به گزارش تابناک به نقل از دانشجو، زمینههای واگرایی عربستان سعودی از آمریکا را از سال ۲۰۱۹ همزمان با حمله پهپادی انصارلله یمن به آرامکو به این سو با روندی رو به رشد رهگیری کرد، در این یادداشت تلاش میشود به بازخوانی برخی از دلائل این تحول منطقهای اشاره شود.
در مقدمه باید به ۲ نکته اساسی توجه شود که: اولا، پایه اصلی و دیرینه روابط واشنگتن و و ریاض، یعنی تامین امنیت در ازای عرضه مداوم نفت با بازگشایی و استخراج نفت شیل در آمریکا دیگر معنای خود را از دست داده است و دیگر به اندازه دهه ۱۹۷۰ به نفت خام عربستان وابسته نیست. این مسئله نه تنها برای عربستان سعودی بلکه برای کشورهایی مثل کویت و امارات نیز صادق است. به عبارت دیگر ذی نفع انرژی خلیج فارس دیگر واشنگتن نیست بلکه کشورهای شرقی از جمله چین و ژاپن است.
ثانیا عربستان سعودی با توجه به سند توسعه و چشم اندازی که برای خود طراحی کرده است تمایل شدیدی به سرمایه گذاری خارجی دارد، چین از معدود بازیگران بین المللی است که میتواند در صنایع خلاق عربستان سرمایه گذاری کند. چین علاوه بر تامین امنیت انرژی خود میتواند به عنوان یک بازیگر فعال، نسبت به توسعهی روابط میان کشورهای حاشیه خلیج فارس ابتکار عمل داشته باشد.
در ادامه به برخی از مهمترین حوزههای همکاری میان ریاض و پکن میپردازیم که ابعاد همکاری این دو کشور تبیین شود:
تبادلات تجاری
چین که به دنبال ارتقای جایگاه خود در صحنه جهانی و مقابله با نفوذ غرب بوده است، در سال گذشته هنگامی که ریاست گروه بریکس را برعهده داشت، گفتگو در مورد توسعه این گروه را آغاز کرد و نگرانی سایر اعضا در مورد کاهش نفوذ آنها در این مجموعه را برانگیخت. به گفته آنیل سوکلال، سفیر آفریقای جنوبی، پیشنهاد اضافه شدن کشورهای دیگر به بریکس در اجلاس امسال به رأی گذاشته خواهد شد. وی در مصاحبهای گفت که حداقل ۱۹ کشور برای پیوستن به BRICS ابراز علاقه کرده اند و از این تعداد ۱۳ کشور از جمله عربستان سعودی و ایران به طور رسمی درخواست پیوستن به این گروه را داشته اند. کشورهای دیگری که برای پیوستن به این گروه ابراز علاقه کرده اند عبارتند از: آرژانتین، امارات متحده عربی، الجزایر، مصر، بحرین و اندونزی، به همراه دو کشور از شرق آفریقا و یکی از غرب آفریقا که سوکلال آنها را معرفی نکرد. برای اعضای جدید عضویت در BRICS میتواند نفوذ دیپلماتیک آنها را گسترش دهد و فرصتهای تجاری و سودآوری را ایجاد کند. [۱]یک موضوع مهم دیگر که کمتر مورد اشاره قرار گرفت، اما همه منتظرش بودند، موضوع معامله نفت با یوان است. اگر دو کشور در این مورد به توافق دست یابند، این امر ضربهای به دلار و گامی جدی در جهت بیرون راندن پول آمریکا از تجارت نفت خواهد بود. همزمان عربستان سعودی قادر به کار با بورس چین خواهد بود و سهام آن در بورس ملی نفت و گاز شانگهای عرضه خواهد شد. چین به تدریج در حال توسعه این سایت انرژی است، نفت در آنجا معادل یک مبادله است، یعنی در واقع در همان زمان تبدیل به پول میشود.
همچنین در سفر سال گذشته رئیس جمهور چین به ریاض عقد تفاهم نامهای که شامل سالانه بیش از ۴۰۰ میلیارد دلار درحوزههای مختلف از جمله نظامی، فناوری و.. است، دلالتی مشخص برای فهم دقیقتر روند تحولات میان این دو کشور است. این تفاهم که خرداد امسال تبدیل به یک قرارداد ۱۰ میلیارد دلاری در حوزه خودروهای برقی شد نشان دهنده عزم دو کشور در توسعه روابط دو جانبه است.
تبادلات امنیتی و نظامی
اگرچه بایدن رئیس جمهور آمریکا در اجلاسی که در شهر جده عربستان سعودی در ژوئیه ۲۰۲۲ برگزار کرد، خطاب به رهبران شش کشور شورای همکاری خلیج فارس (عربستان سعودی، قطر، امارات، کویت، عمان و بحرین) علاوه بر رهبران مصر و اردن و عراق، تأکید کرد که ایالات متحده «از منطقهی غرب آسیا خروج نخواهد کرد و فضا را برای اینکه چین، روسیه یا ایران آن را پر نمایند رها نخواهد نمود»، اما نفوذ چین در منطقه به واقعیت تبدیل شده است و مهار آن دشوار است. ۵ ماه پس از اجلاس جده، شی جین پینگ، رئیس جمهور چین وارد ریاض شد و در آنجا ۳ نشست با عربستان سعودی، سپس با کشورهای شورای همکاری و سپس با کشورهای عربی عضو اتحادیه کشورهای عربی به استثنای سوریه برگزار کرد و قراردادها و مشارکتهایی با کشورهای دیگر خلیج عربی امضا کرد که بیش از ۵۰ میلیارد دلار برآورد شده است. [۲]همچنین قرارداد ۴ میلیارد دلاری خرید تسلیحات چینی که شامل خریدپهپادهای شناسایی و برخی موشکهای هواپایهی مافوق صوت و... را شامل میشود نشان از تنوع بخشی عربستان سعودی به سبد تسلیحاتی خود است؛ لازم به ذکر است که تجربه منفی و شکست استفاده از تجهیزات و ادوات نظامی غربی خصوصا تجهیزات بریتانیایی از قرارداد یمامه ۱۹۸۵ و سپس قراردادهای متعدد با ایالات متحده که آخرین آنها در سال ۲۰۱۷ با رئیس جمهور وقت ترامپ منعقد شد میتواند از دلائل سرخوردگی ریاض از تکیه کامل به ایالات متحده باشد.
دغدغههای مشترک فرهنگی
از اصلیترین دلائل همکاری میان عربستان و چین عدم مداخلهی چین در مسائل داخلی عربستان از جمله حقوق بشر، دموکراسی، مسائل مرتبط به زندانیان سیاسی یا زنان است و از طرفی سعودیها نیز در قبال مسائل داخلی چین از جمله پرونده سین کیانگ و مسلمانان اویغور سکوت کرده اند و موضع گیری نداشتند. به عبارت روشنتر هر دو ملاحظات داخلی یکدیگر را فارغ از هنجارهای جهانی پذیرفته و رعایت میکنند.
هر دو این کشورها در خصوص سیاستهای فرهنگی تا حد زیادی مشترک هستند، برای حفظ زبان مادری، سیاستهای مرتبط به فضای مجازی و پالایش محتوای بیگانه و... حساسیت نشان میدهند. همگن بودن دغدغههای فرهنگی و سیاستهای کلان اجتماعی این دو کشور از جملهی دلائل برای نزدیکی و پیوند خوردن این دو کشور به همدیگر است.
گزارش سایت غیرانتفاعی Top۱۰VPN برپایه دادههای بیش از ۱۰۰ کشور است که از ۱ ژانویه تا ۱۵ می ۲۰۲۳ توسط دیده بان Open Observatory of Network Interference مشاهده و تداخل شبکهها جمع آوری شده است. این گزارش بر دسترسی به رایجترین ابزار حفظ حریم خصوصی برای کاربران اینترنت متمرکز شده است.
در این رتبه بندی، چین در رتبه اول قرار گرفت و حدود ۷۳ درصد از فعالیتها برای دسترسی به ارائه دهندگان VPN را مسدود کرده است. VPNها و سایر ابزارهای حفظ حریم خصوصی به کاربران اینترنت اجازه میدهند فایروالها را دور بزنند، دادههای خود را ایمنتر نگه دارند و آدرسهای پروتکل اینترنت خود را که یک کد شناسایی آنلاین است را از سازمانهای دولتی، شرکتها و هکرها پنهان کنند. به عبارت دیگر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، چین و ایران همگی بر مسائل حفظ حاکمیت بر فضای مجازی و پالایش آن دغدغه مشترک دارند. [۳]جمع بندی
نیاز عربستان سعودی به آمریکا همچنان زیاد است، به ویژه اینکه چین احتمالاً در آینده، تضمینهای امنیتی به عربستان سعودی نخواهد داد، چرا که با ایران نیز شراکت راهبردی دارد. هیچ جایگزینی برای واشنگتن به عنوان یک متحد استراتژیک برای ریاض وجود ندارد. با این حال، کشورهای منطقه از زمانی که در سال ۲۰۱۹ مشخص شد که آمریکا نمیتواند آینده حاکمیتها را، به رغم تعهد خود به کشورها تضمین نماید، شروع به تنوع بخشیدن به روابط خود کردند. از جمله اهداف این تنوع، فشار بر آمریکا برای جلب حمایت بیشتر و متعهدانهتر است.
به گفته ژنرال «الکسوس گرینکویچ»، فرمانده نیروی هوایی مرکزی ایالات متحده، آشفتگی در روابط (آمریکا و عربستان) در سطح سیاسی به هیچ وجه به سطح نظامی نمیرسد. با این حال، گرینکویچ بر لزوم نظارت آمریکا بر کشورهای منطقه خلیج فارس که از چین و روسیه تسلیحات میخرند و یا به دنبال تنوع بخشیدن به روابط دفاعی خود هستند، اشاره کرد و خاطرنشان کرد که واشنگتن در این زمینه از نظر کیفیت تجهیزات، آموزش و حمایتی که از آن کشورها میکند دارای مزیت است. بحران جانشینی که از مهمترین تحولات منطقه خلیج فارس است با ابتکار قطریها آغاز شد و فرایند جابجایی قدرت به صورت مسالمت آمیز به اتمام رسید، امارات در وهله دوم با درگذشت زاید، حاکم امارات به ولیعهد این کشور منتقل شد و آخرین ایستگاه در کشورهای مهم حاشیه خلیج فارس به ملک سلمان رسیده است که تمام تلاش خود را انجام میدهد که این انتقال قدرت به پسرش به آرامی به تحقق برسد که این مسئله کلید اصلی ثبات در منطقه غرب آسیا خواهد بود و طرف چینی نیز به نظر میرسد با این انتقال قدرت همدلی کند.