به گزارش «تابناک» به نقل از مهر، میگوید این چیزی که الان در جامعه میبینیم بروز انقلاب نیست. انقلاب در کشورمان را نه ممکن و نه مطلوب میداند. میگوید علت نارضایتیها در کشور عمومی، فراگیر و متکثر است و نباید اعتراضات را فقط به یک ماجرای زنانه تقلیل داد. از عملکرد رسانههای رسمی کشور انتقاد میکند و میگوید اعتراضی که به کف خیابان آمده، میشد در رسانه مطرح شود اما رسانه ما نارضایتیها و اعتراضات را پوشش نمیدهد. اصلاح در جامعه را عقبنشینی نمیداند و میگوید معترضان خواستار یکسری تغییرات و پاسخ به اعتراضاتشان هستند که باید مورد توجه قرار گیرد.
مشروح گفتگو با پرویز امینی مدرس دانشگاه و تحلیلگر سیاسی به شرح زیر است:
به نظر شما وقایع اخیر که در کشور رخ داد، دارای چه ماهیتی است و چرا این اتفاقات را شاهد بودیم؟
در رخدادهای اواخر تابستان و پاییز ۱۴۰۱ دو عنصر مشترک یعنی نارضایتی عمومی و تغییرخواهی وجود داشت. از هر زاویه دیدی که بخواهیم مسائل اتفاق افتاده در ایران را در این بازه زمانی بررسی کنیم، نمیتوانیم این دو عنصر نارضایتیهای عمیق و گسترده و میل به تغییرخواهی را نادیده بگیریم. ما دست کم ۴ شکل عمومی برای ظهور نارضایتی و تغییرخواهی داریم. شکل اول انقلاب است که برای آنکه ما روی خیزش اعتراضی و تغییرخواهی بتوانیم اسم انقلاب بگذاریم، باید واجد رهبری و ایده فراگیر، مقبول و مشروع برای جایگزین شدن بر نظم سیاسی موجود باشد. یک ایدئولوژی دارد که مجموعهای از حرکتها و شعارها را پشتیبانی میکند و به لحاظ نتایج هم قادر است یا ساختار سیاسی موجود را در هم بشکند که به آن انقلاب سیاسی میگوئیم یا فراتر از آن است که باید بتواند تغییری را در ساختار اجتماعی ایجاد کند که به آن انقلاب اجتماعی میگوئیم.
آیا میتوان به اتفاقاتی که در حال حاضر در کشور میافتد، عنوان «انقلاب» داد؟
این چیزی که الان در جامعه میبینیم بروز انقلاب نیست چرا که ایدئولوژی فراگیر و ایده جایگزینی در آن وجود ندارد، رهبری فراگیر، مقبول و مشروع هم ندارد و به لحاظ نتایج هم باید گفت که ساختار سیاسی ما آنقدر شکننده نیست که با این اتفاقات سریع در هم شکسته شود و ایده جدید، ساختار جدید یا جایگزین جدیدی بر سر کار بیاید.
شکل دیگر ظهور نارضایتی و تغییرخواهی چیست؟
صورت دوم، جنبش اجتماعی است که حول و حوش یک مسئله مشخص شکل میگیرد. جنبش اجتماعی مانند انقلاب معطوف به ساختار نیست، بلکه معطوف به یک مسئله مشخص است و در کشاکش با سیستم سیاسی تلاش دارد چیزی را که وجود ندارد، به عرصه بیاورد یا چیزی را که وجود دارد و مورد رضایت نیست، از دستورکار خارج کند. در این فرآیند یک رهبر وجود دارد و اتحادیه، سندیکا یا یک حزب سیاسی متولی جنبش اجتماعی میشود.
مثلاً در یک دوره تاریخی در ایران، جنبش تحریم تنباکو را داشتیم که یک جنبش اجتماعی بود و حول و حوش مسئلهای مشترک یعنی واگذاری انحصار بازرگانی توتون و تنباکو به یک شرکت انگلیسی شکل گرفت. جنبشهای زنان یا کارگری که حول و حوش حقوق زنان و کارگران شکل میگیرد، جنبشهای کلاسیک هستند. در مقابل، جنبشهای نوین اجتماعی را داریم که جنبشهایی فراصنفی هستند، مانند جنبش دانشجویی که زمانی که یک چیزی را به عنوان کانون اعتراض تلقی میکنند، معطوف به خواستههای صنفی دانشجویان نیست بلکه خواستههای عمومیتری است. جنبشهای ضد جنگ یا جنبشهای زیست محیطی هم جنبشهای نوین هستند.
آیا وقایع اخیر در ایران را میتوان جنبش اجتماعی تلقی کرد؟
درباره جنبش اجتماعی گفتیم که یک مسئله مشخص مطرح میشود و تلاش دارد چیزی را که وجود ندارد، به عرصه بیاورد یا چیزی را که وجود دارد و مورد رضایت نیست، از دستورکار خارج کند. در حوادث اخیر ایران در برخی از لحظات شاهد جنبش اجتماعی بودیم، به گونهای که بلافاصله بعد از ماجرای مرگ «مهسا امینی» عدهای خواستار آن شدند که گشت ارشاد دیگر از دستورکار خارج شود.
درباره اشکال دیگر ظهور نارضایتی و تغییرخواهی توضیحاتی دهید.
سومین صورت اعتراضات که میتواند تغییرطلبی و اعتراضخواهی را دنبال کند، اصلاحات است. تفاوت اصلاحات با انقلاب و جنبش اجتماعی این است که از روشها، امکانات و تواناییهای خود ساختار استفاده میشود و ساختار خودش تمهیداتی دارد و مسیرهایی را باز میکند تا از درون آن اعتراضات و تغییرطلبیها پیش رود. برای مثال، شما میتوانید در بستر نهاد انتخابات از یک موضع، دکترین سیاسی، سیاستگذاری یا تصمیمی که ناراضی هستید، فاصله گرفته و به دکترین و سیاستگذاری جناح و طرف مقابل رأی دهید. رسانهها هم ظرفیتهایی هستند که اجازه میدهند اصلاحات از درون ساختار انجام شود، چرا که رسانهها، سندیکاها، اتحادیهها و احزاب ظرفیتهای درون ساختار برای پالایش وضعیت موجود هستند.
شورش اجتماعی هم نوع دیگری از ظهور نارضایتی و تغییرخواهی است. شورش اجتماعی چه ویژگیهایی دارد؟
چهارمین شکلی که امکان دارد تغییرطلبی و اعتراض در آن پیگیری شود، شورش اجتماعی است که شورش اجتماعی با آن سه مورد مذکور در تغییرطلبی و اعتراض مشترک است، اما هیچکدام در نتایج و فرآیند شبیه هم نیستند. شورش اجتماعی فاقد سازماندهی، رهبری و ایده جایگزین است و اعتراضی است که از یک خشم فروخورده و غریزه انتقام و نفرت سر میزند. معمولاً شورشها عقلانی نیستند و سطح ویرانگری آن هم بسیار بالاست و سرعت گسترش آن نسبت به انقلاب یا جنبش اجتماعی بالاتر است. البته شورشهای اجتماعی میتوانند تبدیل به جنبش اجتماعی یا تبدیل به جنبش انقلابی با هدف تغییر ساختار سیاسی شوند.
رفتارهایی که در جریان شهادت شهید آرمان علیوردی یا شهید روحالله عجمیان اتفاق افتاد، خشونتهای عریان بود
آیا میتوان وضعیت فعلی کشور را شورش اجتماعی دانست؟
نزدیکترین تصویری که ما از وضعیت موجود داریم، این است که ما با یک شورش اجتماعی فراگیر روبرو هستیم که مانند جنبش اجتماعی ایده جایگزین و مسئله مشخصی که قرار باشد در آن حل و فصل شود ندارد، ظرفیت و توان دگرگونی ساختاری هم در آن وجود ندارد، رهبری ندارد، جایگزین و ایدئولوژی مشخصی ندارد و سطح و حجم خشونت هم در آن بسیار بالاست. البته در انقلاب هم ما کم و بیش خشونت داریم، اما خشونت در آن تا حد زیادی کنترل شده است و در انقلاب، رهبران مسیر ورود و خروج به مسائل را تنظیم، تعیین و هدایت میکنند، اما در شورش اجتماعی یک خشونت کنترل نشده داریم که به شدت ویران گر است. برای مثال، رفتارهایی که در جریان شهادت شهید آرمان علیوردی یا شهید روحالله عجمیان اتفاق افتاد، خشونتهای عریان بود.
آیا میتوان اعتراضات اخیر در ایران را صرفاً به دلیل مطالبات حوزه زنان دانست؟
باید قبول کنیم که اعتراض و نارضایتی در کشور وجود دارد و علت نارضایتیها هم عمومی، فراگیر و متکثر است. نباید این اعتراضات را فقط یک ماجرای زنانه دید یا گفت که فقط دهه هشتادیها معترض به وضع موجود هستند. نارضایتیها فراگیر و عمومی است و معترضان برای اعتراضات خود هم استدلال سیاسی و هم ادله اقتصادی دارند.
چه شد که مردم نسبت به وضعیت اقتصادی کشور معترض شدند؟
نارضایتیهای اقتصادی فراگیرترین نوع نارضایتیها است. زمانی که شما به آمارهای دهه ۹۰ نگاه کنید، میفهمید چرا در یک نیم دهه سه شورش اجتماعی فراگیر در کشورمان اتفاق افتاد که هر کدام از دیگری نیرومندتر و ویرانگرتر است. اعتراضات ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱ همگی شورشهای اجتماعی بودند. کل رشد اقتصادی ما در دهه ۹۰ صفر بوده است، نرخ سرمایه گذاری منفی بوده است، مطابق با شاخص درآمد سرانه، رفاه عمومی در دهه ۹۰ بیش از ۳۵ درصد به طور متوسط کاهش پیدا کرده است، ضریب جینی در بدترین وضعیت خودش قرار دارد و شکاف درآمدی از ۱۱ برابر به ۱۴ برابر افزایش پیدا کرده است. دولت در بستر این وضعیت، آزادسازی قیمتها را هم انجام داد و برای افراد جامعه احساس ناتوانی برای تنظیم اقتصادی زندگی و معیشت کاملاً محسوس شد. بر این اساس حوادث اخیر در کشورمان علل اقتصادی هم داشت.
فارغ از مسائل اقتصادی، چه عوامل دیگری منجر به بروز حوادث اخیر در کشورمان شد؟
این حوادث علت فرهنگی هم دارد، چرا که جامعه ما نسبت به دو تا سه دهه قبلی وضعیت متکثری از نظر سبک زندگی، ارزشهای فرهنگی و جهان نگری به مسائل پیدا کرده است. البته سیستم سیاسی میخواهد یک تصویر واحد از جامعه نشان دهد که درست نیست. طی سالهای اخیر خشمهایی به لحاظ اقتصادی، فرهنگی و سیاسی در جامعه به وجود آمد که این نارضایتیها به مثابه یک بهمن فرود آمد.
چرا این نارضایتیها به شکل شورش ظهور پیدا کرد؟
یکی از دلایل آن، انباشت نارضایتی و اعتراضات است و یک بخش مهم دیگر آن است که نهادهای میانجی در جامعه که حوزه عمومی را نمایندگی میکنند و میتوانستند این خشم و نارضایتیها را تبدیل به اعتراضات مدنی کنند، در گذر زمان یا فرسوده شدند یا در سیاست گذاریها کنار گذاشته شدند. شاید بتوان گفت که اعتراضات اخیر، اولین اعتراض فراگیر و عمومی باشد که هیچ گروه یا سازمان سیاسی در آن هیچ نقشی نداشت. در این شرایط اعتراضات فرصت پیدا نمیکند که درون این محیط میانجی پالایش شود، ظرفیت مدنی پیدا کند و بعد ظهور و بروز یابد، بلکه سریعاً به کف خیابان میآید.
برای آنکه اعتراضات و مطالبات به حق مردم پیگیری شود، رسانهها چه وظایفی بر عهده دارند؟
اعتراضی که به کف خیابان آمده، میشد در رسانه مطرح شود اما رسانه خصوصاً رسانه رسمی گشودگی ندارد و قادر نیست نارضایتیها و اعتراضات را پوشش دهد. تفاوت و تکثر آرا روی یک موضوع کاملاً طبیعی است، اما رسانه نمیخواهد این کثرت را بپذیرد و این گشودگی را برای طرح مسائل نه حتی برای حل مسائل بپذیرد. ما ۲۰ تا ۲۵ سال در حوزه رسانه عقب هستیم و رسانه الان مرجعیت خودش را از دست داده است، این در حالی است که مهمترین عملکردی که یک رسانه میتواند داشته باشد آن است که مرجعیت اجتماعی داشته باشد. اگر رسانه قابل رجوع اجتماعی نباشد، برای چه وجود دارد.
مشکل این است که رسانه ما مرجعیت خودش را از دست داده است و مرجعیت به خارج از کشور، اپوزیسیون سیاسی و به بدترین اپوزیسیون ساختار سیاسی منتقل شده است و شکل ظهور و بروز اعتراض از خارج از کشور نمایندگی میشود و آنان میگویند که دیگر کشتن مامورهای سیستم غیراخلاقی نیست، بلکه نکشتن آنان غیراخلاقی است. ما در طول زمان این خطای بزرگ را مرتکب شدیم و فکر کردیم اگر اعتراضاتی که در جامعه وجود دارد در ساحت رسانه طرح نشود، منتفی میشود، این در حالی است که اگر در رسانه مطرح نشود، اعتراضات یک نماینده دیگر برای ظهور و بروز خود پیدا میکند.
آن روزی که روح الله زم دستگیر شد، بنده همان زمان مطلبی نوشتم و گفتم مسئله روح الله زم نیست، بلکه مسئله کانون اعتراض است. اعتراضات وسیع است و اگر رسانه ما اعتراضات را نمایندگی نکند و روی آن سرپوش بگذارد، اعتراض نمایندهای برای خودش پیدا میکند و دنبال جایی میگردد که بتواند آن را بازتاب دهد. تصور میشد که با دستگیر کردن روح الله زم مسئله حل میشود، در حالی که اعتراضات به سمت یک رسانه وحشیتر خارجی رفت که به هیچ وجه مناسبات حرفهای و اخلاقی در آن وجود ندارد.
همچنین زمانی که تاج زاده دستگیر شد، بنده گفتم که مسئله تاج زاده نیست. تاج زاده عامل و شکل دهنده به نارضایتیها نیست، بلکه او سطحی از نارضایتیها را بر اساس دکترین خودش نمایندگی میکند و عنصر ظهور و بروز آن اعتراضات است. الان این نمایندگی به سمت یک فوتبالیست و ورزشکاری رفته که مشخص نیست آیا متوجه است چه حرفهایی میزند، آیا معنای حرفهایش و آثار آن را میفهمد و مصالح عمومی را درک میکند یا خیر. شما زمانی که با یک سیاستمدار اپوزیسیون روبرو هستید، او حداکثر اپوزیسیون ساختار سیاسی است اما درکی از منافع ملی و تجربه سیاسی دارد، میداند که هر حرف و رفتاری چه پیامدهایی دارد، چقدر ظرفیت اپوزیسیون را باید به صحنه آورد و در چه میدانهایی باید به صحنه آورد.
در اصل ۲۷ قانون اساسی آمده است تشکیل اجتماعات و راهپیماییها بدون حمل سلاح، به شرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است. این اصل از قانون تا چه حد در کشورمان اجرا میشود؟
به اعتقاد بنده به این علت شورش در جامعه اتفاق میافتد که نهادهای میانی از دست رفته و اصل ۲۷ قانون اساسی در حالت تعلیق است. ما بیش از ۴۰ سال است انتخابات برگزار میکنیم و صندوق رأی میگذاریم اما یک زمینه مدنی ایجاد نکردیم که جماعتی که به مسئلهای درست یا غلط، خوب یا بد معترض هستند، آن را بتوانند مطرح کنند. اعتراضات باید در یک جا ظهور و بروز مدنی یافته و راه خودش را پیدا کند.
چرا اعتراضات اخیر جنبش اجتماعی نیست؟
به این علت که جنبشهای اجتماعی از درون نهادهای میانجی ظهور و بروز پیدا میکنند و نمایندگی آنها را این نهادها بر عهده میگیرند، اما الان چنین چیزی وجود ندارد و آنها امکان نمایندگی این اعتراضات را ندارند.
به نظر شما بهترین مدل تغییرخواهی و اعتراض کدام است؟
اصلاحات، چرا که اصلاحات با امکانات ساختار، به صورت مسالمت آمیز، تدریجی و در طول زمان انجام میشود. هزینههای آن کمتر و بیشترین فایده را برای ساختار دارد.
انقلاب در کشور ما مطلوب نیست چرا که ایدههای جایگزین نسبت به جمهوری اسلامی ایران یعنی رجویستها، پهلویستها، تجزیه طلبها و یک مشت آدمهای پرت و پلا هستند که نمیتوان آنها را بر وضع موجود ترجیح داد
آیا در شرایط فعلی کشور امکان انقلاب وجود دارد؟
انقلاب در کشور ما نه ممکن و نه مطلوب است. مطلوب نیست چرا که ایدههای جایگزین نسبت به جمهوری اسلامی ایران یعنی رجویستها، پهلویستها، تجزیه طلبها و یک مشت آدمهای پرت و پلا هستند که نمیتوان آنها را بر وضع موجود ترجیح داد. از سوی دیگر انقلاب ممکن نیست، چرا که ساختار سیاسی ما از ثبات و بدنه اجتماعی برخوردار است و نظام قدرت بسیج آنان را دارد. به نظرم جنبش اجتماعی مطلوب و یکی از موتورهای تغییر اجتماعی است.
تا چه حد لازم است که در کشورمان یکسری اصلاحات انجام شود؟
آن موضوعی که از همه کم هزینهتر و مطلوبتر است، اصلاحات است و الان بحث این است که چرا آن چیزی که مطلوب است، ممکن نمیشود. رادیکالیزم وضعیتی است که در جامعه ما وجود دارد و اجازه اصلاحات را نمیدهد. ببینید که رادیکالیزم در جامعه ما تا کجا پیش رفته که وقتی بهزاد نبوی هم که حتی سابقه زندانی سیاسی هم با آن مخالفت میکند به او میگویند مزدور! و حتی دورترین گرایش سیاسی به جمهوری اسلامی نیز مانند جبهه ملی ایران هم میگویند این شعارها، شعارهای ما نیست. رادیکالیزم اجازه اصلاح را نمیدهد و همیشه در روندهای تاریخی ما آن کسی که موضع برتر را داشته، رادیکالیزم بوده و همواره جریانهای میانهرو از دور خارج شده یا به حاشیه رانده شدهاند. بر این اساس یکی از موانع تاریخی که باعث میشود اصلاحات ممکن نشود، رادیکالیزم است که اجازه روندهای اصلاحی، مسالمتآمیز، تدریجی و با استفاده از واقعیتها را نمیدهد.
یکی دیگر از موانع اصلاحات، مسئله نهادمندی است. حکمرانی ما باید به گونهای باشد که سازمان نهادی آن نیرومند باشد و آنچه به عنوان نهاد و ساختار نهادی در جامعه ما پذیرفته شده است، باید کارویژه اصلی خود را انجام دهد. برای مثال، دستگاه قضا یکی دیگر از نهادهای مهم است و بسیار اهمیت دارد که مستقل از محیط سیاسی کار خود را انجام دهد و تابع امر سیاسی و انگیزههای سیاسی نباشد و جهت گیری های خود را متناسب با ظرفیتهای سیاسی تنظیم نکند. در صورتی که دستگاه قضا اینگونه نباشد و تحت تأثیر مسائل سیاسی اقدام کند، اعتبار خود را از دست میدهد. دستگاه قضا یک نهاد اجماعی است و نهاد اجماعی با نهاد رقابت پذیر تفاوت دارد. به عبارت دقیقتر مجموعه نهادهای ما به دو دسته نهادهای اجماعی و نهادهای رقابت پذیر تقسیم میشوند که نهادهای رقابت پذیر نهادهایی هستند که در آن اختلاف، تکثر و ضدیتها مشکلی ایجاد نمیکند مانند مجلس، قوه مجریه و شوراها که از درون یک انتخابات و فضای رقابتی شکل میگیرند. در مقابل نهادهای اجماعی مانند شورای نگهبان، دستگاه قضا و صدا و سیما را داریم که ماهیت آن با نهادهای رقابت پذیر تفاوت اساسی دارد.
زمانی که مهسا امینی فوت کرد دو مساله مطرح شد عدهای گفتند که وی بر اثر ضرب و شتم فوت کرده و عدهای نظر دیگری داشتند. قوه قضائیه تاکید کرد بر اساس گزارش پزشکی قانونی و تحقیقاتی که انجام شده است مهسا امینی بر اثر ضرب و شتم فوت نکرده است. یک نهاد اجماعی مانند قوه قضائیه باید آنقدر نفوذ رأی داشته باشد که بتواند جامعه را قانع کند. نهادمندی و قوی بودن سازمانهای نهادی در جامعه بسیار مهم است و اگر یک سازمان نهادی ضعیف، بدکارکرد، کج کارکرد و یا کم کارکرد باشد، دیگر قدرت اصلاحی ندارد. نهاد انتخابات باید آنقدر نیرومند باشد تا افراد بتوانند هر نارضایتی و اعتراضی که دارند از طریق نهاد انتخابات پیش ببرند. همچنین رسانه باید آنقدر نیرومند باشد که از طریق ظرفیت رسانهای، اعتراضات و نارضایتیها را بازنمود کند و مسائل در آنجا مطرح شود.
چرا شورش اجتماعی اخیر تا این حد طولانی شد؟
افرادی که اعتراضاتی دارند میگویند ما اعتراضاتی داشتیم و خواستار یکسری تغییرات بودیم اما هیچ پاسخی به اعتراضات ما داده نشد، تغییراتی هم که میخواستیم اتفاق نیفتاد و اصلاحی صورت نگرفت. زمانی که سراغ سیستم سیاسی میرویم و میگوئیم چرا اصلاحات انجام نمیشود، میگویند در این شرایط هر اصلاحی انجام شود به معنای عقب نشینی است و چون اصلاحات عقب نشینی است، نباید هیچ گونه اصلاحی انجام شود. این در حالی است که یکسری خطاها، غفلتها و ناکارآمدیها وجود داشت که منجر به اعتراضات اخیر شد و رفع این ناکارآمدیها به معنای عقب نشینی نیست. باید یکسری اقدامات انجام میشد که نشد و ترک فعلهایی وجود داشت، الان باید آن اقدامات انجام شود که این به معنای عقب نشینی نیست. اصلاح به معنای عقب نشینی نیست و یک معنا دیگر آن پیشروی است و آن است که سطح خطاها را با نگاه به چشم اندازهای آینده کاهش دهیم و ناکارآمدیها کم شود. ما باید خطاها را جبران کرده و نارضایتیها را برطرف کنیم.
چه وظایفی بر دوش رسانههاست که باید به آن توجه کنند؟
رسانه باید مرجعیت داشته باشد. در واقع رسانه حزبی است که باید کارکرد سیاسی داشته باشد. کارکرد رسانه اطلاع رسانی است یعنی باید واقعیت را منعکس کند اما چیزی که در اخبار تلویزیون میبینیم با آن چیزی که در جامعه واقعیت دارد، فاصله دارد. برای مثال تنازعی در جامعه وجود دارد که آن تنازع باید در رسانه منعکس شود چرا که بخشی از واقعیت اجتماعی است. اگر شما آن موضوع را در رسانه مطرح نکنید، به این معنا نیست که آن واقعیت از بین میرود بلکه راه دیگری برای ظهور و بروز آن تنازع پیدا میشود. رسانهها در ایران باید تغییرات اساسی کند که بخش مهم آن سخت افزاری و تکنیکی نیست، به این معنا که رسانه ما و به ویژه تلویزیون از نظر استودیو، دوربین فیلمبرداری و مجری مشکلی ندارد بلکه ایده پشت رسانه مشکل دارد که باید اصلاح شود.
در سال ۹۸ جامعه ایران دو تصویر مختلف از خود نشان داد. به این صورت که در آبان ۹۸ به یک شکل و در دی ۹۸ به شکل دیگری بود. در واقع دی ماه ۹۸ زمانی اتفاق افتاد که جامعه یک رخداد اعتراضی را در آبان ماه گذرانده بود اما در دی ماه ۹۸ تصویری از جامعه ایران ظهور پیدا کرد که گویا آبان ۹۸ تجربه نشده بود. ما در دی ماه ۹۸ یک ظهور اجتماعی فراگیر با علایق و سلایق مختلف را دیدیم و افراد و اقوام مختلف جامعه احساسات و عواطف خود را نسبت به سردار سلیمانی که بیشترین ظرفیت نمادی را به انقلاب اسلامی دارد و از لحاظ ایدئولوژیک چسبندهترین مناسبات را با ساختار سیاسی داشت، نشان دادند. یعنی آن جامعهای که ذیل یک سیاست گذاری درباره بنزین آن گونه در آبان ۹۸ ظهور پیدا کرده بود، در واکنش به شهادت سردار سلیمانی که نسبت وی با ساختار سیاسی بسیار عمیق و نزدیک بود، واکنش دیگری نشان دادند.
چه اتفاقی افتاد که در سال ۱۴۰۱ هم اعتراضاتی در کشور به وجود آمد؟
در واقع جامعه ما از نظر بنیادی نه آبان ۹۸ و نه دی ۹۸ است، بلکه جامعه میتواند بروز آبان ۹۸ و دی ۹۸ را داشته باشد. جامعهای که میتوانست دی نود و هشتی ظهور کند، با مجموع سیاستها به سمتی حرکت کرد که آبان ۹۸ در سال ۱۴۰۱ با شدت، قدرت و ویرانگری بیشتر ظهور پیدا کرد. یک سری عوامل باعث اعتراضات اخیر شده است. موضوع اول ماجرای سقوط هواپیمای اوکراینی بود که ضربه سختی به اعتماد عمومی زد. مسئله بعدی وضعیت بازار بورس است که ملت فراخوانده شدند تا سرمایههای خود را وارد بازار بورس کنند اما بسیاری از افراد سرمایههای خود را در این بازار از دست دادند و دچار چالشهای خانوادگی و اجتماعی شدند.
همچنین شعار دولت رئیسی «عدالت» بود اما در کمتر از ۹ ماه پس از روی کار آمدن این دولت، موضوع آزادسازی قیمتها اتفاق افتاد. دولت روحانی عدالت خواه نبود اما حدود هفت سال طول کشید تا موضوع آزادسازی بنزین را انجام داد اما دولت سیزدهم پس از ۹ ماه از روی کار آمدن، آزاد سازی قیمتها را عملیاتی کرد. دولت روحانی فقط قیمت بنزین را آزاد کرد اما دولت رئیسی آزادسازی قیمت کالاها را انجام داد. البته آنان میگفتند که فقط قرار است قیمت چهار قلم کالا افزایش پیدا کند و دستور میدهند قیمت سایر کالاها افزایش نیابد و تورم کنترل میشود اما الان میبینیم که میزان تورم به چه حد رسیده است. بعد از آن موضوع گشت ارشاد اتفاق افتاد و مادری جلوی ون گشت ارشاد قرار گرفت تا از دستگیر شدن فرزند بیمارش جلوگیری کند. جالب است که میگویند ما فقط ۵ ون گشت ارشاد داریم و سه ون هم خراب است. سوال آن است که زمانی ما حتی از نظر فیزیکی توان انجام کاری را نداریم، چرا روی مقوله گشت ارشاد اینقدر اصرار داریم؟
حرف بنده آن است که اینکه جامعه ما به شکل آبان ۹۸ ظهور کند یا به شکل دی ماه ۹۸ خودش را نشان دهد، در سیاست گذاری ها و حکمرانی ما تعیین تکلیف میشود. ما با اقدامات خودمان جامعه را به سمتی کشاندیم که وقایع آبان ۹۸ البته با شدت بیشتری تکرار شود. بخشی از جامعه ما آنقدر با ساختار سیاسی کشور درافتاده که حتی فوتبال را هم به محوری برای منازعه تبدیل کرده است، به گونهای که میگوید اگر ورزشکاری سرود جمهوری اسلامی را بخواند، یعنی با ساختار و نظام است و با مردم نیست.
در اینجا سوالی پیش میآید که در شخصیت سردار سلیمانی چه بود که درست دو ماه پس از اعتراضات آبان ۹۸، دی ۹۸ و آن حماسه باشکوه در مراسم تشییع شهید سلیمانی ایجاد شد. شهید سلیمانی عمومیت را نمایندگی میکرد، یعنی میگفت من یک سری دیدگاههای ایدئولوژیک خاصی دارم اما لازم نیست در رد و قبول من فقط از موضع ایدئولوژیک با من ارتباط برقرار شود و از نقاط دیگر هم میتوانیم با هم وارد ارتباط و گفتگو شویم. حرف سردار سلیمانی آن بود که کارآمدی من در تأمین یک خیر عمومی مانند امنیت و ساقط کردن داعش است.
شهید سلیمانی مخالف دو قطبی کردن جامعه بود و میگفت ما نباید جامعه را به با حجاب و بی حجاب و یا دو گروه راست و چپ تقسیم کنیم. یکسری تغییر و تحولات باید در نظام حکمرانی ما اتفاق بیفتد و آن آمدن به سمت نمایندگی عمومیت است. یکی از فیلسوفهای قرن ۲۰ تعبیری تحت عنوان «اجماع هم پوشان» دارد و میگوید در یک جامعه متکثر با دکترینهای اخلاقی، فلسفی و دینی متکثر ما با یک عدم توافق معقول و کثرت گرایی معقول روبرو هستیم و میگوید که در این شرایط ما باید به سمت اجماع هم پوشان برویم، یعنی نسخهای را وسط میز بگذاریم که افراد به دلایل و انگیزههای مختلف به آن نسخه قائل شوند نه اینکه لزوماً پیوند مستقیم ایدئولوژیک با آن نسخه داشته باشند. شهید سلیمانی نماد آن اجماع هم پوشان بود، به گونهای که همین رسانههای خارج از کشور که بسیاری از آنان از نظر اخلاقی سقوط کردهاند، زمانی که سردار سلیمانی شهید شد میخواستند به وی بی حرمتی کنند، اما اجماعی که شهادت ایشان ایجاد کرد، اجازه نداد که آنان این مسیر را ادامه دهند. ما باید در تغییر و تحولات حکمرانی خود این موضوع اجماع هم پوشان را در نظر داشته باشیم.