به گزارش «تابناک»؛ روزنامه های امروز چهارشنبه ۱۹ مهرماه در حالی چاپ و منتشر شد که شكست غيرقابل ترميم رژيم صهيونيستي، وحشت از عملیات زمینی در غزه، شفافیت در اغما و مرگ ۳ هزار تن در تصادفات رانندگی نیمه نخست ۱۴۰۲ در صفحات نخست روزنامه های امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشت ها و سرمقاله های منتشره در روزنامه های امروز را مرور می کنیم:
دانیل ال. بیمان تحلیلگر سیاسی طی یادداشتی که در شماره امروز ایران منتشر شده نوشت: با توجه به حجم گسترده حملات حماس و غافلگیری اولیه اسرائیل، اجرای هر پلنی برای تل آویو سخت و دشوار است. حتی اگر صهیونیستها بتوانند پیروز هم بشوند، تصور تضعیف حماس و اینکه این غافلگیری بار دیگر تکرار نمیشود، چندان ساده به نظر نمیرسد. واقعیت آن است که تاکتیک نبرد زمینی در غزه اگر برای اسرائیلیها کارآمد هم باشد تبعات بزرگی برای نظامیان ایجاد خواهد کرد. اما این نفوذ کار سادهای نیست و بحران سال ۲۰۱۴ با کشته شدن ۶۶ سرباز اسرائیلی و ۶ غیرنظامی تنها بهخاطر نفوذ نیروهای اسرائیل به چند مایل از خاک باریکه غزه شاهدی برای آن است. از سوی دیگر، اسرائیلیها بخوبی میدانند که جنگ طولانی مدت در باریکه غزه میتواند ضعف دیپلماتیکی تل آویو را نشان دهد؛ شرایطی که بدون شک با توجه به پیشرویهای اسرائیل در فرایند عادیسازی روابط با عربستان سعودی با میانجیگری امریکا تا پیش از این جنگ، میتواند تأثیر منفی بر چهارچوب این توافق بگذارد. این در حالی است که با بالا گرفتن تنشها عربستان سعودی علت مهم بروز این جنگ تمام عیار را تداوم اشغالگری و نادیده گرفته شدن حق قانونی مردم فلسطین عنوان کرد. مشکل اصلی این است که با وجود این شرایط همچنان سران تل آویو به این توافق با شکل و شمایل سابق امیدوارند، اما غافل از آن هستند که پس از این حمله گسترده هر اقدامی برای بازیابی جایگاه گذشته شان، معنای پیروزی برای حماس دارد. با تمام اینها یکی از بزرگترین چالشها برای اسرائیل پس از خلاصی از این جنگ، بازیابی قدرت بازدارندگی و القای این باور به جهان است که بعد از این حملات، نه حماس و نه حامیان آن قادر به حمله به اسرائیل نیستند. چراکه تکرار چنین فاجعهای برای اسرائیل بشدت گران تمام خواهد شد و حماس، حزبالله و دیگر حامیان آنها معتقدند دولت صهیونیست، خانه عنکبوت است؛ از دور قوی به نظر میرسد، اما در واقعیت شکننده و سست است.
حمزه نوذری جامعهشناس و استاد دانشگاه طی یادداشتی در شماره امروز شرق با عنوان ما و پناهندگان افغانستانی نوشت: چه سیاست و برنامهای در قبال پناهندگان و مهاجران بهویژه افغانها عقلانیتر و کارآمدتر است؟ آیا سیاست درهای باز میتواند ادامه داشته باشد؟ سالهای متمادی است که افغانستان فاقد ثبات سیاسی و اقتصادی است. جنگ و خشونت زندگی بسیاری را در این کشور تباه کرده است؛ کشوری که هنوز نتواسنته است دولت ملت شود. افغانها در چنین شرایطی به کشورهای همسایه پناه برده و میبرند تا جانشان در امان باشد و بتوانند زندگی آرامتری داشته باشند. بحث و گفتوگوی زیادی درباره حضور، نحوه حضور و حتی چرایی حضور افغانها در ایران مطرح شده است؛ درحالیکه در گذشته حضور آنها در ایران با چالش جدی مواجه نبوده است. به دلایل انساندوستانه و اشتراک فرهنگی و دینی جامعه ایران از آنها استقبال کرده است و حتی گفته میشد برخی از آنها بهعنوان نیروی کار در مشاغلی که ایرانیها تمایل به کارکردن در آنها را ندارند، باعث رشد اقتصادی ایران شده است. در این اواخر چند مسئله درباره حضور افغانها در رسانهها و شبکههای اجتماعی مجازی مطرح شده است.
1. گفته شده که افغانها بخش بزرگی از یارانه نان و انرژی را مصرف میکنند؛ درحالیکه برخی از آنها غیرقانونی وارد کشور شدهاند و مالیات هم نمیپردازند. 2. هویت بسیاری از آنها روشن نیست. 3. به جهت اینکه نیروی کار ارزان هستند و ساعتهای زیادی کار میکنند، در مشاغلی وارد شدهاند که جوانان ایرانی توانایی و رغبت انجام آنها را دارند. مشاغلی مانند فروشندگی، پیمانکاری، فعالیت در بازارمیوه و سبزی، نیروی کار در صنایع و...
ترکیب جمعیت در برخی شهرها به نفع افغانها رقم خورده است. به این معنی که در برخی شهرهای کوچک تعداد افغانها بیشتر از جمعیت بومی شده است. اما هیچکدام از این فرضها و مسائل مطرحشده چندان مورد بررسی دقیق قرار نگرفته است. اما نکته مهمی که وجود دارد بحث بازاندیشی در سیاستگذاریهای مربوط به این حوزه است. نیاز به سیاست جامع و کامل درباره نحوه حضور پناهندگان و مهاجران افغان که از خشونت و آزار و اذیت و جنگ فرار کردهاند، احساس میشود. تجربیات جهانی در حوزه مهاجران و پناهندگان پیشروی ما است و میتوان از آنها بهره برد. در موقع ورود، پناهندگان و مهاجران ابتدا وارد مراکز قرنطینه میشوند و از نظر سلامت بررسی میشوند. سپس وارد کمپهای مخصوص میشوند که با نامهایی مانند مراکز انتقال، میهمانشهرها، مراکز استقرار و... خوانده میشوند. برای هرکدام پرونده کاملی تشکیل میشود. با توجه به وضعیتشان دستهبندی میشوند، بچهها میتوانند آموزش ببیند، زنان و دخترانی که مورد خشونت قرار گرفتهاند، تحت درمان و حمایت قرار میگیرند، با توجه به نیاز کشور به نیروی کار و تناسب آن با مهارتهای پناهندگان و مهاجران میتوان مجوز موقت کار برای آنها صادر کرد که فقط در مشاغل خاص میتوانند مشغول به کار شوند. درخواست پناهندگی برخی از آنها مورد پذیرش قرار میگیرد تا با بهترشدن اوضاع به کشورشان برگردند. برخی هم ممکن است بعد از فرایندهای مختلف مجوز اقامت بگیرند. با توجه به اشتراکات فرهنگی و دینی بین ما و افغانستانیها این فرایند کوتاه و با سرعت و دقت بیشتری انجام میشود. چنین رویکردی که میتوان آن را رویکرد تنظیم نام گذاشت با سیاست درهای باز متفاوت است؛ سیاستی که گاهی درباره پناهندگان و مهاجران افغان اجرا شده و باعث شده پناهندگان و مهاجران در نقاط مختلف کشور پراکنده شوند و هویتیابی آنها دشوار و پرهزینه شود.
به نظر میرسد باید از سیاست درهای باز به سیاست تنظیم گذر کنیم. با درپیشگرفتن سیاست تنظیم که مراحل پذیرش پناهندگان از قرنطینه تا اقامت را در بر میگیرد، اعتماد جامعه هم بیشتر میشود و با دیدن افغانها در جامعه، مطمن میشوند که فرایند هویت و مجوز حضور در کشور را طی کردهاند. با اجرای این سیاست افراد جامعه مطمئن میشوند که افغانها در مشاغلی که نیاز به آنها وجود دارد، مشغول به کار میشوند اما سیاست تنظیم بودجه زیادی میخواهد که لازم است بخشی از آن با همکاری سازمانهای مختلف مانند سازمان ملل متحد تأمین شود. با طراحی و اجرای سیاست تنظیم، جامعه مطمئن میشود که در قبال پناهندگان و مهاجران که از کشورهای همسایه وارد کشور میشوند، سیاست جامع، مستمر و دقیقی وجود دارد. ناچار هستیم سیاست حوزه پناهندگی و مهاجرتی به داخل را بازاندیشی کنیم که نام آن را سیاست تنظیم گذاشتهام اما باید اضافه کرد که سیاست تنظیم بهمعنای بستن درها به روی پناهندگان نیست، فقط پذیرش آنها در قالب مراحل دقیق انجام میشود که هم به نفع پناهندگان و هم مطلوب جامعه میزبان است.
ثمانه اکوان طی یادداشتی در شماره امروز وطن امروز نوشت: مرحله اول عملیات توفان الاقصی، با توجه به ابعاد و گستردگی این عملیات و نتایج شگفتانگیزی که در ضربه زدن به اهداف و منافع رژیم صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی داشت، مرحلهای کاملا موفق و پیروزمندانه برای نیروهای مقاومت بود. نتیجه مثبت این عملیات برای نیروهای مقاومت، تثبیت و افزایش قدرت مقاومت است که در ذهن تمام دنیا حک شده است. اگر تاکنون از مردم غزه به عنوان مردمی یاد میشد که در برابر تجاوزگریهای صهیونیستها ایستادگی کرده اما همیشه آماج حملات نظامی هستند و قدرت و توان مقابله با این تهدیدات را ندارند، از این پس از آنها با عنوان مردمی یاد میشود که میتوانند عملیاتهای انتقامجویانه انجام دهند و پیچیدهترین عملیاتهای نظامی را با سرعت و دقت زیادی به سرانجام برسانند. از این منظر است که این عملیات باعث به وجود آمدن بازدارندگی در مقابل دشمن صهیونیست میشود. توازن قوا و قدرت بازدارندگی قوی، یکی از اثرات بسیار مثبت این عملیات برای حماس و نیروهای مقاومت در فلسطین است. این در شرایطی است که رژیم صهیونیستی سعی داشت با پیشبرد مساله عادیسازی روابطش با کشورهای عرب منطقه، ضمن ایجاد بازدارندگی برای خود، بازدارندگی فلسطینیان را نیز دچار فروپاشی کند اما با عملیات نظامی حماس، این بازدارندگی به نفع جریان مقاومت رقم خورد و تا مدتها نیز اثرات آن ادامه خواهد داشت.
پرداختن به تبعات این عملیات در فضای سیاسی رژیم صهیونیستی میتواند باعث تقویت اسناد درباره پیروزی مقاومت در این عملیات شود. در ۴۱ هفته گذشته، هر هفته روزهای شنبه تظاهرات وسیعی علیه نتانیاهو در سرزمینهای اشغالی شکل میگرفت و شکاف سیاسی موجود بین بازیگران سیاسی این رژیم روزبهروز افزایش مییافت. هم اینک نیز غافلگیر شدن صهیونیستها از این عملیات میتواند به پای نتانیاهو، ارتش یا نیروهای اطلاعاتی - امنیتی این رژیم نوشته شود و بعد از تمام شدن درگیریهای نظامی، میتواند منجر به دعوایی عظیم در داخل سرزمینهای اشغالی و چنددسته شدن نیروهای سیاسی شود. نتانیاهو پیش از این تلاش داشت با پیشبرد لایحه اصلاحات فضایی، از زیر بار فساد مالی خود و خانوادهاش فرار کند اما باید دید آیا نیروهای سیاسی حاضر در سرزمینهای اشغالی در این زمینه باز هم با نتانیاهو همراه میشوند یا اینکه او باید از عالم سیاست این بار به صورت جدی خداحافظی کند. در عین حال اگر قرار باشد کمیتهای برای بررسی این حادثه در داخل رژیم صهیونیستی تشکیل شود، مطمئنا میتواند مانند کمیته تشکیل شده برای بررسی دلایل شکست این رژیم در جنگ 33 روزه، نتانیاهو یا دیگر مسؤولان دولتی را مقصر بداند و منجر به خروج او از صحنه سیاست رژیم صهیونیستی شود.
نتایج جنگ به صورت نظامی هر چه باشد، با تداوم آن ممکن است از ابعاد و حجم آنها کاسته شود. در اینجاست که جنگ روایتها و رسانهها به میدان میآید؛ میدانی که به دلیل ضعف رسانهای کشورهای اسلامی، ممکن است این بار توسط صهیونیستها و متحدانشان در غرب فتح شود.
مهمترین رسالت رسانههای داخلی و برونمرزی و رسانههای جهان اسلام از این منظر، باید تلاش برای تبیین ابعاد این عملیات بزرگ، تأکید بر تاریخی بودن آن، همچنین توجه ویژه به ابعاد پیروزی فلسطین باشد. در واقع پیروزی در میدان نبرد باید با پیروزی در عرصه رسانه و دیپلماسی (به خصوص دیپلماسی عمومی) همراه باشد.
یکی از ابعاد پیروزی در جنگ رسانهای، پیشبرد روایت در مجامع حقوقی است. به نظر میرسد از این پس صهیونیستها در حال آماده شدن برای پیگیری این پرونده در مجامع حقوقی باشند، بنابراین مهمترین اولویت در شرایط حاضر آغاز نبرد دیپلماتیک و حقوقی علیه رژیم صهیونیستی است.
درخواست از جامعه جهانی برای محکومیت این رژیم به دلیل هدف قرار دادن غیرنظامیان بویژه کودکان، استفاده از تسلیحات ممنوعه مانند بمبهای فسفری و تشدید محاصره غزه و بستن آب، برق و گاز به روی مردم و هدف قرار دادن منازل مسکونی، مساجد، بیمارستانها و مدارس به صورت کور، مهمترین مسائل در نبرد حقوقی است. مساله دیگری که باید به صورت جدی به آن پرداخته شود، درخواستهای مسؤولان رژیم صهیونیستی برای نسلکشی یا انجام جنایت جنگی علیه فلسطینیان است. از این رو صحبتهای اخیر وزیر جنگ رژیم صهیونیستی که مردم غزه را حیوانات انساننمایی خوانده بود که باید همه چیز از آنها گرفته شود و مانند حیوان با آنها رفتار شود، میتواند به عنوان توجیه در انجام جنایت جنگی در مجامع حقوقی بینالمللی مورد پیگیری قرار گیرد. ابراز نگرانی مجامع حقوق بشری و بینالمللی در این باره میتواند منجر به اقدامی حقوقی علیه رژیم صهیونیستی باشد. اگر پرونده رژیم صهیونیستی در مجامع بینالمللی مانند شورای حقوق بشر یا دیوان بینالمللی دادگستری مطرح شود و حقوقدانان جهان اسلام به بررسی این پروندهها و طرح ادله مردم غزه در این باره بپردازند، مطمئنا رژیم صهیونیستی در مجامع عمومی نیز بعد از میدان جنگ، دچار انزوا و شکست میشود.
صهیونیستها گرچه تلاش دارند با مظلومنمایی، عملیاتهای نظامی کور و سبعانه خود را توجیه کنند اما حقیقت باید توسط رسانهها و حقوقدانان به صورت جدی مطرح شود. مجامع اسلامی مانند سازمان همکاری اسلامی یا اتحادیه عرب یا جنبش غیرمتعهدها میتوانند غیر از ارائه بیانیه و محکوم کردن این حملات، به فکر انجام اقدامات حقوقی در این زمینه باشند و به نظر میرسد وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی بیشترین نقش را میتواند در این باره داشته باشد. سیاست منطقهای جمهوری اسلامی تاکنون در طول چند سال گذشته پیشرفت و نتایج خوبی داشته است و دیپلماسی فعال ایران در این زمینه میتواند راه را برای تعاملات بعدی بین ملتها و دولتهای اسلامی در منطقه باز کند.