به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز پنجشنبه ۲۵ آبان ماه در حالی چاپ و منتشر شد که «هجوم اسرائیل به بیمارستان شفای غزه»، کلاف پیچیده پتروشیمی میانکاله، الگوی علامه طباطبایی برای تشکیل پایگاه فکری تهاجمی و دغدغه مواجهه با «نت» در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
محمدصادق جنانصفت طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت با عنوان درنگی در بازار نماینده مجلس شدن نوشت: روند فزاینده کاندیدا شدن برای ورود به مجلس قانونگذاری ایران در حالی که حالا کاندیداها در دو نوبت از سوی دو نهاد نظارتی دولت و شورای نگهبان قانون اساسی سرند میشوند و معلوم شده است در نوبت اول نزدیک ۳۰ درصد از کاندیداها صلاحیتشان احراز نشده است، شگفتانگیز نیست؟
در وضعیتی که احتمال تحقیر شدن از سوی نهادهای نظارتی وجود دارد و درصد این احتمال بالاست، چرا هنوز عضویت در یک دوره از انتخابات و نماینده شدن جاذبه دارد؟ تقاضای حیرتانگیز تقاضا برای نمایندگی با وجود دردسرهای احتمالی سیاسی از کجا سرچشمه میگیرد؟
جذابیتهای این شغل چیست و چرا برای هر کرسی مجلس در دوره آتی دهها نفر ثبتنام کردهاند؟ چرا افراد حاضرند با وجود ریسکهای تامین منابع مالی برای تبلیغات و ریسک شکست از رقیب و عدم تعیین صلاحیت از سوی شورای نگهبان، باز هم متقاضی این شغل شوند؟
واقعیت این است که کاندیداها با روزگار دگرگون شدن نمایندگان مجلس از نظر اندازه قدرتی که به دست میآورند و راه آنها را برای تبدیل قدرت سیاسی به قدرت اقتصادی هموار میکنند به خوبی آشنا هستند.
اگر یک پژوهش از وضعیت فعلی اعضای ۱۰ دوره مجالس پیشین با همتایانشان که هرگز نماینده مجلس نشدهاند، انجام شود شاید بتوان به این اشتهای سیریناپذیر و خریدن ریسک ردصلاحیت پی برد.
برخی افراد متقاضی کسب شغل قانونگذاری به این نتیجه رسیدهاند که در صورت قانونگذار شدن میتوانند ادامه کسب درآمد خود از سایر شغلهایی که دارند را عینیت بخشند. علاوه بر درآمد ناشی از دستمزد و حقوق قانونیای که قانونگذاران دارند، موقعیتهایی که قانونگذار میتواند برای کسب درآمدهای دیگر به دست آورد، عموما بالاتر از سایر مشاغل است.
شاید روزگاری بود که بیشترین کاندیداهای مجلس را افرادی با انگیزههای یکسره سیاسی تشکیل میدادند، اما با خالصسازی سیاسیای که از دوره مجلس چهارم از سوی نهادهای نظارتی در دستور کار قرار گرفته است و چنین افرادی به ویژه سیاسیون نامدار و شناختهشده از سوی جناح سیاسی منتقد جناح حاکم دیگر هیچ تمنایی برای عضویت در مجلس نشان نمیدهند شمار افرادی که با انگیزههای مالی ثبتنام میکنند بیشتر میشود.
به این ترتیب است که با وجود افزایش تقاضا برای نماینده شدن و همچنین تنگتر شدن عرضه از سوی نهادهای نظارتی شاهد این هستیم که مجلس باکیفیت پایین تاسیس میشود.
وقتی مجلسهای قانونگذاری با همه تلاشهای پشت پرده و فلان و بهمان اقلیت هستند و رای آزادانه اکثریت مردم را ندارند، مصوبات آنها مخدوش خواهد شد.
به این ترتیب است که ارزش قانونگذاری در ایران روند کاهنده را تجربه کرده و تمایل برای اجرای قانون در جامعه اندک و اندکتر میشود. قانون باید منعکسکننده اراده مردم باشد وگرنه اجرا نخواهد شد.
حنیف غفاری طی یادداشتی در شماره امروز وطن امروز نوشت: برگزاری نشست اخیر سران کشورهای اسلامی در پایتخت عربستان، مورد توجه بسیاری از تحلیلگران حوزه روابط بینالملل قرار گرفت و برخی استراتژیستها نیز در صدد آیندهپژوهی تحولات منطقه با استناد به رویکرد کلان کشورهای اسلامی در قبال مساله فلسطین برآمدهاند. فارغ از ارائه پیشنهادات دهگانه و عملیاتی جمهوری اسلامی ایران برای حل و فصل معادله جاری در فلسطین (بر اساس شکلگیری حکومت واحد فلسطینی و نفی مطلق اشغالگری صهیونیستها)، که نقطه روشن و امیدبخش این نشست محسوب میشود، رویکرد منفعلانه و سازشکارانه برخی بازیگران منطقهای در قبال مناقشه جاری کاملا ملموس است. در این باره ۳ نکته اساسی وجود دارد که باید آنها را در همپوشانی با یکدیگر مورد توجه قرار داد.
۱- از مهمترین ثمرات عملیات توفان الاقصی در سطح گفتمانی، ابطال گزارههای انتزاعی در قبال حل مناقشه ۷۵ ساله فلسطین و رژیم اشغالگر قدس است. یکی از این گزارههای انتزاعی که معلول عدم درک مناسبات زیربنایی و گفتمانی جاری در منطقه و جهان اسلام است، طرح ۲ دولتی و متعلقات و بسترهای آن از جمله پیمان به اصطلاح صلح آبراهام است. واقعیت امر این است که طرح ۲ دولتی صرفا در بستری معنا پیدا میکند که شاهد یک منازعه مجهول تاریخی و سرزمینی در فلسطین باشیم، اما ماهیت منازعه جاری در فلسطین بر اساس ابهام و دوگانگی شکل نگرفته است! صورت مساله در فلسطین هم به لحاظ تاریخی و هم سرزمینی کاملا مشخص است و تردیدی در تعلق مطلق این سرزمین به فلسطینیان وجود ندارد. در چنین شرایطی برخی سران کشورهای اسلامی تصور میکنند میتوان بر اساس یک فرمول ریاضی که نشأت گرفته از ضرب و تقسیم اراضی و اختصاص بخش محدودی از آنها به عنوان حقالسکوت فلسطینیان در قبال پذیرش سلطهگری صهیونیستهاست، مناقشه جاری در منطقه را حل و فصل کرد. پیمان صلح اسلو در سال ۱۹۹۱ میلادی با همین استدلال و فرامتن منعقد شد و پیمان صلح آبراهام نیز تابعی از همین توهم ذهنی - محاسباتی برخی سران کشورهای اسلامی است.
۲- ماهیت، فرامتن و متن بیانیه منتشرشده پایانی در نشست سران کشورهای اسلامی، تناسبی با یکی از مهمترین کارویژههای آن یعنی صیانت از قلمرو جهان اسلام و حمایت از آزادی قدس شریف ندارد. به نظر میرسد برخی اعضای ارشد سازمان همکاری اسلامی به جای توجه به فلسفه وجودی این مجموعه، درصدد تطبیق خود با القائات کاخ سفید و اتحادیه اروپایی برآمدهاند. در نقد این رویکرد، همین بس که اگر چنین چارچوب و فرامتنی قابل انطباق با واقعیات و مطالبات جاری در فلسطین و منطقه بود، باید پس از انعقاد پیمانهای کمپ دیوید، اسلو، مادرید و لااقل انعقاد پیمان آبراهام، قابلیت خود را عیان میساخت. فلسطینیان راهکارهای انتزاعی طیف سازشکار در تشکیلات خودگردان و اتحادیه عرب را در طول دهههای اخیر پس زدهاند و این روند اکنون شدت بیشتری هم گرفته است.
۳- حل مساله فلسطین نه در گرو واسطهگری اعراب میان تلآویو و غزه و نه منبعث از تصویب قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد است. این مهم، تنها در گرو زدودن انتزاعیات و روی آوردن به واقعیات تاریخی و مردمی در فلسطین امکانپذیر خواهد بود. نشست سازمان همکاری اسلامی جای ابتکار عمل برای عبور از نقطه اولیه بحران، یعنی اشغال فلسطین توسط صهیونیستهاست، نه رایزنی درباره چگونگی پذیرش کلیت اشغالگری یا حتی بخشی از آن!
راهکارهای مدون و عملیاتی ارائهشده از سوی حجتالاسلاموالمسلمین سیدابراهیم رئیسی، رئیسجمهور کشورمان در نشست ریاض، به وضوح نشان میدهد جمهوری اسلامی ایران قویا در صدد بازگرداندن اذهان بازیگران منطقه به سوی همین نقطه کانونی و اساسی است: فلسطین قبل از ۱۹۴۸.
مقاومت ترکیبی و همهجانبهای که امروز در غزه انجام میشود، قطعا معطوف به بازگشت به همین نقطه مقدس است. بهتر است سران کشورهای اسلامی به جای پس زدن واقعیات جاری در منطقه و از آن مهمتر، امتناع خواسته یا ناخواسته از پذیرش خواسته عمومی جهانیان - که امروز از شرق تا غرب کره خاکی عیان شده است - به فکر تغییر فرامتنها و تصورات کلان خود از صورت مساله جاری در فلسطین و تغییر استراتژیهای خود در این باره باشند.
علیرضا تقوی نیا طی یادداشتی در شماره امروز خراسان با عنوان جایگاه یمن در استراتژی محور مقاومت نوشت: اگر تا دیروز جنگ در فلسطین به نبرد میان نیروهای اشغالگر صهیونیستی و نیروهای حماس در نوار غزه و همچنین درگیریها در شمال فلسطین با حزبا... به عنوان نیروی دوم جنگ محدود بود، طی چند روز گذشته نبرد فلسطین شاهد ورود یک بازیگر جدید است که اکنون به طور جدی وارد میدان نبرد شده است: یمن. نقطه اوج بازیگری یمنیها نیز افزون بر هدف قرار دادن مکرر بندر ایلات اراضی اشغالی، انهدام پهپاد گران قیمت MQ۹ آمریکایی بود. در واقع مهمتر از ورود یمن به نبرد مستقیم با اسرائیل و هدف قرار دادن اراضی اشغالی، اعلام جنگ با آمریکاست که معادلات نبرد در غرب آسیا را دگرگون خواهد ساخت.
در این خصوص چند نکته باید ذکر شود: ۱-موقعیت ژئوپلیتیکی منحصر به فرد یمن که کنترل این کشور را بر جنوب دریای سرخ و تنگه راهبردی باب المندب تضمین میکند، توانسته است دست برتری به محور مقاومت در مواجهه با محور غربی-عبری -عربی بدهد. برای مثال حمله رسمی به ناوهای آمریکایی در دریای سرخ اتفاق کوچکی نیست که بتوان از آن به سادگی عبور کرد. معنای این اقدام ناامن سازی تجارت آمریکا، اروپا و اسرائیل در دریای سرخ است. مبرهن مینماید که این اقدامات اهرم فشاری خواهد بود بر حامیان اسرائیل تا جنایات این رژیم در نوار غزه را پایان دهند و در غیر این صورت باید منتظر عواقب آن در دریای سرخ باشند.
۲- یمنیها ملاحظات ایران، عراق، سوریه و لبنان برای نبرد و ضربه به آمریکا و اسرائیل را ندارند و اتفاقا افکار عمومی این کشور (حتی مخالفان انصار ا...) از حمله به اراضی اشغالی و حامیان اصلی دولت صهیونیستی استقبال میکنند.
۳-انهدام پهپاد پیشرفته MQ۹ اخطاری جدی به آمریکا بود و نشان داد ارتش یمن هم از قابلیتهای فنی بسیار بالایی برخوردار است و میتواند واشنگتن را درگیر کند و هم جرئت و جسارت حمله به منافع این کشور را در خود میبیند. کاخ سفیدنشینان نیز اگر قصد واکنش به یمن را داشته باشند، لاجرم باید ارتش خود را وارد درگیری بزرگتر و طولانی مدتی کنند که در آن بمباران هوایی نیز نمیتواند کار را یکسره کند، همان طور که سعودی در ۸ سال نتوانست.
۴- آمریکا در حال پس دادن تاوان حمایت از اسرائیل است و در سوریه، عراق و یمن به طور مکرر در حال تحمل تهاجمات بوده و باید تصمیم بگیرد که آیا میتواند تلفات و خسارتهای آن را بپذیرد یا باید واکنش مناسب و بازدارنده به این حملات بروز دهد؟ البته که گزینه سوم فشار به اسرائیل و پایان حمله به غزه است و محور مقاومت اتفاقا این راه را میپسندد.
۵- آمریکا رسما اعلام کرده خواهان افزایش تنش با محور مقاومت نیست، اما از طرفی هزینه کاهش تنش و هدف قرار نگرفتن را باید بپردازد و سفرهای بلینکن به تل آویو نیز در همین سو ارزیابی میشود. این که وزیر امور خارجه آمریکا صریحا میگوید اسرائیل نمیتواند غزه را اشغال کند، آیا نشانهای از انگارههای حاکم بر اذهان کاخ سفید نشینان نیست؟
۶-جنگ غزه در حال فرسایشی شدن بوده و اسرائیل تا این لحظه با وجود دادن تلفات بالا و هزینههای سنگین، دستاورد قابل توجهی نداشته و جبهههای جدیدی نیز علیه این رژیم باز شده است. همچنین آمریکا دارد بخشی از هزینه مادی و انسانی حمله اسرائیل به غزه را متحمل میشود و در یک سال باقی مانده به انتخابات، مسلما جو بایدن این وضع را برنمی تابد.
۷- احتمالا آمریکا در نهایت تحت تاثیر اعتراضات داخلی و جهانی و ایضا حملات محور مقاومت ناچار شود به اسرائیل فشار وارد آورد تا جنگ را متوقف سازد، اما ممکن است نتانیاهو (بازنده اصلی نبرد طوفان الاقصی) تسلیم نشود و جنگ را ادامه دهد. مهم است که در این صورت آمریکا چه تصمیمی میگیرد؟ در نهایت باید گفت اهمیت ورود یمن به جرگه محور مقاومت در سال ۲۰۱۴ تا این حد مهم و حیاتی بود که امروز آثار آن پدیدار شده و این کشور یک متغیر مستقل برای تحمیل خواستههای این محور بر آمریکاست و ایالات متحده هم اکنون چارهای برای مقابله با آن ندارد. مجموعه مقاومت اسلامی در عراق، سوریه، لبنان و یمن بهتدریج در حال افزایش فشارهای خود به آمریکا و اسرائیل هستند و باید دید واشنگتن و متحد اشغالگرش تا کجا این شرایط را تحمل میکنند؟ آمریکا نه وضعیت مناسبی از لحاظ رزمی برای جنگیدن در گستره غرب آسیا و بالا بردن سطح تنش دارد، نه انگیزه و ارادهای برای آن. از طرفی روسیه و چین به درگیریهای اخیر آمریکا و اسرائیل پوزخند میزنند و آن را یک فرصت مناسب برای فرسایش این دولت میبینند. انتخابات نیز در پیش است و بایدن و تیمش باید تصمیمات سختی بگیرند و بین بد (پایان جنگ در غزه و فشار به اسرائیل) و بدتر (تداوم حمایت از جنگ اسرائیل و تحمل ضربات و خسارتهای پیاپی از اضلاع محور مقاومت و در نتیجه از دست دادن پایگاه مردمی و انتخابات سال آینده) یک گزینه را انتخاب کنند.