به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز یکشنبه ۵ آذرماه در حالی چاپ و منتشر شد که نقش تهران، دوحه و قاهره در توقف چهار روزه جنگ غزه، گلوگاه دریایی اسرائیل زیر پای ارتش یمن، رشد ۵۰ درصدی مالیات در لایحه بودجه ۱۴۰۳ از محل شناسایی مؤدیان جدید و در جستوجوی پشت پرده اعطای تسهیلات بانکی در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
علی بیگدلی استاد دانشگاه طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی نوشت: سه روز از آتش بس گذشت و اسرای اسرائیلی و زندانیان فلسطینی به هر شکلی مبادله میشوند، ولی جنگ به پایان نرسیده است. با توجه به این خیزی که نتانیاهو و وزیر دفاع برداشته اند، به نظر نمیرسد که جنگ به پایان برسد و آتش بس خیلی طول بکشد اکنون بحث بر سر این است که کدام طرف در این ماجرا برنده بوده؟ ولی واقعیت این است که خیلی مهم نیست کدام طرف، ولی آنچه الان خیلی اهمیت پیدا کرده این است که اگر این جنگ ادامه پیدا کند، چه نتیجهای دارد.
نخست اینکه شاید حماس نتواند به آن درجهای از قدرت نظامی دسترسی پیدا کند. فضای خاورمیانه و کشورهای عرب تغییر پیدا کرده و هر روز کشورهای عرب میل بیشتری برای نزدیکی به اســرائیل از خود نشان میدهند.
دیروز یک هیات بلندپایه قطری برای مذاکره بر ســر مســئله اسرا به اورشلیم (قدس) ســفر کرده. قطر نقش بســیار مهمی داشته، کشور خیلی کوچک در نقشه توانسته گرهای بزرگ و سختی را باز کند. از یک طرف با کشورهای عرب، حماس، ایران و ترکیه و از طرف دیگر با کشورهای اروپایی و آمریکا ارتباط نزدیکی پیدا کرده است.
جالب اینکه یک رهبری انعطاف پذیری از خود نشان داده و در مبادله اسرا هم موفق بوده. این قضیه نشان میدهد قطر هم خیلی بی میل نیست که اختلافات خود را با اسرائیل خاتمه دهد.
رئیس جمهور مصر هم اعلام کرده حماس باید به یک قدرت غیرنظامی تبدیل شود و اینها نشان میدهد که فضا دارد برای غزه تنگتر میشود؛ بنابراین اهمیت موضوع بر سر آزادی چند نفر نیست و دو مســئله وجود دارد: یکی اینکه این جنگ تا کجا میتواند ادامه پیــدا کند و دوم اینکه بازیگران پشــت پرده به چــه امتیازات و نتایجی رسیدند که حائز اهمیت است. ولی به نظر میرسد جنگ بعد از یک توقف کوتاه مدت ادامه پیدا میکند. کابینه نتانیاهو نمیتوانند این جنگ را ناتمام بگذارند، چون حادثه هفت اکتبر حادثه مهمی برای اسرائیلیها بود و اگر نتانیاهو نتواند با برگ برندهای برگردد و این برگ برنده نتواند آن ننگ روز هفتم را پوشش دهد، حتما کابینه اش ســقوط خواهد کرد و حتی ممکن اســت پایش به دادگاه و زندان کشــیده شود؛ بنابراین تیم نتانیاهو به دنبال این است که این حمله یک نتیجه چشمگیر نصیب اســرائیل کند. از طرفی دنیای عرب دیگر آن دنیای سال ۱۹۶۷ نیست که آن دلبستگی عمیق را نسبت به مسئله فلسطین داشته باشند و شیخ نشــینهای خلیج فارس و عربستان به طور کامل از مسئله فلسطین فاصله گرفته و کمتر صحبتی از عربستان در این باره وجود دارد.
اگرچه جلساتی را در پکن و مسکو برگزار کردند که بیشتر به دلیل افکار عمومی داخل بوده است. دولتهای عرب خیلی تمایلی به ادامه شرایط جنگجویانه ندارند. تمایل دارند الان کرانه باختری و هم غزه یک دولت واحد فلسطینی تشکیل دهند. هرچند نتانیاهو هم موافق این اتفاق نیست. با توجه به اینکه بین محمود عباس و اسماعیل هنیه اختالف ایدئولوژیک وجود دارد. یعنی آقای محمود عباس سکولار و آقای هنیه یک فرد مذهبی است و از هم جدا شده اند؛ بنابراین نتانیاهو هم موافق نیست، ولی آمریکاییها اسرائیل را تحت فشار قرار میدهند.
نیما غلامرضایی طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار با عنوان نگرانی از سختی مضاعف نوشت: آنچه که از بودجه سال آینده به گوش میرسد، وضعیت چندان روشنی را پیش روی حقوق بگیران و مردم ترسیم نمیکند. افزایش ۱۸ درصدی حقوقها یکی از این نشانههاست که با تورم فاصله معناداری دارد. هرچند معادله حقوق و دستمزد پیچیدهتر از آن است که در این سطور به آن پرداخت، اما آنچه در عمل رخ میدهد کاسته شدن هرچه بیشتر قدرت خرید مردم است. این در حالی است که از ارکان دولت توضیح دقیقی از آنچه قراراست رخ دهد؛ شنیده نمیشود. به بیان دیگر لازم است تا در این وضعیت بی چشماندازی برای مردم شفاف شود که قرار است در سال آینده و حتی ماههای آینده چه اتفاقی رقم بخورد؟ افزایش سهم مالیات در بودجه قرار است چگونه تامین شود در حالی که کسب و کارها اکصرا با مشکلات عدیدهای روبرو هستند.
آیا قرار است باز هم کسری بودجه از جیب مردم تامین شود (چنانچه در دولت قبل بخشی از آن با بازار سرمایه و از ضرر مردم جبران شد) آنچه در این بین برای مردم سخت است ندانستن از آیندهای است که حالش هم چندان مساعد نیست. اگر به واقع سیاستگذاران برای اقتصاد و معیشت برنامه مدون و از پیش تعیین شدهای دارند (که قاعدتا باید داشته باشند) بخشی از چشمانداز نهایی آن را برای مردم شفاف کنند تا از این دلهره جمعی بابت معیشت خود تا حدودی رها شوند. واضح است که در سکوت مبهم نمیتوان سایرین را متهم به سیاه نمایی کرد چرا که چشم اندازی برای مردم ترسیم نمیشود. آنچه در این بین اهمیت دارد سفره مردمی است که باید با استفاده از نظر متخصصان خالیتر نشود. اقتصاد یک علم است که حتما تجربههای فراوانی درباره آن وجود دارد. کنترل تورم به قدمت این علم در کشورهای دیگر تجربه شده است.
بهتر است سیاستگذاران از تمام ظرفیتهای باقی مانده برای رفع مشکل استفاده کنند، اما مهمتر از همه اینها ترسیم چشم انداز روشن و کمی امیدوارکننده برای اقتصاد و معیشت مردم است. ناامیدی میتواند مشارکت اجتماعی را کاهش دهد و البته در اتاق تاریک نمیتوان امیدوار بود. شاید بهتر باشد با مردم بیشتر صحبت کرد و برای آنها از واقعیتی که در پیش رواست سخن گفت حتی اگر قرار است سختی بیشتری را تحمل کنند. در این بین، اما اولویت بخشی به اقتصاد شاید اتفاق مهمی است که در بین حواشی ارزش خود را از دست میدهد. اقتصاد و معیشت همواره مهمترین دغدغه امروز کشور است.
حنیف غفاری طی یادداشتی در شماره امروز جوان نوشت: رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی که با سکوت وقیحانه خود در برابر تهدید اتمی صهیونیستها علیه ساکنان غزه به چهرهای منفور در نظام بینالملل تبدیل شده است، اخیراً در راستای تکمیل خوشخدمتیهای خود به لابیهای صهیونیستی فعال در آژانس، بیانیه جدیدی را علیه کشورمان به شورای حکام ارائه داده است. این گزارش، به مانند همیشه، از سوی واشینگتن و تروئیکای اروپایی تهیه و تنظیم شده و پس از تأیید نهایی لابیهای صهیونیستی حاکم بر آژانس بینالمللی انرژی اتمی به رافائل گروسی ارائه شده است. گروسی نیز که حضور خود را در رأس معادلات آژانس معلول توافق واشینگتن و تلآویو پس از مرگ مشکوک یوکیو آمانو (دبیرکل سابق آژانس) میداند، به مانند همیشه چنین بیانیه غیرحقوقی و وقیحانهای را علیه فعالیتهای هستهای کشورمان قرائت کرده است.
گروسی در این بیانیه مدعی شده است که ایران، تفاهم ۴ مارس (تفاهم ایران -آژانس بر سر حل مسائل پادمانی) را زیر پا گذاشته و عملاً گامی در راستای عملیاتیسازی آن برنداشته است! این ادعای دروغین در حالی صورت میگیرد که ایران تمامی لوازم و مقدمات اجرایی شدن تفاهم با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را فراهم کرده، اما به واسطه اصرار گروسی و همراهانش بر دسترسیهای فراپادمانی و اقداماتی فراتر از آنچه در تفاهم آمده، شاهد توقف نسبی این روند هستیم. نکته دیگر، مربوط به چیزی است که به اشتباه از سوی آژانس، از آن تحت عنوان اخراج بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی یاد میشود. این در حالی است که عدم اجازه ورود به بازرسانی که تابعیت سه کشور اروپایی (انگلیس، آلمان و فرانسه) را دارند به معنای قطع ارتباطات پادمانی با آژانس نیست. اتفاقاً این تصمیم بر اساس مصالح امنیتی کشور و با استناد به سوابق مخدوش بازرسان دارای تابعیت سه کشور اروپایی صورت گرفته است. چرا مدیرکل آژانس در از اقرار به واقعیتی به نام جاسوسی بازرسان و برخی کارشناسان مجموعه متبوع خود برای رژیم اشغالگر قدس و امریکا سر باز میزند؟ آیا گروسی واقعاً نمیداند که برخی نظارتهای فراپادمانی آژانس، به دستمایهای برای کسب و سپس خروج اطلاعات محرمانه از کشورمان تبدیل شده است. همان اطلاعاتی که خمیرمایه عملیاتی دشمن در ترور دانشمندان و خرابکاری در تأسیسات هستهای کشورمان محسوب میشود! در چنین شرایطی اصرار آژانس بر استفاده از افرادی خاص (که در کسوت بازرس، اما با مأموریت جاسوسی به ایران میآیند)، بیانگر رویکرد واقعی گروسی در قبال پرونده هستهای ایران و موارد اختلافی مطروحه در آن است!
بهتر است رافائل گروسی به جای شانتاژ سیاسی در قبال پرونده هستهای کشورمان، به سؤالات مهم دیگری پاسخ دهد، از جمله اینکه دلیل سکوت آژانس در قبال عملیاتهای خرابکارانه رژیم اشغالگر قدس مانند آنچه تأسیسات تسا (تکنولوژی سانتریفیوژ ایران) و نیروگاه نطنز رخ داد، چه بوده است؟ دیگر اینکه چرا گروسی با وجود اینکه میدانست دوربینهای نظارتی آژانس در تأسیسات تسا بر اثر خرابکاری صورت گرفته توسط عوامل رژیم صهیونیستی در این مجموعه از کار افتاده است، اصرار دارد کمترین اشارهای به این موضوع نشود؟!
اکنون بار دیگر شاهد تکرار دور باطل دیگری در وین (مقر آژانس بینالمللی انرژی اتمی) هستیم. متأسفانه آژانس بینالمللی انرژی اتمی طی سالهای اخیر به جای نهاد بینالمللی مستقلی که تأمینکننده حقوق حداقلی اعضای خود باشد، به کارگزار امنیتی واشینگتن و تلآویو در نظام بینالملل تبدیل شده است. بیانیه اخیر گروسی نشان داد که وی قصد دارد کماکان در همان پازل و محدودهای بازی کند که غرب و رژیم صهیونیستی برای وی ترسیم کردهاند. بدون شک در مقابل این بازی غیرحقوقی و پارادوکسیکال آژانس نمیتوان سکوت کرد. در این میان، بهتر است مقامات سازمان انرژی اتمی و حتی دستگاه دیپلماسی کشورمان، آثار استمرار این سوءرفتار مستمر آژانس را به مدیرکل عهدشکن این مجموعه به صورت آشکار تفهیم کنند. بدیهی است که پیششرط تعامل مؤثر با آژانس، استقلال این مجموعه و توجه آن به وظایف اولیهاش خواهد بود!