به گزارش «تابناک» روزنامههای امروز سه شنبه ۲۲ آذرماه در حالی چاپ و منتشر شد که بررسی الزامات و پیش نیازهای برنامه هفتم توسعه، وعدههای دارویی تکرار پشت تکرار!، تحریم ایران علیه برخی اشخاص و نهادهای بریتانیایی و سیاست زدگی در تعامل باچین و روسیه در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
سید محمد بحرینیان در سرمقاله امروز رسالت با عنوان «عربستان» دیگر «سعودی» نخواهد بود نوشت: یک. مسئله اخیر موضعگیری مشترک چین و کشورهای حاشیه خلیجفارس را در نظر بگیرید. اصل ماجرا آن است که دولت سعودی و امارات متحده عربی و چند کشور دیگر، ملک مطلق ایالاتمتحده هستند و اساسا توان تصمیمگیری مستقل ندارند. جنس وابستگی حکام این چند کشور به آمریکا، همچون سرسپردگی حکام ایران عصر پهلوی به آمریکا است. ملک عبدالله -پادشاده پیشین سعودی- میخواست یکی از اطرافیان نزدیک خود را به ریاست دستگاه امنیتی کشور بگمارد که در اصطلاح استخبارات نامیده میشود. اما آمریکایی صلاحدیدند که سفیر پیشین دولت سعودی در واشنگتن که ارتباط بسیار نزدیکی با کاخ سفید داشت، بر کرسی قلب امنیتی ریاض تکیه زند که ماجرا یادآور نخستوزیری امینی و حواشی آن در دوران پهلوی دوم است.
دو. آمریکا در چهار سال ترامپ، چند صد میلیارد دلار قرارداد تسلیحاتی با دولت سعودی امضا کرده و حتی ترامپ بارها در تبلیغات خود میگفت که از محل این قراردادها، میلیونها آمریکایی را به شغل رسانده است. امارات و بحرین همان کشورهایی هستند که افتتاح سفارت و آغاز رسمی همکاریهایشان با اسرائیل، خرج انتخابات داخلی آمریکا بود و مهمترین تصمیمات سیاسی و بینالمللی خود را، نه بر اساس منافع هیئت حاکمه آمریکا، بلکه بر اساس منافع یک جریان آمریکایی اتخاذ میکردند که در حال تلاش برای بقای در قدرت بود. واقعیت این کشورها همان است که ترامپ میگفت، آنها گاو شیرده بودند و اگر آمریکا یک هفته حمایتش را بردارد سقوط خواهند کرد.
سه. واقعیت سعودی که تازه قویترین دولت و درواقع زعیم کشورهای حاشیه خلیجفارس است چیست؟ آیا حکام عربستان با رأی مردم بالاآمدهاند؟ اگر اتکایشان به مردم نیست، پس از کجا قدرت و اعتبار میگیرند؟
آخرین انتخابات برای تعیین سرنوشت - حتی انتخابات سوری و فرمایشی- در این کشور مربوط به چند قرن پیش است؟ از سوی دیگر، این کشور فاقد توان جدی در حوزه اقتدار نظامی و امنیتی است. درصد بالایی از ارتش عربستان، از اتباع کشورهای دیگر و بهویژه پاکستان هستند که شهروندی سعودی اخذ کردهاند و طبیعی است که انگیزه اصلیشان مالی بوده است.
همین ارتش، سالهاست در جنگ با یکشبه ارتش کوچک در یمن، کاری از پیش نبرده و به گل مانده است. حال چنین کشوری با این سطح از اتکا به مؤلفههای اصلی قدرت، آیا میتواند حامی اصلی خارجی خود را از دست بدهد یا نادیده بگیرد؟ حاکمیتی که نه مردم را دارد، نه ارتش مردمی و حتی در چند سال اخیر در هیئت حاکمه هم با کودتا مواجه بوده، اگرچند هفته بی آمریکا باشد، سقوط خواهد کرد.
چهار. چین رقیب سنتی و راهبردی آمریکاست و هرچند فضای امروز دنیا، تقسیم کشورهای ضعیف بین ابرقدرتها به سبک دوران جنگ سرد نیست، اما اینگونه هم نیست که دولتی همچون سعودی، از آمریکا اعتبار و امکان بقا بیابد، اما با چین یا روسیه نرد عشق ببازد، اگر هم در دوره کوتاهی چنین اتفاقی بیفتد، اربابان آمریکایی سلمان و پسرش، واقعیات صحنه را به آنها تفهیم خواهند کرد. دولت چین در کودتای بن سلمان علیه نواب مخلوع پدرش، از چین کمکی نگرفته که بتواند امروز دلارهای نفتی را راحت بهسوی سرزمین اژدهای زرد سرازیر کند. آمریکا روی بن سلمان سرمایهگذاری کرده و حالا سود و نتیجه این سرمایهگذاری را طلب میکند.
پنج. با این حساب، ماجرای استقبال فوق العاده از شی جین پینگ در ریاض و مواضع علیه ایران چیست؟ چند احتمال وجود دارد و یکی از احتمالها، همان اشتباهی است که هم رضا و هم محمدرضا پهلوی در اواخر عمر سلطنت خود کردند. رضاخان، با کمک انگلیسیها شاه شده بود، اما معادلات دنیا را به سود آلمانیها میدید و با آنها طرح رفاقت میریخت، همین شد که یک شبه از قدرت به زیر کشیده شد. محمدرضا هم اواخر، به حساب درآمدهای نفتی سرشار، احساس قدرت میکرد و با نقطه اتکای اصلی خود گاهی سرشاخ هم میشد که نتیجه اش، تنها ماندن در زمانی بود که مردم به خیابانها آمدند و او را نخواستند. اگر مسیر رفاقت و همکاری تنگاتنگ سعودی با چین ادامه یابد، در آینده نه چندان دور، «عربستان» دیگر «سعودی» نخواهد بود.
هفت. چین معمولا با کشورها معاهده بلندمدت ۲۵ ساله یا شبیه به آن امضا میکند که تضمینی بر قراردادهای موردی و رسیدن به همکاری جدی نیست. به هر حال، در هر دو احتمال، چهره سیاست در منطقه ما در حال تغییر نیست و اگر هم چنین تغییری پیش رو باشد، به زیان ایران نیست.
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با عنوان برای ترمیم اعتماد از دست رفته نوشت: حکمرانی، وقتی قدرتمند است که از پشتوانه مردمی برخوردار باشد. پشتوانه مردمی را میتوان در اعتماد مردم به حکمرانان یافت. مردم، وقتی به حکمرانان اعتماد میکنند که از آنها صداقت ببینند و احساس کنند عملکردهای آنها بر گفتههایشان منطبق است.
این اعتماد را در دوران اوجگیری انقلاب اسلامی نسبت به امام خمینی دیدیم. امام به هرچه میگفت عمل میکرد. به همین دلیل بود که مردم یکپارچه پشت سر او قرار گرفتند و انقلاب اسلامی با سرعت به پیش رفت و پیروز شد. حتی بعد از پیروزی انقلاب نیز امام برای انجام آنچه به مردم وعده داده شده بود شخصاً موارد را پیگیر میشد و هرجا احساس میکرد کوتاهی شده و وعدهای بر زمین مانده است، سکوت را میشکست و از مردم به خاطر عملی نشدن آن وعده عذرخواهی میکرد و مسئولین را به خاطر کوتاهیهائی که کرده بودند مورد مواخذه قرار میداد و با گماردن افراد فعال و کاردان، کار را به انجام میرساند.
رمز اعتماد مردم به امام و مسئولین نظام این بود که در آنها صداقت میدیدند. دفاع مقدس، با تکیه بر همین اعتماد بود که با حضور مردم در جبهه و پشت جبهه شکل گرفت. اینکه یک کشور تازه انقلاب کرده و فاقد نیروهای نظامی منسجم در برابر تهاجم سنگین ارتش تا دندان مسلح سازمان یافته بعث عراق که برخوردار از حمایتهای همه جانبه غرب و شرق و سران ارتجاع عرب بود، توانست بایستد و سرنوشت جنگ را به نفع خود رقم بزند، علت اصلی آن همین اعتماد عموم مردم به مسئولین نظام بود. به برکت همین اعتماد، کشور توانست از تحریمهای زمان جنگ عبور کند، فشارهای سیاسی را پشت سر بگذارد، تهاجم تبلیغاتی سنگین غرب را خنثی کند و با شکوفا شدن استعدادهای نهفته در جوانان و نوجوانان به پیشرفتهای زیادی در زمینههای مختلف صنعتی، دفاعی، پزشکی و انواع علوم و فنون دست یابد.
فصل افتخار آمیز دیگر این بود که تحصیلکردههای ایرانی مقیم اروپا، آمریکا، هند و ژاپن نیز با شوق و ذوق فراوان به کشورشان آمدند و هر کدام از آنها به گوشهای از کار ساختن کشور مشغول شدند. افرادی را سراغ داریم که تحصیلات خود را در خارج از کشور نیمهتمام گذاشتند و به عشق خدمت به وطن، به محض دریافت خبر پیروزی انقلاب اسلامی به ایران برگشتند. بسیاری از همین تحصیلکردههای خارج و همینطور دانشجویان و اساتید دانشگاههای داخل کشور داوطلبانه به جبهه رفتند و در دفاع مقدس نقشهای مهمی ایفا کردند و جمعی از آنها نیز به شهادت رسیدند و با خون خودشان، پیروزی ملت را رقم زدند. اینها همه محصول آن اعتماد بود.
متاسفانه در دهههای اخیر به ویژه از دوران دولتهای نهم و دهم، با رواج دروغ و تزویر در دستگاههای کارگزاری کشور، عمل نشدن به وعدهها، فاصله گرفتن مسئولان از مردم، جنگ قدرت میان مسئولین، عادی شدن مفاسد اقتصادی، به مسئولیت گمارده شدن افراد ضعیف، کنار زدن افراد باتجربه و کاردان، بداخلاقیهای سیاسی، کمرنگ شدن ارزشها، به فراموشی سپرده شدن شایسته سالاری در انتصابات و انتخابات و بازگشت کشور به سیستم کاغذبازیهای دوران قبل از انقلاب، اعتماد مردم به مسئولین دچار لطمه شدید شد. تاسف بالاتر اینکه سیستم تبلیغاتی یکطرفه نیز به این بیاعتمادی دامن زد و کار را به جائی رساند که اکنون افکار عمومی، مرجعیت رسانهای را در بیرون مرزها جستجو میکند. این، برای کشور یک فاجعه است، فاجعهای که پیامدهای تلخی از قبیل سیل مهاجرت نخبگان و نارضایتیهای گسترده را موجب شده است.
قطعاً اعتماد از دست رفته را میتوان ترمیم کرد به این شرط که اولاً مسئولان نظام بپذیرند که با این روشهای نادرست که برشمردیم، باعث سلب اعتماد شدهاند و ثانیاً با ارادهای قوی درصدد تغییر این روشها برآیند. بازگشت آرامش به کشور و حل مشکلات موجود، با ترمیم اعتماد از دست رفته میسر خواهد بود.
مجید فراهانی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان ضرورت ارتقای شفافیت احکام قضایی نوشت: این روزها سازمان بازرسی کل کشور که از ارکان و سازمانهای معظم قوه قضاییه است به برگزاری همایش «ارتقای شفافیت» مشغول است و تبلیغ این همایش از هر کوی و برزن در تابلوهای تبلیغاتی شهرداری تهران پدیدار است. همزمان جای خالی شفافیت در حوادث این روزها و احکام قضایی صادره بیش از پیش خودنمایی میکند. در آخرین این موارد خبر اعدام آقایان محسن شکاری جوان ۲۲ ساله و مجیدرضا رهنورد جوان دیگر کشورمان بدون اطلاع خانواده ایشان است که بخش قابلتوجهی از جامعه را در بهت و شوک فرو برد. حقوقدانان و وکلای مجرب و عالمانِ دلسوز در این چند روز اشکالات و ایرادات حقوقی و، اما و اگرهای جدی به روند دادرسی، صدور و نهایتا اجرای این احکام و نیز تناسب بین جرم و مجازات در احکام صادره وارد کردهاند که مهمترین آنها به عدم شفافیت فرآیند دادرسی و عجله در اجرای احکام بیستروزه از زمان دستگیری برمیگردد. واقعیت آن است که بیشترین لطمه را به امنیت کشور بیاعتمادی مردم نسبت به دادگاههای غیرعلنی و غیرشفاف و صدور احکام و اجرای شائبهبرانگیز این احکام میزند. چگونه ممکن است جامعه نسبت به اعتراضات حساس باشد، ولی هیچگونه اطلاعاتی از جزییات دادگاه متهمان و فرآیند دادرسی آنها نداشته باشند؟ مردم از کجا بدانند متهمان چه کردهاند و افعال آنها منطبق بر کدام ماده قانونی بوده و آیا همه مراحل صدور احکام تا نهایتا اجرای آنها قانونی بوده است یا خیر؟ برایمان شفاف نیست که احکام این دادگاهها براساس چه فرآیند حقوقی و قانونی صادر شده و آیا وکیل پرونده ایراداتی به احکام دادگاه بدوی و سپس دادنامه شعبه دیوان عالی کشور به ذهنشان رسیده است یا خیر؟ باز هم شفاف نیست که اگر وکلا ایرادی به احکام داشتهاند آیا از امکان قانونی استفاده از اعاده دادرسی مجدد از دیوان عالی کشور نمودهاند یا خیر؟ و اینکه آیا وکلا و دادگاه کوچکترین تلاشی برای اخذ رضایت و گذشت از اولیای دم نمودهاند یا خیر؟
و نهایتا اینکه کدام ضرورت و امکان قانونی بر اعدام دستگیرشدگان در کمتر از یک ماه از زمان دستگیری ایشان صحه میگذارد؟ اینها و صدها سوال بیپاسخ معلول عدم شفافیت اقدامات قضایی این روزهاست که به نظر میرسد فراتر از همایش و سمپوزیوم نیازمند عمل و اقدام برای تحقق و ارتقای شفافیت هستیم. پیشتر گفته بودیم اگر شهروندان جامعه احساس کنند که قوه قضاییهای مستقل و حامی حقوق شهروندی وجود دارد که بدون تقسیم مردم به خودی و غیرخودی به حفظ و حراست حقوق اساسی ملت اصرار و تاکید دارد، بخش عمدهای از مشکلات و منازعات به سرانجام میرسد که معالاسف تاکنون متاسفانه در ایجاد این نگاه بین شهروندان و ارتقای عملی شفافیت اقدامات این روزها توفیقی حاصل نشده است.