به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز سه شنبه ۱۸ مهرماه در حالی چاپ و منتشر شد که دلایل استیضاح وزیر آموزش و پرورش به روایت نمایندگان مجلس، نوبل اقتصاد برای زنان، طرح صهیونیستهای شکست خورده برای ویران کردن غزه و تلفات سنگین صهیونیستها در توفان الاقصی در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها وسرمقالههای منتشره در روزنامه امروز را برجسته میکنیم:
مهرداد احمدی شیخانی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با تیتر علل حمله حماس به اسراییل نوشت: قطعا هر تحلیلی نیاز به اطلاعات دارد و اطلاعات ما از حمله حماس به اسراییل بسیار ناقص است، اما در این حمله گویی همه پدافندهای زمینی، دریایی و هوایی اسراییل تعطیل بودند. این تعطیلی نمیتواند فقط به دلیل مرخصی رفتن نیروها در عید کیپور باشد چراکه آن وقت باید پرسید آیا مخوفترین نیروی اطلاعاتی جهان (موساد) هم چندین ماه مرخصی کامل بوده؟ در قسمت سوم، به جنبه دیگر این ماجرا میپردازم.
۱- به مرور و تا قرن شانزدهم، ناوگان دریایی اسپانیا بر تجارت دریایی جهان سلطه کامل یافت. با کامل شدن این سلطه مزاحمتهای ناوگان بریتانیا هم آغاز شد تا نهایتا با جنگ ترافالگار تعارض این دو با پیروزی بریتانیا و سلطه این کشور بر راههای دریایی به پایان رسید. دلیل این جنگها آن بود که هر دو کشور معتقد بودند کسی که راههای تجارت دریایی را کنترل کند جهان را کنترل میکند.
۲- سلطه بی چون و چرای بریتانیا بر راههای دریایی با حفر کانال سوئز بیشتر هم شد ولی جنگ جهانی دوم این سلطه را از بریتانیا به امریکا منتقل کرد و با ساخت کانال پاناما حلقه راههای دریایی و تسلط بر تجارت جهانی توسط امریکا کامل شد.
۳- با سرآوردن چین به عنوان رقیب اقتصادی امریکا، یک موضوع برای این اقتصاد نوظهور اهمیت حیاتی یافت و آن اینکه نمیتوان اقتصاد رو به رشد داشت ولی راههای تجارت بینالمللی در اختیار رقیب تو باشد. برای همین، چین و پروژه همزمان و بسیار حیاتی برای اقتصاد خود را کلید زد.
۴- دو پروژه چین این بود، ساخت جزایر مصنوعی در دریای چین تا با گسترش مرزهای دریایی خود، کنترل راههایی دریایی شرق دور را در دست بگیرد. دوم ساخت راهآهن جاده ابریشم که ارتباط مستقیم با طرفهای اروپایی را از این طریق میسر کند.
۵- پروژه اول با حضور سنگین ناوگان امریکا در دریای چین به شدت محدود شد و راهآهن جاده ابریشم که قرار بود از طریق روسیه، اوکراین، لهستان به اروپا برسد، با افتادن روسیه در تله جنگ اوکراین که قرار است با تلاش غرب، هیچ وقت به پایان نرسد، به بنبست خورد.
۶- پس از چین، هند هم تصمیم گرفت کریدور خود را از مسیر عربستان، اردن، اسراییل بسازد و پیمان صلح ابراهیم میتوانست این پروژه را تسهیل کند، اما جنگ حماس و اسراییل، همچون جنگ اوکراین، این مسیر را هم در بنبست قرار داد.
۷- برای تجارت و اقتصاد موفق، مهمترین فاکتور، امنیت و سلاح و نیز امنیت راههای تجاری است که با جنگ روسیه و اوکراین و همچنین حماس و اسراییل، امنیت راههای تجاری اختصاصی برای دو کشور چین و هند با نزدیک به ۳۵ درصد جمعیت جهان، در هالهای از ابهام قرار گرفته است.
۸- بدینترتیب دو جنگ روسیه - اوکراین و حماس - اسراییل، همچنان فرصت مستقل شدن دو اقتصاد میلیارد نفری چین و هند و خروج این دو کشور را از زیر سلطه غرب تا زمانی نامعلوم، به بایگانی برده است.
از این روی، شاید بتوان چرایی حمله حماس و غیبت عجیب ارتش و نیروهای اطلاعاتی اسراییل را فهمید. در هر صورت، چه کارتلهای اسلحه و چه سلطه بر تجارت جهانی، آنچه از حمله حماس به اسراییل حاصل میشود، ضرر هنگفت کشورهای منطقه است.
نیما غلامرضایی طی یادداشتی در شماره امروز ابتکار با عنوان بیماری ژنتیکی تورم نوشت: اخیرا بانک جهانی در جدیدترین گزارش خود از وضعیت اقتصادی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا در سال ۲۰۲۳ به بررسی شاخصهای مهم اقتصادی ایران نیز پرداخت. بانک جهانی در گزارش خود، رشد اقتصادی ایران در پایان سال ۲۰۲۳ را ۴.۱ درصد پیشبینی کرده و این در حالیست که نرخ این شاخص در سال میلادی گذشته معادل ۳.۸ درصد بود.
از سوی دیگر، بر اساس پیشبینی بانک جهانی، نرخ تورم ایران از ۴۶.۵ درصد در سال ۲۰۲۲ به ۴۲.۶ درصد در پایان سال میلادی جاری کاهش خواهد یافت.
هرچند هدفگذاری بانک مرکزی تا پایان سال جاری رسیدن تورم به ۳۰ درصد است که آن را محقق شدنی میداند. با این همه، اما باید توجه داشت که طی سالهای اخیر واقعیت اقتصادی کشور از پیشبینیها بدتر بوده است. آنچه که اقتصاد ایران علاوه بر مشکلات ساختاری از آن رنج میبرد، نبود ثبات و البته لرزان بودن پایههای آن است.
طی ماههای گذشته آرامش در بازارها حکمفرما بود، اما شروع نبرد نظامی در سرزمینهای اشغالی باز هم میل به رشد قیمت را در بازارهای ارز و طلا و خودرو بیشتر شد. این یعنی اقتصاد ایران ماهیتا میل به تورم را در خود به عنوان یک ویژگی ژنتیکی پذیرفته است. این مسئله سبب میشود تا اقتصاد دچار بیماری بیش بینی ناپذیری شود که در این وضعیت سرمایهگذاری در آن سخت و در برخی موارد ناممکن میشود.
همانطور که بارها گفته شده اقتصاد ایران نیازمند افراد متخصص برای ارائه برنامه بر اساس تجربه سایر کشورها در مهار تورم سرکش است.
تا زمانی که ذینفعان تورم همچنان بخواهند کمبودهای خود را با تورم جبران کنند تغییری در وضعیت پیش نخواهد آمد. باید دانست که هر گونه اقدام جدی در زمینه کاهش تورم نیازمند قربانی شدن منافع برخی گروههای ذینفع است که در تضاد با منافع عمومی در اقتصاد فعالیت میکنند.
روزنامه جمهوری اسلامی طی یادداشتی در شماره امروز خود با عنوان زلزله هرات و سراب طالبان نوشت: زلزله ویرانگری که منطقه هرات افغانستان را دچار خسارتهای جانی و مالی شدید کرد، علاوه بر اینکه مصیبتی بر مصائب مردم مظلوم افغانستان افزود، یکبار دیگر عدم شایستگی طالبان را برای مدیریت این کشور نشان داد.
۱- گزارشها حکایت از ویرانی صد درصدی چندین روستا در مناطق زلزلهزده دارند که تقریباً تمام افراد حاضر در روستاها جان باختند و تعداد کمی از اهالی که در بیرون خانهها بودند و یا به سفر رفته بودند جان سالم به در بردند. تمام خانهها و هر ساختمانی که در این روستا بود کاملاً ویران و روستاها با خاک یکسان شدند.
۲- در فیلمهائی که طی روزهای گذشته از عملیات کمکرسانی به مردم برای نجات افرادی که ممکن است زیر آوار هنوز زنده باشند منتشر شده، هیچ نشانی از مامورین دولتی دیده نمیشود و فقط مردم مناطق اطراف به کمک زلزلهزدگان شتافتهاند. مردم نیز از امکانات لازم برای نجات دادن افراد زیر آوار بیبهره هستند و فقط با بیل و کلنگ به آواربرداری میپردازند.
۳- یک تاجر افغانی با شنیدن خبر زلزله و خسارتهای وارده به مردم، اعلام کرد ۲۰۰ میلیون افغانی به زلزلهزدگان کمک میکند. مردم هرات و بعضی دیگر از مناطق افغانستان نیز هر کدام به تناسب مقدورات خود مبالغی را برای کمک به زلزلهزدگان در نظر گرفتهاند. آنها در عین حال که با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکنند، اعلام کردهاند هر قدر که در توان داشته باشند و به هر شکل که برایشان ممکن باشد به هموطنان زلزله زدهشان کمک خواهند کرد.
۴- حکومت خودخوانده طالبان از یکطرف ناتوانی خود را در یاری رساندن به زلزلهزدگان به اثبات رسانده و از طرف دیگر برای اینکه ظاهرسازی کند اعلام کرده ۱۰۰ میلیون افغانی به زلزلهزدگان کمک خواهد کرد! طالبان با اعلام این مطلب نشان داد توانائی کمک کردن به مردمی که میخواهد بر آنها حکومت کند را حتی به اندازه یک تاجر متوسط افغانی هم ندارد.
۵- این زلزله، ۲۶ ماه بعد از تسلط طالبان بر افغانستان اتفاق افتاده و ناتوانی طالبان برای کمک رسانی به زلزلهزدگان نشان میدهد این گروه در مدت ۲ سال و ۲ ماه گذشته نتوانسته حداقل سازماندهی را برای امداد به وجود بیاورد. به عبارت روشنتر، در مدت ۲ سال و ۲ ماهی که از استقرار حاکمیت خودخوانده طالبان بر افغانستان میگذرد، این گروه فقط مشغول قلع و قمع مخالفین، سرکوب قومیتها، محروم ساختن پیروان مذاهب از حقوق قانونیشان، تبعیضهای جنسیتی و محروم کردن زنان و دختران از تحصیل و کار بوده است و این اشتغالات شرمآور و ضدانسانی اجازه پرداختن به نیازهای مردم را به کسانی که مدعی نمایندگی خدا برای حکومت بر مردم هستند نداده است!
۶- ریشه این بیگانگی از حکومتداری و مدیریت را باید در سوابق طالبان جستجو کرد. این گروه در تاریکترین پستوهای جمود فکری به تحصیل مشغول بودند و بخش مهمی از عمر خود را به کشتار هرکس که تفکر متحجرانهشان را قبول نداشت گذراندند و در تمام دوران زندگی حاضر نشدند سخن غیر از خود را بشنوند و به این احتمال حتی فکر کنند که ممکن است افراد دیگری هم در کره زمین وجود داشته باشند که سخن و نظر قابل تامل و توجهی داشته باشند. اینکه طالبان همواره در زمره گروههای «تروریستی - تکفیری» محسوب میشدند و تا قبل از رنگ عوض کردن دو سال قبل هرگز کسی آنها را به چیزی غیر از آدمکشی و غارت و توحش قبول نداشت، به دلیل همین ویژگیها بود. در دو سال اخیر نیز با اینکه تلاش میکنند در جایگاه حاکمیت بر افغانستان، خود را اهل تعامل جلوه دهند و عدهای نیز درصدد هستند آنها را تطهیر کنند، هنوز هیچ کشوری حاضر نشده این حکومت را به رسمیت بشناسد. علت این خودداری معنادار همان ماهیت طالبان است که همگان با آن آشنائی دارند بطوری که حتی نزد مردم خود افغانستان نیز جایگاهی ندارند و به همین دلیل است که از مراجعه به آراء عمومی و برگزاری انتخابات میترسند.
۷- کارنامه خالی از هرگونه نقطه مثبت و مالامال از عملکرد سرتاسر ننگین و لکههای سیاه طالبان در حاکمیت خودخوانده ۲ سال و ۲ ماه گذشته بر افغانستان که بخشی از آن در زلزله هرات نمایان شد، باید برای مسئولین ما نشانه روشنی باشد بر غیرقابل اعتماد بودن این گروه که میخواهد خود را به زور بر مردم افغانستان تحمیل کند. مسئولان ما نباید به این سراب به عنوان یک همسایه قابل تعامل دل ببندند. تشخیص سره از ناسره یکی از مهمترین شاخصهای حکمرانی موفق است که مسئولان ما باید از آن برخوردار باشند.