به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز شنبه ۲۷ آبان ماه در حالی چاپ و منتشر شد که راهحل اقتصاد ایران چیست؟ فراخوان گردهمایی بزرگ ایرانیان در محکومیت جنایات رژیم غاصب صهیونیستی، تاکید رهبر انقلاب بر زمینه سازی انتخابات پرشور؛ وظیفه همگانی در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
سیدعلی علوی طی یادداشتی در شماره امروز خراسان نوشت: انتخابات مجلس دوازدهم مرحله ثبت نام خود را با رکورد ۴۹ هزار پیش ثبت نام و بیش از ۲۰ هزار ثبت نام پشت سر گذاشت و هیئتهای اجرایی حدود ۷۰ درصد از ثبت نام کنندگان را تایید صلاحیت کرده اند که البته با انتقادات جدی در فضای سیاسی کشور همراه شد؛ اینک هیئتهای نظارت استانی و شورای نگهبان به بررسی اعتراضها و احراز صلاحیتهای داوطلبان خواهند پرداخت تا دوازدهمین انتخابات مجلس اسلامی نامزدهای خود را بشناسد. رهبر انقلاب نیز روز گذشته در دیدار اعضای شورای نگهبان بر وظیفه همگانی برای زمینه سازی انتخابات پرشور تاکید کردند. در واقع یکی از نقاط قابل تامل در مورد این انتخابات ورود زودهنگام رهبرانقلاب به مسئله انتخابات و تاکید ایشان بر ضرورت مشارکت، امنیت، سلامت و فضای رقابتی بود.
رهبر انقلاب در آغازین روزهای سال جدید برخلاف رویه معمول که فضای سیاسی کشور را از ورود زودهنگام به فضای انتخاباتی پرهیز میدهند ۱۱ ماه مانده به انتخابات مجلس دوازدهم در دیدار با کارگزاران نظام به موضوع مشارکت حداکثری مردم در انتخابات اشاره و خاطرنشان کردند که باید زمینه مشارکت حداکثری فراهم شود: «با حرف و شعار نمیشود؛ صِرف اینکه ما حرفش را بزنیم که «مردم! بیایید شرکت کنید»، کسی [نمیآید]، اصلاً این حرف معنی ندارد؛ محصَّلی ندارد که به مردم بگوییم بیایید شرکت کنید. چهجوری شرکت کنند؟ کجا شرکت کنند؟ باید زمینه مشارکت فراهم بشود.»
حال پس از گذشت ۷ ماه از این مطالبه رهبر انقلاب و در این مقطع زمانی که فرایند انتخابات وارد مرحله بررسی صلاحیتها شده است، به نظر میرسد در این مقطع مخاطب این مطالبه رهبر انقلاب، اعضای محترم شورای نگهبان هستند.
بر این اساس چند نکته قابل تامل است:۱. فراهم کردن زمینه مشارکت حداکثری با رقابتی کردن فضای انتخابات:
اگر کارآمدی، تبیین اهمیت جایگاه مجلس در حکمرانی مطلوب و رقابتی کردن فضای انتخابات را به عنوان سه عامل موثر در زمینه سازی مشارکت حداکثری بدانیم، به نظر میرسد رقابتی کردن فضای انتخابات از جمله عوامل سهل و ممتنع در ایجاد مشارکت حداکثری است؛ بهعبارتی در این مقطع زمانی که مخاطب مطالبه رهبر انقلاب را میتوان شورای نگهبان دانست، این سوال را میتوان مطرح کرد که اگر شورای نگهبان در این مقطع خود را مخاطب این مطالبه رهبر انقلاب که «باید زمینه مشارکت حداکثری فراهم بشود» بداند؛ چه باید بکند؟
طبیعتا رقابتی کردن فضای انتخابات نه به معنای اجازه ورود به متخلفان و محکومان و ضدانقلابها، اما حتما به معنای ورود و حضور سلایق مختلف سیاسی است و در این بین آنچه حتی مهمتر از واقعیت حضور سلایق مختلف است، این است که جامعه احساس این حضور سلایق مختلف را داشته باشد.
۲. شفافیت در مصادیق احراز صلاحیت
با توجه به حواشی که پس از اعلام نظر هیئتهای اجرایی پیش آمده است به نظر میرسد در بحث احراز صلاحیت، رعایت حقوق داوطلبان اهمیت ویژهای دارد، در تعیین مصادیق برای احراز صلاحیتها چند عنوان کلی مطرح است و در مواردی که بر اساس عنوان کلی عدم التزام به اسلام است، شماری از کاندیداها رد صلاحیت میشوند، در حالی که بعضا افراد معتقد و مومن و دینداریاند، اما از آن جا که جزئیات قابل تشخیص مطرح نشده است، نهاد نظارتی تحت عنوان عدم التزام به اسلام کاندیدا را رد صلاحیت میکند؛ مواردی که با تعیین مصداق و ورود جزئیتر به موضوع قابل حل میتواند باشد. همچنین روند بررسی احراز صلاحیت ها، از سوی دستگاههای نظارتی و اطلاعاتی دخیل در روند احراز صلاحیتها به گونهای باید مستند باشد که شورای نگهبان بر اساس آن مستندات نظر نهایی و قطعی را صادر کند، در واقع گزارشها باید چنان مستدل، قانونی و شرعی باشد که بتوان به آن استناد کرد و در صورت درخواست داوطلبان قابل انتشار و به گونهای باشد که از نظر افکار عمومی قابل پذیرش باشد.
۳. توجه به انتخابات در شهرستانها
باتوجه به ویژگیهای انتخابات مجلس که تفاوتی ساختاری با انتخابات ریاست جمهوری دارد، این گونه میتوان استنتاج کرد که انتخابات مجلس برخلاف انتخابات ریاست جمهوری که انتخاباتی سیاسی است، در بسیاری از حوزههای انتخابی به جز مراکز استان و کلان شهرها بیش از آنکه انتخاباتی سیاسی باشد انتخاباتی قومی و طایفهای است و بیش از آنکه نامزدهای انتخاباتی در دسته بندیهای سیاسی قرار گیرند، براساس اقتضائات محلی و ویژگیهای قومی و طایفهای دسته بندی میشوند. در واقع در اکثر حوزههای انتخابی به جز کلان شهرها انگیزههای قومی در انتخاب نامزدها پررنگتر است لذا گرچه در این دوره براساس ارزیابیها به دلایل مختلف میزان مشارکت در کلان شهرها ممکن است حداکثری نباشد، اما در صورت ایجاد فضای رقابتی در شهرستان ها، امکان مشارکت پرشور و حداکثری در شهرستانها بسیار بالاست. براین اساس توجه شورای نگهبان به حضور سلایق مختلف در شهرستانها و شهرهای کوچک میتواند زمینه ساز مشارکت حداکثری باشد؛ در واقع این گونه میتوان جمع بندی کرد که اقتضائات مشارکت حداکثری در شهرستانها و شهرهای کوچک که بیش از نیمی از واجدان شرایط برای شرکت در انتخابات را دارند با کلان شهرها بسیار متفاوت است که میبایست مدنظر شورای محترم نگهبان قرار گیرد.
نادر کریمیجونی طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت نوشت: شمارش معکوس برای سقوط بنیامین نتانیاهو و شکست او در منازعه با حماس آغاز شده است. این در حالی است که جامعه اسرائیل، همچنان بر تداوم جنگ با حماس اصرار میورزد، ولی در همان حال نه فقط اسرائیلیها، بلکه ناظران بیطرف هم بر این نکته که رهبر فعلی اسرائیل دستاورد چندانی نداشته و نتوانسته در صحنه منازعه نظامی، آزادی گروگانها و متحد نگهداشتن جامعه اسرائیل موفقیت قابل ذکری داشته باشد.
صحه میگذارند.
در صحنه نظامی، هیاهوی بسیار ارتش اسرائیل در مورد وجود تعدادی از گروگانها در زیرزمین بیمارستان الشفاء انتظارها برای آنکه محاصره و اشغال این بیمارستان دستاوردی داشته باشد را به شدت افزایش داده بود. همانطور که همه مشاهده کردند و نتانیاهو، خود بر آن صحه گذاشت، هیچ گروگانی از آن بیمارستان خارج نشد و به همین دلیل همه انتظارهایی که پدید آمده بود، ناکام و بیپاسخ ماند.
آنچه در مورد کشف تجهیزات و تسلیحات در زیرزمین یا حتی اتاقهای بیمارستان الشفاء ادعا میشود از سوی ناظران چندان بااهمیت ارزیابی نشده، چراکه صحت آن به شدت محل ابهام است و معلوم نیست این ادعای ارتش اسرائیل چقدر صحنهسازی یا واقعی باشد. یافتن آنچه راکتهای تولید ایران در غزه اعلام کرده است هم به طور کلی مورد توجه قرار نگرفته، چراکه تلآویو تنها عکس این راکت را منتشر کرده که سندیت ندارد و از نمایش آن برای خبرنگاران پرهیز کرده است. این در حالی است که در نمونههای مشابه اسرائیل سختافزار سلاحهای کشفشده را برای خبرنگاران به نمایش میگذاشته است.
ادعاهای نتانیاهو در مورد نزدیک شدن به آزادی گروگانها، نه فقط در محافل سیاسی جهانی که حتی در درون اسرائیل، با واکنش سرد و بیروح مواجه شده، چراکه پس از ادعاهای مکرر و مصرانه مقامات اسرائیلی، اکنون حتی یک گروگان آزاد نشده و خانوادههای گروگانها و رسانههای داخلی و بینالمللی فشار غیرقابل تحملی را به نظام حکومتی اسرائیل و شخص نتانیاهو وارد میکنند. ادعاهای ارتش اسرائیل در مورد کشته شدن شماری از فرماندهان حماس با آنچه درباره کشته شدن افسران ارشد و میانی ارتش اسرائیل اگرچه به لحاظ تعداد ممکن است برابری نکند، اما به لحاظ جایگاه و موقعیت افسران ارتش سازمانیافته و مدرن اسرائیل، موقعیتهای دو طرف اسرائیلی و حماس، تقریبا برابر است. از این بابت نمیتوان انکار کرد که اسرائیل در صحنه نظامی آنقدر که ادعا میکرده و طرفهای غربی از ایشان انتظار داشتند، نتوانسته دستاوردهای بزرگی داشته باشد. به ویژه آنکه ادعای نابودی حماس که چند بار از طرف نتانیاهو و همکارانش مطرح شده بود، نه فقط حاصل نشده که چشماندازی برای حصول آن نیست. به همین دلیل به جز تخریب گسترده و نابودی بخش مهمی از توان اقتصادی، اجتماعی و نظامی فلسطینیها، گمان نمیرود که حملات هوایی و زمینی اسرائیلیها، دستاورد دیگری برای ایشان داشته باشد.
همزمان و در درون اسرائیل، اوضاع بیبی چندان پایدار نیست؛ هماکنون نظرسنجیها نشان میدهد که شانس لیکود برای در دست گرفتن زمامداری دولت تقریبا به صفر رسیده است. در این باره برآوردهای انجامشده مبین آن است که اگر هماکنون در سرزمینهای اشغالی انتخابات برگزار شود، سهم لیکود از کرسیهای پارلمان، از ۳۳ کرسی کنونی، حداکثر به ۲۲ کرسی سقوط خواهد کرد که نتانیاهو با این نتیجه باید از دفتر نخستوزیری خداحافظی کند. در عین حال محبوبیت وی به میزان قابل توجهی کاهش پیدا کرده که در این سقوط خانواده وی نقشی اساسی دارند. دو انتقاد مهم مخالفان سیاسی و افکار عمومی اسرائیل علیه نتانیاهو یکی به فرار پسرش از حضور در جنگ بازمیگردد و دیگری به اظهارات همسرش. افکار عمومی اسرائیل با خشم میپرسند پائیر نتانیاهو که از هفت ماه پیش در میامی فلوریدا بهسر میبرد چرا همانند سایر شهروندان اسرائیلی با فراخوان نیروهای ذخیره ارتش به کشور بازنگشته و در ارتش به خدمت مشغول نشده است.
هر چند نتانیاهو از پسرش دفاع کرده و گفته که او سرگرم جمعآوری کمک برای اسرائیل است، اما چنین دفاعیههایی سبکتر از آن است که مورد قبول افکار عمومی اسرائیل واقع شود. اظهارات همسر نتانیاهو مبنی بر اینکه تظاهراتهایی که علیه شوهرش برگزار و دنبال شده، باعث سرگرم شدن مقامات امنیتی و غفلت آنان از تدارک حماس برای حمله شده است، نه فقط خشم شهروندان که خشم مقامات اسرائیلی را برانگیخته است. اسرائیلیها از اینکه اصرارشان بر تداوم برقراری دموکراسی، عدالت و شفافیت در کشورشان به عنوان بهانهای برای ناتوانی امنیتی تلقی میشود و توانایی دستگاه امنیتی اسرائیل مورد تحقیر واقع شده ناراحت هستند و میخواهند همسر نتانیاهو اظهاراتش را پس بگیرد؛ امری که تاکنون اتفاق نیفتاده و حتی شخص بیبی نیز واکنشی در اینباره نشان نداده است.
نتانیاهو در خارج از مرزهای اسرائیل هم موقعیت امیدوارکنندهای ندارد و اکنون دوستان اسرائیل مانند فرانسه و کانادا با شفافیت و صراحت بیشتری زبان به انتقاد از کشتار غیرنظامیان ساکن غزه میگشایند. به همین دلیل نتانیاهو بدون آنکه قدرت مقاومت و تغییر اوضاع را داشته باشد، پلههای سقوط را یکی پس از دیگری پشتسر میگذارد.
عباس عبدی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان سه ویژگی چین را فراموش نکنید نوشت: تا آنجا که به یاد دارم حدود نیم قرن پیش یکی از دانشمندان غربی گفته بود، معجزه مهم جهان این است که دولت چین (منظورش زمان مائو بود) توانسته یک میلیارد نفر جمعیت این کشور را زنده نگه دارد و اجازه ندهد که از گرسنگی بمیرند. درباره واقعیت آن زمان چین اطلاعات دقیقی در دست نبود یا من ندارم ولی اگر آن فرد زنده باشد، نمیدانم پیشرفت چین در ۴۵ سال اخیر را چگونه وصف میکند؟ آن معجزه در مقایسه با تحولات ۴۵ سال اخیر چیزی در حد شعبدهبازی در برابر معجزه واقعی است.
اکنون اتفاق نظر نسبی است که چین به زودی از نظر توان تولید اقتصادی در جهان اول خواهد شد. چین نشان داده است که در مورد مسائل اصلی خود، چون هنگکنگ و ماکائو و چین تایپه و نیز حاکمیت بر دریاهای خود کوتاه نمیآید. جالبتر از همه طرحهای جهانی اقتصادی از جمله جاده ابریشم را در دست دارد. یا در حوزه نفوذ اقتصادی و صادرات حرف اول را میزند. در حوزه فناوری فضایی و دیجیتال پیشرفتهای چشمگیری داشته است. سیاستهای منطقهای و جهانی بلندپروازانهای را در دستور کار دارد و ما شاهد حضور موثر چین در منطقه اطراف خودمان هستیم. از سوی امریکا نیز کم تهدید نشده است، آنان خیلی صریح از استقلال چینتایپه دفاع میکنند در حالی که اینها هر دو یک سرزمین هستند و مساله ارضی فارغ از ماهیت نظامهای حاکم است. علیه رییسجمهور چین خیلی مینویسند و سیاستهای تبلیغی تندی علیه چین و مسائل حقوق بشری آن دارند.
هر چند پس از حمایتهای اخیر غرب از اسراییل معلوم نیست که از این پس، چنین مواضعی رنگ و بویی داشته باشد زیرا بیش از پیش نشان داده شد که مواضع حقوقبشری غربیها اصیل نیست و پوششی تاکتیکی برای سیاست است. بهرغم همه اینها خوب است که سخنان متواضعانه رییسجمهور چین را در سفر اخیرش به ایالات متحده و دیدار با جو بایدن مرور کنیم تا درک بهتری از معنای ادبیات سیاسی و دیپلماتیک به دست آوریم. شیپنگ رییسجمهور چین گفت: «ما بزرگترین کشور در حال توسعه جهان و ایالات متحده بزرگترین کشور توسعه یافته جهان است. ما باید در کنار هم باشیم. چین آماده است که شریک و دوست ایالات متحده باشد. اصول اساسی ما در اداره روابطمان با ایالات متحده عبارت است از احترام متقابل، همزیستی مسالمتآمیز و همکاری برد- برد. ما هرگز علیه ایالات متحده شرطبندی نکرده و در امور داخلی او دخالت نمیکنیم.
چین هرگز قصد چالش و از پای انداختن امریکا را نخواهد داشت و بالعکس از امریکای مطمئن، باز، روبه رشد و خوشبخت خوشحال خواهد شد. همینطور هم ایالات متحده نباید علیه چین شرطبندی یا در امور داخلی چین دخالت کند. چین به هر سطح از توسعه برسد هرگز به دنبال هژمونی و گسترش سلطه نخواهد بود و هرگز درصدد تحمیل اراده خود به دیگران برنخواهد آمد. چین به دنبال ایجاد قلمروی نفوذ نخواهد بود و در هیج جنگی چه سرد و چه گرم شرکت نخواهد کرد.»
شاید افراد سادهانگار گمان کنند که این سخنان نشانه خودتحقیری یا خودباختگی است. بهطور قطع مسوولان ایالات متحده چنین باوری نخواهند داشت. آنان بر طبق سیاست کلان خود، چین را رقیب و خطر اصلی علیه هژمونی و فرادستی خود میدانند و این را چینیها هم بهخوبی میدانند، پس این سخنان متواضعانه برای چیست؟ در درجه اول بخشی از آن، حقیقتی است که نه میتوانند و نه درست است که پنهانش کرده یا نادیده بگیرند. این حقیقت که هنوز فاصله عمیقی میان ایالات متحده و چین وجود دارد. بخش مهمتر این سخنان، خنثی کردن بزرگنماییهای ایالات متحده در دشمنسازی از چین است. فرض کنیم که چین با ادبیاتی تهاجمی و خشن پاسخ اقدامات و حتی تحقیرهای امریکاییها را میداد، چه نتیجهای به دست میآورد که اکنون نیاورده است؟ جز اینکه در بازی آنها میافتاد و در بزرگنمایی خطر و قدرت خود به سود آنان نقش بازی میکرد هیچ دستاورد دیگری نداشت.
این زبان دیپلماتیک است که گرچه محدودیتهای خود را دارد ولی کاربرد آن در عرصه سیاسی بسیار موثرتر از زبان تهدید و زور است. منظور این نیست که در هر شرایطی زیان تهدید و زور را به کلی باید کنار گذاشت، زیرا مواردی پیش میآید که کاربرد چنین زبانی ضرورت دارد که بهطور طبیعی و بر حسب مورد، چینیها هم از آن استفاده میکنند، ولی وجه غالب زبان دیپلماتیک زور و تهدید نیست. اتفاقا یکی از جاهایی که کاربرد افراطی این زبان نتیجه منفی دارد از سوی ایالات متحده است. امیدواریم اگر کسانی در ایران میخواهند یا مدعی این هستند که راه چین را انتخاب میکنند، سه چیز را فراموش نکنند. اول سیاستهای کارآمد و علمی آنها برای توسعه اقتصادی و اجرای خوب آن سیاستها. دوم زبان دیپلماتیک و سازنده آنها و سوم پایداری و صبر کنفسیوسی در تامین منافع ملی و کوتاه نیامدن از آن