به گزارش «تابناک»، روزنامههای امروز چهارشنبه ۵ بهمن ماه در حالی چاپ و منتشر شد که ورود بانک مرکزی به نرخسازی در بازار آزاد، مناقشه دو وزارتخانه بر سر تعطیلی مدارس! پولشویی با بیمه عمر؟ واکنش رئیس قوه قضائیه به قطع اینترنت برای جلوگیری از تقلب در کنکور در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم؛
شینا انصاری طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با تیتر حذف صورت مساله برای مدیریت آلودگی هوا نوشت: صحبتهای وزیر کشور درباره تغییر در استاندارد شاخص کیفیت هوا برای جلوگیری از تعطیلی مدارس جالب توجه بود. او گفت: «اگر شاخصهای جهانی کیفیت هوا را ببینید، در کشورهای دیگر شاخص کمتر از ۳۰۰ باشد مدارس را تعطیل نمیکنند، اما شاخص برای تعطیلی مدارس را برای ما روی ۱۵۰ بستهاند. قرار است در جلسه آتی هیات دولت پیشنهاد دهیم این شاخصهای مرتبط با کیفیت هوا را به تعلیق در بیاورند.» پیش از او نیز رییس سازمان حفاظت محیط زیست در اظهاراتی مشابه گفت که «تعطیلی مدارس کمکی به آلودگی هوا نمیکند و این تصمیم در این مدت در بهبود شاخصها اثری نگذاشته است، چراکه در شرایط تعطیلی، رفت و آمدها قطع نمیشود و ممکن است خانوادهها باز هم با استفاده از وسایل نقلیه شخصی در خیابانها رفت و آمد داشته باشند.» اینکه دو متولی اصلی مدیریت آلودگی هوای کشور از هدف اصلی دستورالعمل اضطرار برای گروههای حساس (از جمله کودکان) که کاهش مواجهه ایشان با آلایندهها و حفظ سلامتی آنهاست، تعابیر و انتظارات دیگری دارند، جای شگفتی است.
آییننامه اجرایی قانون هوای پاک (تبصره ۳ ماده ۳) این تعطیلیها را نه برای کاهش آلودگی، بلکه برای حفاظت از سلامت گروههای آسیبپذیر جامعه پیشبینی کرده است. در عین حال استاندارد شاخص کیفیت هوا در کشور با نگاه به مراجع جهانی تصویب شده است و در شرایط فعلی نیز این استاندارد، فاصله قابل توجهی با راهنمای سازمان بهداشت جهانی دارد. البته مرجع اصلی تعیین استاندارد شاخص کیفیت هوا (AQI) سازمان حفاظت محیط زیست است که این ماموریت را با همکاری سایر دستگاهها از جمله وزارت بهداشت انجام میدهد. با توجه به اندازهگیری شش آلاینده اصلی هوا، شاخص کیفیت هوا در شش سطح پاک، سالم، ناسالم برای گروههای حساس (کودکان و سالمندان)، ناسالم برای عموم، بسیار ناسالم و خطرناک قرار میگیرد و انتظار بر این است که متناسب با سطح مخاطرهپذیری اقدام مدیریتی انجام شود. در حقیقت استاندارد شاخص کیفیت هوا، تلفیقی از «توان هر کشور برای کاهش آلودگی» و «انتظارات شبکه بهداشتی کشور» است و به منزله ابزاری است هشداردهنده برای دولتمردان، فعالان محیط زیست و حتی مردم تا از این استاندارد برای اقدامات کنترلی و کاهش مواجهه با آلایندهها کمک بگیرند.
حال به نظر میرسد اعضای دولت در یک ائتلاف قابل تامل تصمیم دارند پیچ استانداردی که در حال حاضر نیز با استاندارد جهانی فاصله دارد، شل کرده و به جای یافتن دلایل تشدید برخی آلایندهها مانند گوگرد و انجام اقدامات اساسی برای مدیریت آلودگی هوا، چون از رده خارج کردن خودروهای فرسوده، جلوگیری از توزیع و مصرف سوختهای نامناسب، افزایش حمل و نقل عمومی و سایر محورهای پیشبینی شده در قانون هوای پاک، مساله را از سرچشمه «شاخص کیفیت هوا» حل کرده و به این ترتیب با افزایش تعداد روزهای پاک و قابل قبول و جلوگیری از تعطیلی مدارس خیالشان را راحت کنند و به قول وزیر آموزش و پرورش «با این تعطیلیهای پیاپی در جو القائات رسانههای خارجی نیفتند.»
در این میان آنچه نباید فراموش کرد، این واقعیت است که تهران در ۹ ماهه نخست امسال فقط دو روز هوای پاک داشته و در سال گذشته میزان مرگهای منتسب به ذرات معلق در کشور، ۲۰ هزار و ۸۰۰ نفر بوده که از این میان سهم تهران ۶ هزار و ۴۰۰ مرگ اعلام شده است. در شرایطی که کشورهای جهان تلاش دارند استانداردهای محیط زیستیشان را سال به سال سختگیرانهتر کنند بازگشت به عقب در استاندارد شاخص کیفیت هوا بدون توجه به آثار و عواقب آلایندههای سمی بر ریههای ما و فرزندانمان، غمانگیز و نگرانکننده است.
مسعود پیرهادی طی یادداشتی در شماره امروز رسالت با تیتر نقش خود را بازی کنید نوشت: یک. اگر مدیریت کشور را به یک تئاتر تشبیه کنیم، رئیسجمهور بهمثابه نقش اول آن خواهد بود؛ نقش اولی که بار اصلی نمایش به دوش اوست. همهچیز در آن زنده است و کوچکترین خطاها از چشمان تیزبین تماشاچیان نشسته در کنار صحنه، پنهان نمیماند. کارگردان، نویسنده، تهیهکننده، بازیگران، تدارکات، صحنه آرا، انتظامات، همه و همه در پی آناند که یک نمایش بینقص ارائه دهند و این میسر نمیشود مگر اینکه هرکسی نقش خود را ایفا کند و عمدا یا سهوا پا در کفش دیگری نکند.
دو. از حکمرانان، هر یک در جایگاه خود انتظار میرود متناسب با نقش خود عمل کنند. بازیگر نقش اول نمیتواند کارگردان باشد و کارگردان هم نمیتواند در سایر نقشها عمل کند. این یعنی رئیسجمهور، رئیس دستگاه اجرا و قاضیالقضات، رئیس دستگاه قضاست. مجری نمیتواند مطالبه گر باشد و نماینده و قاضی نمیتواند به حوزه اجرا ورود کند. مخاطب بایدها اگر جاخالی دهد یا در نقش دیگری ظاهر شود، هجمهها و ضربهها به فرد یا افرادی که واقعا مستحق شماتت نیستند، میرسد.
سه. به نظر میرسد برخی از ما، هنوز نقش خود را باور نکردهایم. من که به روزنامهنگاری مفتخرم، باید به رسالت رسانهای خود عمل کنم و در موضع نور تاباندن به نقاط مختلف کشور از زوایای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی بپردازم. آنکس هم که مجری است، باید در موضع پاسخگویی بایستد و جوابگوی درد و مسائل مردم باشد؛ خصوصا در دورانی که درد مردم زیاد است، آداب مرهم بودن را بداند و به آن عمل کند، نه اینکه با قول و فعلش نمک بر زخم بریزد.
چهار. مقام معظم رهبری، به فراخور وضعیت جامعه، امیدبخشی میکنند و البته در کنار آن به نقاط ضعف و گرفتاریها هم میپردازند. اما اگر ایشان از امید میفرمایند، به این معنا نیست که دولتمردان میتوانند همه چیز را مثبت ببینند و شرایط زندگی مردم را راحت تلقی کنند. مردم تحتفشارند، چند سال است که تورم بیش از ۴۰ درصدی داشتهایم و قیمتها هر روز بالاتر میرود. تورم دائمی از ریشههای ریزش اخلاق و عقاید و افکار است و باعث بیاعتمادی میشود و متأسفانه جراحی و اصلاح جدی این وضعیت هم تنها در حد سخن باقیمانده است. چقدر بد است که از مسئولان بشنویم همهچیز خوب است و بدتر آنکه برخی مسئولان سابق، که دوران خودشان را هم دیده بودیم، به طمع کسب قدرت، وضعیت بد امروز را بدتر نشان میدهند.
پنج. نکته مهم دیگر، تشخیص ندادن اولویتهاست. ماههاست که وضعیت دسترسی به اینترنت، مردم را کلافه کرده و حتی بهپیش از ماجراهای اخیر بازمیگردد. در تمام این مدت، صدای درخوری از خانه ملت بلند نشده است و تازه روز گذشته، وزیر ارتباطات را به دلیل مسئلهای در حوزه استخدام ایثارگران توبیخ کرده و به او کارت زرد دادهاند! باید پرسید که آقایان! اصلا در کدام فضا سیر میکنید؟ در چه جامعهای زندگی میکنید و چگونه است که تا این حد از اولویتهای مردم دورید؟
شش. اگر یک تیم کوهنوردی، مربی و راهبری دارد که برای حفظ روحیه تیم، مرتب از بهتر شدن اوضاع سخن میگوید و امید میدهد، این نباید باعث شود که عوامل اجرایی و متصدیان تیم، از فعالیتهای احتیاطی و اطمینانبخش بکاهند و آسوده شوند. جاده همچنان بسیار ناهموار، سنگلاخی و پر پیچ و گردنه است. اینها به معنای ناپیمودنی قلمداد کردن این راه نیست؛ راه پیش رو یقینا پیمودنی است؛ اما با اطمینان میگویم بهشرط تغییرات جدی در برخی نگاهها، افراد و روشها.
هادی محمدی طی یادداشتی در شماره امروز خراسان با تیتر چرا اروپا عقب نشست؟ نوشت: دوشنبه شب سرانجام پس از یک هفته جنجال رسانهای در پارلمان اروپا و شورای اروپا بر سر قراردادن یا قرار ندادن نام سپاه پاسداران در لیست تروریسم، بزرگان اروپا در شورای این قاره به این جمع بندی رسیدند که این کار خطرناک و پرهزینه را فعلا کنار بگذارند و تنها به تحریم تعدادی از افراد و نهادهایی غیر مربوط به اروپا بسنده کنند، اما در پاسخ به چرایی این عقب نشینی سریع بعد از چند روز فضا سازی به چند نکته باید اشاره کرد.
نکته اول این که ایران و آمریکا در مذاکرات احیای برجام، مذاکرات مستقیم و رودررو ندارند و هر چه در این حدود ۲ سال اتفاق افتاده با میانجیگری مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به عنوان هماهنگ کننده برجام انجام شده است. اقدام علیه سپاه آن هم در این سطح که یک نهاد رسمی کشورمان به عنوان گروه تروریستی مطرح شود به سرعت میتوانست حیات برجام را که این روزها حال و روز بدی هم دارد به پایان برساند. اتفاقی که هنوز مطلوب اروپاییها نیست و از عواقب سخت آن که میتواند خروج از انپی تی و حرکت تهران به سمت نظامی کردن برنامه هستهای اش باشد نگرانیهای زیادی دارند. حتی از این نیز بیم دارند که روسیه با تغییر سیاستش به روند احتمالی نظامی شدن برنامه هستهای ایران سرعت ببخشد.
موضوع دیگر وضعیت امنیتی و تنشهای موجود در منطقه غرب آسیاست. منطقهای که به دلایل مختلف همواره آبستن اتفاقات خشن و خون آلودی بوده که نه تنها امنیت اروپا که حتی امنیت جهان را در ابعاد سیاسی و اقتصادی به خطر انداخته است. منطقه غرب آسیا یا به قول غربیها خاورمیانه چنان ویژگیهایی دارد که اگر بگوییم امنیت آن با امنیت اروپا و جهان در هم آمیخته سخن گزافی نگفته ایم. چنین شرایطی ریسک هر گونه تغییر در آرایش امنیتی این منطقه را بسیار بالا برده و سپاه به عنوان یک لنگر ثبات امنیتی که آزمون خود را در مقابله با داعش به خوبی گذرانده نیز در این میان نمیتوانست نادیده گرفته شود. مسئله دیگری که اروپا را در تصمیم گیری نهایی تا امروز دچار تردید شدید کرده عدم توان تحمل یک بحران دوم در کنار بحران جنگ اوکراین است. اروپاییها به خوبی میدانند که اضافه شدن تنشهای احتمالی در خلیج فارس با ایران و سپاه که به نوعی نگهبان تنگه هرمز است و بدون گرفتن مجوز از آن امکان ورود به خلیج فارس وجود ندارد، از تحمل آنها خارج است. آمریکا هم در بزنگاههای مختلف از جمله جنگ اوکراین نشان داده شریک چندان قابل اتکایی برایشان نیست لذا بر این اساس مجبور شدند دست به عصاتر از عناصری که در پارلمان اروپا بر اساس منافع جناحی یا لابیهای ضد ایرانی فارسی زبان و صهیونیست تصمیم گرفته اند رفتار کنند و فعلا بحث سپاه را کنار گذاشتند. حتی نگران این هم هستند که ایران سیاست خود درباره مداخله در جنگ اوکراین را تغییر داده و با ارائه انواع موشکهای کاربردی به روسیه معادله جنگ را برای طرف غربی دشوارتر کند.
نکته آخر موضع اعلانی آن هاست که توسط جوزف بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا اعلام شد و گفت برای چنین کاری باید ابتدا در کشوری دستگاه قضایی به تروریستی اعلام کردن سپاه اقدام کند و سپس این موضوع در اتحادیه اروپا تعمیم داده شود. هرچند این بهانه برای کنار گذاشتن مصوبه پارلمان اروپا چندان منطقی نیست، چون چنین مسئلهای میتوانست در زمان تصویب در پارلمان مورد توجه قرار گیرد، اما خودش نشان میدهد اروپا در سطح رهبرانش متوجه خطرات و هزینههای این اقدام بوده و خواسته با یک توجیه فنی و حقوقی ماجرا را فیصله دهد.
با وجود چنین عقب نشینی از سوی اروپا و با توجه به وجود احتمالی خطر در آینده به دلایل مختلف، دستگاه سیاست خارجی و وزارت خارجه کشورمان باید با هوشیاری بیشتری مسائل را رصد کند و در شرایط حساس و پیچیده امروز، در حوزه سیاست خارجی با تدبیر بیشتر سعی در دور زدن و خنثی سازی میدانهای مینی داشته باشد که برایمان فراهم کرده اند. فرصتها در دیپلماسی زیاد نیستند و استفاده به موقع از این فرصتها هنر دیپلماتهای ورزیده است.