به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز شنبه ۲۰ آبان ماه در حالی چاپ و منتشر شدند که اعلام نتایج اولیه بررسی صلاحیتها در هیاتهای اجرایی انتخابات و ردصلاحیت تعدادی از چهرههای معروف مجلس یازدهم، سوغات رئیسی در بازگشت از اجلاس اکو، آغاز ساخت پنج نیروگاه هستهای جدید در کشور و امضای پنج سند همکاری اقتصادی ایران و افغانستان در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
محمدجواد اخوان طی یادداشتی در شماره امروز جوان با عنوان چه کمکی از ما برمیآید؟ نوشت: در طول بیش از یک ماهی که از تجاوز رژیم صهیونیستی به غزه میگذرد، انتشار اخبار و تصاویر جنایات رژیم خصوصاً علیه کودکان و غیرنظامیان عواطف بسیاری را جریحهدار کرده و کم نیستند افرادی که میپرسند در این شرایط خاص «چه کمکی از ما به مردم مظلوم غزه برمیآید؟»
در طول بیش از یک ماهی که از تجاوز رژیم صهیونیستی به غزه میگذرد، انتشار اخبار و تصاویر جنایات رژیم خصوصاً علیه کودکان و غیرنظامیان عواطف بسیاری را جریحهدار کرده و کم نیستند افرادی که میپرسند در این شرایط خاص «چه کمکی از ما به مردم مظلوم غزه برمیآید؟» روشن است که برای عموم مردم حتی گزینه امدادگری به مردم فلسطین ممکن نیست و با توجه به محاصره شدید و غیرانسانی غزه کمک مالی هم بهسختی ممکن است به تأمین مایحتاج ضروری اهالی غزه بینجامد، بنابراین عملاً گزینههای نظامی، لجستیکی و حتی مالی موضوع این یادداشت نیستند و تمرکز بر کمک فرهنگی و اجتماعی است که از عهده بسیاری برمیآید.
۱- پیش از هر چیز باید برای افزایش آگاهی خودمان نسبت به ظلم ناروایی که بر ملت مظلوم فلسطین میرود تلاش کنیم. بهرغم آنکه موضوع قدس و فلسطین یکی از سرفصلهای متعارف خبری و رسانهای کشور در طول سالهای پس از انقلاب بوده است، اما به دلیل فقدان آگاهی از جزئیات تاریخ و مسائل فلسطین عملاً بازار مکاره شبهات ماهوارهای بخشی از جامعه را هدف گرفته و برای مقابله با این شبهات ابتدا باید خودمان بدانیم که ماجرای تلخ فلسطین چیست و چه ابعادی دارد. هرچند قصور و تقصیرهای بسیاری در مورد تولیدات فرهنگی و هنری در مورد فلسطین شده و عملاً هیچ نسبت صحیحی میان اهمیت این موضوع و میزان محصولات فرهنگی و هنری مرتبط با آن در کشور ما برقرار نیست، باید تلاش کرد با مطالعه و وقت گذاردن معتنابه، همه ما این کاستیها را حداقل در مورد خودمان جبران کنیم و سطح آگاهی و دانش خود را در این موضوع ارتقای جدی دهیم.
۲- اگر بتوان تا حد خوبی بر موضوع مسلط شد، باید دیگران را نیز آگاه کرد و در زمانهای که به دلیل «محاصره تبلیغاتی دشمن» دیواری نامرئی میان بخشی از جامعه ما و رسانههای معتبر داخلی کشیده شده است، باید با تعاملات میان فردی واقعیتهایی را که بسیاری نمیدانند، در اختیارشان قرار دهیم. کسانی که روایت ناقص و غرضآلود رسانههای فارسیزبان را از ماجرای فلسطین در یاد دارند، باید بدانند که حقایقی هم هست که از آن بیخبرند و در صورت ندانستن این حقایق است که ممکن است تلقی کاملاً اشتباهی از رویدادها پیدا کنند. در اینجا تکتک ما بهسان انسانرسانههای مبارز باید خود را در صف جهاد تبیین بدانیم و آنها که به زبانهای دیگر آشنایی و تسلطی دارند، باید بخشی از توان خود را صرف روشنگری در افقی فراتر از مرزهای جامعه ایرانی بکنند. طبیعی است که شبکههای اجتماعی متصل به صهیونیستها در این راه مانعتراشی میکنند، اما «در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم/ سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور.»
۳- گام بعدی تلاش برای ایجاد کارزارهای اجتماعی علیه اشغالگرانی است که از حمایتهای غرب و حتی منطقه برخوردارند. باید از همین ظرفیت روشنگری به زبانهای دیگر استفاده کرد و ملتهای مختلف را علیه دشمن صهیونیستی بسیج کرد. ساکنان کشورهایی مثل ترکیه و جمهوری آذربایجان که کشورشان تأمینکننده سوخت و ارزاق رژیم صهیونیستی است، باید بدانند چگونه دولتهایشان هیزم آتشهایی را که بر جان کودکان غزه میافتد، تأمین میکنند.
هرچند رسانههای «جریان اصلی» غرب روایتی خیلی رقیق و کماثر از جنایات رژیم صهیونیستی در غزه ارائه میکنند، اما موج بیداری گستردهای که در خیابانهای اروپا و امریکا علیه اسرائیل به راه افتاده است، این امید را زنده میکند که با تلاشهای حتی کوچک رسانهای میتوان دنیا را علیه جنایتکاران صهیونیست بسیج کرد و فشار را بر حامیان غربی این رژیم – اعم از دولتها و کارتلهای چندملیتی- افزایش داد. ممکن است این فشارها حتی مانع چندانی بر سر کودککشی رژیم صهیونیستی نشود- کما اینکه در ۷۵ سال گذشته نیز چنین بوده است-، اما میتوان امیدوار بود که نقاب دروغین حقوق بشر از چهره لیبرالهای حامی اسرائیل بیفتد و شناخت هرچه بیشتر ماهیت این شعارهای فریبنده، خود دستاورد مهمی است که میتواند آینده را برای نجات ملت مظلوم فلسطین و سایر مستضعفان جهان هموارتر سازد.
روزنامه جمهوری اسلامی طی یادداشتی در شماره امروز خود با عنوان خواسته غرب از جنگ غزه نوشت: حمایتهای مستمر، بیپایان و بیقید و شرط آمریکا و تعدادی از کشورهای اروپائی از رژیم صهیونیستی برای کشتار مردم غزه و سرکوب حماس، نشان میدهد غرب مصمم است هرطور شده مانع زوال اسرائیل شود. علت اینست که وجود اسرائیل فواید زیادی برای غرب دارد که در راس آنها آسوده خاطر ماندن غربیها از مزاحم بدخیمی به نام صهیونیسم در خود غرب است. فلسفه تاسیس اسرائیل در ۷۵ سال قبل نیز به همین نکته مربوط میشود. اینکه یک گروه اشغالگر به سرعت توسط سازمان ملل به عنوان یک دولت به رسمیت شناخته شود و دولتهای بزرگ غربی آن زمان به سرعت حمایت خود از این اقدام سازمان ملل را اعلام کنند، همین نکته را میرساند.
اکنون نیز سفرهای سراسیمهوار رئیس جمهور آمریکا، نخست وزیر انگلیس، رئیس جمهور فرانسه و تعدادی از مقامات این کشورها و سایر کشورهای اروپائی به اسرائیل برای اعلام حمایت از نتانیاهو همین واقعیت را آشکار میکند که واقعه ۱۵ مهر و ضربه نظامی سختی که حماس به رژیم صهیونیستی وارد کرده غرب را نسبت به اصل موجودیت این رژیم نگران کرده است. برای برطرف شدن این نگرانی، تنها راهی که به فکر سران کشورهای غربی رسیده اینست که با حمایتهای همهجانبه نظامی، سیاسی، مالی، تدارکاتی و تبلیغاتی مانع زوال رژیم صهیونیستی شوند. روشن است که اگر این حمایتها نبود این رژیم دوام نمیآورد.
نشانه دیگر، سکوت و بیعملی سران کشورهای عربی در برابر جنایات رژیم صهیونیستی در طول ۳۵ روز گذشته است. در حالی که تمام ملتها اعم از عرب و غیرعرب، مسلمان و غیرمسلمان، اروپائی، آمریکائی، آفریقائی، آسیائی و استرالیائی همگی جنایات رژیم صهیونیستی را محکوم میکنند، سران مرتجع عرب هیچ اقدامی برای حمایت از مردم مظلوم فلسطین به عمل نمیآورند. این بیتفاوتی و بیعملی، طبق دستور غرب صورت میگیرد و سران مرتجع عرب نیز با دولتمردان آمریکائی و اروپائی در مورد ضرورت حفاظت از رژیم صهیونیستی و جلوگیری از زوال آن همداستان هستند.
وجود اسرائیل در منطقه همانطور که به نفع دولتهای غربی است، برای دولتمردان مرتجع عرب نیز مفید است. آنها میدانند که در صورت فقدان اشغالگران صهیونیست در این منطقه، ملتها برای به دست آوردن آزادیهای سیاسی و تشکیل دولتهای مردمی اقدامی خواهند کرد و در چنان شرایطی جائی برای آنان که مهرههای دستآموز غرب هستند باقی نخواهد ماند. این واقعیت به همان اندازه که برای ملتها شیرین و جذاب است، برای دولتمردان مرتجع عرب تلخ و نگران کننده است. بنابراین، زوال اسرائیل به زیان این مهرههای غرب است و آنها برای بقاء خود به ادامه موجودیت رژیم صهیونیستی نیازمند هستند.
نتیجه جنگ غزه هرچه باشد، حداقل سه واقعیت ماندگار را در خود خواهد داشت. اول اینکه حماس خواهد ماند حتی اگر متحمل ضربات و خساراتی شود. دوم اینکه مردم فلسطین علیرغم قربانیان فراوانی که دادهاند و خانهها، مساجد، مدارس، بیمارستانها و سایر امکاناتشان ویران شدند، قویتر از گذشته برای آزادی فلسطین مبارزه خواهند کرد؛ و سوم اینکه رژیم صهیونیستی علاوه بر خسارتهای جبران ناپذیر نظامی، امنیتی و اطلاعاتی که در این جنگ متحمل شده، چهره واقعی ددمنشانه خود را آنچنان آشکار کرده که افکار عمومی جهان در وسیعترین سطح ممکن پی به نامشروع بودن آن بردند و از این به بعد مبارزه با آن برای مردم فلسطین بسیار آسانتر از گذشته خواهد بود. این هر سه مورد، به زیان صهیونیستها و حامیان آنها هستند، زیانهائی که جبران پذیر نخواهند بود.
درباره اینکه جنگ کنونی غزه به پیروزی کدامیک از دو طرف منجر خواهد شد، هنوز نمیتوان با قاطعیت نظر داد، ولی حتی اگر در عرصه قتل و تخریب، رژیم صهیونیستی دست بالا را داشته باشد پیروز نهائی نخواهد بود. این واقعیت را از نگرانیهای دولتمردان آمریکائی و اروپائی نسبت به موجودیت رژیم صهیونیستی میتوان فهمید. آنها این نگرانی را با بمبارانها و توپها و تانکها نمیتوانند برطرف کنند. آنچه در چنین نبردهائی تعیین کننده است، ایمان و صبر و مقاومت است که مردم فلسطین از آنها برخوردارند. کسانی که ددمنشیهای صهیونیستها را این روزها میبینند و در عین حال حاضر نیستند به وظیفه انسانی خود که حداقل آن محکوم کردن این جنایات است عمل کنند، باید در فهم خود از روابط انسانی تجدید نظر نمایند
عباس عبدی طی یادداشتی با عنوان دادرسی علنی نیاز جامعه ما در شماره امروز اعتماد نوشت: ماجرای نحوه برخورد پدر و برادر مرحوم عجمیان را نباید فراموش کرد. این موضوع ابعاد گوناگونی دارد. اول از همه اینکه بعید است، این سخنان و مواضع به صورت کاملا اتفاقی و برنامهریزی نشده ابراز شده باشد. این پدیده در این سطح در تلویزیون رخ نمیدهد. همچنین اقدامی تند و قابل پیگرد علیه دستگاه قضایی است. البته منتقدین وضع موجود نسبت به برخی احکام و اقدامات قضایی نقد دارند و آن را مستدل و روشن بیان میکنند. ولی اینکه به صورت کلی احکام قضایی را آن هم در سطح اعدام زیر سوال ببرند و به نوعی ضعیفکشی معرفی کنند، برای اولینبار است که میشنویم. اگر طرفداران وضع موجود و منتفع از این وضع هم اعتبار احکام قضایی را تا این حد مخدوش بدانند، دیگر هیچ سنگی روی سنگ بند نمیشود.
نکته دوم و مهم ماجرا تبعیض در برخورد حقوقی و قضایی با اینگونه نظرات است، به ویژه اینکه این سخنان را افراد عادی که قطعا آشنایی با مبانی حقوقی صدور حکم ندارند زدهاند. برای نمونه گفتهاند که مگر میشود که یک نفر حکمش اعدام بوده ناگهان ۱۵ سال حبس بگیرد؟ روشن است که میتواند حتی آزاد شود. در نقطه مقابل نقد احکام جاری، عموما از طرف افراد حقوقدان و آشنا با مبانی حقوق ایراد میشود، ولی همچنان تحت فشار قرار میگیرند تا چنین مواضعی را اتخاذ نکنند. این تبعیض پذیرفتنی نیست.
پرسش مهم این است که درخواست آنان چیست؟ آیا از اینکه دو جوان بینام و نشان را برای این اتهام اعدام کردهاند، ناراحتند؟ خوب چرا چنین حکمی را پذیرفتند؟ میتوانستند از آن دو محکوم رضایت دهند. اگر آنان به علل دیگری اعدام شدهاند در این صورت حقی برای اولیای دم در رابطه با آنان باقی نمیماند. آیا از اینکه چرا ۸۰ نفر افراد متهم شده را یکجا اعدام نکردهاند، ناراحت هستند؟ این نیازمند استناد به قانون نیست که در خواست برخورد قانونی کردهاند، چون از دل قوانین موجود نمیتوان چنین احکامی را صادر کرد. کسانی که حداقلی با حقوق به ویژه در موضوع قتل آشنا هستند، میدانند که اثبات قتل در این موارد عملا تعلیق به محال میشود. احتمالا آن دو جوان اعدامی نیز نه به علت قتل عمد، بلکه به علت محاربه دچار این حکم شدهاند.
اگر خانواده مرحوم دنبال انتقامگیری است، در این صورت باید گفت، ۲ نفر که هیچ، حتی اگر همه ۸۰ نفر را هم اعدام میکردند، آتش انتقام چنین افرادی خاموش نخواهد شد. انتقام فرآیندی پایانناپذیر است. انتقام آتشی است که میل به زبانه کشیدن دارد.
آنچه برای بازماندگان در هر حادثه مشابهی باید اهمیت داشته باشد، حفظ اعتبار اخلاقی مقتولین و افراد از دست رفته است. در همین ماجرای جنگ اخیر غزه شاهد هستیم که در چند روز اول و به علت اتفاقاتی که در روز آغاز حملات رخ داد، نوعی همدلی با اسراییل در جوامع غربی ایجاد شد، ولی به علت واکنش انتقامجویانهای که پس از آن رخ داد و جنایات گوناگونی را علیه مردم غزه مرتکب شدند، آن همدلی اولیه حتی در جوامع همسو با اسراییل، رنگ باخت و به جایش نفرت و انزجار و مخالفت با انتقام شکل گرفته است. البته احساسات فردی با رفتارهای جمعی تفاوتهایی دارد، ولی در حقوق فردی نیز بهترین رفتار، رعایت احتیاط در ریختن خون است. حتی اگر گناهکاری و مجرمیت فرد نیز ثابت شود، عفو و بخشودگی بیشترین کمک را به پایان یافتن خشونت و نیز کمک به بازماندگان مقتولین در رسیدن به آرامش روحی و روانی میکند. این تجربهای است که اغلب افراد درگیر این نوع ماجراها داشتهاند.
از زاویه دیگر میتوان این ماجرا را نوعی تسویهحساب سیاسی گروههای اصولگرایی علیه یکدیگر نیز تلقی کرد، به ویژه آنکه خیلی طبیعی بود که فرد متهم شده از سوی خانواده مرحوم عجمیان، به سادگی شکایت کند و اتهامات علیه خود را رد نمایند، ولی از این کار پرهیز کرد. چرا؟
به این علت روشن که فضای سیاسی و تبلیغی بر همه امور غالب است. اتفاقا یکی از علل شکلگیری چنین فضای مهآلودی، سرعت زیاد برای صدور احکام متهمان و اعدامشدگان بود. همچنین پرهیز از رسیدگی علنی نیز تبعات خاص خود را دارد، از جمله اینکه هر کس میتواند ادعاهایی را مطرح کند. در چنین وضعی قربانی اصلی عدالت است. پروندهای که هم متهمان نسبت به حکم صادره اعتراض جدی دارند و هم اولیای دم معترض هستند، در حالی که دو نفر اعدام و تعداد زیادی زندان و تبعید شدهاند، نشاندهنده ایراد جدی در فرآیند عمومی کردن دادرسی در کشور است. با توجه به تاکیدات پیاپی ریاست قوه قضاییه در اهمیت دادرسی علنی برای تحقق عدالت، پیشنهاد میشود در اسرع وقت و مطابق قانون اساسی، لایحه الزام به دادرسی علنی جز در موارد بسیار استثنایی را در دستور کار تصویب قرار دهید والا به زودی همه اطراف حاضر نزد قاضی، از حکم ناراضی خواهند بود.