به گزارش «تابناک»؛ روزنامه های امروز یکشنبه یکم مردادماه در حالی چاپ و منتشر شد که پيشنهاد مذاکره با امريكا، چرا بورس ضربه گير تورم نشد؟ پيام رهبر انقلاب در پي جسارت به ساحت قرآن مجيد در سوئد، تغییرات جدید در طرح کالابرگ الکترونیک در صفحات نخست روزنامه های امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها و سرمقاله های منتشره در روزنامه های امروز را مرور می کنیم؛
محمدصادق جنانصفت طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت نوشت: دولتهای ایران با اصرار بر اجرای سیاستهای ناکارآمد اقتصادی که رانت و فساد از ریخت و قیافه ظاهری آنها به روشنی دیده میشود، رانتخواران را نیرومند میکنند و سپس دنبال آن میروند که با خواری و خفت آنها را شناسایی و جریمه کنند. سیاست ارزی که اجازه میدهد بخشی از دلارهای شهروندان با قیمت ارزان برای واردات یا تولید برخی از کالاها تخصیص یابد و نرخ بهره بانکی و قیمتگذاری دستوری حاملهای انرژی بیشترین محل فساد و رانتسازی به حساب میآیند و رانتخواران در این مراکز حضور جدی دارند و نیک میدانند چگونه در پیچهای ناپیدا رانتها را به حسابهای خود بریزند. تازهترین رانت کشفشده از سیاستهای ارزی درباره واردات ذرت و محل مصرف آن است. یک خبرگزاری دولتی خبر داده است «واردات ذرت از حدود ۳ میلیون تن در سال ۹۰، به حدود ۱۰ میلیون تن معادل ۲/۳ میلیارد دلار در حال حاضر رسیده است.»
همین خبرگزاری نوشته است: «دلار ۲۸۵۰۰ تومانی برای واردات ذرت دامی استفاده میشود، اما بخشی از آن به صنایع تبدیلی که محصول نهایی آنها استفاده انسانی دارد میرود؛ چنین اقدامی ضمن بالا بردن ریسک در حوزه سلامت، سبب هدررفت منابع ارزی کشور میشود.» و در انتها حکم داده است که «این دسته از شرکتها در دوره سهساله ارز ۴۲۰۰ تومانی نیز چنین سوءاستفادههایی کردهاند و شاهد سودهای بالای آنها بودهایم. به این ترتیب شرکتهایی که از این طریق برای خود سودسازی کردهاند باید تمامی مابهالتفاوتی که از این مسیر به دست آوردهاند را نیز به دولت بازگردانند.»
داستانی که در بالا آورده شد چندین دهه است در اقتصاد ایران ریشه دوانده و پیدا کردن رانتخواران به این سادگیها نیست و هزینه و انرژی میبرد و به بازار نیز آسیب میزند. اگر دولتهای ایران میخواهند جلوی اتلاف ارزهای کمیاب را بگیرند باید کار را از ریشه درست کنند. ساختار اقتصاد ناسالم در ایران سیاست ارزی است که حاضر نیست از موهبت آزادی ارز بهره ببرد و به بهانه اینکه میخواهیم به مصرفکنندگان فشار وارد نشود ارز را چندنرخی میکند. دولتهای ایران سرچشمه رانتزایی هستند و انگار میخواهند رانتخواران را جریمه کنند. اگر قرار باشد کسی یا نهادی در ایران به جرم هدر دادن دارایی و ثروت شهروندان جریمه شود در گام نخست باید تصمیمسازان و تصمیمگیرانی که اصرار دارند ارز دونرخی در بازار باشد دستگیر شوند. با فرض اینکه تنها ۲۰ درصد از ۳/۳ میلیارد ذرت دامی وارد شده با دلار ۲۸۵۰۰ تومان از مسیر مورد نظر دولت خارج شده باشد با محاسبه قیمت هر دلار بازار آزاد برابر با ۴۸۵۰۰ تومان که ۲۰۰۰۰ هزار تومان بالاتر از قیمت دلار سوبسیدی است رقم رانت در دسترس این بخش از اقتصاد، معادل ۱۳۲۰۰ میلیارد تومان میشود. این میزان رانت نصیب چند نفر شده است؟
رضا صادقیان طی یادداشتی در شماره امروز همدلی نوشت: آمارهای منتشر شده درباره حوادث منجر به فوت و مجروحان جادهای بیانگر وجود بحرانی فراگیر به پهنای کشورمان است.
آمار سازمان پزشکی قانونی از سال ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۰ روی درگاه این سازمان تعداد ۱۵۰ هزار مرگ تصادف جادهای را اعلام میکند. به عبارتی سالی ۱۸ هزار نفر از همشهریان و هموطنان جانشان را در جادههای کشور و بر اثر تصادف از دست میدهند. چنانچه به آمار مجروحان جادهای نگاه کنیم، مسئله بحرانیتر هم میشود. فقط در سال ۱۴۰۰ بیش از ۳۱۷ هزار نفر بر اثر تصادفات جادهای و نه شهری، مجروح شدهاند. چه بسیار افرادی که پس از تصادف دچار آسیبهای نخاع، شکستگی دست و پا، ضربههای مغزی و از کار افتادگی شدهاند و امکان بازگشت به یک زندگی عادی با تن سالم برای آنان تا پایان عمر وجود ندارد.
طی هشت سال جنگ تحمیلی و براساس آمارهای اعلام شده ۲۰۰ هزار نفر از رزمندگان جبهههای جنگ شهید شدند، فکر و راه آنان مشخص بود. چرا که براساس آرمانها، باورهای دینی و میهنی قدم در مسیر دفاع از کشور گذاشتند. اما کسانی که در جادههای کشور کشته و یا مجروح میشوند، گویا در حال جنگ و ستیز با جان خودشان و سرنشینان خودروهای مقابل هستند. در این میان افرادی که در نهایت احتیاط اقدام به رانندگی میکنند، اما بر اثر خطای فردی دیگر، مرگ ناخواسته پایان زندگیشان است. مرگی تلخ و بسیار نابهنگام. مرگی که خانوادههای پرشماری را عزادار میکند، زمینهساز مشکلات و بحرانی کوچک و بزرگ در خانوادهها میشود و مهمتر آنکه هزینههای درمان افراد مجروح به خانوادهها تحمیل میگردد.
حداقل آنکه اکثر رانندگان جادهای به خوبی از کیفیت نازل جادهها، ناایمن بودن اکثر خودروهای تولید داخل کشور، نداشتن برخی استاندارد از جمله عدم سیستم تعلیق در خودروهای ایرانی، نبود علائم هشدار در مسیرهای پرخطر، استاندارد نبود برخی راههای بینشهری، دو طرفه بودن شمار قابل توجهی از جادهها و رانندگی کاملا پرخطر خودروهای دیگر مطلع هستند؛ اما با تمام این احتیاطها باز هم مرگ در جاده آخرین برگ دفتر زندگی آنان میشود.
براساس گزارش سازمان بهداشت جهانی، رتبه ایران در بین ۱۷۵ کشور جهان، رتبه ۱۱۳ است. نکته جالب توجه آنکه پس از کشور ایران؛ کشورهایی، چون عراق، اکوادور، نیجریه، السالوادور و هند قرار دارند. این آمار حکایت از آن دارد که وضعیت جادههای کشور نیز مطلوب نیست. نقشه آزاد راههای کشور مربوط به تابستان سال ۱۴۰۲ به صورت مشخص مسیرهای آزاد راهی بهرهبرداری شده را نشان میدهد، بنابراین طبیعی به نظر میرسد بخشهای شرق و جنوب کشور به دلایل بسیار از زیرساختهای مناسبی برخودار نباشند و بخشی از تصادفات جادهای در محورهای شلوغ بینشهری رخ دهد.
کلام پایانی؛ واقعیت آنکه طی هشت سال گذشته بخشی از شهروندان به هر دلیلی در هنگام نشستن پشت فرمان خودرو، گوی رانندگی پرخطر، ستیز با مردم، بیارزش شماردن جان آدمیان، بیتوجهی به تابلوهای هشدار در جادهها و نادیده گرفتن آموزشهای رانندگی را به ارزش جان و سلامتی سایر شهروندان ربودهاند و سفیر مرگ و نیستی در جادههای کشور شدهاند. کنار هم قرار گرفتن این مهم در جادههای غیر استاندارد و رانندگی با خودروهای فرسوده و ناایمن به این دشواره و بحران افزوده است. شاید وقت آن رسیده که میزان جرایم رانندگی پرخطر به عنوان ابزاری کارآمد از وقوع حوادث مرگبار جلوگیری نماید و همزمان اندیشه توسعهمحور برای استاندارد سازی راههای کشور بیش از همیشه در نگاه صاحبان قدرت، برنامهریزان و مدیران دستگاههای اجرایی و عمرانی بااهمیت قلمداد گردد.
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود نوشت: تاکنون به مشکلات اقتصادی که ناشی از ناتوانیهای مسئولین این بخش در برنامهریزی و نظارت و اجراست انتقاد داشتیم، حالا مشکلات فرهنگی هم به آن اضافه شده است.
تا حدود زیادی متوجه این واقعیت بودیم که مشکلات سیاسی، مشکلات اقتصادی و سایر مشکلات، زیربنای فرهنگی دارند و به دلیل فقدان نگاه صحیح به فرهنگ است که به معضلات دیگر مبتلا شدهایم، ولی در اعتراف به این واقعیت کوتاهی میکردیم. خودمان را به خاطر این کوتاهی نمیبخشیم و تلاش میکنیم زیانهای ناشی از آن را جبران کنیم.
شهید مظلوم آیتالله بهشتی میگفت انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی است. لابد به همین دلیل بود که خود ایشان در تمام موضعگیریها و سخنرانیهایش از بنمایه فرهنگی برای تفهیم مطالب استفاده میکرد و تمام اقداماتش صبغه فرهنگی داشت. بالاترین و ارزشمندترین بخش فرهنگ، آزاد اندیشی است و آیتالله بهشتی آزادی را نعمتی خدادادی به انسان میدانست که هیچکس حق ندارد آن را از او سلب کند یا برای اندیشه او تعیینتکلیف نماید. پیامبران و ائمه و میراثداران آنها نیز فقط مامور نشان دادن راه هستند بدون آنکه دخالتی در تصمیم گیری مردم داشته باشند «فانما علیک البلاغ» (آیه ۲۰ سوره آل عمران).
به این جمله شهید بهشتی توجه کنید که گفت: «به مردم ایران فرصت بدهید تا آگاهانه و آزادانه خود را بر مبنای معیارهای اسلامی بسازند و این خودسازی را به مردم تحمیل نکنید. به مردم کمک بکنید، آگاهی بدهید، زمینه را برای رشد اسلامی آنها فراهم کنید، ولی به مردم هیچ چیز را تحمیل نکنید. انسان، بالفطره خواهان آزادی است، میخواهد خودسازی داشته باشد، اما خودش خودش را بسازد. مبادا برخلاف دستور قرآن، مسلمان بودن و مسلمان زیستن را به مردم تحمیل کنید. آنها بر علیه شما طغیان خواهند کرد.» (ارزشها در نگاه شهید بهشتی، صفحه ۶۷).
ما با نام و عنوان نظام حکومتی دینی، چقدر به این سخن تماماً فرهنگی شهید بهشتی پایبندی نشان دادهایم؟ چقدر به مردم فرصت دادهایم خود را آزادانه بر مبنای معیارهای اسلامی بسازند؟ ما همواره میخواهیم تفسیر خودمان از اسلام را بر دیگران تحمیل کنیم در حالی که شهید بهشتی تاکید میکرد «مبادا برخلاف دستور قرآن، مسلمان بودن و مسلمان زیستن را به مردم تحمیل کنید». انسان، همانگونه که شهید بهشتی میگفت «بالفطره خواهان آزادی است و میخواهد خودسازی داشته باشد، اما خودش خودش را بسازد»، ولی ما تمام امکانات را بکار میگیریم تا افراد را طبق میل و سلیقه خودمان بسازیم و به آنها اجازه ندهیم خودشان برای خودسازی تصمیم بگیرند و عمل کنند. این، فرهنگ اسلامی نیست، فرهنگی است که ما دوست داریم آن را به مردم تحمیل کنیم. به مردم میگوئیم چه بگوئید، چه نگوئید، چه بنویسید، چه ننویسید، چگونه فکر کنید و...
تحمیل، هرگز در هیچ زمینهای جواب و نتیجه نمیدهد چه رسد به تحمیل فکر و فرهنگ که حتی نتیجه عکس میدهد. امام خمینی هرگز درصدد تحمیل چیزی بر مردم برنیامد. او اسلام واقعی را که با عنوان «اسلام ناب محمدی» از آن نام میبرد به مردم نشان داد و مردم خودشان با اشتیاق آن را برگزیدند و برای پاسداری از آن، جانفشانی هم کردند. فرهنگ اسلامی این است.
اقتصاد، سیاست و اجتماعیات نیز تابع فرهنگ هستند. در یک جامعه اسلامی باید فرهنگ حرف اول را بزند. اگر فرهنگ اسلامی بر جامعه حاکم باشد، اقتصاد و سیاست و فرهنگ هم درست میشوند و اجتماعیات هم منطبق با اخلاق به پیش میرود و از این مجموعه، جامعهای برتر که اخلاق اسلامی بر آن حاکم است شکل میگیرد.
برای رسیدن به چنین جامعهای، باید فرهنگیترین، عالمترین، عاقلترین، با فضیلتترین و خوش فکرترین افراد مسئولیت دستگاههای فرهنگی کشور را بر عهده داشته باشند. اگر ما نه اقتصاد داریم، نه سیاست، نه اجتماعیات و نه فرهنگ، به این دلیل است که از داشتن چنین مسئولیتی در دستگاههای فرهنگی محروم هستیم. به همین دلیل است که در کشور ما فرهنگ حرف اول را نمیزند.
سید فؤاد علوی پژوهشگر مسائل بینالملل طی یادداشتی در شماره امروز ایران نوشت: در ۵۰۰ روز گذشته؛ یعنی از زمان شروع بحران نظامی اوکراین، اخبار جنگ باعث شده تا رسانههای جهان بارها و بارها روی تحولات این کشور متمرکز شوند، اما این بار اقدامی از کیلومترها آنطرفتر بار دیگر همه نگاهها را متوجه اوکراین کرده است؛ ارسال بمبهای خوشهای به اوکراین برای کمک نظامی به دولت کییف توسط ایالات متحده. این خبر در حالی منتشر شد که اعضای اروپایی ناتو ناراضی از عملکرد اوکراین در ضد حمله تصمیم بر کاهش کمکهای خود داشتند و همچنین از اقدامات ماجراجویانه زلنسکی مانند حمله به سد کاخوفکا نگران بودند.
اروپاییها معتقد بودند که دولت اوکراین با استراتژی اشتباه نظامی خود از آزادسازی مناطق تحت تسلط روسیه عاجز است، به همین دلیل و برای عدم اعتراف به شکست دست به اقداماتی میزنند که سطح منازعه را ارتقا دهد. این در صورتی است که طرف اروپایی نهتنها خواهان افزایش سطح درگیریها نیست، بلکه برعکس خواهان خاتمه هرچه سریعتر بحران نظامی و حلوفصل موضوع است. در چنین فضایی، اما ایالات متحده با تحویل سلاحهای خوشهای به اوکراین برخلاف نظر اروپاییها امکان افزایش خشونت را برای طرف اوکراینی فراهم آورد؛ اقدامی که نتیجه آن را شاید بتوان حمله دوباره اوکراین به پل کریمه دانست.
آن چه که به نظر میآید این است که ایالات متحده بهدلیل سود مالی ناشی از جنگ اوکراین و ضربه به موضع برتر روسیه در جنگ، دست به این کنش زده است. علاوه بر درگیری و اختلافنظر در بین اعضای ناتو، نکته قابل توجه دیگر اظهارات سالیوان، مشاور امنیت ملی امریکاست.
سالیوان با دفاع از اهدای بمبهای خوشهای به اوکراین در حالی که بیش از صد کشور جهان استفاده از آن را ممنوع کردهاند، این اقدام را حرکتی اخلاقی دانست و گفت: اخلاقمدار بودن ربطی به کنوانسیون مبارزه با سلاحهای خوشهای ندارد. چراکه واشنگتن هیچ گاه این معاهده را امضا نکرده است. این موضوع بدین معناست که افزایش کشتار بیرویه توسط رژیمی که سابقه حمله به مناطق مسکونی را دارد از نظر ایالات متحده اخلاقگرایی است (اوکراین بارها مناطق مسکونی دونباس را با انواع موشکها بمباران کرده است و در جدیدترین اقدامات خود نیز سد کاخوفکا را منفجر و به پل کریمه حمله کرده است). هرچند که اگر هم این معاهده توسط ایالات متحده امضا شده بود نیز احتمالاً از نظر عملی تفاوت زیادی در تحویل این سلاحها به رژیم کییف رخ نمیداد. این اولین بار نیست که امریکا چنین سیاستهای دوگانهای را پیگیری میکند.
بهترین شاهدی که میتوان در این رابطه بیان کرد، اقدامات و تبلیغات ایالات متحده در مقابله با حضور روسیه و ایران در سوریه بود که انجام میداده است. جالب است که در آن زمان امریکا با سیاست تروریست خوب و تروریست بد، اقدام به تجهیز گروهکهای سلفی - تکفیری میکرد، اما حضور نظامی کشورهای رقیب خود به درخواست رسمی دولت سوریه را غیرمشروع میدانست.
در پایان نیز باید عرض کرد که برخلاف پروپاگاندای رسانههای غربی و طرفدارانشان که معتقد بودند بحران نظامی اوکراین باعث وحدت دوباره در بین اعضای ناتو خواهد شد، تحویل سلاحهای خوشهای دلیل محکم و آشکاری از وجود شکاف بین امریکا و اعضای اروپایی ناتو است؛ شکافی که نهتنها با ادامه بحرانی که امریکا خواستار آن است کاهش نمییابد، بلکه هر روز بیشتر از قبل ناتو را به لبه پرتگاه نزدیک خواهد کرد.