به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز چهارشنبه ۷ تیرماه در حالی چاپ و منتشر شد که پنج ماموریت و هشت توصیه به عدلیه از سوی رهبر انقلاب، لزوم توافق جدید برای بهبود روابط ایران و اعراب و شکست شورش روسی در بازار نفت در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
سید محمد بهشتی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با تیتر خطر استفاده ابزاری از شخصیتها نوشت: هرگز با شهید بهشتی از نزدیک و به صورت چهره به چهره مأنوس نبودم و ایشان را از طریق سخنرانیها، آثار و نوشتههایشان میشناسم. اگر قرار باشد وجه ممیزه بارز شهید سیدمحمد بهشتی در مقایسه با دیگران شرح داده شود، این واقعیت که ایشان هرگز هیچ نوع تحمیل فکری را نمیپسندید، بسیار قابل توجه است. اساسا براساس همین جهتگیریهای فکری است که شهید بهشتی در مناظرههای سیاسی سالهای ابتدایی انقلاب، حضور پیدا میکرد و با افراد و جریاناتی که آرای متفاوت و در برخی موارد متضادی داشتند، بحث و تبادلنظر داشت.
در واقع تحمل افکار دیگران، تحمیل نکردن ایده خود به سایرین و به رسمیت شناختن افکار مخالف و متفاوت از ویژگیهای شخصیتی و فکری شهید بهشتی بود. ایشان معتقد بودند هر مسیری برای انسان باید مبتنی بر «انتخاب» باشد و محدود ساختن این حق، انسان را از مسیر طبیعیاش دور میسازد. اگر بهشت و جهنمی وجود داشته باشد (که دارد) و اگر آدمی، باید پاسخگوی عملکرد خود باشد، این ارزیابیها نسبت به موضوعاتی است که انسان نسبت به آن اختیار دارد و انتخاب کرده است. در غیر این صورت موارد تحمیلی و جبری، موضوع بهشت و جهنم را در هستی بیمعنی میکند و شهید بهشتی این معانی و مفاهیم را به خوبی درک میکرد. متاسفانه برخی افراد و جریانات با نصب بنرها و اتیکتهایی در سطح شهر تهران و با استفاده ابزاری از دیدگاههای شهید بهشتی، ایشان را طرفدار نوع خاصی از قرائتهای خاص درباره حجاب و سایر گزارههای دینی معرفی کردند.
بدون شک، در دعوای میان افرادی که قرائت تحمیلی از دین دارند و افرادی که قرائت اختیاری و فکری از دین دارند و افرادی که حجاب را اجباری میدانند، اختیاری میدانند یا اساسا حجاب را دوست ندارند؛ شهید بهشتی طرفدار حجاب اختیاری بودند. نه فقط درخصوص حجاب، بلکه در همه شؤون دینی و غیردینی طرفدار نوع اختیاری و انتخابی تصمیمات بودند. در شرایطی که حجاب جزیی از اندیشه دینی محسوب میشود، ایشان کلیت دین را اساسا به عنوان یک امر اختیاری میپسندیدند و قبول داشتند. متاسفانه مدتهاست که برخی جریانات سیاسی، استفاده ابزاری از شخصیتهای برجسته سیاسی، ملی و دینی را باب کردهاند. این افراد و جریانات حتی از داستایوفسکی، ویکتور هوگو و تولستوی هم استفاده ابزاری میکنند.
حتی در برخی موارد دیده شده که از معصوم هم استفاده ابزاری میشود و یک بُعد از شخصیت معصوم مطرح میشود. بدون تردید، چهرههایی مانند شهید بهشتی، شهید مطهری و... سرمایههای این کشور و نظام هستند. استفاده ابزاری از هر شخصیتی، در واقع تنزل دادن آن جایگاه، شخصیت و اسطوره است. خسارتهای این موضوع که برخی افراد و گروهها برای حل و فصل مشکلات روتین و روزمره سیاسی خود از شخصیتهای برجسته و چهرههای کلیدی سوءاستفاده کنند، غیرقابل محاسبه است. این همان شیوهای است که برای شهدا و خانوادههای شهدا هم صورت میگیرد و از آنها استفاده ابزاری میشود. امروز که جوانان ایرانی نتوانستهاند ارتباط مناسبی با سرمایههایی که بسیار ارزشمند و اثرگذار هستند برقرار کنند، ناشی از همین استفادههای ابزاری است. زمانی که موضوعات، شخصیتها و اسطورههای یک کشور از جایگاه رفیع خود تنزل داده شوند و برای موضوعات سیاسی، جناحی و گروهی به کار گرفته شوند باعث قطع ارتباط جامعه با سرمایههای واقعی خود میشود. شهید بهشتی هم یکی از همین شخصیتهای برجسته است که متاسفانه در معرض این سوءاستفادهها قرار گرفته است. اما اگر قرار باشد یکی از بخشهای مهم اندیشههای شهید بهشتی مورد توجه قرار بگیرد و درباره آن صحبت شود، همانا توجه ایشان به تحمل عقیده مخالف و تکیه بر رویکردهای انتخابی و غیر تحمیلی شخصیت انسان است. موضوعی که جامعه ایرانی، امروز بیشتر از هر عامل دیگری به آن نیاز دارد.
محمدصادق جنانصفت طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت با عنوان تورم مزمن و بیماری روحی ایرانیان نوشت: مدیران و ادارهکنندگان نظام جمهوری اسلامی ایران برای مبارزه با استکبار یا همان امپریالیسم آمریکا اندازه و مرزی نمیشناسند و باور دارند یا چنین نشان میدهند تا روزی که امپریالیسم آمریکا و سازمان و ساختاری به نام غرب نیرومند است و توانا، این نظام تهدید میشود و باید تا آخر راه رفت و استکبار را شکست داد. این راهبرد پیش از این از سوی کمونیستهای استالینی و مائوتسه تونگ چینی داده شده بود و آنها نیز آمریکا را ببر کاغذی میدانستند و شماری از رهبران کشورهای توسعهنیافته را نیز با خود همراه کردند تا امپریالیسم را نابود کنند و رفاه و آرامش را برای مردم خود بیاورند. شوروی که قدرتی همتای آمریکا را پس از جنگ جهانی دوم به دست آورده بود، اما پس از ۷۰ سال فروپاشی را تجربه کرد و نظام تازهای در این سرزمین پدیدار شد. جانشینان مائو نیز دست از لجبازی برداشته و نظام اقتصادی خود را به نیروی پایدار بازار جهانی پیوند زدند.
نظام جمهوری اسلامی، اما ۴۳ سال است برای این راهبرد بنیادین مبارزه میکند و البته این نبرد ابدی و تاریخی پیامدهایی داشته و دارد. یکی از پیامدهای این نبرد تاریخی در سیاست داخلی ایران این بود که میتوان با پولپاشی شهروندان ایرانی را راضی کرد و به همین دلیل است که سیاستمدار ایرانی تنها به این میاندیشد که پولپاشی کند و به پیامدهای پولپاشی که همان رشد نقدینگی بیشتر از رشد تولید است توجه نکرده است. این دیدگاه به اضافه نبرد با آمریکا در این ۴۳ سال اقتصاد ایران را نسبت به گذشته این کشور، نسبت به امکانات و تواناییهای طبیعی که دارد و نسبت به کشورهای همسایه و همقد ایران در بدترین موقعیت قرار داده است. نتیجه این دیدگاه و راهبرد در سیاست داخلی و مناسبات مردم و حکومت و نیز مناسبات با کشورهای کامیاب اقتصادی دنیا این شده است که بنا بر گفته مسعود نیلی ایران صدرنشین تورم مزمن و تاریخی در دنیاست و نیمقرن است که تورم دورقمی گریبان شهروندان را گرفته و به دلیل پافشاری بر دیدگاههای در بالا توضیح داده شده هیچ راهی برای رهایی از آن دستکم در فضای کنونی سپهر سیاست دیده نمیشود.
واقعیت تلخ این است که ایرانیان به دلیل تورم مزمن و تاریخی که در ۵ سال اخیر از تورمهای بالا در دنیاست با انواع بیماریهای روانی و روحی دست و پنجه نرم میکنند. مگر میشود به امید شکست دادن استکبار این وضع را ادامه داد؟ ایرانیان نیمقرن است در اسارت تورم دورقمی که شکاف بزرگی از نظر نابرابری درست کرده است گیر افتادهاند. آیا میشود این را ادامه داد؟
واکنش روزنامه جوان به انتخاب رئیس جدید جبهه اصلاحات
روزنامه جوان طی گزارشی به انتخاب رئیس جبهه اصلاحات واکنش نشان داد و نوشت: از سخنان غلامحسین کرباسچی، عضو حزب کارگزاران سازندگی اذعان و تأکید بر این موضوع برمیآید که جنسیت آذر منصوری و زن بودن او مؤلفه مهمی در انتخابش به عنوان ریاست جبهه اصلاحات به شمار میرود.
کرباسچی میگوید که «حتماً نیروهای سیاسیتر، با سابقهتر و توانمندتر در جبهه اصلاحات حضور دارند، اما شاید ملاحظاتی برای انتخاب خانم منصوری وجود داشته است.» و بعد انتخاب یک زن به عنوان رئیس جبهه اصلاحات را با وقایع اخیر کشور مرتبط میکند: «احتمالاً با توجه به جریانات اخیری که در کشور اتفاق افتاد، جبهه اصلاحات تصمیم گرفت به خانمها جایگاهی دهد تا در افکار عمومی هم اثر مثبتی گذاشته شود، بنابراین با توجه به شرایط جامعه تصمیم گرفتند پس از چندین دوره که ریاست جبهه در اختیار آقایان بود، این نوبت ریاست بر عهده یک خانم باشد.»
معنای عبارات کرباسچی همان پوپولیسم است، عوامفریبیای که اصلاحطلبان در انجام آن بسیار توانا هستند. آنها برای کسب توجه جریان «زن، زندگی، آزادی» تلاش کردند این بار یک زن را رئیس جبهه خود بگذارند. نکته جالب اینکه آذر منصوری تنها کاندیدای این انتخابات درون گروهی برای تصدی ریاست جبهه اصلاحات ایران بوده است و توانسته ۳۱ رأی از آرای ۴۱ عضو حاضر در جلسه را به دست آورد. در حالی که پیش از این، از افراد متعددی به عنوان گزینههای ریاست جبهه اصلاحات نام برده میشد، از جمله چهرههایی همچون علی شکوریراد، حسین مرعشی و محسن هاشمی. با این حال انتخابات مذکور به شکل تک کاندیدایی و تنها با نامزدی آذر منصوری برگزار شد.
آذر منصوری، دبیر کل حزب تندروی اتحاد ملت است. اتحاد ملت و کارگزاران سازندگی دو قطب جریان اصلاحات محسوب میشوند که همواره در موضوعات مختلف دچار چالش و اختلاف هستند. از جمله اختلافات این دو حزب به نحوه مواجهه با انتخابات برمیگردد، جایی که اتحاد ملت خواستار عدم حضور و حتی تحریم انتخابات بود، اما کارگزاران حضور در انتخابات را تبلیغ میکرد و انجام داد.