به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز سه شنبه ۲۲ اسفندماه در حالی چاپ و منتشر شد که گزینههای ریاست بر مجلس آینده، ارز دولتی و دلالان همیشه حاضر، عیدی تاکسیرانی به رانندگان از جیب مردم! نه بلند «بیبی» به بایدن و تهاتر نفت؛ راهکار یا اجبار؟ در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
علی آهنگر طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد نوشت: امروزه موضوع گذار از نفت و رسیدن به سوختهای جایگزین دغدغهای است که ذهنیت جهان را به خود مشغول داشته است. اما به واقع نفت چیست و چه نقشی در جزییات بسیار ریز زندگی امروز مردم در هر گوشه دنیا دارد؟
هیثم الغیص، دبیرکل دانشمند اوپک در مقالهای که روز دوشنبه ۲۱ اسفند در سایت رسمی اوپک انتشار داد، سعی کرد به جنبههایی از کارکرد نفت در زندگی امروز مردم جهان بپردازد که بهطور عمده از چشمها پوشیده است و به دید نمیآید. جنبههایی که اگر نباشند، زندگی در پایه و بنیاد امروزین خود اساسا غیرممکن خواهد شد. ما در اینجا بنیادهای اساسی نوشتار هیثم الغیص را با قدری دخل و تصرف دوستانه با یکدیگر مرور میکنیم تا با دنیای تازه و جدیدی از کارکردهای نفت در روزمره زندگی خودمان و همه مردم جهان آشنا شویم. هیثم الغیص مقاله خود را با این فرض آغاز میکند که تصور کنیم فردا صبح از خواب برخاستیم و به یکباره متوجه شدیم دیگر نفت نیست. حالا چه میشود؟ اگر فردا نفت ناپدید شود، دیگر خبری از سوخت جت، بنزین یا گازوییل نخواهد بود. خودروهای موتور احتراق داخلی، اتوبوسها، کامیونها و وانتبارها سرگردان خواهند شد. هواپیماهایی که با سوخت جت کار میکنند زمینگیر میشوند. راهآهن باری و مسافری که با گازوییل کار میکند، متوقف خواهد شد. مردم نمیتوانند سر کار بروند. بچهها نمیتوانند به مدرسه بروند. صنعت کشتیرانی که هم بار و هم مسافر را جابهجا میکند، ویران خواهد شد. فایدهای ندارد که با اورژانس تماس بگیرید، زیرا بیشتر آمبولانسها، ماشینهای آتشنشانی، ماشینهای پلیس، هلیکوپترهای نجات و سایر وسایل نقلیه اورژانس بیحرکت خواهند بود. تلفنها و رایانهها نیز از آنجایی که اجزای پلاستیکی آنها از نفت میآیند ناپدید میشوند، بنابراین یافتن راهی برای برقراری ارتباط با خدمات اضطراری به هر حال دشوار میشود. صنعت ساختوساز به کما میرود، زیرا وسایل نقلیه دیزلی متوقف میشوند: بیلهای مکانیکی، بولدوزرها، کامیونهای کمپرسی، جرثقیلها، میکسرهای سیمان، غلتکها و لودرها از حرکت میمانند. خانهها یا ساختمانهای جدید نمیتوانند ساخته شوند، تعمیر و نگهداری حیاتی غیرممکن میشود.
اگر نفت فردا نباشد، فرآوردههای نفتی نیز با آن ناپدید میشوند. این امر بر تولید خودروهای الکتریکی تاثیر میگذارد. جدای از اختلال در زنجیره تامین، ساختار باتریهای لیتیوم یون نیز تحت تاثیر قرار خواهد گرفت، زیرا حتی بخشهایی از باتری لیتیومی نیز از مواد نفتی ساخته میشوند. لاستیک خودروها، دوچرخهها، موتورسیکلتها و حتی فرغونها دیگر وجود نخواهد داشت. چیزی که کمتر از هر موضوع دیگری به ذهن متبادر میشود، ارتباط تنگاتنگ نفت با محصولات غذایی، نان، برنج و میوه است. اگر فردا نفت از بین برود، تولید مواد غذایی ویران خواهد شد. بسیاری از وسایل نقلیه مورد نیاز در کشاورزی مانند تراکتور، ماشین چمنزنی، کمباین، بیلر، سمپاش و بذرپاش کار خود را متوقف میکنند. دستگاههای بستهبندی مواد غذایی برای نگهداری مواد غذایی دیگر در دسترس نخواهد بود. کک نفتی، یک محصول جانبی در پالایش نفت است که به عنوان ماده اولیه در تولید کود استفاده میشود. نبودن این ماده و کود، کمبود مواد غذایی و تاثیرات آن را در پی خواهد داشت. اگر نفت فردا ناپدید شود، خدمات بهداشتی در همه جا با فاجعه روبهرو خواهد شد. فراتر از حمل و نقل کارکنان بخش بهداشت که متوقف میشوند، نفت یک ماده اولیه ضروری برای تولید مواد دارویی، پلاستیک و تجهیزات پزشکی است. دستکشهای لاتکس، لولههای پزشکی، سرنگهای پزشکی، چسبها، برخی بانداژها، مواد ضدعفونیکننده، ضدعفونیکنندههای دست، مواد شوینده، پروتز، دریچههای قلب مصنوعی، ماسکهای احیا، گوشیهای پزشکی، اسکنرهای امآرآی، قلمهای انسولین، کیسههای تزریق، بستهبندی دارو، ماسکهای صورت، تجهیزات حفاظت شخصی عمدتا از مواد نفتی ساخته میشوند. تجهیزات مورد استفاده در تحقیقات پزشکی مانند میکروسکوپ، لوله آزمایش و عینک معمولا دارای اجزای ساخته شده از مواد نفتی هستند. اگر نفت نباشد دیگر قرص مهم آسپرین نخواهد بود. تصور یک بیمارستان مدرن بدون این طیف از آوردههای اساسی نفتی دشوار است. اگر نفت فردا ناپدید شود، صنعت انرژیهای تجدیدپذیر هم تحت تاثیر قرار خواهند گرفت. فایبرگلاس، رزین یا پلاستیک لازم برای ساخت اکثر توربینهای بادی ناپدید میشوند. اتیلن مورد استفاده در تولید پنلهای خورشیدی از بین میرود. بیشتر ماشینهای معدن (کامیونهای بزرگ، دکلهای حفاری دوار و متههای سنگی) برای استخراج مواد معدنی حیاتی که تولید پنلهای خورشیدی، مزارع بادی و برقهای الکتریکی به آنها وابسته است، ساکن میشوند.
اگر فردا نفت نباشد، خانههای مسکونی به طرز عجیبی تغییر میکنند. اگر قیر نباشد این احتمال وجود دارد که سقفها فرو بریزند. سایر مواد مورد استفاده در عایقکاری خانهها ناپدید میشوند. اگر برای گرم نگهداشتن خانه به نفت وابسته هستید، دیگر ممکن نخواهد بود. کفپوش مشماعی کف اتاق و کاشیکاری تحت تاثیر قرار میگیرد. رنگآمیزی دیوارها یک چالش خواهد شد. مبلمان، بالشها، فرشها، پردهها، ظرفها، فنجانها و ماهیتابههای نچسب نیز که از فرآوردههای نفتی ساخته میشوند، دور از دسترس قرار میگیرند. اگر فردا نفت نباشد، تمیز نگهداشتن و زیبا ماندن چالشبرانگیز میشود. مواد شوینده لباسشویی، ظرفشویی و قالیشویی بهطور معمول از فرآوردههای نفتی به دست میآیند. تاید، صابون، خمیر دندان، کرمهای دست، مواد خوشبوکننده، شامپو، کرم اصلاح، عینک، لنزهای تماسی، شانه، برس؛ همه از فرآوردههای نفتی به دست میآیند. اگر نفت نباشد دیگر هیچ دستی نمیتواند که بر مویی هر دم کشد شانه. در حمام باید محبوبی در کنار سعدی شیرازی بنشیند تا گل سرشور خوشبوی به او تعارف کند. عملهای زیبایی نیز که به فراموشی سپرده میشود. حمل و نقل جادهای چگونه میشود؟ مسافرت، تفریح و زیارت، دیدار دوستان و آشنایان دوردست، دیدن جاذبههای طبیعی و توریستی، سلفی گرفتن از دروازه قرآن شیراز و حمام گنجعلیخان کرمان همه نیازمند جاده و اتوبان است و جاده به آسفالت نیاز دارد و آسفالت بدون نفت ممکن نیست.
اگر فردا نفت ناپدید شود، میلیونها شغل از بین میرود. درآمدهای مالیاتی کاهش مییابد. تولید صنعتی از رونق میافتد، رشد اقتصادی معکوس میشود، وضعیت اسفبار کشورهای فقیر بدتر خواهد شد. اینها تازه حتی فهرست کامل همه آن چیزهایی نیست که در صبح از خواب برخاستن بدون نفت رخ میدهند و تحت تاثیر قرار میگیرند. با این حال، امروزه دیدگاههایی وجود دارد که میگویند «فقط نفت را متوقف کنید»، «آن را در زمین نگه دارید» یا «در پروژههای جدید نفت و گاز سرمایهگذاری نکنید». البته چه کسی است که مخالف انتشار گازهای گلخانهای باشد؟ اما اوپک باور دارد که راهحلهای فناوری و بهبود کارایی تولیدات نفتی میتوانند نقشی حیاتی ایفا کنند. صنعت نفت در حال حاضر در این زمینه فعال است. ما باید مراقب باشیم که به نام نجات آینده، اکنون را به خطر نیندازیم. این مهم است که همه ما بهطور کامل مزایای عظیمی که نفت و فرآوردههای آن برای مردم و بشریت در سراسر جهان معاصر به ارمغان آوردهاند را درک کنیم.
مهدی بختیاری طی یادداشتی در شماره امروز وطن امروز با تیتر تقدیر از «رزم» ارتش و سپاه نوشت: فرماندهان ارتش و سپاه روز یکشنبه به دریافت مدال فتح از سوی فرمانده معزز کل قوا مفتخر شدند. مدال فتح یکی از عالیترین نشانهای موجود در نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران است که سابقه آن به سالها قبل و بویژه بعد از پایان جنگ تحمیلی ۸ ساله بازمیگردد، اما نشانها و مدالهای نظامی در ایران، سابقهای قدیمیتر هم دارند.
با تشکیل قوای نظامی و ارتش در ایران، مدال و نشان به فرماندهان و رزمندگانی که در میادین نبرد جانفشانی کرده و دستاوردهای خاصی داشتند، اهدا میشد که بیشتر مرتبط با سلایق فردی افراد و فرماندهان عالیرتبه و شخص اول کشور بود.
با ساختارمند شدن نظام در کشور، اهدای این نشانها نیز اصولیتر و مستندتر شد و با پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی، ضمن منسوخ شدن بسیاری از نشانهای دوران ستمشاهی، عناوین جدیدی در قالب نشان برای قدردانی از تلاشها و مجاهدتهای رزمندگان اسلام طرحریزی شد و ستاد کل نیروهای مسلح، دستورالعمل مشخصتری برای اهدای نشانهای نظامی (چه در عرصه رزمی و چه پشتیبانی) تدوین کرد.
در نخستین اقدام، ۵ مهر ۶۸ (همزمان با سالروز شکست حصر آبادان) نشانهای فتح در ۳ سطح یک، ۲ و ۳ به فرماندهان سپاه و ارتش، فرماندهان قرارگاهها، لشکرها، تیپها و خلبانانی که در جنگ افتخارآفرینی کرده بودند اعطا شد.
نشان فتح که از جمله نشانهای نظامی جمهوری اسلامی ایران است، به عنوان سپاسگزاری و قدردانی به عزیزانی که خدمات بزرگ و ارزنده در طول جنگ از خود نشان دادهاند، داده میشود.
رهبر معظم انقلاب در همان مراسم با اشاره به ضرورت اعطای این نشان، تصریح کردند: این سنت مطلوب، قدردانی مشخص و معین از کسانی است که فداکاریهای آنان در جبهههای جنگ موجب پیروزیهایی شده است و برای همیشه نام آنها را در تاریخ ثبت خواهد کرد. ایشان فرمودند: آنچه از همه مهمتر است تلاشها و جهادهای صادقانه و خالصانهای است که نزد خداوند متعال همیشه محفوظ مانده و از بین نخواهد رفت و خداوند به آنان پاداش نیکو خواهد داد. طرح نشان فتح از ۳ برگ درخت نخل و گنبد مسجد جامع خرمشهر و نیز پرچم جمهوری اسلامی ایران تشکیل شده است.
همانطور که گفته شد، نشان فتح در ۳ درجه است که به عنوان سمبل عملیات پیروزمندانه رزمندگان اسلام در فتح خرمشهر انتخاب شده تا به فرماندهان این عملیات و سایر عملیاتهای موثر اهدا شود.
ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در طول سالهای گذشته اقدامات و دستاوردهای بزرگی داشتند، اما باید دید کدام دستاورد خاص در حوزه میدانی و رزمی (با توجه به اینکه فتح در عرصه رزمی داده میشود) توانسته نظر خاص ستاد کل نیروهای مسلح و فرمانده معظم کل قوا را به خود جلب کند.
عملکرد سپاه پاسداران در حوزههایی نظیر افزایش عمق استراتژیک کشور و مقابله با اقدامات تروریستی و ضدامنیتی و ایجاد بازدارندگی فعال در برابر تهدیدات مختلف خارجی در کنار افزایش توان رزمی نیروهای مختلف بویژه در عرصه دریا و هوافضا و نیز عملکرد ارتش جمهوری اسلامی ایران در گسترش ماموریت برخی نیروهایش نظیر نیروی دریایی که نمونه بارز آن ماموریت تاریخی ناوگروه ۸۶ نداجا (در سفر به دور کره زمین) بود، گوشههایی از کارنامه این ۲ فرمانده (سردار سرلشکر حسین سلامی و امیر سرلشکر سیدعبدالرحیم موسوی) است که طی چند سال گذشته صورت گرفته و بسیاری دیگر از ماموریتها نیز ناگفته و گمنام برای عموم باقی مانده است.
اهدای نشان فتح درجه یک به این فرماندهان، در واقع تقدیر از عملکرد این ۲ سازمان است که به صورت نمادین به آنها (به واسطه فرماندهی و مدیریت مطلوب) اعطا شده است. جمهوری اسلامی ایران در غرب آسیا در میانه یک منطقه پرتلاطم و حساس، با خطرات و تهدیدات امنیتی فراوان روبهرو است که بروز و ظهور آنها را در عمده کشورهای همسایه میبینیم، با این حال هیچگاه در طول این چند دهه، جنگ بر کشور عزیزمان سایه نینداخته است (و امیدواریم همیشه همینگونه باشد) و این میسر نبود جز با عملکرد مناسب نیروهای مسلح در ارتش جمهوری اسلامی ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
در پایان جا دارد یادی کنیم از فرمانده دلیر و محبوب همه این سالها سردار سپهبد شهید حاجقاسم سلیمانی، فرمانده سابق نیروی قدس سپاه که در میان همه دارندگان نشانها و مدالهای افتخار در نیروهای مسلح، تنها فرماندهی بود که ۵ سال قبل در همین روزها، مفتخر به دریافت نشان ذوالفقار (عالیترین نشان نظامی ایران) از دستان مبارک فرمانده معزز کل قوا شد؛ نشانی که بهدرستی و بحق بر سینه او نشست.
مسیح مهاجری مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز این روزنامه نوشت: ماجرای اعتراض یک خانم بیحجاب به عکسبرداری یک طلبه جوان از او در یکی از درمانگاههای قم که بازتاب زیادی در فضای مجازی داشت، گوشهای از عوارض منفی قصور حوزه علمیه قم در زمینه برخورد با کجرویهائی است که به نام روحانیت صورت میگیرد. کاملاً روشن است که آن طلبه جوان که خود را موظف به عکسبرداری با تلفن همراه از یک خانم بیحجاب دانست، اولاً از اولیات آداب و احکام امر بمعروف و نهی از منکر بیاطلاع بود و ثانیاً در جمعی تربیت شده که آکنده از تفکر افراطی و دور از منطق و اخلاق دینی است. حوزه علمیه قم در کلیّت خود، یک محیط عقلانی، منطقی و اخلاقمدار است، ولی متاسفانه در همین حوزه، مجموعههائی استثنائی وجود دارند که هرچند در اقلیت هستند، ولی کارنامهای پرسروصدا دارند و با همین کارنامه، به اعتبار و آبروی روحانیت لطمه وارد میکنند. آنها نمیدانند یا نمیخواهند بدانند که احکام دین خدا را با تکیه بر زور نمیتوان به اجرا درآورد.
روحانیت، در طول تاریخ پناهگاه مردم در تمام زمینهها بود و امروز هم آن دسته از علمای دینی که به مال و منال و جاه و مقام دنیائی آلوده نشدهاند، همچنان پناهگاه مردمند و خوشبختانه تعدادشان بسیار زیاد است. این مجموعه که بیش از ۹۰ درصد روحانیت را تشکیل میدهند، همانند علمای دینی گذشته اهل سادهزیستی، قناعت، پایبندی به اخلاق، خدمت به مردم و تفکر عقلانی همراه با رعایت معیارهای شرعی در تمام بخشهای زندگی فردی و اجتماعی هستند. در این مجال کوتاه قصد نداریم وارد جزئیات شوم، ولی این را با اطلاع دقیق مطرح میکنم که تبلیغات رایج، تنگناهای معیشتی روحانیون در قم و دیگر حوزههای علمیه بقدری زیاد است که دهها هزار نفر از آنان عصرها و شبها و اوقات فراغت با لباس مبدل از طریق کار کردن در قالب پیک موتوری و انواع کارهای خدماتی در خانهها، رستورانها و موسسات، هزینه زندگی خود را تامین میکنند. شاید باور کردن این مطلب برای بسیاری از مردم که مدتهاست در معرض تبلیغات شدید ضدروحانیت به ویژه در فضای مجازی قرار دارند، قابل باور نباشد، ولی شرایط زندگی برای روحانیین غیروابسته به دستگاهها که اکثریت قریب به اتفاق این صنف را تشکیل میدهند بسیار سختتر از اینست که در این چند جمله مورد اشاره قرار گرفته است. در شهرستانهای مختلف وضع از اینهم ناگوارتر است.
این واقعیت را به این منظور مطرح کردم که سنگینی وظیفه مسئولین حوزههای علمیه در زمینه حفاظت از آبرو و اعتبار معنوی روحانیت را گوشزد کنم. به عبارت روشنتر، در شرایطی که علمای دین از جنبههای مختلف تحت فشارهای مادی و تبلیغات مسموم قرار دارند و عده قلیلی نیز با عملکرد غیرقابل دفاع خود در دستگاههای حاکمیتی به اعتبار معنوی روحانیت لطمه وارد میکنند، بزرگان حوزههای علمیه باید برای جلوگیری از کژیها قیام کنند و با تلاشهای بیوقفه خود مانع عملکردهای خلاف اخلاق و خلاف عقلانیت معدود افرادی شوند که آگاهانه یا ناآگاهانه، روحانیت را برخلاف آنچه هست و باید باشد معرفی میکنند. خدا رحمت کند آن بزرگمرد حوزوی را که یکصد سال قبل گفته بود نظم حوزه در بینظمی است. این سخن حتی اگر در آن زمان درست بوده باشد، امروز به دلیل اینکه در عصر ارتباطات زندگی میکنیم و حاکمیت کشور چه بخواهیم و چه نخواهیم به نام روحانیت شناخته میشود، قابل قبول نیست. روحانیت، امروز به دلیل اینکه زیر ذرهبین قرار دارد باید نظم داشته باشد و برای به صفر رساندن کژیهائی که به اعتبار این صنف لطمه وارد میکند باید برنامهریزی دقیق نماید.
کژیها محدود به عکسبرداری این طلبه جوان نیست. دلقکبازیهائی که بعضی از معممین به تصور باطل ایجاد شادی در مردم درمیآورند، با جوک گفتنها مجالس عروسی را اداره کردن، نقل مطالب خرافی در منابر، مطرح کردن مطالب سست در برنامههای رسانه ملی، حضور در بعضی محافل نامناسب، اظهارنظر کردن در موضوعاتی که در تخصص آنها نیست و... نیز از مصادیق کژیها هستند که حوزههای علمیه به ویژه حوزه علمیه قم باید در برابر آنها بایستند.
اگر بخواهم حرف دل مردم را مطرح و انتظارات آنها از بزرگان روحانیت را بازگو کنم، مثنوی هفتادمن کاغذ شود. مردم به این که این بزرگان فقط درباره مشکلات اقتصادی نصیحت بفرمایند قانع نیستند و اقدام موثر برای اصلاح تمام امور را از حضرات انتظار دارند. اقتضای پناهگاه مردم بودن در طول تاریخ نیز همین است.