به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز دوشنبه ۳۰ بهمن ماه در حالی چاپ و منتشر شد که تاکید رهبر انقلاب بر ضرورت شرکت در انتخابات در جمع مردم آذربایجان شرقی، تصرف مهمترین شهر راهبردی اوکراین توسط روسیه، پیامدهای سیاستهای نادرست در بازار سرمایه و آینده افغانستان و امنیت ایران در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
روزنامه جمهوری اسلامی طی یادداشتی در شماره امروز خود با عنوان تجربهای که از مخالفکُشان داریم نوشت: سازمان زندانهای روسیه در خبری ناگهانی اعلام کرد الکسی ناوالنی، رهبر اپوزیسیون زندانی این کشور در ۴۷ سالگی درگذشت. ناوالنی برجستهترین مخالف ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه بود. وی فساد در نهادهای بالادست را افشا کرد، علیه حزب حاکم روسیه متحد مبارزه کرد و بزرگترین اعتراضات ضد دولتی در سالهای اخیر را سازماندهی میکرد. او در سال ۱۴۰۰ بعد از درمان مسمومیت با «نوویچوک»، سم اعصاب دوران شوروی، از آلمان به روسیه برگشت، ولی بلافاصله بازداشت شد و از آن زمان تا آخرین روز عمرش در قطب شمال در زندان به سر میبرد.
به مجرد انتشار خبر مرگ الکسی ناوالنی دهها تن در مسکو و سایر شهرهای روسیه بازداشت شدند و این اقدام دولت روسیه انگشت اتهام را بار دیگر متوجه پوتین کرد، زیرا این شیوه از مرگ مخالفین در روسیه مسبوق به سابقه است. براساس گزارش سازمانهای حقوق بشری بینالمللی بازداشتهای بیشتری در شهرهای مختلف روسیه ازجمله مورمانسک، مسکو، روستوف-آن-دون، نیژنی نووگورود و سنت پترزبورگ صورت گرفته است. قبل از این بازداشتها، مقامات روسیه هشدار داده بودند که هرگونه برپایی تظاهرات در مسکو غیرمجاز است و هر کسی که در آن شرکت کند ممکن است بازداشت شود.
درباره چگونگی مرگ این منتقد سرشناس ولادیمیر پوتین گزارشهائی منتشر شده، ولی خبرگزاری روسی ریانووستی به نقل از منابع قضایی این کشور اعلام کرد ناوالنی که در حال سپری کردن دوران محکومیت خود در زندانی در منطقه سردسیری یامالونِنِتس روسیه بود، بعد از پیادهروی احساس ناخوشایندی کرد و بیدرنگ هوشیاری خود را از دست داد و مرد.
با قطع نظر از اهداف و تفکرات مخالفین پوتین، نکته قابل تامل در وقایع مرتبط با رفتار رئیس جمهور روسیه با رقبای خود اینست که او آنها را به شکلهای گوناگون از سر راه خود برمیدارد تا در میدانی خالی از رقیب یکهتازی کند. الکسی ناوالنی، اولین قربانی این روش دیکتاتورمآبانه نیست و آخرین آن هم نخواهد بود. قتل «یوگنی پروگوژین» موسس و فرمانده گروه شبهنظامیان واگنر در اول شهریور همین امسال (۱۴۰۲) هم یکی دیگر از مصادیق مخالفکشیهای ولادیمیر پوتین است. فرمانده واگنر، به دلیل سابقه طولانی دوستی با پوتین حاضر شد در تجاوز نظامی روسیه به اوکراین شبهنظامیان تحت امر خود را وادار کند مرتکب جنایات زیادی علیه مردم اوکراین شوند. با اینحال، صرفاً به دلیل اختلاف نظری که با بعضی از فرماندهان ارتش روسیه پیدا کرد و حاضر نشد تسلیم خواستههای آنها شود، پوتین او را طرد کرد و او در یک حادثه ساختگی سقوط هواپیما به همراه جمعی از یارانش کشته شد. در آن واقعه نیز تمام صاحبنظران و ناظران بر این عقیده بودند که یوگنی پروگوژین قربانی تمامیتخواهی و رقیبکشی پوتین شده است.
ولادیمیر پوتین که یک افسر کاگب بود، به دلیل تکیه بر شیوه مخالفکشی توانست برای سالهای طولانی در قدرت بماند و در چارچوب تفکر کشورگشائی برای احیاء شوروی سابق تلاش کند، تفکری که تصرف کریمه و چند منطقه از سرزمینهای متعلق به جمهوریهای دیگر و تجاوز به اوکراین با آنهمه خسارت جانی و مالی بخشی از عوارض آن هستند. به صاحب چنین تفکری نباید اعتماد کرد و ما باید این واقعیت را همواره در نظر داشته باشیم که همین تفکر در عرصه بینالمللی به زیادهخواهیهائی از قبیل قربانی کردن منافع کشورهای دیگر برای ارضاء خوی طمعکاری چنین افراد زیادهطلب و سلطهگری منجر میشود همانگونه که پوتین برجام را قربانی جنگ اوکراین کرد و مشکلات بزرگی با متهم کردن ایران به همراهی با روسیه در این جنگ برای کشورمان به وجود آورد. این تجربه تاریخی یکبار دیگر نشان داد شرق و غرب سر و ته یک کرباسند، به هیچیک از آنها نمیتوان اعتماد کرد و سیاست اصولی «نه شرقی، نه غربی» که از میراثهای مترقی امام خمینی است باید همواره محور دیپلماسی خارجی نظام جمهوری اسلامی باشد.
سیف الرضا شهابی طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار به عنوان علت حمایت سران کشورهای غربی و عربی از اسرائیل نوشت: بسیاری از مردم دنیا نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی را به خاطر جنایات وحشتناکی که در دوران نخست وزیری و به خصوص چهار ماه اخیر یعنی بعد از ۱۵ مهر ۱۴۰۲ نسبت به مردم غزه مرتکب شده شخصی جنایتکار و قسی القلب میدانند که بویی از انسانیت نبرده است. مردم کشورهای مختلف در شعارهایی که در تظاهرات گسترده بر علیه نتانیاهو و رژیم صهیونیستی میدهند کاملا مشخص است. اگر نتانیاهو چنین جنایاتی را مرتک میشود و قساوت و شقاوت را در حد اعلا بروز میدهد میتوان گفت: برای نجات شخص خودش است که در معرض حذف شدن از صفحه سیاست و محکومیت در دادگاه به خاطر فساد مالی و احیانا رفتن به زندان میباشد همچنین برای بقای دولتش و رژیم صهیونیستی است که وابسته به آن است، زیرا خیال میکند؛ اگر چنین نکند همه دستاوردهای ۷۵ ساله این رژیم را باید بر فنا ببیند به عبارتی، صحبت از بقا و فنا اسراییل است. در این میان، آنچه جای تعجب است اینکه چرا رهبران کشورهای غربی که ادعای حمایت از حقوق بشر دارند و برخی کشورهای عرب خاورمیانه و خلیج فارس که شعارشان حمایت از ناسیونالیسم عربی است از چنین شخص با خصوصیات ذکر شده و رژیم صهیونیستی حمایت میکنند؟
قطع به یقین، حمایت سران کشورهای غربی از اسرائیل در نگاه اسلام ستیزی و نژادپرستی آنها نهفته است تصور میکنند با وجود اسرائیل منافعشان در منطقه خاورمیانه حفظ میشود و بهخاطر حفظ منافع، حقوق انسانی را قربانی جنایات نتانیاهو میکنند. برخی دیگر از رهبران غربی از جمله بایدن رئیس جمهوری آمریکا که انتخابات ریاست جمهوری را در پیش رو دارد حمایت آیپک برایش مهم است تا به این ترتیب، آرای یهودیان آمریکا را به نفع خودش در صندوقهای رای بشمارد. دموکراتهای آمریکا هم برای رای از جنایات نتانیاهو و اسرائیل غمض عین میکنند. سران کشورهای عربی که حاضر میشوند برادران عرب و مسلمان خود را قربانی رضایت اربابان آمریکایی و اسرائیلی کنند به این خاطر است که از یک سو، تصور میکنند در سایه حمایت آمریکا و اسرائیل میتوانند چند سالی بیشتر در قدرت بمانند. از دیگر سو، اعتماد به نفس خود را از دست دادند و به توانمندیهای خود اعتقاد ندارند. سران کشورهای عربی نگاهی به پایان زندگی انور سادات و حسنی مبارک روسای جمهوری اسبق مصر بیندازند. سادات بعد از سالها خدمت به موجودیت اسرائیل، هدف رگبار یک نظامی مصری قرار گرفت و خلفش حسنی مبارک قربانی بهار عربی طراحی شده توسط آمریکاییها شد درنهایت از قدرت خلع و در انزوا و عزلت زندگیش به پایان رسید و هر دو اکنون مورد نفرت مردم کشورهای عربی میباشند.
مصطفی منتظر طی یادداشتی در شماره امروز خراسان با عنوان رفح، رویای دو دولتی و خیانت عربی نوشت: اخبار موثق نشان از آماده شدن رژیم صهیونیستی برای حمله به آخرین منطقه باقی مانده در غزه دارد. رفح در جنوبیترین نقطه باریکه غزه که میزبان حدود ۱.۵ میلیون آواره است، از چند روز پیش زیر حملات هوایی قرار گرفته است. آمریکا هم منافقانه در مقابل رسانهها از لزوم رعایت قواعد انسانی میگوید، اما در همین چند روز، میزان بسیار زیادی از تسلیحات را برای رژیم ارسال کرده است. در این میان، آمریکای بایدن به دنبال ایجاد معامله قرن است. بایدن قصد دارد تا بعد از اتمام کار غزه، دولتهای عرب منطقه را با دادن امتیاز به رسمیت شناختن کشور فلسطین به سمت عادیسازی کامل با رژیم سوق دهد.
یعنی آرزوی دیرینه خود برای ادغام اسرائیل در منطقه را با وعدهای از قبل شکست خورده به نتیجه برساند. آن هم در وضعیتی که به زعم خودشان دیگر مقاومت مسلح در داخل سرزمینهای فلسطینی وجود ندارد. کشورهای عرب منطقه نیز در تداوم خیانتهای تاریخی خود، به کمک این ایده آمدند و حتی قبل از گرفتن امتیاز، کریدور زمینی برای نجات اقتصاد اسرائیل راه انداختهاند. کریدوری که به علت طوفانالاقصی زودتر از موعد متولد شد و کالاها را از دبی به عربستان، اردن و سپس رژیم منتقل میکند. این کمک شایان در وضعیتی رخ میدهد که رژیم درحال نسلکشی فلسطینیان است. به قول وزیر حملونقل رژیم، اگر این کمک زمینی راه نمیافتاد، تحمل اقتصادی جنگ و شرایط دریای سرخ بسیار دشوار و حتی مرگبار میبود.
اما چرا ایده دو دولتی بازهم شکست خواهد خورد؟ اولا دولت کنونی رژیم حاضر به پذیرش دولت و کشور فلسطینی نیست. آنها واقعا قصد داشتند تا تمام فلسطینیان باقی مانده در سرزمین فلسطین را به لبنان، اردن و مصر بکوچانند و برای همیشه مسئله کشور فلسطین را به پایان برسانند. طوفانالاقصی تمام این برنامهها را از بین برد. حالا هم باتوجه به شرایط داخلی قطعا حاضر نمیشوند تا موضوعی که ۸۰ سال مسکوت مانده، به نتیجه برسد. در طرف دیگر ماجرا، مسئله فلسطینیان قرار دارد. طرح بایدن میخواهد که دولت خودگردان به عنوان نماینده مردم فلسطین عنان کار را به دست گیرد. حال این که این دولت در میان اهالی فتح هم مشروعیت خود را از دست داده است. آخرین نظرسنجیها نشان میدهد که بیش از ۸۷ درصد مردم فلسطین با ایده دو دولت مخالف هستند.
این یعنی یک طرف ماجرا با موضوع مخالف خواهد بود. ضمن این که گروههای مقاومت هنوز به حیات خود ادامه میدهند و با تمام وحشیگری رژیم، دست از مقاومت نکشیدهاند. با این توضیحات، مهمترین موضوع کنونی، فشار رسانهای و سیاسی بر غرب برای جلوگیری از حمله به رفح است. غربی که ادعاهای حقوق بشر داشت، حالا آن چنان رسوا شده که دیگر حرفی از آن آرمانهای ادعایی نمیزند. اما بازهم میتوان با کمک مردم و فعالان رسانهای، فشار ایجاد کرد. همچنین فشار سیاسی به کشورهای منطقه به ویژه سه کشور دخیل در نسلکشی امری لازم است. خلاصه این که ما باید به اندازه توان خودمان در این موضوع، فعالیت کنیم. جبهه مقاومت هم کار خودش را بلد است و ان شاءا... با تمام توان به وظیفهاش عمل خواهد کرد.