. به نظر میرسد نظام سیاسی ایران این درس را از سیاستمداران روسی و چینی بیاموزد و بدون ترس و با همه نیرو به گفتوگوی مستقیم با آمریکا بپردازد. بیتردید همین اقدام میتواند بسیاری از گرههای کور را در سیاست، اقتصاد و سیاست داخلی و در مناسبات میان نهادهای قدرت با شهروندان باز کند. گفتوگوی مستقیم اگر فایده نداشت رئیسجمهوری چین با بایدن دیدار نمیکرد و رئیس سازمان اطلاعات روسیه با رئیس سازمان سیا سخن نمیگفت. مهمترین فایده گفتوگوی مستقیم گرفتن بهانه از دست آمریکا و مهمتر از آن در سرازیری انداختن افراطیونی است که نمیخواهند گرههای زندگی و کسبوکار شهروندان ایرانی باز شود.
حسن لاسجردی، کارشناس مسائل بینالملل طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی نوشت: آمريکا و کشورهاي اروپايي با توجه به اعتراضات و فضايي که از نظر اجتماعي به عنوان عدم قبول برخي از سياستها و مشکلات اقتصادي تفسير ميشود عليه ايران اعلام موضع کردند. ما در روزهاي گذشته داشتيم که اروپاييها بهطور صريح در ارتباط با اعتراضات در ايران موضع گيري کردند. کاري که جوزپ بورل مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا يا مقامات آلماني کردهاند يا ديداري که مکرون داشته است. همه اينها دال بر اين است که اروپاييها بر روي موضوع اعتراضات در ايران نگاه ويژه دارند. از طرف ديگر آمريکا و به ويژه شخص بايدن اعلام موضع کرد که از اعتراضات ايران حمايت ميکنيم. لذا به نظر ميرسد که نفس خود اين موضوع از نظر اروپاييها که هميشه حقوق بشر برايشان اولويت داشته است؛ اين دفعه نيز براي اينکه اعتراضات هزينههايي دارد با اين نگاه وارد چالش با ايران شدند که بتوانند با بهانه حقوق بشر بر روي ايران فشار آورند تا ايران هم در برخي مسائل که ميتواند منافع اروپا را تحت تاثير قرار دهد مثل بحث اوکراين در آنجا تغيير سياست داشته باشيم. اما در رابطه با آمريکا موضوع اعتراضات ايران ارتباط مستقيمي با انتخابات کنگره داشته و علت اساسي که آمريکاييها، بايدن و دموکراتها در خصوص مسائل داخلي ايران اعلام صريح کردند بيشتر حمايتهاي سياسي بود که آنها ميتوانستند از فضاي ايرانيان آنجا داشته باشند. به نظر ميرسد با توجه به اينکه مذاکرات نيز سرنوشت نامعلومي دارد شايد در سطح پايينتري بگوييم که به عنوان يک اهرم فشار بخواهند در مذاکرات عليه ايران استفاده کنند. لذا از اين دو منظر ميتوان نوع رويکرد نگاه اروپا و آمريکا را تفسير و تحليل کرد.
البته ذکر اين نکته نبايد از ذهن دور داشته شود که يک فضاي پر حجمي عليه ايران در رابطه با شوراي حکام و قطعنامه احتمالي به وجود آمده که به هر صورت در آستانه نشستهاي فصلي هميشه اينگونه بوده که به دليل نگاهي که ايران در بحث همکاري با آژانس دارد و به دليل برخورداري از حقوق در N. P. Tنميخواهيم با آژانس همکاري کنيم يا خواستههاي آژانس غير واقعي است؛ مقامات آژانس معمولا به زبانهاي مختلف ما را تهديد ميکند که در نشست آتي گزارش منفي عليه کشورمان خواهد داد. در مجموع ايران يک همکاري خوشبيانه و با حسننيت با آژانس داشته است. البته هر اقدامي که پيش از اين در برخي مقاطع ايران انجام داده همه از مطالبات ايران بوده که خود آژانس نيز در جريان بوده است. به نظر ميرسد که برخي مواقع به جهت فشاري که برخي از اعضاي ويژه آژانس دارند تلاش ميکنند که به دلايل مختلف فضا را تند کنند يا اصطلاحا ايران را وارد تله فضاي تبليغاتي کنند. بنابر اين با توجه به شرايط به نظر ميرسد سفر رافائل گروسي به تهران نيز دستاورد مثبتي داشته باشد.
جعفر بلوری در بخشی از یادداشتی در شماره امروز روزنامه کیهان با عنوان آمریکا یا روسیه کدام طرف کوتاه میآید؟ نوشت: ۵۰۰ برابر شدن قبوض برق و گاز و هجوم مردمان کشورهایی مثل آلمان به بریدن درختها و شکستن نیمکتهای پارکها جهت تهیه هیزم، نگرانی مقامات انگلیس درباره افزایش خودکشی، افزایش سرقت و آدمکشی، استحمام بدون آب گرم، لزوم شستوشوی فقط ۳ یا ۴ نقطه از بدن در حمام، تبلیغ برای خوردن غذای کپکزده و این اواخر، سه و یا حتی چهار شغله شدن مردم برای تامین هزینههای زندگی و حتی رواج خونفروشی، از جمله این تغییرات است. وقتی سبک زندگی و فرهنگ در بازه زمانی چند ماهه تغییر میکند یعنی، فشار بهشدت بالاست. در چنین فضایی بهویژه وقتی افق روشنی درباره سرنوشت و نتیجه جنگ در دسترس نیست، طبیعی است که حل بحران از طریق مذاکره -ولو با تحت فشار قرار دادن اوکراین برای رها کردن بخشی از سرزمینش- اولویت یابد! غربیها نمیخواهند یا بهتر است بگوییم نمیتوانند بیش از این تحمل کنند و به قول ستوننویس روزنامه آلمانی «زوددویچه سایتونگ» که از مونیخ بهروزرسانی میشود: «اروپا دیگر خسته شده و دیگر نمیتواند آن انسجام اولیه را در برابر تحریمهای ضدروسی حفظ کند.»
پاسخ بعدی به «توان هستهای» طرفین جنگ مربوط میشود. هم روسیه و هم آمریکا و هم برخی از کشورهای غربی دارای سلاحهای اتمیاند. سلاحهایی که «مرد چاق» (بمبی که ناگاساکی را ویران کرد) در برابر آن شبیه به شوخی است. برخی کارشناسان غربی پیش از این هشدار دادهاند، از آنجایی که طرفین جنگ دارای چنین تواناییهایی هستند، نباید هیچیک به نقطهای برسند که، برای نجات خود مجبور به استفاده از این سلاحها شوند. معنای دیگر این هشدار این است که، هیچیک از طرفین نباید بهطور کامل و صددرصد شکست بخورد یا احساس شکست کند چرا که در چنین حالتی، ممکن است برای نجات خود به سمت استفاده از این سلاحها پیش برود. شاید بد نباشد بدانید که، گفتگوهای «ویلیام برنز» رئیس سازمان سیا با
«سرگئی ناریشکین»، رئیس سازمان اطلاعات خارجی روسیه، دقیقا در همین زمینه بوده است! آنها نگرانند جنگ به این سمت حرکت کند.
حرکت جدی طرفین به سمت مذاکره هیچ معنای دیگری ندارد جز این که، ادامه جنگ دیگر به صرفه نیست مخصوصا برای کشورهای اروپایی. این جنگ، فقط زیرساختهای این کشور وابسته به غرب را نابود نکرد، فقط سبک زندگی اروپاییها را زیرورو نکرد و چالش اقتصادی انگلیس را به ناتوانی در تامین تخممرغ مورد نیاز مردم، تنزل نداد. این جنگ بُرندهترین ابزار غرب یعنی تحریمها را هم کُند کرد. وقتی رسانههای غربی مینویسند که دولتمردانشان در حال دور زدن تحریمهای خود بهویژه در حوزه انرژی هستند، وقتی بلومبرگ اعلام میکند، تحریمهایی که غرب علیه روسیه وضع کرده درست مثل یک بومرنگ به خود غرب بازگشته، وقتی مجارستان بدون اطلاع اتحادیه اروپا وارد مذاکره با روسیه برای تامین انرژی میشود که تحریم شده، یعنی، این ابزار کُند شده است.
حرکت جدی غرب به سمت «مذاکره با روسیه» و واداشتن اوکراین و آن کُمُدین یهودی به بیخیال شدن خاک کشورش، یک دلیل بسیار مهم دیگر هم دارد و آن چیزی نیست جز «زمستان سخت»ی که در راه است. کمی بیشتر از یک ماه به رسیدن فصل سرما باقی مانده است. زمستانی که دمایش در برخی از این کشورها مثل خود اوکراین، تا منهای ۳۰ درجه پایین میآید. رسانههای غربی میگویند از چند هفته پیش، نگرانی از «زمستان بیگاز» در کشورهای سردسیر اروپا تا آنجا افزایش یافته که برخی از مردم شروع به مهاجرت کردهاند! بله درست شنیدید، «مهاجرت از ترس سرما» به کشورهای گرمتر اروپا مثل اسپانیا. اگر تمام خسارتها و هزینههایی که در بالا تنها به گوشهای از آنها اشاره شد را اگر به کناری بگذاریم، همین «زمستان سخت» به تنهایی برای واداشتن غربیها به حل این بحران با مذاکره کافی است.
احتمالا ادامه این وضع برای غربیها غیرممکن خواهد بود. اگر سران این کشورها هم بخواهند به جنگ ادامه دهند، مردم اجازه ادامه این جنگ را نخواهند داد. اکنون که در حال مطالعه این یادداشت هستید، بسیاری از کشورهای غربی، درگیر بزرگترین و طولانیترین اعتصابها و تظاهرات با هدف فشار به دولتمردان برای لغو تحریم انرژی روسیه هستند. نفت و گاز دزدی از یمن و سوریه و برخی کشورهای آفریقایی هم تاکنون برای غرب کارگشا نبوده، که اگر بود، این طور برای مذاکره (کوتاه آمدن) به اوکراین فشار وارد نمیکردند. فلذا اگر طی هفتههای پیش رو شنیدید، «اوکراین [آمریکا]پرچم سفید را بالا آورد» اصلا تعجب نکنید. غربیها به این نتیجه قطعی رسیدهاند که باید هر طور شده، سر و ته این جنگ را به هم آورند و در این بین فقط «زمان» و «چگونگی» آن باقی مانده است.