به گزارش «تابناک» روزنامه های امروز یکشنبه ۱۲ آذرماه در حالی چاپ و منتشر شد که نقشه شوم منطقه حائل در غزه، ساز مخالف با همسان سازی، افشاي رانتخواري بزرگ در واردات چاي و کیسهدوزی جدید خودروبازها با فروش قسطی در صفحات نخست روزنامه های امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها و سرمقاله های منتشره در روزنامه های امروز را مرور می کنیم:
ابراهيم عمران طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با تیتر نيمه شب و اعلام تعطيلي مدارس نوشت: به مدد پيشرفت در پيشبيني هوا و نرمافزارهاي موجود؛ تقريبا همگان ميدانند كه اوضاع آب و هوا و آزگار اين سالها (آلودگي) از چه قرار است و مانند قبل نيست كه كارشناسان از صاف بودن و كمي نيمه ابري و در نهايت ابري با احتمال بارش سخن گويند! كه يادآور آن حكايتي است كه زندهياد باستاني پاريزي از مرحوم گنجي رييس اداره هواشناسي نقل كرده بودند در كتاب گنجعليخان. گويا جناب گنجي به اتفاق هم در تاكسي نشسته بودند و گوينده راديو پيشبيني هواي تهران را آفتابي اعلام كرده در حالي كه آسمان بهشدت ابري و باراني بود! راننده تاكسي خندهاش گرفته بود و با عصبانيت و صداي بلند گفت كه هيچ كس نيست كه به اين رييس اداره هواشناسي بگويد كه مگر مجبوري دروغ بگويي؟ مرد دستت را از پنجره اتاقت بيرون كن و ببين باران آن را تر ميكند يا نه؟! آن وقت پيشبيني هوا را بگو! بين خانم و آقاي گنجي نگاه خنده داري رد و بدل شد و راننده متوجه اين تغيير چهره مسافران شد و با تعجب گفت نكند شما با رييس هواشناسي قوم و خويش باشيد؟ خانم گنجي به راننده گفت كه حق با شماست. ولي اگر بدانيد كه اين دروغ آقاي رييس هواشناسي در برابر دروغهاي بزرگي كه در خانه ميگويد چقدر كوچك است به اين دروغ او راضي ميشويد!
حال بعد از مطايبه و ذكر خاطره آن روزهاي هواشناسي كشور؛ بد نيست نقبي به كردار اعلام تعطيلي روزهاي آلوده بزنيم. وقتي از صبح شاخص بالاي عدد صد و پنجاه است و تقريبا در همه گوشيها قابل رويت؛ و به گفته سازمان هواشناسي در پيشبينيهاي آينده هم روزهاي آلوده؛ ديده ميشود؛ كميته اضطرار چرا اين همه با تاخير و در ساعات پاياني شب، اين تعطيلي مدارس را اعلام ميكند؟! وقتي بيشتر دانشآموزان ابتدايي از پنجشنبه و جمعه حدس ميزدند كه شنبه تعطيل خواهد شد و برنامه روزشان را نميبندند؛ چرا تصميمگيران اين همه اصرار بر لحظههاي آخر دارند؟ مگر در انتهاي شب خبر از وزش باد دارند؟ احتمال باران ميرود با اين دماي تقريبا بهاري؟ مگر اطمينان به كارشناسان هواشناسي ندارند؟ وزارت بهداشت، آموزش و پرورش، سازمان محيط زيست، پليس راهور، اورژانس، و استانداري كه نقشهاي اصلي در اعلام تعطيلي دارند؛ مگر در همين هوا تنفس نميكنند؟ واقعا احتياج به اين نشستها و تصميمگيريهاي لحظه آخري است؟ آيا نميدانند درصد زيادي از پدر و مادران اين شهر، شاغل هستند و نميتوانند در چشم بهم زدني، فرد يا افرادي را براي نگهداري فرزند و فرزندانشان پيدا كنند.
بهراستي تا كي بايد شاهد اين عدم هماهنگي غير مستقيم بين كميته اعلام تعطيلي و خانواده باشيم؟ مگر جمعه و كيفيت هواي شهر را مشاهده نكردهاند؟ مگر پليس راهور به آنها اطلاع نداد مبادي خروجي شرق و غرب تهران شلوغ بود براي دمي رها شدن از هواي كشنده؟ اين همه نابساماني در اعلام يك تعطيلي كه از كفر ابليس و زهد اسفنديار هم معروفتر است نزد معلمان و دانشآموزان؛ از چه امري نشات ميگيرد؟ كسي نميگويد آموزش تعطيل شود. زيانهاي تعطيليهاي دوران كرونا را همگان آگاهيم. سرعت كم اينترنت و مهيا نبودن بستر آموزش در شاد و ساير پلتفرمها را هم ميدانيم. ولي سردرگمي بيشمار خانوادهها را در روز تعطيلي و اعلان دير هنگام آن را، كسي نميداند؟ تلفن زدنهاي نصف شب به دوست و آشنا و پدربزرگ و مادر بزرگ براي نگهداري، دردي است جانكاه. دوستان تصميمگير لطفا به اين جزييات پيش پا افتاده به زعمتان دقت بفرماييد. سخت نيست كه به سطح شهر برويد و از بالاترين تا پايينترين نقطه شهر را نظاره كنيد و زودتر به خانوادهها و دانشآموزان، اطلاع دهيد. كردار سختي نيست اينگونه بودن. هميشه دير تصميم گرفتن به صواب نيست. برخي وقتها زود تصميم گرفتن ثوابش بيشتر است. گويا چارهاي نداريم كه دلخوش باشيم به گفته شهردار تهران كه گفتند در آينده نزديك اين شهر از آلودگي و ترافيك خداحافظي خواهد كرد و صبح بدون آلودگي و ترافيك را در تيتر روزنامهها خواهيم ديد...!
هادی محمدی طی یادداشتی در شماره امروز جوان با عنوان چرایی جنگ جدید در غزه نوشت: آثار عملیات طوفانالاقصی بهجز ابعاد نظامی و اطلاعاتی و قابلیتهای حکمرانی و میزان اعتماد جامعه صهیونیستی به ارکان اصلی رژیم در تأمین امنیت و اقتدار، یک شکست عمیق برای اسرائیل ثبت کرد و ابعاد این شکست آنچنان گسترده بود که تمامی ارکان ناتو در کنار رژیم صهیونیستی قرار گرفتند تا با تمامی هزینههای نقض قوانین بینالمللی، انسانی و قوانین جنگ و رسواییهای آن در جهان، این شکست را جبران کنند.
جنگ ۵۰ روزه با مدیریت کلان و حتی میدانی امریکا نتوانست به هیچیک از اهداف اعلام شده اسرائیلی و امریکایی دست یابد و در کنار انزوای بینالمللی و فشارهای گوناگون افکار عمومی جهانی و مؤسسات بینالمللی که در تنگنای مصداقیت خود قرار گرفتند، ناچار به پذیرش توقف محدود جنگ شدند. رژیم صهیونیستی و امریکا پذیرفتند و اعتراف کردند که این شبهآتشبس نیز امتیاز و موفقیتی برای مقاومت و حماس است، ولی امیدوار بودند آنچه را در میدان جنگ حاصل نشد، در پروسه مذاکرات سیاسی و توافق نهایی به نفع خود و علیه مقاومت کسب کنند. رؤسای سرویسهای اطلاعاتی امریکا، اسرائیل، مصر و قطر بهجز تمدید زمانهای توقف جنگ در نهایت متوجه شدند که بهدلیل دست برتر مقاومت در مذاکرات تبادل اسرا و زندانیان، ناچارند فقط امتیاز بدهند؛ لذا برای تغییر این معادله و ایجاد کارت بازی مذاکراتی و تأمین حداقلهای امتیاز برای صهیونیستها، دست به یک گزینه اجباری زدند. ورود مجدد به جنگ یک انتخاب از سوی ارتش صهیونیستی نبود، چرا که تکرار ۵۰ روز دیگر در یک جنگ جنایتکارانه، همان نتایج و هزینههای قبلی را پیش روی آنها میگذاشت و از آنجا که هیچ گزینه دیگری برای تغییر این معادله مذاکراتی در اختیار نداشتند، با مجموعهای از تدابیر که شروع مجدد جنگ در غزه است، با ملاحظات نمایشی مورد درخواست امریکا و بلینکن که رعایت شهروندان عادی و غیرنظامی، یکی از آنهاست، امیدوارند که به کارت مذاکراتی مطلوب دست یابند.
برای کاستن از فشار افکار عمومی جهانی و خروج از انزوا و خسارتهای انتخاباتی کاخ سفید، از یکسو شروط نمایشی را به حکومت و کابینه جنگی مطرح میکنند که در عمل رعایت نخواهد شد و از سوی دیگر با ایجاد یا مطرح کردن رسانهای رخدادهای بینالمللی، از میزان تمرکز افکار عمومی بر مسئله غزه و جنایات نسلکشی بکاهند؛ لذا با طرح مجدد آتشبس در اوکراین، نشست بینالمللی آب و هوایی در امارات یا فعال کردن داعش در عراق یا دامن زدن به برخی زمینههای آشوبسازی در عراق یا تحریک برخی جریانهای سیاسی در ایران در آستانه انتخابات مجلس یا اعزام وزیر خارجه فرانسه به لبنان و مطالبه و تأکید بر قطعنامه ۱۷۰۱ و به انفعال کشیدن واکنش مقاومت حزبالله یا اتهامسازی علیه انصارالله و حکومت یمن، منفعلسازی مقاومت منطقهای، کاستن از نقش مسئولانه و انسانی و اخلاقی ایران و برجسته کردن رخدادآفرینیها، سعی کردهاند بر افکار عمومی تأثیر گذاشته و شرایط مطلوبتری در مذاکره سیاسی کسب کنند. بلینکن خطاب به وزیر جنگ صهیونیستی، دوهفته برای آزمون و خطای این پروژه وقت گذاشته است تا در صورت ظرفیتسازی در میز مذاکره، آن را تکمیل کرده و در صورت ناکامی، مسیر دیگری را در دستور قرار دهد.
پاسخ محکم مقاومت در غزه و سپس در سطح منطقه و هوشمندی در پروندههای فعال شده در امریکا و غرب، میزان و ضریب توفیق این پروژه را از هماکنون با سؤال مواجه کرده و شکست جدید برای ارتش صهیونیستی به ارمغان آورده و تلاشهای شرورانه امریکا را ثبت خواهد کرد و باید منتظر پیامدهای گوناگون آن باشیم.
پیمان مولوی طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار با عنوان نیمه پر لیوان و مغالطههای اقتصادی نوشت: لوله فاضلاب شما گرفته است و آب آشپزخانه شما را برداشته است اولین کاری که میکنید چیست؟ ماشین شما آتش گرفته است و موتور در حال سوختن است، اولین کاری که می کنید چیست؟ آسانسور گیر کرده و شما درون آن گیر کردهاید، اولین کاری که میکنید چیست؟ حساب بانکی شما خالی شده است اما ناگهان یک هزینه الزامی جلوی پای شما سبز میشود اولین کاری که میکنید چیست؟
در تمام موارد فوق برای گرفتگی به لوله بازکن، در مورد دوم فرار از ماشین و خاموش کردن موتور با کپسول آتشنشانی و در بعدی زنگ زدن به آتشنشانی و …
آیا در این موارد به جملات انگیزشی پناه میبرید؟ خیر! آیا وقتی موتور آتش گرفته با خود میگویید که باید نیمه پر لیوان را ببینم که منفجر نشد و نمردم؟
در اقتصاد هم همین است! دیدن نیمه پر لیوان به هیچ دردی برای درست رفتن مسیر نمیکند، بیشتر مغالطهایست برای فرار از مسولیت.
این در حالی است که به جای این دست از فرافکتیها پرسشهای مهم را پاسخ داد.
عدم النفع صادرات نفتی چقدر است؟
میلیاردها دلاری که میتوانست صرف زیرساختهای آموزشی، ورزشی بهداشتی و راه ها و جاده ها شود! این نیمه پر لیوانش کجاست؟
تورم ۴۴.۹٪ است نیمه پر لیوان شاید بگویید که آرژانتین نشدیم!
می بینید! مغالطه است برای فرار از مسئولیت!
هر وقت کسی گفت نیمه پر لیوان را ببینید اول ببینید دقیقا مسئولیت او چیست! و دارد از چه چیزی فرار میکند…
این روزها زیاد می شنویم که بیایید نیمه پر لیوان را ببینیم! بله با این رویکرد از اینکه پاکستان نشده ایم باید خوشحال باشیم. پاکستانی با ۲۴۰ میلیون جمعیت و ۳۰٪ بیسواد که بسیاری درگیر مدارس مذهبی هستند و درآمد سرانه ۱۵۰۰ دلار!
اما ذاتاً مقایسه دارنده دومین ذخایر گازی جهان و چهارمین منابع نفتی با کشوری که هیچ ندارد ذاتا مغالطه است.
یا اینکه بیایید نیمه پر لیوان را ببینید که ایران جمعیت جوانی دارد و خودش پتانسیل است اما چه فایده وقتی سیاستهای اقتصادی برای بهره بردن از از پنجره جمعیتی به این عظمت کارایی ندارد و فرصتها یکی یکی از دست میرود و تبدیل به بحران بازنشستگی شود.
آنچه مهم است دیدن نقاط قوت و ضعف، تهدید و فرصتهاست که نه به صورت تک بُعدی که باید آن را همهجانبه آنها را دید و برای حل آنها چارهجویی کرد.