به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز سه شنبه ۲۹ آذرماه در حالی چاپ و منتشر شد که بررسی نابسامانی وضعیت نرخ خودروهای داخلی، دربی ۹۹ خاص و خاص تر، تیغ دولبه افزایش نرخ بهره بانکی، سومین مجمع گفتوگوی تهران و فرمان صریح قاضیالقضات: اجرای سریع احکام قطعی، در صفحات نخست روزنامههای امروز برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
روزنامه جمهوری اسلامی طی یادداشتی در شماره امروز خود با عنوان پوتین و یک تصمیم عاقلانه نوشت: در زمستان سال ۱۴۰۰ هنگامی که ویلیام برنز، رئیس سازمان سیا به روسیه هشدار داد به اوکراین حمله نکند، یک مقام ارشد روسیه گفت: «ارتش این کشور به قدری قوی است که حتی میتواند مقابل آمریکاییها هم بایستد.»
حالا که ۱۰ ماه از آغاز تجاوز نظامی روسیه به اوکراین گذشته، هرچند دولت و ملت اوکراین، متحمل خسارات جانی و مالی زیادی شدهاند و زیرساختهای این کشور نیز لطمه زیادی دیده، ولی مقاومت اوکراین به پوتین ثابت کرد که محاسبات نادرستی درباره این جنگ داشت. خسارت وارده به ارتش روسیه این واقعیت را نشان میدهد.
ستاد کل ارتش اوکراین با انتشار اطلاعیهای آمار تلفات جانی و خسارات نظامی ارتش روسیه را تا ماه گذشته اعلام کرد. براساس این گزارش، در این جنگ ۱۶ هزار و ۴۰۰ سرباز روسی کشته شدند، همچنین ۱۱۷ فروند هواپیما، ۱۲۷ فروند بالگرد، ۲۹۳ توپ جنگی، ۹۱ سیستم پرتاب موشک، ۱۶۴۰ دستگاه خودروی زرهی، ۵۱ پدافند هوایی و ۵۷۵ عراده تانک منهدم شده است. نیروهای روسیه همچنین ۱۱۳۱ دستگاه خودرو، ۷ فروند کشتی و قایق تندرو سبک، ۷۳ خودروی سوخت و ۵۶ پهپاد را از دست دادند. علاوه بر اینها دهها ژنرال روسی که از فرماندهان ارشد ارتش این کشور بودند نیز در جنگ اوکراین جان باختند.
شاید حالا که ارتش روسیه برخلاف محاسبات پوتین و اطرافیانش و ناظران بینالمللی به این نتیجه رسیدهاند که روسیه نتوانسته به اهدافش در جنگ اوکراین برسد، رئیس جمهور روسیه از اقدام خود پشیمان شده باشد، ولی این پشیمانی فقط زمانی مفید خواهد بود که دست از اصرار برای ادامه این جنگ بیهوده بردارد و مانع تلفات بیشتر جانی ارتشیان و مردم دو کشور شود و جلوی ویرانی بیشتر را بگیرد. متاسفانه برخلاف این تصورات واقعبینانه، اخیراً ولادیمیر پوتین گفته حتی در روزهای کریسمس و آغاز سال جدید مسیحی نیز به جنگ اوکراین ادامه خواهد داد و به ارتشیان دو طرف مهلت و مجالی برای دیدار با خانوادههایشان در تعطیلات سال جدید نخواهد داد! علاوه بر این، علیرغم اثبات عدم کارائی ارتش روسیه برای تحقق اهداف از پیش تعیین شده برای جنگ اوکراین، هنوز هم بعضی از مقامات ارشد روسیه میگویند ارتش ما بقدری قوی است که حتی میتواند ارتش آمریکا را هم شکست بدهد.
بعید است ایده ادامه جنگ اوکراین و این تصور که ارتش روسیه قدرت پیروز شدن در این جنگ را دارد، مورد تایید فرماندهان ارتش روسیه هم باشد. اطلاعاتی که از درون ارتش روسیه به ویژه از سربازان زخمی و بستری شده در بیمارستانها به دست آمده نشان میدهند ارتش روسیه از روحیه لازم برخوردار نیست و از جنگ برگشتهها درباره آذوقه ناچیز، آموزشهای غیرکافی و تجهیزات ناقص در ایام جنگ شکایت دارند. احتمالاً همین وضعیت باعث شده پوتین درصدد تهیه برنامهای برای دعوت به بسیج عمومی برای اعزام نیروها به جبهه جنگ اوکراین برآید، دعوتی که معلوم نیست چه میزان مورد استقبال مردم روسیه قرار گیرد.
جنگ اوکراین علاوه بر خسارتهای فراوانی که به مردم دو کشور روسیه و اوکراین وارد ساخته و زیانهائی که به کشورهائی اروپائی زده، اگر برندهای داشته باشد قطعاً پوتین نیست. برنده این جنگ خانمانسوز، آمریکاست که خواستار تضعیف روسیه بوده و هست و ولادیمیر پوتین نیز بدون آنکه درباره عواقب خطرناک حمله نظامی به اوکراین و نقشهای که آمریکا برای تضعیف رقیب شرقی خود دارد، وارد این باتلاق عمیق شد. پوتین به خاطر تجاوز نظامی به اوکراین و خسارتهای فراوانی که به اقتصاد جهانی از رهگذر این جنگ وارد کرد، اعتبار خود را نهتنها نزد مردم روسیه بلکه در سطح جهانی نیز از دست داد و روسیه را نیز در عرصه رقابت با آمریکا دهها سال عقب انداخت. کریسمس و توصیههای افراد صاحبنام در سطح بینالمللی که خواهان پایان دادن به جنگ اوکراین شدهاند، فرصت خوبی برای پوتین جهت جلوگیری از بیشتر بیاعتبار شدن خود و تضعیف روسیه است. آیا غرور قدرت به او اجازه میدهد چنین تصمیم عاقلانهای بگیرد؟
فریدون حسن طی یادداشتی در شماره امروز روزنامه جوان با عنوان هراس از «عبا» پوشی مسی نوشت: جام جهانی ۲۰۲۲ قطر تمام شد، اما گویا برگزاری این جام در یک کشور مسلمان با رعایت کامل آداب و رسوم اسلامی و ملزم شدن کشورهای دیگر به اجرا و احترام این رسوم باعث شده فشار زیادی به غربیها و اسلامستیزها بیاید. شروع جام جهانی با تلاوت آیات قرآن کریم، ممنوعیت استفاده از مشروبات الکلی، ممنوعیت پخش موسیقی در زمان اقامه نماز، برگزاری گسترده نمازهای جماعت نزدیک ورزشگاهها و در نهایت استفاده از نمادهای اسلامی در فضاهای مربوط به جام جهانی باعث شد برخی دولتهای اسلامستیز غربی به بهانههای واهی میزبانی قطر را زیر سؤال ببرند.
نمونه آخر هم مربوط میشود به اقدام امیر قطر در اهدا و پوشاندن «بشت» یا همان «عبا» به لیونل مسی، برترین بازیکن جام و کاپیتان تیم قهرمان که به شدت خشم غربیها و اسلامستیزها را برانگیخته است تا جایی که میگویند: «آنها قصد تحمیل فرهنگ اسلامی خود به آرژانتین و دیگر کشورها را داشتند.»
چنین اظهارنظرهای سخیف و پیشپاافتادهای حاکی از آن است که غربیها و بهخصوص آنها که دشمنی با اسلام و مسلمانان از کارنامه خباثتبارشان پاک شدنی نیست، اصلاً نمیتوانند ببینند که فرهنگ اسلامی حتی در حد پوشیدن یک عبا جلوی چشم جهانیان برود. درحالیکه اگر همین جام جهانی در جای دیگر و کشوری به جز یک کشور اسلامی برگزار میشد هر اقدامی با تعریف و تمجیدهای آنچنانی به عنوان یک کار فرهنگی ماندگار مورد تمجید قرار میگرفت. نمونههای زیادی میتوان مثال زد از جمله گذاشتن کلاه مکزیکی توسط پله در جام جهانی ۱۹۷۰ که تازه به میل و رغبت خودش هم نبود و با اصرار کلاه را روی سرش گذاشتند.
وقتی به فرهنگ استفاده از این لباس توجه کنیم، متوجه میشویم که این پوشش بعد از پیروزی در نبردها به جنگجویان اهدا میشده و امیر قطر هم با این کار از مسی به عنوان یک جنگجو که برای موفقیت کشورش تلاش کرد، قدردانی کرده است. ضمن اینکه «بشت» در مراسم رسمی و جشنها استفاده میشود و آن شب هم شب بزرگترین جشن زندگی لیونل مسی بود. با این حال عصبایت غربیها از برگزاری موفق جام جهانی در یک کشور مسلمان، آن هم با رعایت اصول اسلامی و البته صهیونیستستیزی و نمایش گسترده پرچم فلسطین اینقدر زیاد است که حتی بدیهیترین کارها را هم تاب نمیآورند. جام جهانی فرصت دوستیها و ایجاد رابطه حسنه میان کشورهاست، اما حتی تمام این شعارها فقط وقتی برای غربیها و اسلامستیزها معنا پیدا میکند که در مسیر سیاستهای استعماری و نژادپرستانه آنها باشد. لیونل مسی با پوشیدن یک «بشت» مسلمان نمیشود، اما حتی همین حد تبلیغ برای اسلام و مسلمانی هم از دید اسلامستیزان غربی و نژادپرستان اروپایی و امریکایی قابل تحمل نیست. همانها که حتی محبت به خانواده و احترام به پدر و مادر را به سخره میگیرند و نمیتوانند درک کنند که چنین فضایی یعنی چه. کسانی که حالا اسلامستیزی خود را اینگونه نشان میدهند؛ هراس از «عبا» پوشی کاپیتان تیم ملی آرژانتین.
محمد مهدی مظاهری طی یادداشتی در شماره امروز آرمان ملی با عنوان چین به دنبال جایگزینی آمریکا در خلیج فارس؟ نوشت: سفر رئیسجمهوری چین به عربستان و همراهی این کشور با بیانیههای ضد ایرانی مقامات سعودی و همچنین اعضای شورای همکاری خلیج فارس، سببساز طرح ایدهها و تحلیلهای گوناگونی پیرامون چرایی این اتفاق و دلایل نزدیکی چین به کشورهای عرب حوزه خلیج فارس شده است، اما در این هیاهوی خبری- تحلیلی، آنچه مغفول مانده و یا حداقل کمتر به آن پرداخته شده بررسی و تحلیل متغیرها و عواملی است که سبب جذب این غول آسیایی به منطقه خلیج فارس و اشتیاق آن به عقد توافقات راهبردی با کشورهای مختلف این منطقه شده است البته چین از کشورهایی است که با منطقه خلیج فارس روابط سنتی و دیرینه داشته و به ویژه بعد از دهه ۷۰ که سیاست برونگرایی را برگزید، بر اساس استراتژی جدید «اصلاح و پیشرفت»، خواهان دوستی و گسترش مناسبات اقتصادی و بازرگانی با همه کشورها و همزیستی مسالمتآمیز با آنها شد و بدین ترتیب درصدد توسعه روابط و حضور خود در منطقه خلیج فارس نیز برآمد. طی ۵ دهه گذشته، متغیرهای گوناگونی سبب جذاب شدن منطقه خلیج فارس برای کشور چین شده است که در اینجا به برخی از مهمترین آنها اشاره میشود. جمهوری خلق چین طی جنگ سرد نگاهی ایدئولوژیک به مسائل جهانی داشت، اما در مقطع پس از جنگ سرد، منافع ملی و عملگرایی، نقش زیادی در سیاست خارجی این کشور پیدا کرده است.
در واقع، همراستا با توسعه اقتصادی فوقالعاده و شگفتانگیز چین، این کشور نیاز گستردهتری به منابع انرژی فسیلی مانند نفت و گاز پیدا کرده و این امر محرک اصلی چین برای حضور در خلیج فارس بوده است. بر این اساس این کشور که از اوایل دهه ۱۹۹۰ خودکفایی انرژی را از دست داده و نیازمند واردات نفت شده است، تلاش کرده برای تأمین امن و مداوم نیازهای خود، به بازیگران بزرگ انرژی در منطقه خلیج فارس همچون عربستان، قطر، امارات و ایران نزدیک شود. از آنجا که کشورهای دارنده منابع انرژی در خلیج فارس به دو طیف همکار و متحد آمریکا (کشورهای عربی) و رقیب و مخالف آمریکا (جمهوری اسلامی ایران) تقسیم میشوند، چین با احتیاط برایایجاد تعادل بین رقبای منطقه قدم برداشته است و در این راستا، برای گسترش روابط اقتصادی با همه قدرتهای منطقه و ایجاد مشارکتهای استراتژیک جامع با هر دو طرف تأکید میکند. چنین سیاستی برخاسته از رویکرد سیاسی – امنیتی خاص چین به خلیج فارس است که به عنوان دومین متغیر اثرگذار از آن یاد میشود. از منظر نظامی- امنیتی، چین هرچند میکوشد جایگاه خود را در منطقه به عنوان یک بازیگر کلیدی و ضروری تثبیت کند، اما درصدد ایجاد فضای امنیتی و مقابله با نفوذ آمریکا در این منطقه نیست؛ بلکه برعکس تلاش کشورهای غربی به ویژه آمریکا برای تأمین نظم و امنیت در این منطقه را یک فرصت مغتنم میداند که بتواند از این امنیت رایگان به دست آمده برای حفظ و ارتقای منافع اقتصادی خود استفاده کند. نکته دیگر اینکه پکن همواره تلاش کرده تا خود را از ورود به درگیریهای این منطقه و برعهده گرفتن تعهدات بلندمدت حفظ کند، در همین راستا، چین در سایه سیاست کلان موازنه نرم با آمریکا، رویکرد تعامل با این کشور را در حوزه خلیج فارس دنبال میکند.
البته چین نیز مدل امنیتی خاص خود را دارد؛ این کشور به ایده ایجاد صلح از طریق توسعه و گسترش مناسبات اقتصادی معتقد است، این در حالی است که کشورهای غربی همچنان نگاهی سنتی به تأمین امنیت در خلیج فارس دارند و این امر را از طریق ایجاد پایگاههای نظامی، فروش تسلیحات، شکست دادن دشمن و حفظ اتحادهای نظامی ممکن میدانند. البته بعد از تغییر رویکرد اخیر دولت آمریکا به منطقه غرب آسیا و تمرکز این کشور بر روسیه و چین در استراتژی امنیت ملی سال ۲۰۲۱ خود، سیاست امنیتی چین نسبت به خلیج فارس نیز تا حدودی تغییر یافته است. در نتیجه این کشور به توسعه موقعیت نظامی خود در خلیج فارس پرداخته و بهطور مخفیانه درصدد ساخت یک تأسیسات نظامی در بندر خلیفه در ۵۰ مایلی شمال ابوظبی، پایتخت امارات برآمده است. فروش تسلیحات نظامی از جمله هواپیماهای L- ۱۵ به کشورهای حوزه خلیج فارس (به ویژه امارات) نیز از دیگر نشانههایی است که از تغییر استراتژی چین در خلیج فارس و توسعه هر چه بیشتر نفوذ نظامی این کشور در منطقه خبر میدهد. هرچند چین همچنان تمایلی به جایگزینی ایالات متحده به عنوان تامین کننده امنیت خلیج فارس ندارد و تاکنون علاقه چندانی به قبول این مسئولیت از خود نشان نداده است، اما وضعیت ویژه امنیتی منطقه خلیج فارس سبب میشود تا چین برای حفاظت از منافع دریایی خود و حفظ امنیت و ثبات در امتداد این گلوگاه استراتژیک انرژی، به ناچار نقش جدیتری بر عهده بگیرد.