به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز سه شنبه، دوم آبان ماه در حالی چاپ و منتشر شد که نشست ۳+۳ با حضور وزرای خارجه ایران، روسیه، ترکیه، ارمنستان و جمهوری آذربایجان، عقبنشینی تلآویو از عملیات زمینی و نوازش بدهکاران مالیاتی در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با تیتر فرهنگ موافقت نوشت: تمام تحرکات ما آدمها ریشه در فرهنگ دارند. اگر کسی اهل محبت کردن به دیگران است، این کار او نشان دهنده برخورداری وی از فرهنگ سعه صدر و رواداری است. اگر تندخو، بداخلاق و اخمو است، این برخورد او نشانه فقر فرهنگ بزرگ منشی اوست.
رفتارهای اجتماعی هم همینطورند. احزاب، جمعیتها، گروهها، جناحها، اقوام و حتی پیروان مذاهب اگر مروج زبانی و عملی انصاف، گذشت و خوشبینی یا لااقل واقعنگری باشند، این نشانه کارنامه فرهنگی آنهاست و اگر دچار فقر فرهنگی باشند، بیانصافی، انتقام جوئی و بدبینی جای آن صفات نیک را میگیرند و جامعه را به سوی اختلاف و درگیری و دوقطبی یا چندقطبی شدن میبرند.
به همان اندازه که اگر مخالف کسی باشی باید در کارنامه او زشت و زیبا را از هم جدا کنی و درباره هر یک از آنها قضاوت جداگانه متناسب با آن را داشته باشی، وقتی موافق او هستی هم باید همین روش را بکار ببندی. ضربالمثل معروف و مطرح در ادبیات عرب که میگوید: «حُبُّ الشیئَ یُعْمِی ویُصِم» و در ادبیات فارسی با این بیت وحشی بافقی ترجمه شده است که «اگر بر دیده مجنون نشینی، به غیر از خوبی لیلی نبینی» همین نکته را با زبان لطیف شعر گوشزد میکند. اینهم یک فرهنگ است که اگر در روابط محدود عاشق و معشوق خلاصه شود ممکن است زیانی نداشته باشد، ولی وقتی از این محدوده عبور میکند و به تمایلات اجتماعی کشانده میشود قابل قبول نیست، زیرا تغییر واقعیت موجب زیانهای بزرگ اجتماعی و انحراف جامعه از مسیر منافع ملی و مصالح عمومی خواهد شد.
این انحراف هنگامی زیانبارتر خواهد شد که موضوع قضاوت و نظر دادن به عرصه سیاسی و به ویژه حکومتی مربوط باشد. طبیعی است که هر دولتی طرفداران و مخالفانی دارد که در موارد مختلف با موضعگیریهای خود حمایت یا مخالفت خود با آن دولت را اعلام میکنند. تا اینجای کار، امری عادی و مرسوم است، ولی آنچه مهم است و به مصالح عمومی و منافع ملی مربوط میشود انطباق این موضعگیریها با واقعیتهاست. بعضی از ما فعالان سیاسی یا رسانهای و یا حتی افرادی از اقشار دیگر عادت داریم آن را که میپسندیم در تمام زمینهها مورد تایید و حمایت قرار دهیم و از کنار عیبها و نقصها و عملکردهای نادرستش عبور کنیم. عکس این عادت را در مورد کسانی داریم که قبولشان نداریم و به همین دلیل که مورد پسندمان نیستند هیچیک از امتیازاتشان را نمیبینیم و حتی کارهای خوبشان را زشت و ناروا جلوه میدهیم. این، یعنی فقر فرهنگی در بخش ارزیابی عملکردها و قضاوت درباره دیگران. انسان با فرهنگ کسی است که در مخالفتها و موافقتهایش فقط حق را معیار قرار دهد و از دخالت دادن حب و بغضها پرهیز کند.
کسانی که با فرهنگ موافقت آشنائی دارند، اجازه نمیدهند علاقه آنها به این و آن موجب ندیدن زشتیها و نشنیدن موضعگیریهای نادرست افراد مورد علاقهشان شود. توصیههای اکید دینی درست عکس چنین حالتی را به ما گوشزد میکنند. از امام صادق علیهالسلام روایت است که آن حضرت فرمودند: «احَبُّ اخوانی الَیَ مَن اهدى الَیَ عُیوبی» بهترین دوست من کسی است که ایرادهایم را به من گوشزد نماید؛ و حضرت علی علیهالسلام فرمودهاند: «صدیقک من صَدَقَک لا من صدّقک» دوستان واقعی شما کسانی هستند که نظر خود را با صداقت به شما میگویند نه افرادی که برای خوشامدتان هرچه شما بگوئید همان را تصدیق و تایید میکنند. اینست فرهنگ موافقت که متاسفانه جامعه ما از فقدان آن رنج میبرد.
اینکه یک امام جمعه مشکلات اقتصادی را در یک دولت نتیجه بیکفایتی مسئولان بداند و در دولت دیگر همان مشکلات و حتی شدیدتر از آن را نعمت الهی قلمداد کند و به مردم بگوید با صبر و خواندن نماز جعفر طیار آن را تحمل کنید، نشانه اینست که ما نه از فرهنگ مخالفت برخورداریم و نه با فرهنگ موافقت کاری داریم بلکه فقط حب و بغضهایمان را معیار قضاوتهایمان قرار میدهیم. وقتی در بالاترین مراتب حکمرانی چنین روشی اِعمال میشود، ما حق نداریم از مردم عادی گلهمند باشیم که چرا به فرهنگ موافقت و مخالفت پایبندی نشان نمیدهند این، خون کثیفی است که ما خودمان به نام دین در رگهای جامعه به جریان درآوردهایم در حالی که روح دین خدا از این کار ما بیزار است.
برای برخورداری از حکمرانی سالم به ترویج فرهنگ مخالفت و موافقت نیاز مبرم داریم. این واقعیت انکارناپذیر را باید همه قبول کنیم که تفسیر سلیقهای ما از اسلام، جامعه را به بیراهه میبرد. باید به اسلام ناب محمدی برگردیم تا از این گرداب هولناک نجات پیدا کنیم.
پیمان مولوی طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار با عنوان استحاله ریاضی در نظام برنامه ریزی ایران نوشت: پرده نخست: فرودگاه براندنبورگ برلین آلمانها به نظم شهره هستند و در زمینه مباحث فنی سرآمد. بسیار سخت است در تاریخ آلمان جدید نکتههای تاریک فنی و خندهداری را یافت، اما فرودگاه جدید برلین با اعتبار آلمانها در حوزه ساختوساز کاری کرده است که خود نیز برای این پروژه نیمهکاره جوک میسازند. پروژه BER قرار بود در اکتبر ۲۰۱۱ (آبان ۱۳۹۰) گشایش شود و نشد. ۲۰۱۲، ۲۰۱۳، ۲۰۱۴، ۲۰۱۵ (از سال ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۴خورشیدی) سالهایی بود که قرار بر گشایش آن بود، اما نشد و تاکنون نیز گشایش نشده است. این فرودگاه که در برلین قرار دارد ملغمهای از اشتباههای فنی، فساد و هزینه نابجای پول مالیاتدهندگان آلمانی شده است. ۹۰ کیلومتر اشتباه در جاگذاری کابلها، ۴۰۰۰ در که به اشتباه جاگذاری شدهاند، ۲برابر حد مجاز وزن سقف فرودگاه، واگذاری فنی به فردی که صلاحیت فنی و مهندسی را نداشته است و درنهایت زیان از جیب مالیاتدهنده روزانه ۱ میلیون یورو.
شاید تعجب کنید که چرا این مثال را میزنم؟ میخواهم بگویم در سراسر جهان هستند پروژههایی که به هر دلیل نیمهتمام ماندهاند و منابع مالی هم داشتهاند، وقتی اتفاق در اقتصاد حسابشدهای مانند آلمان روی میدهد، امکان تحقق آن در تمامی کشورها ازجمله در ایران به وفور وجود دارد.
پرده دوم: آیا ایرانیان توجهی به کلمه هزینه-فرصت دارند؟ براساس یک اصل بنیادین مالی و سرمایهگذاری هرچه قدر بتوانیم هزینههای مالی پروژه Project costs را کاهش دهیم و پروژه را ارزانتر در اختیار مصرفکننده عمومی قرار دهیم، هرچه هزینه سرمایه Cost of Capital پروژه را کاهش دهیم پیمانکاران با نرخ بازده داخلی IRR کمتری میتوانند آن را به اتمام برسانند و دوره بهرهبرداری Operation period بیشتری را برای خود قائل شوند، در ایران امروز تمام رویدادها برخلاف آنچه باید باشد روی میدهد.
ایران به گواهی آمار و اطلاعات جهانی و داخلی یکی از بالاترین نرخها در بخش «هزینه- سرمایه» را در جهان دارد و این به مرور موجب شده است که پیمانکاران، کارفرمایان، بهرهبرداران و سرمایهگذاران همه با هزینه سرمایه بالای خود هزینه پروژه را بالا و بالاتر ببرند و مارپیچ معیوبی در اجرای پروژهها شکل گیرد. نتیجه آنکه پروژههای ما در ایران از پروژههای بینالمللی با وجود تمام یارانهها گرانتر تمام میشود و بهدست مصرفکننده نهایی میرسد. نکته دیگری که به نظر نگارنده در ایران سالها بدان توجهی نمیشود (همواره تامینکننده منابع دولتی بوده است) تاکید بر اجرای دقیق و زمانبندی پروژهها در روزهای مشخص است. پروژهای که قطر ۴ساله تمام میکند (گازی قطر ۳ و ۴) ما ۱۲ساله تمام کردهایم و این یعنی بالا رفتن هزینه سرمایه یا به عبارت دیگر هزینه-فرصت پروژه.
بسیاری از تصمیمگیریها نیز اینچنین هستند؛ کریدورهای زمینی، ریلی و هوایی بدون شک نیاز اینروزهای ایران برای صادرات، بهویژه کریدورها و زیرساختهای ریلی، اما آیا ما هزینه-فرصت این پروژهها را درک کردهایم؟ چرا ترکیه میتواند در کمتر از ۴ سال ۱۳۰۰ کیلومتر قطار پرسرعت راهاندازی کند، کشوری که تحریم هواپیما ندارد، اما ما که تحریم هواپیما داریم به جد بهدنبال گسترش شبکه ریلی خود نبودهایم. از این دست نمونهها بسیارند و دقت کنیم که ما حساسیت کمی به اعداد بهویژه هزینه-فرصت داریم.
پرده سوم: توجیه طرحها یا طرحهای توجیهی فاصله باریک است بین توجیه یک طرح برای دریافت وام و زخمی کردن آن در پروژه یا بررسی فنی، اجرایی و اقتصادی طرح برای اجرای بهینه و قابلیت اجرایی شدن آن. ایران جزو معدود کشورهایی است که در آن ابتدا پروژه تعریف میشود و بعد به دنبال شرکت و موسسهای برای توجیه طرح میروند. طرحهای توجیهی Feasibility study جزء جداییناپذیر اجرای درست طرحهای عمرانی و زیرساختی در جهان هستند و بدون درک چرایی حضور آنها نمیتوان به موفقیت پروژهها امیدوار بود.
در حوزه پیشسرمایهگذاری ما شاهد ۳ بخش اساسی هستیم: ۱. فرصت سنجی ۲. پیشطرح توجیهی ۳. طرح توجیهی قابلقبول بانکی به جرات بر اساس کارهای اجرایی که انجام دادهام کارفرمایان ایران علاقه زیادی به اولی و دومی ندارند و مستقیم به سراغ سومی میآیند و آن هم با رویکرد جذب منابع بانکی داخلی و نه سرمایهگذاران داخلی و بینالمللی.
پرده چهارم: دستودلبازی در تعریف پروژهها استانهای ایران بهدنبال ایجاد پتروشیمی هستند، همگی خود را در گردشگری جزو بهترینها میدانند و تعریف پروژهها را نوعی رقابت حیثیتی با سایر شهرها و استانها میدانند، لابی نمایندگان استانها برای دریافت بودجه و رایزنی آنها با بخشهای دولتی برای گرفتن سهمی از پروژهها برای استان خود، همهوهمه کلاننگری و جامعنگری را از پروژهها در ایران گرفته است.
پرده آخر: یک خانه آباد به ز صد خانه ناتمام باید یکبار برای همیشه سیاستگذار در ایران به این نکته واقف شود که نمیشود همه را راضی کرد. منابع کشور محدود است و محدودتر خواهد شد و این امر همه ما را به سمت تعریف کردن درست، بجا و اولویتبندی در پروژهها میبرد. سخن کلیدی اینجمله میتواند باشد: کدام پروژههای زیرساختی تاثیر بیشتری بر افزایش تولید ناخالص داخلی، افزایش درآمد سرانه و رفاه ایرانیان خواهد داشت.
کوروش احمدی دیپلمات پیشین طی یادداشتی در شماره امروز شرق نوشت: به نظر میرسد که حملات اسرائیل علیه غزه، موجب تحولات مهمی در روابط ایران و آمریکا نیز شده است. در پیشنویس قطعنامهای که آمریکا درباره بحران غزه تقدیم شورای امنیت کرده است، از ایران خواسته شده تا صدور سلاح را به «گروههای شبهنظامی و تروریستی که صلح را در منطقه تهدید میکنند»، متوقف کند. در پیشنویس همچنین از همه کشورها خواسته شده تا در راستای جلوگیری از گسترش خشونت از غزه به سایر مناطق و از جمله «توقف فوری همه حملات توسط حزبالله و دیگر گروهها» تلاش کنند. در این پیشنویس ضمن اینکه درخواست آتشبس در غزه نشده، از «حق اسرائیل برای دفاع از خود ذیل ماده ۵۱ منشور ملل متحد» سخن رفته است. این درحالی است که غزه یک منطقه اشغالی است و دولت اشغالگر مطابق نظر مشورتی دیوان بینالمللی دادگستری در سال ۲۰۰۴ نمیتواند در آن مدعی حق دفاع از خود مطابق ماده ۵۱ باشد.
هنوز مشخص نیست که آمریکا کی این پیشنویس را به رأی خواهد گذاشت. این در حالی است که آمریکا چهارشنبه گذشته پیشنویس قطعنامه برزیل را که خواستار «آتشبس انساندوستانه» برای ارسال کمک به غزه بود، به این بهانه که فرصت بیشتری برای اقدامات دیپلماتیک لازم است، وتو کرد. قبل از آن پیشنویس روسیه که ضمن درخواست آتشبس، حمله تروریستی به غیرنظامیان را بدون نامبردن از حماس محکوم کرده بود، تنها پنج رأی مثبت (چهار منفی و شش ممتنع) کسب کرد که حاکی از ضعف موقعیت روسیه در شورای امنیت است.
پیشنویس آمریکا هم تعرضی دیپلماتیک علیه ایران است و هم در راستای اولویت آمریکا مبنی بر بازگذاشتن دست اسرائیل برای ادامه حمله به غزه و پیگیری هدف اعلامشده «نابودی حماس». برای این منظور آمریکا تاکنون ضمن مخالفت با آتشبس، همزمان حداکثر تلاش را برای جلوگیری از گسترش جنگ و ورود دیگر بازیگران به درگیری انجام داده، با این هدف که اسرائیل همزمان ناچار از جنگ در چند جبهه نشود. در این زمینه، اقدام سیاسی–حقوقی آمریکا در شورای امنیت را باید همسو با ارسال سلاح و مهمات بیشتر به اسرائیل و تقویت حضور نظامی آمریکا در منطقه برای منصرفکردن دیگر بازیگران از انجام اقدامی علیه اسرائیل دانست.
وزیر دفاع آمریکا اخیرا ضمن ادعای «تشدید تنش توسط ایران و نیروهای نیابتیاش»، خبر از اعزام ناو هواپیمابر آیزنهاور و ارسال موشکهای تاد و پاتریوت به خلیج فارس و نیز دستور به دو هزار سرباز آمریکایی برای آمادگی جهت عزیمت به منطقه داده است. ناوگروه مذکور قبلا قرار بود در شرق مدیترانه مستقر شود. آمریکا در ۹ اکتبر ناو هواپیمابر جرالد فورد را با هدف «بازدارندگی در برابر اقدامات خصمانه علیه اسرائیل» به شرق مدیترانه اعزام کرده بود. آمریکا مدعی است که در دو هفته گذشته حملات راکتی و پهپادی علیه پایگاههایش در عراق و سوریه بهشدت افزایش یافته و از جمله پنجشنبه گذشته دو تا سه موشک و چندین پهپاد را که از یمن شلیک شده و احتمالا به سمت اهدافی در اسرائیل در حرکت بودند، سرنگون کرده است. این اقدام میتواند نخستین اقدام آمریکا در دفاع نظامی از اسرائیل باشد. همزمان شواهد و قرائن حاکی است که یکی از دلایل تأخیر در حمله زمینی اسرائیل به غزه میتواند ادامه تلاش آمریکا برای اتخاذ تدابیر لازم برای مواجهه با ورود دیگر بازیگران به جنگ و نیز کسب آمادگی برای مواجهه با حملاتی علیه منافع آمریکا در منطقه باشد. در خبرها آمده است که در هفته گذشته حملات پهپادی متعددی علیه نیروهای آمریکایی، از جمله هفت حمله پهپادی به عینالاسد، در منطقه انجام شده است.
آمریکا اقدام به تخلیه پرسنل غیرضروری و خانوادههای اعضای سفارت و کنسولگری خود در عراق و منع سفر اتباع خود به عراق کرده است. بلینکن در مصاحبه با سیبیاس گفت مشورت با اسرائیل درباره حمله زمینی، چگونگی انجام آن و کسب بهترین نتیجه است. به علاوه گفته میشود مذاکراتی نیز درباره نحوه پرکردن خلأ قدرت در نوار غزه در صورت غیرفعالشدن حماس در جریان است. آمریکا همچنین تلاشهای گسترده دیپلماتیکی را نیز شروع کرده که تماس تلفنی بایدن با آلمان، فرانسه، کانادا، انگلیس و ایتالیا و صدور بیانیه مشترک آنها که توسط کاخ سفید منتشر شد، یکی از نمونههای این تلاشها است. در این بیانیه از اسرائیل خواسته شد تا «ضمن دفاع از خود» از غیرنظامیان محافظت کند و از حماس خواسته تا گروگانها را آزاد کند.
در این بیانیه به لزوم جلوگیری از گسترش جنگ و «راهحل سیاسی و صلح بادوام» هم اشاره شده است. اقدامات آمریکا که متوجه ایران و متحدان ایران است، شرایط جدیدی را برای تفاهماتی که گفته میشد گویا بین ایران و آمریکا حاصل شده و بخشی از آن مربوط به برقراری آرامش در منطقه است، ایجاد کرده است. در ماههای اخیر ایران و آمریکا بسیار بهندرت اقدامی علیه اهداف یکدیگر در منطقه انجام داده بودند. اکنون سؤال این است که اگر روند تشدید تنش به همین صورت ادامه یابد و احیانا با حمله زمینی به غزه تشدید شود، آیا جنگ غزه میتواند ایران و آمریکا را در برابر هم قرار دهد؟ بااینحال، امید است که نیاز آمریکا به حفظ آرامش از یکسو و خویشتنداری ایران از سوی دیگر مانع افزایش بحران و کشیدهشدن آن به ایران شود.