دولت حالا انتظار دارد که با اعلام دستگیری متهم، پرونده این حادثه تلخ هم در اذهان عمومی بسته شود در حالی که اطلاعرسانی ناقص و پرحاشیه دولت، بار ابهامات پیرامون این فاجعه را سنگینتر کرده است.
سکوت رییس سازمان بهزیستی کشور طی ۱۰ روز بعد از حادثه و جای خالی مسوولان تراز اول سازمان بهزیستی کشور در منزل عزاداران این فاجعه در حالی که این سازمان، مرجع صدور مجوز تاسیس مراکز اقامتی و نظارت بر روند فعالیت این مراکز است، اصرار معاون سیاسی استاندار گیلان در اولین روزهای بعد از فاجعه بر اینکه علت آتشسوزی، شعلهور شدن بخاری بوده در حالی که کارشناسان آتش نشانی هیچ تاییدی بر این ادعا نداشتند و دما و میزان رطوبت هوای لنگرود در روز وقوع حادثه با لزوم روشن بودن بخاری در تناقض بوده و تعدادی از نجاتیافتگان هم اذعان داشتند که آتش، از سقف شعلهور به دیوار و کف سرایت کرده، زندانی شدن مددجویان پشت درهای قفل شده در حالی که طبق اطلاعیه ستاد مبارزه با مواد مخدر، این کمپ، محل بهبود و بازتوانی بیماران خودمعرف و داوطلب ترک اعتیاد بوده، فرار تعدادی از ساکنان کمپ از محل حادثه و نامعلوم بودن علت حضور این افراد در فضایی جدا از محل نگهداری باقی مددجویان در حالی که تا امروز، هیچ سندی از هویت فراریان به دست نیامده و نامشان هم در فهرست پذیرش ثبت نشده اما این افراد در اتاقهایی غیر از محل نگهداری مددجویان زندگی میکردهاند، مجهز نبودن خودروهای آتشنشانی اعزام شده به محل وقوع آتشسوزی و شهادت شاهدان محلی که گفتهاند مخزن اولین خودروی اعزامی؛ خودرویی که برای اطفای حریق اعزام شده بود، خالی از آب بوده، ادعای غیرواقعی مسوول فنی کمپ مبنی بر اینکه مجموع مددجویان کمپ در زمان وقوع حادثه، ۴۲ نفر بوده.
در حالی که طبق اعلام نماینده لنگرود، ظرفیت اسمی این کمپ فقط ۳۰ نفر بوده اما تا شامگاه ۱۱ آبان امسال و ساعاتی پیش از وقوع آتش سوزی، ۴۹ نفر ساکن داشته که ۱۹ نفر از این تعداد، به صورت غیر قانونی در کمپ ساکن بودهاند، حضور نداشتن هیچیک از اعضای تیم بهبودی و مدیریت در مرکز در زمان وقوع حادثه… اینها، بخشی از ابهامات است که تا امروز، بیجواب مانده…
رییس اداره بهزیستی شهرستان لنگرود میگوید درباره فاجعه «گام اول رهایی» اجازه مصاحبه ندارد، رییس شورای شهر لنگرود هم میگوید مسوولیت پاسخ به همه سوالها درباره فاجعه «گام اول رهایی» به فرماندار واگذار شده، نایب رییس شورای شهر لنگرود نیز میگوید از نظر اخلاقی و حراستی و امنیتی، نمیتواند درباره فاجعه «گام اول رهایی» مصاحبه تلفنی داشته باشد….
لیلا آبچیان؛ یکی از اعضای شورای شهر لنگرود حرف میزند و درباره آنچه شنیده و ازآنچه مطلع است میگوید. «چند سال قبل، مجوز این کمپ، به نام آقای حیدری بود که اخطار گرفت و مجوزش باطل شد و کمپ منحل شد اما این آقا، این کمپ را با مجوز فرد دیگری به نام آقای کشاورز، دوباره راهاندازی کرد.
افرادی به ما مراجعه میکردند و بابت درمان اعتیاد فرزندشان از ما کمک میخواستند که ما هم این افراد را به افراد نیکوکار معرفی میکردیم. اغلب بیماران این کمپ از خانوادههای بیبضاعت با وضعیت مالی بسیار بد بودند و تعدادیشان به دلیل اعتیاد حتی کانون خانواده را از دست داده بودند که به همین دلیل، برای ترک اعتیاد اقدام کرده بودند تا دوباره به زندگی خانوادگیشان بازگردند.»
آبچیان میگوید که چندی قبل هم، یکی از اعضای شورا و دادستان استان از کمپ بازدید کرده بودند اما آبچیان در این بازدید حضور نداشته و از جزییات مشاهدات بیخبر است.
«چون کمپ را ندیدم نمیتوانم بگویم که کمپ بدی بوده و فقط میتوانم بگویم کمپ در محل یک مدرسه قدیمی بود که من هم بعد از این حادثه ناراحت شدم چون باید ساختمانی برای این کمپ در نظر گرفته میشد که مقاومت بیشتری در مقابل حریق داشته باشد نه اینکه با این سرعت خاکستر شود. فعلا تمام اتفاقات در حال بررسی است؛ اینکه چطور بچهها آنجا ماندند و کسی نبوده که در را به روی آنها باز کند.
یکی از اعضای شورا که به بازدید محل وقوع حادثه رفته بود، میگفت کلید، به گردن دربان کمپ آویزان بوده اما حتی دربان هم برای باز کردن در اتاقها نرفته. حالا همهچیز در حال بررسی است و البته ما هم از طریق افراد نیکوکار مشغول کمک به خانوادهها هستیم اما نمیدانم که آیا دولت هم برای کمک به خانوادهها برنامهای دارد یا خیر.»
عباس امام پناهی؛ مدیر روابط عمومی بهزیستی استان گیلان، در گفت و گوی کوتاهی که شامگاه جمعه؛ یک هفته بعد از فاجعه «گام اول رهایی» دارد، یا از هر آنچه طی روزهای بعد از فاجعه از زبان مسوولان گفته و شنیده شده و ربطی به قصور و اهمال مدیران بهزیستی استان داشته، اظهار بیاطلاعی میکند یا در نقض این حرفها، جوابهای دیگری دارد که در هر دو حال، جوابهای امام پناهی، توجیهی برای فاجعه لنگرود نیست.
کمپ گام اول رهایی از سال ۱۳۹۰ فعالیت میکرده. وضعیت نظارت بر این کمپ چگونه بوده؟
این کمپ از سال ۱۳۹۴ فعال بوده.
ولی تاریخ ثبت موافقت اصولی سال ۱۳۹۰ است.
آغاز فعالیت از سال ۱۳۹۴ بوده.
این کمپ چه سالی به دلیل تخلفات تعطیل شد؟
سال تعطیلی را نمیدانم. اما در نظارت و بازرسی از کمپها که توسط بهزیستی، دادستان، نیروی انتظامی و قاضی انجام میشود، اگر ببینیم که دستورالعمل را رعایت نمیکنند، بابت نواقص، تذکر داده میشود و به صاحب کمپ فرصت میدهند که نواقص را برطرف کند.
این کمپ هم تخلفاتی داشته که منجر به تعطیلی شده.
در مقطعی تخلفی داشته و تذکر دادند و نواقص را اصلاح کرده و دوباره به چرخه فعالیت بازگشته.
این کمپ، هم در نوبت قبلی و هم در نوبت جدید فعالیت، در یک مدرسه متروکه دایر بوده. در مجوز جدید، آیا فعالیت در مدرسه متروکه تایید شد؟
اینطور نیست. شما اگر اطلاعات بیشتر میخواهید از بهزیستی کشور بگیرید. مدارس، دستورالعملی دارند و کسانی که میخواهند کمپ یا مراکز توانبخشی دایر کنند، مکان را از آموزش و پرورش اجاره میکنند. بعضی مدارس، نه اینکه متروکه باشد، بلکه به دلیل نداشتن دانشآموز بسته شده.
الان مدرسهای در روستاهای فومن داریم که حدود ۲۵ سال قبل ساخته شده و آن منطقه در زمان ساخت مدرسه، اصلا دانشآموز نداشته. بودجهای بوده و معلوم نیست بر چه اساس ساخته شده و حالا بدون استفاده مانده. موارد اینچنین را اجاره میکنند و بهزیستی برای مجوز فعالیت، تایید استحکام بنا و تاییدیه برق و گاز و آب و ایمنی میخواهد و اینها همه این تاییدیهها را میگیرند. مدارس قدیمی معمولا سقفشان از چوب است.
همان لمبه در گویش گیلانی؟
بله، لمبه هم چوب صنعتی است. سقف مدارس قدیمی از این چوب بوده و مدارس جدید، گچکاری یا از مصالح دیگر است. آتشسوزی هم از داخل نبوده. دیدید که کپسول آتشنشانی داخل بنا بوده.
کپسول در اتاق مددجو نبوده. در اتاق مدیریت بوده.
مددجو که نمیتواند از کپسول استفاده کند. کپسول باید داخل اتاق مدیریت باشد که پرسنل آموزش دیده از آن استفاده کند. آتش از بیرون بوده و آن وقت از شب، همه خواب بودند و کسی متوجه آتش نشده.
سوال مهم در طول این هفته همین بوده که در یک مرکز ماده ۱۵ که قرار بوده فقط مددجوی خودمعرف پذیرش شود که خودش بابت نگهداری و درمان پول میدهد، چرا مدیریت مرکز باید شبها در را به روی مددجو قفل کند؟ اگر درها باز بود این ۳۲ نفر الان زنده بودند.
این هنوز بررسی نشده که ببینیم چقدر صحت دارد. ما نمیدانیم.
درها قفل بوده. نجات یافتهها و مقامات هم تاکید کردند که درها و نردههای آهنی قفل بوده و حتی گفتند که آتشنشانی مجبور شده با دستگاه برش سنگ درها را باز کند، چون حفاظ اتاقها بسته شده.
اگر این موضوع تایید شده، این تایید به دست ما نرسیده.
یعنی شما هم در جریان نبودید که درهای اتاقها بسته بوده؟
هنوز تایید نکردند. رسما به ما اعلام نکردند که درها از بیرون قفل شده بوده.
پس به نظر شما چرا مددجو نتوانسته از اتاقش خارج شود؟
سقف چوبی بوده. سقف چوبی وقتی از بالا آتش بگیرد، کل سقف پایین میآید.
ولی نجات یافتهها میگویند ما به دلیل اینکه نمیتوانستیم از اتاق خارج بشویم دور اتاق نشستیم.
این حرفها ضد و نقیض است و دقیق و مستند نیست. هرکدام از نجات یافتهها یکجور حرف میزنند. اولین نفر که از همین شهرستان بود، گفته بود کنار بخاری آتش گرفته در حالی که چنین چیزی نبوده. باید منتظر نتیجه بررسی آتشنشانی باشیم و این نتیجه را مقامات هم تایید کنند. آتشنشانی هنوز نتیجه بررسی را به ما نداده و بهطور شفاهی گفتهاند که آتشسوزی از بیرون بوده.
پیگیری پرونده با توجه به قرار بازرسی که برای مدیرکل استان صادر شده در چه وضعی است؟
بهزیستی هم علیه کمپ شکایت کرده و مدیر بهزیستی و مسوولان نظارت تا آخرین لحظه پیگیر و دنبال این قضیه هستند که بهطور شفاف روشن شود که چرا این اتفاق افتاده و آیا سهلانگاری بوده و حتی اگر مدیر مرکز هم سهلانگاری کرده باید روشن شود.
مسوولان سازمان بهزیستی بگویند کدامیک از الزامات قانونی در کمپ لنگرود رعایت میشده است؟
مراکز اقامتی درمان اعتیاد، مانند سایر مراکز تحت پوشش سازمان بهزیستی کشور، باید تابع دستورالعملها و آییننامههای مصوب سازمان باشند. طی سالهای دهه ۱۳۹۰ در دو نوبت، دستورالعمل و راهنمای فنی درباره فعالیت این مراکز تدوین و تصویب شد.
«دستورالعمل تاسیس مدیریت و نظارت بر مراکز مجاز دولتی غیر دولتی خصوصی یا سازمانهای مردمنهاد درمان و کاهش آسیب معتادان» تیر ۱۳۹۱ مصوب شد و شامل مقررات فعالیت انواع مراکز ترک اعتیاد و از جمله، مراکز اقامتی میان مدت (کمپ) است. یکی از مهمترین بخشهای این دستورالعمل، بندهای ماده ۷۷ است که ممنوعیت نگهداری اجباری تحت هر عنوان، الزام به دریافت رضایتنامه کتبی از بیمار در بدو ورود به مرکز و تعطیلی مرکز در صورت ارتکاب به هرگونه رفتار خشونتآمیز با بیماران به بهانه درمان را موکد کرده است.
دومین دستورالعمل مربوط به فعالیت مراکز اقامتی (کمپها) راهنمای فنی مصوب اسفند ۱۳۹۴ است که از سوی انوشیروان محسنی بندپی؛ رییس وقت سازمان بهزیستی کشور ابلاغ شد. «پروتکل اختصاصی بهبود و بازتوانی اختلال مصرف مواد» که توسط محسن روشنپژوه؛ معاون وقت پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی کشور و با بهره از نظرات تخصصی روانپزشکان و مددکاران اجتماعی، درمانگران اعتیاد و فعالان بازتوانی بهبودیافتگان، مدیران بهزیستی استانها، مسوولان وقت ستاد مبارزه با مواد مخدر و سازما ن پزشکی قانونی کشور و وزارت بهداشت تدوین شده، در ۷ فصل، تمام جزییات مربوط به پذیرش، نگهداری، بهبود، بازتوانی، ترخیص و پیگیری بعد از ترخیص یک بیمار معتاد را به تفکیک مطرح کرده و حتی جزییاتی شامل ساعت و شرایط انتخاب مددجو، شرایط منع مطلق پذیرش، ارزیابی اولیه، پذیرش بدون معرف، لوازم مورد نیاز مددجو، برنامه روزانه و برنامه غذایی، نحوه پذیرش ارجاعشدگان از سوی مرجع قضایی، جلسات مشارکت جمعی و آموزش گروهی و گروهدرمانی و آموزش خانواده، ارزیابی مددجو در طول دوره بهبود و بازتوانی و ارزیابی روانشناختی را مورد توجه قرار داده است.
در این راهنمای فنی، هر گونه گفتار و رفتار توهینآمیز، رفتار جنسی، ضرب و جرح، تهدید و تبانی، پذیرش اجباری جز افرادی که با حکم قضایی به مرکز ارجاع میشوند، هرگونه رفتار خشونتآمیز با مددجو به بهانه بهبود و بازتوانی، اقامت بیش از ۹۰ روز در مرکز، پذیرش محکومان و افراد تحت تعقیب کیفری از جمله ممنوعیتهاست. در این راهنمای فنی، انجام معاینه کامل فیزیکی و سلامت روانی و انجام آزمایش ادرار و خون در ابتدای پذیرش بیمار، اجرای برنامههای بازتوانی شامل جلسات قدمهای ۱۲گانه و جلسات کتابخوانی از تکالیف اجباری مسوولان مرکز اقامتی است.
اسفند ۱۳۹۴، دستورالعمل «تاسیس مدیریت و نظارت بر مراکز اقامتی بهبود و بازتوانی افراد با اختلال مصرف مواد (معتادین)» هم به کمپهای ترک اعتیاد ابلاغ شد. این دستورالعمل درباره ویژگیهای مکان نگهداری بیمارانی است که به صورت داوطلبانه و با پرداخت هزینه به این مراکز مراجعه میکنند. در بخشی از این دستورالعمل، در توضیح ساختار مدیریت مراکز اقامتی، تاکید شده که موسس حقیقی (فرد) و مدیر داخلی، باید بدون سابقه اختلال مصرف مواد و فارغالتحصیل از رشتههای پزشکی، روانپزشکی، مددکاری اجتماعی، روانشناسی یا مشاوره باشند و نماینده موسس، باید در قبال تمام اختیارات موسس پاسخگو باشد.
ویژگیهای فضای مرکز اقامتی از دیگر بخشهای این دستورالعمل است: «به ازای هر مددجوی مقیم، حداقل ۸ متر مربع فضای فیزیکی سرپوشیده، به ازای هر نفر ۳ متر برای سمزدایی، به ازای هر نفر ۲ متر برای خوابگاه، فضای مستقل برای ملاقات با خانواده، یک سرویس بهداشتی و یک دوش به ازای هر نفر، ۴۵ متر فضای آموزشی به ازای ۳۰ نفر، ۶ متر برای اتاق پذیرش، ۶ متر برای اتاق پزشک، ۶ متر برای اتاق کارشناس، ۶ متر برای اتاق مدیر داخلی، فضای مستقل رختشویخانه، فضای مناسب برای صرف غذا، فضای مناسب برای انجام فرایض دینی و مراسم معنوی…»
الزام حفظ سلامت و تامین امنیت جانی مددجویان از طریق رعایت موازین بهداشتی و فنی - مهندسی از دیگر الزامات این دستورالعمل است علاوه بر اینکه در این دستورالعمل هم «حضور داوطلبانه در مرکز و ممنوعیت نگهداری اجباری مددجویان به هر شکل و به هر دلیل» مورد تاکید قرار گرفته و در بند ۷ از ماده ۱۰ این دستورالعمل قید شده: «تمامی افراد شاغل در مرکز تحت هر عنوان، موظف به رعایت کرامت و منزلت مددجویان و خانوادههای آنان بوده و باید از هر نوع برخورد توهینآمیز، تحقیرکننده، اعمال خشونت و رفتارهای تهدیدآمیز، رفتارهای جنسی و منافی آداب بپرهیزند. در صورت مشاهده مصادیق فوق طبق مقررات با آنان برخورد خواهد شد.»
یک پزشک ساکن در استان گیلان که از شرایط فعالیت کمپهای ترک اعتیاد در این استان مطلع است، و به شرط محفوظ ماندن هویتش، مشکلات متعدد در ارایه خدمات درمان اعتیاد در این استان شمالی را برمیشمارد و تاکید میکند که فاجعه کمپ لنگرود، اولین در کشور نبود و مشابه این شرایط که معلول ضعف شدید نظارت بوده، در کشور فراوان است اما فاجعه کمپ لنگرود، اولینی بود که به گوش رسانهها رسید.
«برای فعالیت تمام مراکز درمان اعتیاد و از جمله مراکز اقامتی، دستورالعملهای روشنی مصوب شده اما سوال مهم این است که آیا مراکز اقامتی، این دستورالعملها را رعایت میکنند؟ طبق آنچه ما در استان گیلان شاهدیم، این دستورالعملها به هیچوجه رعایت نمیشود.
از جمله تاکیدات این دستورالعملها این است که موسس کمپها، باید پزشک و بدون سابقه اعتیاد باشند در حالی که ما در کمپهای استان و از جمله در مورد همین کمپ لنگرود شاهد هستیم که یا صاحب مجوز، یک فرد بهبودیافته است یا اینکه مجوز را به نام یک روانشناس میگیرد اما در عمل، این روانشناس حق دخالت در مدیریت کمپ ندارد.
در بسیاری از کمپهای استان شاهدیم که در ظاهر با یک پزشک به عنوان مسوول فنی قرارداد میبندند و این پزشک به ازای دریافت مبلغی ناچیز، در طول یک هفته ۷ روزه، به مدت یک یا دو ساعت در کمپ حضور دارد و تنها کاری که انجام میدهد، مهر و امضای پروندههاست در حالی که طبق قانون، معاینه بیمار از زمان پذیرش در کمپ تا روز ترخیص و حداقل در ۴ نوبت در طول یک دوره ۲۸ روزه به عهده این پزشک است.
تا جایی که اطلاع دارم، بسیاری از کمپهای درمان اعتیاد در استان گیلان، تیم درمانی حرفهای ندارند و کادر درمان اغلب کمپها متشکل از افرادی است که صلاحیت حرفهای و اخلاقیشان از نظر نظام پزشکی استان مورد تایید نیست.»
این پزشک فعال در درمان اعتیاد در ادامه صحبتهایش از افرادی ملقب به «باراباس» نام میبرد؛ مردانی که از همکاران بعضی کمپهای ترک اعتیاد استان هستند و از سوی خانوادهها اجیر میشوند و در تبانی با خانواده، به خانه فرد معتاد یا غیر معتاد هجوم میبرند و فرد را به اجبار به کمپ ترک اعتیاد میبرند.
«یک پدر یا یک برادر یا یک همسر، با مدیر کمپ صحبت میکند و میگوید پسر من یا برادر من یا شوهر من را برای مدتی در کمپ زندانی کن. صاحب کمپ هم در ازای دریافت پول، باراباس را شبانه به خانه این فرد میفرستد و فرد را، بدون اینکه هیچ سندی از اثبات اعتیادش در دست باشد، طنابپیچ به کمپ ترک اعتیاد میبرند در حالی که این کار، مصداق آدمربایی است و میدانیم که در بسیاری موارد قصد پدر یا برادر یا همسر، اخاذی از فرد یا خالی شدن خانه برای عمل خلاف بوده است. تا به حال مواردی از این آدمرباییها، به فوت فرد منجر شده و شنیدهایم که پروندههای متعددی هم در سیستم قضایی استان بابت این موارد به ثبت رسیده است.»
این پزشک میگوید که دلیل این اتفاقات، ضعف نظارت بهزیستی و شورای مبارزه با مواد مخدر استان گیلان بر فعالیت مراکز درمان اعتیاد استان است اما اشارهای هم به تعرفههای ناچیز کمپهای ترک اعتیاد و اجبار صاحبان این مراکز برای درآمدزایی از هر طریق دارد. «کمپها معمولا رقمی بیشتر از تعرفه از خانواده بیماران میگیرند یا برای خانوادهها به بهانههای مختلف هزینه میتراشند که ارقام ناچیز تعرفه را به این شیوه جبران کنند.
بسیاری از کمپهای ترک اعتیاد استان، در ساختمانهای متروکه و مدارس غیر قابل استفاده راهاندازی شده چون مبلغ اجاره این ساختمانها ناچیز است و متاسفانه اداره بهزیستی استان هم بدون توجه به ویژگیهای بنا به صاحبان این کمپها مجوز فعالیت میدهد چنانکه فاجعه کمپ لنگرود هم در یک مدرسه متروکه و فاقد استحکام رخ داد.
ناظران بهزیستی استان، تنها کاری که در چارچوب وظایفشان انجام میدهند این است که در بازرسی از محل، یک سری ایرادات را به صاحبان کمپها اعلام میکنند که اگر اتفاقی مشابه حادثه کمپ لنگرود در این کمپها رخ داد، گزارش مکتوب از نظارت داشته باشند اما در اغلب موارد تا جایی که اطلاع دارم، این نظارتها به پیگیری قابل قبولی منجر نمیشود با وجود آنکه مسوولان بهزیستی استان، در بازدیدهایشان شاهد تخلفات گسترده کمپها هستند اما در اغلب موارد، سکوت میکنند.»
این پزشک، صحبتهایش را با جملههایی به پایان میبرد که حاکی از سیاستهای هوشمندانه و هدفمند برای منفعل کردن درمانگران اعتیاد و سپردن میدان به حامیان «ترک اجباری» و بانیان «اردوگاههای ترک اجباری» است.
«ظرفیت نگهداری کمپ لنگرود، ۳۰ نفر بود اما شنیدهایم که حدود ۵۰ نفر در این مرکز ساکن بودند. امروز یک بیمار معتاد که داوطلب ترک و بهبودی است اما شرایط درمان سرپایی ندارد و لازم است که مدتی، دور از خانه و محله و تحت نظارت مستمر درمانگر باشد، باید به کجا مراجعه کند؟ غیر از همین کمپهایی که میدانیم غیراستاندارد هستند، چاره دیگری نداریم.
این بیمار، یا باید به بیمارستانهای روانپزشکی برود که در استان گیلان فقط یک بیمارستان روانپزشکی داریم و در طول سال، تمام تختهای این بیمارستان پر است، یا اینکه باید به مرکز جامع درمان اعتیاد برود که در استان گیلان، فقط یک مرکز جامع داریم که آنهم ۱۱ تخت دارد و جوابگوی نیاز استان نیست.»
سعید صفاتیان؛ مدیرکل درمان ستاد مبارزه با مواد مخدر در دولت نهم و رییس کارگروه کاهش تقاضای اعتیاد مجمع تشخیص مصلحت نظام در دهه ۱۳۹۰ است. صفاتیان از دو سال قبل برای دریافت مجوز ایجاد مرکز جامع درمان اعتیاد در رامسر اقدام کرده و میگوید که آغاز فعالیت این مرکز، همچنان معطل موافقت سازمان بهزیستی کشور است.
این مدیر سابق حوزه درمان اعتیاد، در توضیح الزامات دریافت مجوز میگوید: «اولین الزام سازمان بهزیستی کشور، دریافت تاییدیه سازمان آتشنشانی بود با وجود آنکه اعلام کردم این مرکز در یک بنای نوساز راهاندازی میشود. با این حال، به سازمان آتشنشانی رفتم و قرار شد یک مامور برای بازدید از مرکز بیاید.
مامور را به مرکز بردم و به من گفت در ساختمان سه طبقه، باید سه کپسول آتشنشانی باشد علاوه بر اینکه برای موتورخانه هم باید کپسول جدا بگیری چون کپسول اطفای حریق موتورخانه با کپسول مخصوص طبقات مسکونی متفاوت است. بعد از نصب کپسول در موتورخانه، مامور آتشنشانی برای بازدید مجدد آمد و آن زمان بود که تاییدیه ایمنی به من داد.
در مرحله بعد، بنده که مشاور دادستان کل کشور و مشاور وزیر کشور بودم، باید نامهعدم سوءپیشینه وعدم سابقه اعتیاد ارایه میدادم. وقتی برای انجام آزمایش اعتیاد به آزمایشگاه رفتم، تعدادی از افرادی که در مرکز بودند من را میشناختند و پوزخند زدند. مرحله بعد، تایید بنده توسط حراست سازمان بود و باید در یک فرم چند صفحهای، توضیح میدادم که، که بودم و چه بودم و چه میکردم. مرحله بعد، ویژگیهای مرکز بود.
من اعلام کرده بودم که ظرفیت نگهداری در این مرکز، ۱۵ نفر است و بنابراین، نمیتوانستم بیش از ۱۵ نفر پذیرش داشته باشم. به من اعلام شد که ساختمان باید نوساز و مجهز به سیستم شوفاژ (به جای بخاری) باشد و اسکلت آهنی با بدنه بتنی باشد و سیستم اطفای حریق جداگانه داشته باشد و اتاق بیماران جدا باشد و تختها، نو و اتاقها مجهز به تلویزیون و یخچال باشد.
برای تایید ویژگیهای فیزیکی مرکز، از واحد بهداشت برای بازدید بنا آمدند و عرض کوچه را نگاه کردند که ببینند آیا ماشین مددجو و مسوولان بهزیستی به راحتی از عرض کوچه رد میشود یا خیر و حتی به من گفتند باید شاخههای درختان کوچه را کوتاه کنی که ماشین به راحتی تردد داشته باشد و تاکید داشتند که تیم مقیم در مرکز باید در اتاق جدا از اتاق بیماران ساکن باشند و شرایط در و پنجره و شیشه باید اینگونه باشد و… مرحله نهایی، تایید کادر درمان و همکار بود که باید یک به یک به سازمان بهزیستی کشور معرفی و تایید میشدند.
مدارک تیم درمان هم البته روشن بود که، پزشک مرکز، خودم هستم و روانشناس مرکز به مدت ۱۵ سال در حوزه درمان اعتیاد کار کرده و پزشک همکار هم به مدت بیش از ۲۰ سال در حوزه درمان اعتیاد فعال بوده و مددیار مرکز به مدت ۲۰ سال سابقه پاکی دارد و حداقل در ۱۰ مرکز بزرگ درمان اعتیاد کار کرده و طراح برنامه بسیاری از کمپهای اقامتی در سراسر کشور بوده است. حالا، ۴ ماه است که همه تاییدیهها را گرفتهام و منتظر مجوز آغاز فعالیت هستم.»
صفاتیان در واکنش به فاجعه آتشسوزی در کمپ ترک اعتیاد «گام اول رهایی» در لنگرود که به سوختن ۳۲ انسان بیگناه منجر شد، میگوید: «سختگیریهایی که سازمان بهزیستی کشور برای اعطای مجوز به مرکز من داشت، اگر برای تمام مراکز اقامتی رعایت میکرد، حتما شاهد چنین حادثه تلخی نبودیم. مهمترین دلیلی که به این حادثه تلخ منجر شد، نادیده گرفتن ممنوعیت نگهداری بیماران خودمعرف و بیماران دارای حکم قضایی در یک فضا و در کنار یکدیگر بوده است.
این ۳۲ نفر به این دلیل سوختند که در اتاقها به رویشان قفل شده بود. قفل شدن در، به این معناست که بیمار ما در این مرکز، مشمول درمان اجباری است در حالی که طبق قانون، مراکز اقامتی، موضوع ماده ۱۵ قانون مبارزه با مواد مخدر و برای نگهداری از بیمارانی است که داوطلب ترک و رهایی از اعتیاد هستند و داوطلبانه به این مراکز مراجعه میکنند اما وقتی در مرکز و در اتاق به روی بیمار قفل میشود، مرکز اقامتی، به یک مرکز درمان اجباری تبدیل شده است.
باید توجه کنیم که نگهداری بیمار مشمول درمان اجباری در کنار بیمار داوطلب ترک اعتیاد در یک مرکز اقامتی، بسیار آسیبزاست چون بیمارانی که با دستگیری و بازداشت و حکم قضایی به مراکز منتقل میشوند، مایل به ترک نیستند و با متشنج کردن فضا، انگیزه داوطلبان ترک اعتیاد را هم از بین میبرند. اطلاع دارم که کمپ لنگرود، بیش از ۳۰ نفر ظرفیت نداشته اما حدود ۵۰ نفر در این مرکز نگهداری میشدند.
طبق قانون، موسس مرکز یا باید فاقد سابقه اعتیاد یا بهبودیافته با سابقه طولانی پاکی باشد اما چه نظارتی بر بهبودی مستمر صاحبان کمپهاست و لغزش گاه و بیگاه صاحبان کمپها را کدام بازرس متوجه میشود وقتی در موعد تمدید مجوز کمپ، برای آزمایش اعتیاد، مصرف موادشان را بهطور موقت قطع میکنند یا برگه جواب منفی میخرند یا به آزمایشگاه پول میدهند که جواب منفی برایشان ثبت کند؟»