بازداشت افراد به منظور جمعآوری ادله ممنوع، جزئیات پوست اندازی قانون بانکداری، دستمزد کارگران، دولتی و سیاسی نشود، موافقت رهبر انقلاب با تخصیص ۴۰۰۰ میلیارد تومان به اهواز، عجله جانسون برای طلاق از اروپا، هشدار رئیس بانک مرکزی روسیه به ایران، چه کسی به فیفا بله را گفت، نتیجه سفر روحانی به توکیو، نقش دولت پنهان در عدم تصویب CFT و پالرمو و مرثیهای برای آزاد و فرهاد، از مواردی است که موضوع گزارشهای خبری و تحلیلی روزنامههای امروز شده است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز یکشنبه اول دی ماه در حالی چاپ و منتشر شد که اظهارات روز گذشته رئیس قوه قضاییه مبنی بر ممنوعیت بازداشت افراد برای به دست آوردن ادله در صفحات نخست تعدادی از روزنامهها برجسته و در برخی مثل اعتماد و خراسان به تیتر یک (بازداشت ممنوع) تبدیل شده است.
تحلیلهایی درباره صحبتهای پشت پرده روحانی و آبه و نیز نتایج احتمالی سفر رئیس جمهور به ژاپن در کنار بازی جدید اروپاییها با برجام و سخنان رئیس جمهور مبنی بر احتمال خروج ایران از برجام همراه با نقد و تحلیلهایی با این محور در صفحات نخست تعدادی دیگر از روزنامهها مورد توجه قرار گرفته است.
مرگ کوله بر ۱۴ ساله در ارتفاعات سرد کردستان و گزارشهایی درباره چرایی عدم تصویب FATF از دیگر موضوعات مهم روزنامههای امروز است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
محمدعلی ابطحی در سرمقاله امروز روزنامه اعتماد با عنوان استقبال از دستور قضایی جدید، در مذمت زندان نوشت: دستور اخیر رئیس قوه قضاییه در مورد دستگیری افراد پس از تکمیل پرونده بازتاب گستردهای داشت. دلایل بسیاری وجود دارد که بتوان این دستور را مهم تلقی کرد. اگر این دستور واقعا اجرایی شود، میتواند به بازیافت قدرت واقعی امر قضاوت کمک کند. قوه قضاییه مجموعهای است که باید فصلالخطاب باشد. وقتی حکمی صادر میکند، باید جامعه حس و نظرش همراه با آن حکم باشد و مردم آن را با تمام وجود بپذیرند. وقتی سیستم قضایی در کشوری میتواند فصلالخطاب باشد که افکار عمومی از زندانی و حکم زندان حس مجرمیت بگیرد و باور کند که زندانی قطعا دچار خطایی شده است. دستکم در حوزه دستگیریهای سیاسی و امنیتی باور عمومی بر عکس این قاعده، به نوعی همدلی با آنان بوده است. بر اساس قواعد اجتماعی نباید افکار عمومی نسبت به دستگیر شده احساس همگرایی داشته باشد، اما در عمل چنین نیست. دلیل آن هم دستگیریهایی است که پس از تحقق آن دنبال پروندهسازی هستند.
همین که در مقام نظر، روز گذشته رییس قوه به آن اشاره شده است؛ این دستور میتواند اتقان را هم در احکام قضایی به دنبال داشته باشد. تعداد کسانی که دستگیر شدهاند و با اطلاعاتی که از خود متهم به دست آوردهاند و بر اساس آن پرونده قضایی درست شده است، کمشمار نیستند. اما اگر بر اساس این ابلاغیه پس از تکمیل پرونده متهم دستگیر شود و دلایل پرونده مستحکم باشد، هم قاضی میتواند سربلند باشد و هم رفتار همدلانه با دستگیرشدگان از بین میرود. اثر دیگر این دستور کم شدن تعداد زندانیان خواهد بود. وقتی یک فرد زندان میرود، در مرحله اول به آفتهای درون زندان مبتلا میشود. زندان رفتن نباید به یک امر عادی تبدیل شود. شاید مهمترین و فراگیرترین آن در حوزههای اخلاقی و ارتباطی بوده است. تعداد دختران و پسرانی که در طول دههها دستگیر شدهاند و کوتاه یا طولانی در زندان ماندهاند، قبح زندان را عملا دچار چالش کرد. تعداد بالای کسانی که در جامعه به زندان رفتهاند، باعث سرافکندگی است. هر اقدامی که بتواند در مجموع ورودی زندانیان را کم کند، نشانه موفقیت سیستم قضایی است. دستور اخیر ریاست قوه قضاییه به این دلیل یک اتفاق مهم و قابل توجه است که اگر عملی شود، میتواند بار دستگاه قضا را کم کند. بیگناهان را به سلولهای زندانها نکشاند و از نظر بینالمللی آسیبپذیری را کم و در نهایت قوه قضاییه را دارای کارنامه موفقی اعلام کند. پیشبینی میکنم مقاومت بسیاری به خصوص از سوی ضابطان در این مورد به عمل آید، چون معمولا آنان را در بسیاری از پروندهها بر اساس تحلیل سیاسی و نه جرم حقیقی دستگیر میکردند تا پس از بازجوییها از فرد یا دسترسی پیدا کردن به اطلاعات خصوصی او پرونده قضایی تشکیل شود. رییس قوه قضاییه باید مراقب این نکته باشد که دادستانها از احکام قضایی کلی دستگیری منع شوند. اگر در کل دوره رییس جدید قوه قضاییه همین یک دستور عملیاتی شود، میتوان عملکرد قوه را مثبت ارزیابی کرد.
مسیح مهاجری، مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز این روزنامه با تیتر آیا خبر دارید، نوشت: در گرماگرم دست و پنجه نرم کردن اقشار ضعیف مردم با گرانیها و درماندن در پیچ و خمهای دشوار زندگی، عدهای در جلسات شبانه، عرصههای رقابت انتخابات، کانالها و سایتهای فضای مجازی و مجالس و محافل مذهبی، مسابقه بزرگی را برای کسب بیشتر قدرت و ثروت و شهرت آغاز کردهاند. گروهها، احزاب و افراد به جان همدیگر افتادهاند و هرچه میخواهند به همدیگر نسبت میدهند و بگونهای رفتار میکنند که گوئی در این کشور و در میان این مردم که بسیاری از آنها برای تامین نیازهای روزمره خود درماندهاند زندگی نمیکنند!
غفلت از حال و روز مردم، مختص امروز نیست. از روزی که ساختن بناهای عظیم و لوکس برای وزارتخانهها، استانداریها، مدارس علمیه، مقابر و حرمها شروع شد این غفلت هم شروع شد. آن روز تذکرهای زیادی داده میشد، ولی بهانههائی از قبیل: اینکه اینها آبروی نظام است و ما باید پیش مهمانهای خارجی اعتبار خودمان را حفظ کنیم مطرح شدند و کسی به آن تذکرهای خیرخواهانه اعتنا نکرد. کار به جائی رسید که حتی حرم امام خمینی هم پر زرق و برق ساخته شد درحالی که او خود الگوی سادهزیستی بود و همواره برای مهار کردن مسئولین نظام جمهوری اسلامی آنها را به تزکیه نفس و سادهزیستی دعوت میکرد.
مسابقه برای تصاحب مراحل بالاتر قدرت، بیماری دیگری است که به جان بسیاری از افراد افتاده آنهم در نظام حکومتی اسلامی که در آغاز تاسیس، همه تلاش میکردند شایستهتر از خود را برای قبول کردن مسئولیتها راضی کنند. مسابقه برای بالاتر بردن مبلغ فیش حقوقی، عارضه منفی دیگری است که گریبانگیر بسیاری از افراد شده آنهم در جامعهای که بسیاری از مردمش نمیتوانند هزینه درمان فرزندانشان را بپردازند. مسابقه برای ورود به مجلسی که دیگر در هیچ جای امور نیست، ولی ابزار خوبی برای رسیدن به منافع شخصی است و سالهاست درگیر ساختن ساختمانهای مفصل است درحالی که به یک دهم آنها هم نیاز ندارد. مسابقه برای افزودن بر مقدار بودجهای که در ردیفها بهویژه ردیفهای دستگاههای آویزان ریخته میشود درحالی که کشور در بحران اقتصادی بسر میبرد و بسیاری از طرحهای عمرانی تعطیل شدهاند و هنوز کپرنشینی در چند استان و محروم ماندن کودکان از مدارس و پدران و مادرانشان از ابتدائیترین امکانات زندگی همچون زخمهائی کاری بر پیکر نظام اسلامی به مثابه وصلههای ناجور خودنمائی میکنند... .
این مردم فقیر اگر به خیابان بریزند و به کسانی که در این مسابقهها شرکت کردهاند اعتراض کنند و بپرسند چرا حق ما را خوردهاید و به این مسابقه بیپایان ادامه میدهید، آیا نباید به آنها حق داد؟!
در ماهشهر همین اتفاق افتاد، ولی ما فقط کسانی را میبینیم که بر موج اعتراضات مردمی سوار شدند و با فرمان گرفتن از دشمنان برای به آتش کشیدن تاسیسات پتروشیمی توطئه کردند. چرا آنهمه محرومیت را نمیبینیم؟ چرا از خود نمیپرسیم در کنار آنهمه تاسیسات ثروتآفرین و خانههای سازمانی برخوردار از امکانات کامل، هزاران خانواده محروم محتاج به نان شب چگونه میتوانند اینهمه گرانی و سختی معیشت را تحمل کنند؟ آیا بازهم ادامه این مسابقهها را جایز میدانید؟!
مسئولان ارشد ما یا از اینهمه محرومیت خبر ندارند که وامصیبتا و یا خبر دارند و به روی خود نمیآورند که وا اسلاما.
سید صادق غفوریان در یادداشت روز امروز روزنامه خراسان با عنوان از استراماچونی تا فاضلاب کوت عبدالله نوشت: نمونهای از نبود تدابیر ویژه و آینده نگری برای چالشهای احتمالی، ماجرای دردآور این روزهای سیستم آب و فاضلاب اهواز است.
این اتفاق بیان گر این واقعیت است که بخشهای محلی و استانی تا موعد این رویداد نتوانسته اند گامهای موثری برای پیشگیری از وقوع چنین حادثه ناگواری بردارند؛ حادثهای که اکنون زندگی هزاران نفر را تحت تاثیر قرار داده و مشخص نیست تا چه زمان رنجهای مردم گرفتار کاهش و دردها تسکین مییابد. رنجهایی که گردوغبار، آلودگی هوا، سیل و... نمونههای بارزی از آن است که هر از گاهی دردهای این دیار را به یادمان میاندازد. بماند که اساسا چنین رویدادهایی که نتیجه مستقیم عملکردها و مدیریت هاست، خود از اولین عوامل افزایش نارضایتی و ناامیدی اجتماعی است.
و، اما ...
و، اما از این دست موارد، متاسفانه به مسائل متعددی میتوان اشاره کرد که موضوع «آلودگی هوا» نیز یکی از همین چالشهای همیشگی است که هر سال با فرارسیدن پاییز وکم بارشی و ایجاد بحران آلودگی در کلان شهرها، حرف و حدیث اجرای «قانون هوای پاک» به میان میآید و باز که کمی باد میوزد همین حرفها و دغدغهها را هم انگار با خود میبرد و دوباره سال بعد همین آش و همین کاسه و همین خفه شدنها در آلودگی هوا... .
شاید همین جمله همراه با لبخند آن مسئول که «من هم صبح روز بعد متوجه خبر افزایش قیمت بنزین شدم»، کافی باشد برای همه دغدغههای من و شما که چرا مسئولان، به موقع چاره و تدبیر نمیکنند؟ چون آنها تازه خودشان هم همان صبح روز بعد که از خواب بیدار میشوند با این مسائل روبه رو میشوند!
ماجراهای پساگرانی بنزین
درپی تحولات و شبه شوکهای اقتصادی و گاهی اجتماعی و سیاسی، این واقعیت قابل پیش بینی است که همچون بسیاری از نقاط دنیا همواره بخشی از مردم دست به اعتراضهای آرام یا ناآرام میزنند، اما آیا میتوان سهم برنامه ریزی و آینده نگری برای تبعات این «شبه شوک»ها را نادیده گرفت؟ در ماجرای اخیر تصمیم افزایش قیمت بنزین به نظر چنین اتفاقی رقم خورد؛ پس از چند سال ثبات قیمت بنزین (که البته به همین افزایش نیافتن قیمت نیز نقد وارد است) تصمیمی گرفته میشود که این حامل سوخت افزایش قیمت یابد، اما پرسش این است که مجری این پروژه، چه طرح و تدارکی برای این تصمیم بزرگ پیش بینی کرده بود؟
* آیا با مردم درباره طرح کمک معیشتی حرفی زده شد؟
* آیا برای سیستم حمل و نقل عمومی سهمیه ویژه پیش بینی شده بود که همزمان با افزایش قیمت اعلام و تحویل شود؟
آیا برای اعتراضهای قانونی بستری فراهم یا برای اغتشاشات احتمالی شیوه مواجهه خاصی در نظر گرفته شده بود؟ و ...
البته این سوالات در پی روش اجرای سوال برانگیز این پروژه موضوعی نیست که امروز و پس از یک ماه طرح شود، بلکه از همان ابتدا بخشی از مسئولان که خود نیز از امضاکنندگان این تصمیم بودند، به هر دلیلی از نحوه اجرای آن انتقاد کردند. بماند که مسئول دولت به عنوان مسئول اجرای این طرح در شرایطی که میتوانست به روش دیگری و از سر همدردی و مهربانی با مردم همراهی کند، اعلام کرد، خود نیز صبح روز بعد از افزایش قیمت مطلع شده است. به طور قطع این روش مواجهه با مسائل و تبعات یک تصمیم از فاجعهای عمیق حکایت میکند که میتوان آن را در سطوح مختلف عملکردی مدیران در بخشهای گوناگون لمس کرد.