به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز پنجشنبه هفتم دی ماه در حالی چاپ و منتشر شد که بیانات رهبر انقلاب در دیدار هزاران نفر از زنان و دختران؛ «هیچ محدودیت سیاسی و اجتماعی ندارید» و «غرب درباره زنان از پاسخ فرار میکند»، هیاهوی دوباره بر سر پرونده هستهای ایران و توسعه روابط پولی و بانکی تهران و مسکو در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
کبری آسوپار طی یادداشتی در شماره امروز جوان نوشت: انتخاب وزیر زن از شعارهای حداقل دو رئیسجمهور اخیر ایران بوده است. با این حال، وزیر شدن زنان در این دو دولت محقق نشده و در سطحی کلیتر، باید گفت که وزیر شدن زنان در ایران همیشه با چالشهایی همراه بوده است، حتی همان وقتی که سرانجام یک زن وزیر شد (دولت دوم محمود احمدینژاد) خالی از کشمکشهای سیاسی و فقهی و اجتماعی نبود. چالشهایی که اغلب به عرصه رسانه و بروز رسانهای هم نمیرسید، اما در تصمیم نهایی دولتها یا حداقل بهانه آفرینی آنها برای آنکه خلاف وعدههای انتخاباتی خود عمل کنند، مؤثر بود.
دیدار روز گذشته رهبری را میتوان یک فصلالخطاب در این زمینه دانست، گرچه طبعاً نمیتواند به طور کامل اختلاف نظرها پیرامون وزارت زنان را برطرف کند. با این حال حداقل آن است که بهانه را از دست رؤسای جمهور میگیرد.
حضرت آقا روز گذشته در دیدار بانوان که در آستانه میلاد حضرت زهرا سلامالله علیها برگزار شد، عرصه مدیریتی و برعهده گرفتن مناصب دولتی را از مواردی دانستند که جنسیت در آن دخیل نیست و صرفاً «شایسته سالاری» باید مورد توجه قرار بگیرد: «یک مسئله، مسئله مشاغل اجتماعی و مدیریتهاست که این را از من سؤال کردند. در مشاغل مختلف مدیریتی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حضور زنان هیچ محدودیتی ندارد. در عرصه مدیریتی مسئله جنسیت مطرح نیست... یک جایی یک بانوی باسواد مجرب و کارآمد بهتر از آن مردی است که در این زمینه نامزد وزارت شده است. این زن باید وزیر شود.»
مواضع رهبری درباره زنان همیشه مترقیتر از نگاهی بوده که به شکل سنتی از یک عالم دینی انتظار میرفته است. در موضوع وزارت زنان هم میتوان گفت ایشان با نگاههای سنتی غالب موافق نیستند. بخشی از چالشها پیرامون انتخاب وزیر زن، در حوزه فقه مطرح میشد و مباحثات در این زمینه به بنبست میرسید. «الرجال قوامون علی النساء» را به میان میآوردند و وزارت زنان را تخطئه میکردند. حال اهمیت موضع روز گذشته رهبری کمی رخ مینماید.
البته رهبری هیچ گاه مخالفتی هم با وزیر شدن زنان نداشتند و باز هم البته که بروز این نگاه رهبری صرفاً موضعگیری دیروز نبود و پیش از این هم، البته نه با این صراحت، ولی به نحوی که برای عموم قابل دریافت باشد، بیان کردهاند. از جمله شهریور سال ۹۲ و در دیدار جمعی از بانوان فرهیخته حوزوی و دانشگاهی فرمودند که «از اینکه این بانوان در این مناصب اجرایی باشند من هیچ مشکلی ندارم؛ یعنی منع نمیکنم، نفی نمیکنم، ایرادی هم برایش قائل نیستم - فرض کنید وزیر بهداشت ما یک خانم بود، یا معاونین رئیسجمهور مثلاً یا بخشهای مختلف در بینشان بانوان هستند، این از نظر من اشکالی ندارد- آنچه اشکال دارد، افتخار به این است؛ که ما به رخ دنیا بکشیم که ببینید، ما در بخشهای اجرایی اینقدر زن داریم!...»
حال که صراحتاً فرمودهاند، به مصداق همان مزاحی که سالها قبل به گلایههای یک شاعر کردند و در باب دیدارها فرمودند «از این طرف که منم راه کاروان باز است»، باید گفت از آن طرف که، ولی فقیه و رهبر جامعه است، راه باز است و میماند دو سوی اصلی دیگر؛ یکی دولتها و آنهایی که بر مسند ریاست جمهوری مینشینند که با این حمایت، «باید وزیر شود» رهبر دیگر جای بهانهچینی برایشان باقی نمیماند و اگر مخالفتی هم بشود، از یک نفر در جایگاه رئیس دولت و آن هم با پشتوانه موضع رهبری انتظار ایستادگی میرود؛ دومی هم خود زنان که همت کنند و از خود شخصیتی در دنیای مدیریت و سیاست بسازند و نشان دهند که کسی نتواند آنها را (خصوصاً باز هم به پشتوانه موضع رهبری) نادیده بگیرد.
با این سخنان آیا میتوان گفت مسیر وزیر شدن زنان دیگر هموار شده است و در دولتهای آینده، زنان با کمترین چالش مربوط به جنسیت خود میتوانند بر مسند وزارت قرار بگیرند؟
ابوالفضل فاتح طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار با عنوان «تردستی لاوروف» و سادهاندیشی ما نوشت: روز گذشته خبری در سایت رسمی وزارت خارجه از گفتوگوی تلفنی آقای امیر عبداللهیان با سرگی لاوروف منتشر شد. در این خبر، آمده است: «سرگی لاوروف بار دیگر تصریح کرد، روسیه صمیمانه و صادقانه و بدون قید و شرط به تمامیت ارضی ایران احترام میگذارد و این موضع غیر قابل تغییر مسکو است». این گزارش، از سوی برخی خبرگزاریهای داخلی نیز باز نشر شد و حتی برخی از آن به بازپس گیری و اصلاح موضع روسیه یاد کردند.
با توجه به تجربهی چند ماه پیش که شاهد انتشار اخباری دستکاری شده از مواضع روسیه در داخل کشور بودیم، کنجکاوانه سری به وبگاه وزارت خارجه روسیه زدم. متاسفانه حدسم درست بود. در خبری که تا این لحظه سایت وزارت خارجه روسیه به زبان روسی و انگلیسی از گفت و گوی دو وزیر خارجه منتشر کرده است، هیچ اشارهای به جملهی یاد شده، چه به صورت مستقیم و چه به صورت تلویحی نشده است و حتی یک کلمه درباره تمامیت ارضی ایران متنی وجود ندارد، و این جمله صرفا در وبگاه وزارت خارجه ایران آمده است. دلیل تفاوت دو متن رسمی چیست؟
اگر روسها چنین مواضعی را اعلام کرده، اما در اسناد رسمی علنی خود منتشر نمیکنند، چه مفهومی دارد؟ و اگر چنین نگفتهاند، چرا در وبگاه وزارت خارجه ایران این گونه نقل میشود؟ ممکن است گفته شود که روسها به شکل، خصوصی این مواضع را بیان کرده اند. این عذر درستی نیست. نمیتوان پذیرفت، روسیه دربارهی جزایر سه گانه با اعراب اطلاعیه علنی و رسمی بدهد، اما با ایران خصوصی و غیر رسمی سخن بگوید. این نکته ایست که از آن باید به عنوان دکان دو نبش دیپلماسی روسی و ساده اندیشی دستگاه وزارت خارجه ایران یاد کرد. در حسن نیت وزارت خارجه و اهتمام به تمامیت ایران عزیز تردیدی نیست، اما در این خصوص و به دلایل نامعلوم و معلوم، گویا وزارت خارجه ایران و رسانههای همسو، بیشتر تلاش خود را معطوف به کنترل خشم مردم ایران نسبت به مواضع روسیه کرده اند و به جای فشار بر روسیه برای تصحیح مواضع غلط، به توجیه افکار عمومی مردم ایران میپردازند. حال آن که دستگاه وزارت خارجه ما باید بداند، که نماینده منافع ایران است، نه نماینده روسیه در ایران! و چنین رویکردی موجب جری شدن روسها و بیاعتمادی مردم خواهد شد.
ثانیا، در همین نقل قول وبگاه وزارت خارجه ایران از لاوروف، نکتهی ظریفی وجود دارد و آن این که هیچ اشارهای به جزایر سهگانه در بیان لاوروف نشده است. صرفا از احترام به تمامیت ارضی ایران سخن به میان آمده که یک بیان کلی است و بعید است وزارت خارجه تفاوت در معنی این سخن را نداند. بار قبل نیز همین سخن از زبان یک از مقامات وزارت خارجه روسیه در دیدار با سفیر ایران اعلام شد، در حالی که در هیچ سند وزارت خارجه روسیه به آن اشاره نشده بود و ثانیا، هیچ بار معنایی یا خروجی مشخص دیپلماتیک نداشت و لذا شاهد بودیم که روسها در نشست مراکش، خطای چند ماه پیش خود را تکرار کردند. طبیعتا انتظار نمیرود که روسها رسما اعلام کنند تمامیت ارضی کشور دیگری از جمله ایران را قبول ندارند؟ ابتدا بر سر یک سرزمین مشخص، مناقشه حقوقی ایجاد میکنند و سپس آن را از حوزه تمامیت قابل احترام، خارج میسازند، و الا هرگز آن بیانیه نامعقول و واهی در مراکش امضاء نمیشد.
این درست است که عرصه روابط بینالملل، عرصه مردی و نامردی نیست، اما همه میدانیم که سیاست خارجی قدرتمند، موجب پایداری ائتلافها میشود و چنین سیاست خارجی از دل شناخت منافع ملی، توان، اقتدار و حمایت داخلی، درک روابط و تحولات بین الملل، بر ساخت پیمانهای راهبردی، داشتن ثبات و قابلیت انعطاف و مدیرانی با نگاه استراتژیک و کارآزموده حاصل میشود. به نظر میرسد در شرایط فعلی، شناخت دقیقی از ماهیت و رفتار همسایهی شمالی در دستگاه سیاست خارجی ما وجود ندارد و همسایه شمالی نیز از عدم توازن و ضعفهای راهبردی سیاست خارجی ایران و همچنین چالشهای ناشی از تحریمها و مناقشه با غرب سوء استفاده میکند. چه بسا لابیهای چرب امارات و نهادهای خاص قدرتهای مخالف روابط دو کشور نیز بر تیمهای تصمیم ساز و تصمیم گیر روس تاثیراتی بر جای گذاشته باشند. در این شرایط از مسئولان عالی کشور انتظار میرود با دقت بیشتری موضوع را رصد کنند و وزارت خارجه و وزیر محترم نیز رویکرد حرفهای تری اتخاذ فرمایند. از جمله، در سیاستهای کلان و با همفکری حلقههای فکری وطن دوستان واقعی، چاره جویی عملی کنند تا روسیه وادار به احترام به تمامیت ارضی کشورمان شده و بدون، اما و اگر به تعلق جزایر سه گانه به ایران، تصریح نماید. باید به اقتدار، توزان و راهبردی برسیم که برای روسها، روشن شود درصورت تکرار یا تصحیح نشدن این خطا، سطح روابط، به واقع تنزل مییابد و آن که بیشتر زیان میبیند روسها هستند، نه ایران! و الا نه تنها شاهد تکرار این خطاها از سوی روسیه، بلکه چه بسا در دومینوی تعریض به تمامیت و منافع کشورمان از سوی قدرتهای دست چندم جهان و منطقه قرار خواهیم گرفت.
در این مجال بر ضرورت اصلاح ساختار وزارت خارجه و ارتقاء کیفیت نخبگی این نهاد استراتژیک تاکید میشود. مکررا شاهد هستیم که چه بسیار هزینهها برای منافع اندک پرداخته میشود و چه بسیار ائتلافها و پیمانها و تعهدات نیمه کاره میماند و هزینههای آن از خزانه ملت شریف ایران میرود، و بعضا صرفا در حد یک مناقشهی داخلی باقی میماند. بسیاری از مسئولان کشور هم که گویا متوجه زخمهای حقوقی، اعتبار بین المللی و یا عدد و رقمهای اقتصادی و یا خسارتهای معنوی به غرور ملت نیستند. ملت شریف ایران، به احدی اجازه دست درازی به تمامیت میهن را نخواهد داد، اما این مسئولیت ناپذیری، فقر پیشبینی و جهان نادیدگی در سطوح بالای مسئولیت در ایران از جمله در دستگاه وزارت خارجه نگران کننده است. در جهان امروز، بر اساس یافتههای مراکز مطالعات استراتژیک و دپارتمانهای غرب شناسی و شرق شناسی تراز اول و با حضور برجستهترین نخبگان با نگاهی علمی و راهبردی، روابط بلندمدت با دیگر قدرتها و ملتهای جهان تنظیم میشود، نه در حلقههای بسته و محدود از عناصر نورچشمی جناحی و نه با شعارهای کم پشتوانه و حزبی!
از رسانههای معتبر و مستقل داخلی نیز انتظار میرود، در انتشار اخبار رویکرد تحقیقیتری اتخاذ فرمایند. رسانهها روابط عمومی دولتها نیستند و باید منافع کلان ملت و میهن را دنبال نمایند. به ویژه، میدانیم شکاف آشنایی با زبانهای خارجی و عدم بهرهمندی مستقیم از منابع اصلی و همچنین ضعف در سواد رسانهای از نقاط اشکال بسیاری از دولتمردان و مسئولان عالی و حتی سفرای کشور است و همین سبب شده است که بعضا با ترجمههای ناقص و غلط و ذکر مطلب از منابع ضعیف و سفارشی، مطالبی را به ایشان بقبولانند یا در رسانههای رسمی کشور بازنشر کنند که واقعیت ندارد و بعضا پیامدهای سنگینی را به کشور تحمیل نمایند. البته مطالب بیشتر، پیش از این در دو یادداشت تحت عنوان «خدعه روس» تقدیم شد.
عبدالرضا فرجیراد طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان پیامدهای «ترور کور» نوشت: پس از حمله ۷ اکتبر حماس به رژیم اسراییل شاهد افزایش تنشها در سرزمینهای اشغالی بودیم، متعاقب این حمله، اسراییل نوار غزه را هدف حملات پی در پی خود قرار داد و حالا نزدیک به ۳ ماه است که این حملات ادامه دارد، طبیعتا چنین فرآیندی از جانب محور مقاومت بدون پاسخ نخواهد ماند. از همین رو شاهد گشوده شدن جبهههای مختلف درگیری در منطقه هستیم. از یک سو، حزبالله لبنان در مرزهای شمالی سرزمینهای اشغالی مواضع اسراییل را به شکلی نسبی هدف حملات خود قرار داده است و از دیگر سو، انصارالله یمن با حملات پهپادی و موشکی به دریای سرخ، بابالمندب، گذرگاههای کشتیرانی را عملا از کار انداخته و ضمن تحمیل هزینههای بسیار به اسراییل و متعاقبا امریکا و دیگر کشورهای غربی بستر را برای افزایش درگیریها هموار کرده است.
این در حالی است که رهبران اسراییل بارها مدعی شدهاند که ایران پشت تمامی این حملات قرار دارد و از فعل و انفعال نظامی محور مقاومت اگر نه حمایت مستقیم، به شکلی غیرمستقیم حمایت میکند، ادعایی که تهران بارها آن را انکار کرده است. با این همه، تلآویو تلاش داشت تا در پاسخ به تشدید تنشهایی که این بازیگر را در سرزمینهای اشغالی درگیر کرده، دست به کنشی مستقیم بزند، از همین رو ترور کور شهید سید رضی موسوی، فرمانده ارشد سپاه قدس و چهرهای نزدیک به مقاومت را کلید زد تا به ادعای خود به حملات بیامان محور مقاومت پاسخ دهد. این بدین معنا است که تل آویو و کابینه جنگی تحت رهبری نخستوزیر اسراییل تلاش دارند تا به اتهام ادعاییشان علیه تهران به گونهای پاسخ داده و به نوعی انتقام عملیات توفانالاقصی را از ایران بگیرند؛ توفانی که ساختارهای اطلاعاتی، امنیتی و سیاسی این بازیگر را زیر سوال برد. رژیم اسراییل مدعی است که شهید موسوی نقشی موثر در تدارکات و پشتیبانی عملیات ۷ اکتبر حماس و کنشها و واکنشهای نظامی محور مقاومت پس از آن داشت. همچنین از آنجایی که چهار کشور لبنان، سوریه، عراق و ایران امروز در کنار هم تعریف شدند و علیه اسراییل همصدا هستند.
مساله پشتیبانی به مقوله مهمی در عملیات نظامی محور مقاومت تبدیل شده است. در همین راستا اسراییل به خیال خود خواسته با دست زدن به چنین ترور کوری، خطوط تدارکاتی و پشتیبانی نیروهای محور مقاومت را هدف قرار دهد. بالاخص آنکه اسراییل در بلندیهای جولان سوریه و جنوب لبنان با نیروهای مقاومت درگیر بوده و هست قصد دارد که حداقل برای مدتی در خطوط تدارکاتی اعضای جبهه مقاومت خللی ایجاد کند. ترور شهید موسوی در دو قاب قابل تبیین است؛ نخست، تلاش اسراییل برای انتقام از حملات بیامان محور مقاومت از ایران و دوم آسیب زدن به خطوط تدارکاتی مقاومت. طبیعتا ماجراجویی اخیر تل آویو واکنش تند ایران را به دنبال خواهد داشت. ایران پس از ترور شهید موسوی، اسراییل را به اقدامی تلافیجویانه تهدید کرده است، اما این به معنای رویارویی مستقیم دو بازیگر نیست، بالاخص آنکه اسراییل خود نمیخواهد در برابر ایران قرار گرفته و زیرساختها، تاسیسات نظامی و شهرهایش هدف موشکها و پهپادهای قدرتمند ایران قرار بگیرند؛ حملاتی که میتواند هزینههای بالایی به این رژیم تحمیل کند، چراکه در صورت وقوع هرگونه رویارویی از جانب اسراییل، طبیعتا محور مقاومت بالاخص حزبالله لبنان و انصارالله و اعضای محور مقاومت مستقر در عراق سکوت نخواهند کرد و حملات علیه مواضع این رژیم را تشدید میکنند. گزارهای که نه تنها ساختار امنیتی و نظامی شکننده اسراییل را آسیبپذیرتر خواهد کردکه این بازیگر را درگیر بحران پناهجویان میکند.
از طرفی دیگر نیز ایالاتمتحده به اسراییل اجازه چنین ماجراجویی را نمیدهد، زیرا اگر قرار بود حمله ادعایی مستقیم علیه تهران صورت بگیرد، خود امریکا که مواضعش در عراق و دریای سرخ هدف حملات نیروهای مقاومت قرار گرفته، چنین گزینه پرهزینهای را انتخاب میکرد. تا زمانی که رژیم اسراییل از واشنگتن ضمانت و چراغ سبزی برای حمله به ایران دریافت نکند، چنین هزینهای را به خود تحمیل نخواهد کرد. به باورم، بهرغم واکنش تند تهران به ترور شهید موسوی، ایران بسان گذشته از استراتژی صبر پیروی میکند، کما اینکه پیشتر نیز اسراییل با ترور دانشمندان هستهای کشورمان و سرقت اسناد محرمانه هستهای ایران تلاش داشت زمینهساز ماجراجویی شود. ایران تمامی فعل و انفعالهای چندساله اسراییل را رصد کرده و بدون آنکه بخواهد بسان این رژیم برای خود هزینهای اضافی ایجاد کند به خوبی میداند که حملات محور مقاومت، گروهی که از متحدان ایران محسوب میشوند تا به امروز توانستهاند این رژیم را درگیر چالشهایی پرهزینه کنند، از همین رو ایران فعلا بدون آنکه هزینهای بپردازد و درگیر چالشهای امنیتی و سیاسی و نظامی شود، دست بالا را دارد.