به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز چهارشنبه چهارم بهمن ماه در حالی چاپ و منتشر شد که صبح دردناک اسرائیل؛ در مرگبارترین روز جنگ غزه برای صهیونیستها، تاکید رهبر انقلاب بر قطع شریانهای حیاتی رژیم صهیونیستی، افزایش چشمگیر ذخایر ارزی به روایت رئیس کل بانک مرکزی و سند راهبرد انتخاباتى جبهه اصلاحات در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
محمدرضا یوسفی شیخرباط طی یادداشتی در شماره امروز شرق با عنوان آیا فساد با دینداری سازگار است؟ نوشت: راهیابی به حوزه مدیریت و مسندهای اجرائی در ایران، نیازمند اثبات وفاداری و تعهد به سیستم است. از آنجا که حکومت در ایران دینی است، از اینرو شرط مهم ورود به قدرت، اظهار دینداری و انجام ظواهر شرع مانند نماز و حتی ظواهری مانند داشتن ریش و امثال آن است. از نظر سیاسی نیز داشتن وفاداری کامل به اصل پنجم و دیگر اصول مرتبط نیز شرط اساسی است؛ بهگونهایکه در استخدامها و انتخابات، بر همین اساس گروههایی رد میشوند و افرادی که از این صافی با موفقیت عبور میکنند، مؤمن، متدین، دیندار و انقلابی تلقی میشوند.
این در حالی است که بر اساس گزارش سازمان شفافیت بینالملل، جایگاه ایران در شاخص ادراک فساد در سال ۲۰۲۲، از میان ۱۸۰ کشور دنیا، رتبه ۱۴۷ است که نشاندهنده درجه بالای فساد نسبت به بسیاری از کشورها و همچنین نسبت به گذشته خودمان است که روند رشد فساد را در کشور بیان میکند.
پرسش این است که چگونه میان اظهار تعهد به دین و فساد گسترده میتوان جمع بست؟ چگونه است که شرط ورود به مدیریت، تعهد به انجام تکالیف شرعی است و اگر محرز شود کسی چنین ویژگیای ندارد، نمیتواند به عرصه مدیریت ورود کند، بااینحال این کشور چنین رتبه بالایی از فساد را داشته باشد و هرازچندی، گزارشی از یک فساد و اختلاس کلان بدون مواجهه مشخص با آن منتشر شود؟
این پرسش را از زوایای مختلف میتوان بررسی کرد. یکی از این زوایا، تفاوت نوع نگرش به حکمرانی در دنیای گذشته و دنیای جدید است. در گذشته معمولا هنگام بررسی یک حکومت، سؤال اساسی این بود که چه کسی صلاحیت حکومت را دارد؟ اوصاف وی مورد بررسی قرار میگرفت. اگر فردی، عالم به ضوابط شرع، عادل و در مقام تصمیمگیری شجاع و... بود، فردی شایسته تشخیص داده میشد. این نوع نگاه با شرایط دنیای کهن تا اندازه زیادی سازگاری داشت. در دنیای گذشته، قانون بهعنوان یک متن قابل استناد و بهاصطلاح نهادگرایان قاعده بازی مکتوب، وجود خارجی نداشت. البته قواعد نانوشته وجود داشتند. تفکیک قوا نیز مطرح نبود. سادگی مناسبات اجتماعی و سطح توقعات و انتظارات مردم از حکومتها نیز اقتضای بوروکراسی پیچیده را از دولت طلب نمیکرد. دولت کمترین دخالت در بازار و زندگی عادی مردم را داشت و بیشتر بر حفظ نظم، امنیت و دفاع متمرکز بود و از مردم نیز مالیاتی برای این هزینهها طلب میشد؛ گرچه مالیاتستانیها در بسیاری از موارد ظالمانه بود. با همین نگاه، حاکم نیز والیانی تعیین میکرد که بهمثابه یک ایالت خودمختار عمل میکردند. بهعلاوه اینکه توازن قدرت با توجه به ساختارهای جوامع سنتی میان مردم و حاکم وجود نداشت. با توجه به این نکات، طبیعی بود که بررسی شرایط شخص حاکم در ادبیات سیاسی آن روز از اهمیت بسزایی برخوردار بود.
در دنیای امروز، پرسش تغییر کرده است. دیگر سؤال اساسی چه کسی صلاحیت حکومت را دارد؟ مانند گذشته اهمیت ندارد، بلکه آنچه مهم است چگونه حکومتکردن است. پیچیدگی دنیای امروز در حوزه مدیریت کشوری، روابط خارجی و بینالمللی، افزایش سطح آگاهیهای عمومی، شکلگیری طبقه نخبگان علمی و اجرائی خارج از حاکمیت، شکست تجربه توصیه به حکام برای اجرای عدالت در جامعه و گستره تعهدات و وظایف دولت در برابر جامعه موجب شده است تا رویکرد از چه کسی به چگونگی حکمرانی معطوف شود. وجود فساد معلول فقدان احزاب قوی و مستقل، نهادهای مدنی، رسانههای آزاد، عدم شفافیت و پاسخگویی دولتمردان است. تجربه کشورها نشان میدهد که نمیتوان در دنیای مدرن با معیارهای جوامع گذشته، مدیریت موفقی داشت.
غلامرضا صادقیان طی یادداشتی در شماره امروز جوان با عنوان کدام سخن مولا نیاز امروز ماست؟ نوشت: شیعیان مولا علی به کدام یک از توصیههای ایشان بیشتر نیازمندند، در این روزگار وانفسای؟
معتقدم این سخن مولا که «برای دنیای خود چنان باش که گویی همواره در آن باقی خواهی ماند و برای آخرت خود چنان که گویی همین لحظه آن را ترک خواهی کرد»، گمشده مؤمنان و شیعیان راستین اوست.
از پیامبر رحمت نیز روایتی است که خاک روی قبر یکی از یاران را با دست صاف و مرتب میکرد و، چون با پرسش همراهان مواجه شد که از این رفتار پیامبر آخرتاندیش شگفتزده بودند، فرمود خداوند دوست دارد مؤمن هر کاری را که انجام میدهد، درست و کامل انجام دهد.
در سفری که به همراه جمعی از روزنامهنگاران بازدیدی از مناطق زلزلهزده سرپل ذهاب در سال ۱۳۹۶ داشتیم، وقتی با خودرو در جادهای که همه ساختمانها ویران و نیمهویران بود، میرفتیم و از جمله دیوارهای ساختمانهای مسکن مهر فروریخته بود، ناگهان ساختمانی سرپا و سالم دیدیم. از راننده خواستیم توقف کند. صاحب خانه را پیدا کردیم و با اینکه فرض من این بود که موجوارهبودن تخریب زلزله ممکن است برخی ساختمانها را تخریب نکند، پرسیدم چرا خانه شما در میان این همه ویرانه، سالم مانده است، او نه حرفی متافیزیکی زد و نه به خرافات نسبت داد. گفت من جوشکارم و جوشکاری ساختمان را خودم انجام دادم و هر نقطه جوش را با دقت و استاندارد کامل، گویی که میخواهم همیشه در اینجا بمانم، جوش میزدم.
متأسفانه برخی از مؤمنان این سخن مولا را فراموش کرده و از میان برخی روایات دیگر که بیتوجهی به دنیا را توصیه میکند، برداشتی نادرست دارند که کار دنیا را نباید درست بنا کرد!
اگر نگاهی به پیرامون خود و بسیاری از ساختوسازها و مدیریتها بیندازیم، میبینیم که به اسم «دنیا دار فانی است»، دار دنیا را سست بنا میکنیم. این عین دنیاطلبی است، زیرا درستساختن دنیا یک امر معنوی و مطابق با بقیه آموزههای دینی است.
در مقابل، آخرتطلبی دقیقاً در آن بخش دوم سخن متعالی مولاست که هر لحظه آماده کوچ به سرای باقی و ملاقات حضرت باری باش.
این بخش دوم پیوندی وثیق با بخش اول دارد. ساختن دنیا چنان که هم برای خود و هم برای آیندگان، خوب و سالم باقی بماند و منابع طبیعی و انسانی را حفظ کند و هدر ندهد، ذخیره آخرت و پشتیبان معنویتگرایی مؤمن است.
در خبر است که تا قرنها پس از شهادت مولا علی، مردمان از چاههایی که حضرت حفر و آبرسانی کرده بود، بهره میبردند. ما هنوز از قناتهای چند صدساله و حتی چند هزارساله بهره میبریم، اما ۲۰درصد آب لولهکشی را بهخاطر فرسایش لولههایی که چند سال پیش ساختهایم، هدر میدهیم!
بر هر مؤمن و شیعه مولا علی امر و واجب است که نهجالبلاغه را بارها بخواند و آن ۵۰۰ کلمه قصار آخر کتاب را هر سال مرور کند و بسیار بیندیشد که مولا از شیعیان خود چه سبکی از زندگی را مطالبه میکند.
همان کلمه قصار اول بسیار پرکاربرد است، ولی با تأسف، بسیار بدفهمی در آن وجود دارد. مولا میفرماید در فتنهها چونان شتر دوساله باش که نه بار میبرد و نه شیر میتوان از آن دوشید.
برخی گمان میکنند که در فتنهها باید کنار ایستاد! این رفتار بیشتر به آن شتر مادهای میماند که از ماجراها فرار میکند. در فتنهها نباید به فتنهگران فرصت داد، اما باید در خاموشکردن فتنه، عامل بود و نمایندگی کرد. و، اما اینکه چگونه و چطور، باید شیعه راستین علی بود و باقی تعلیمات آن حضرت را هم بهدرستی آموخت.
شیعیان علی باید در جلساتی با فرزانگان و روشناندیشان، دور هم بنشینند و کلمه به کلمه سخنان مولا را برای فهم درست و درک کاملتر به بحث بگذارند. کاری که اروپا در آغاز تمدن جدید خود با برخی کتابهای فلسفی و کلامی میکرد که آن کتابها بعداً همگی سستیها و کاستیهای بسیارش آشکار شد.
ما، ولی چنین کتاب بیبدیل و الهی را مهجور و محبوس در کتابخانهها کردهایم و نخبگان ما بهرغم این همه ترجمه خوب موجود، باز برای ثبت ترجمه اختصاصی به نام خود که همین رفتار خارج از منش و روش مولاست، مسابقه گذاشتهاند!
علی تنهاست! نیاز امروز جامعه و جوانان ما آن است که خود را از تنهایی و خمودی و عقبماندگی مادی و معنوی با رجوع هر روزه به آن تنهای «ممسوس فی ذات الله» که مجنون و سرگشته خدا بود، از تنهایی بیرون بیاورند.
روزنامه جمهوری اسلامی طی یادداشتی در شماره امروز خود نوشت: انیس نقاش، فعال سیاسی لبنانی دهههای گذشته که در سال ۱۳۹۹ از دنیا رفت، در سال آخر عمرش پیشبینی مهمی درباره خاورمیانه و جهان عرب کرد که این روزها به مناسبت جنگ غزه بشدت مورد توجه قرار گرفته است. او با تشریح خیانت سران چند کشور عربی که پیشگام عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی شدند گفت: «در آینده نزدیک، جنگی را شاهد خواهیم بود که در آن نیروهای صهیونیست با دولتهای عربی دست به دست همدیگر میدهند و با هرکس که بخواهد فلسطین را از سلطه امپریالیسم آزاد کند میجنگند. طرح عادیسازی، برنامهای حساب شده برای متحد کردن دولتهای عربی با رژیم صهیونیستی جهت جلوگیری از آزادی فلسطین است. قدرتهای سلطهگر غربی مصمم هستند مانع آزادی فلسطین شوند. آنها حضور اسرائیل در منطقه و اشغال فلسطین توسط صهیونیستها را در چارچوب منافع استراتژیک خود تعریف میکنند و حاضر نیستند تغییری در آن به وجود بیاید.»
با گذشت بیش از سه ماه و نیم از جنایات رژیم صهیونیستی در غزه، عملکرد دولتهای عربی کاملاً نشان داد پیشبینی انیس نقاش درست بوده است. در این جنگ، آمریکا شریک اصلی رژیم صهیونیستی است و انگلیس، آلمان و فرانسه نیز به شکلهای مختلف از صهیونیستها حمایت میکنند. دولتهای عربی، بعد از مدتی سکوت رضایتمندانه از جنایات رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه حالا با توسل به شگردهای گوناگون همراهی خود با این رژیم را آشکار میکنند. پیوستن بعضی از دولتهای عربی به ائتلاف دریائی آمریکا علیه یمن، یکی از این شگردهاست. اطلاعات غیررسمی نیز از چراغ سبز دادنهای سران ارتجاع عرب به سردمداران رژیم صهیونیستی و آمریکا برای ادامه کشتار مردم غزه حکایت دارند. هرچند هنوز خبری از سرازیر شدن دلارهای نفتی اعراب به سوی تلآویو برای تامین هزینه سلاحهائی که صهیونیستها بر سر مردم غزه فرو میریزند درز نکرده، ولی قطعاً در این زمینه نیز اطلاعاتی به دست خواهد آمد. متاسفانه این واقعیت تلخ وجود دارد که سران مرتجع عرب در مورد مساله فلسطین با قدرتهای غربی و اشغالگران صهیونیست همفکر و هماهنگ هستند و نمیخواهند فلسطین آزاد شود. آنها حتی به وضعیت کنونی باقیمانده خاک فلسطین که در محاصره و تحت فشارهای مختلف اشغالگران است نیز راضی نیستند و خواسته قلبیشان اینست که تمام سرزمین فلسطین تحت اشغال باشد و دولت یا حکومتی به نام فلسطین وجود نداشته باشد.
این خواسته سران مرتجع عرب دقیقاً برخلاف اراده و خواست ملتهای عرب است. در جهان اسلام نیز علاوه بر ملتهای عرب تمام ملتها طرفدار مردم فلسطین هستند و اسرائیل را به دلیل اشغالگر و غاصب بودن، نامشروع میدانند و آزادی فلسطین از سلسله صهیونیستها را آرمان تغییرناپذیر خود میدانند. این تفکر، کاملاً طبیعی است، زیرا با مبانی دینی، موازین قانونی، حقوق بینالملل و درک عقلی منطبق است. هیچیک از ادیان توحیدی اشغال سرزمین یک ملت را جایز نمیدانند. هیچ قانونی چه در چارچوب قوانین اساسی کشورها و چه براساس حقوق بینالملل نیز اشغالگری را مشروع نمیداند و ادامه اشغال را هر قدر هم که زمان بگذرد به عنوان عاملی برای مشروع شدن اشغال نمیپذیرد. حکم عقل نیز در تمام زمانها و مکانها اینست که اشغالگری محکوم است و هیچ اشغالگری نمیتواند خود را مشروع بداند.
با توجه به تمام موازین مورد قبول انسانها، حق با ملتهاست که معتقدند رژیم صهیونیستی نامشروع است و حق ندارد بر سرزمین فلسطین حکومت کند. بنابراین، آنچه مورد توافق دولتهای عرب و رژیم صهیونیستی و حامیانش در مورد اصل موجودیت این رژیم و ظلمی که به فلسطین میکند قرار گرفته، از ریشه باطل است و حق با ملتهاست که خواهان پایان یافتن سلطه صهیونیستها بر فلسطین و آزادی این سرزمین هستند.
علیرغم واقعیتهای انکارناپذیر که همگی نامشروع بودن رژیم صهیونیستی را به اثبات میرسانند، دولتهای عربی برای استمرار تضییع حقوق مردم فلسطین با غاصبان این سرزمین همراهی و به مردم فلسطین خیانت میکنند. متاسفانه مجامع بینالمللی نیز آلت دست قدرتها هستند و از طریق آنها نیز نمیتوان فلسطین را آزاد کرد. جمعبندی طبیعی این واقعیتها اینست که اولاً حق مردم فلسطین اینست که خودشان بر سرزمینی که به آنها تعلق دارد حکومت کنند و ثانیاً مسلمانان و آزادگان جهان به مردم فلسطین برای رسیدن به این حق کمک کنند. کار دیگری هم که بر زمین مانده و باید انجام شود اینست که ملتهای عرب، خود را و کشورهای خود را از سلطه دولتمردان وابسته به صهیونیسم و قدرتهای سلطهگر نجات دهند. رسیدن به این هدف، نیازمند یک انقلاب همهجانبه و عمیق فکری در جهان عرب است.