به گزارش «تابناک»؛ روزنامههای امروز سه شنبه ۱۵ آذر در حالی چاپ و منتشر شد که گزارش بانک مرکزی از افزایش قیمت مسکن با تیترهایی همچون تورم خاک برسر مسکن، مسکن مجنون، مسکن در تله انفجاری آبان در صفحات نخست روزنامهها برجسته شده است.
در ادامه تعدادی از یادداشتها و سرمقالههای منتشره در روزنامههای امروز را مرور میکنیم:
روزنامه جمهوری اسلامی طی یادداشتی در شماره امروز خود با تیتر سانسور خبری سرکوب مردم چین نوشت: درباره چرایی تظاهرات ضد دولتی مردم چندین شهر چین در هفتههای اخیر، روایتهای مختلفی وجود دارند که از قرنطینه تست کوید صفر شروع و به قرنطینه «رمز یوآن» ختم میشوند. هرچند خود این چرائیها هم اهمیت دارند، ولی مهمتر از آنها نوع انعکاس اخبار تظاهرات مردم در رسانههاست.
چین در عین حال که در دهههای اخیر دستخوش تحولاتی شده و از نظام اقتصاد کمونیستی به سوی اقتصاد سرمایه داری گرایشهای زیادی پیدا کرده، ولی سیستم بسته و کاملاً محدود کمونیستی در بخشهای سیاسی، امنیتی و اطلاعاتی این کشور دست نخورده باقی مانده است. این محدودیت در نظام حاکمیتی بقدری شدید است که دیکتاتوری حزبی حتی خشنتر از گذشته جریان دارد و در سیستم تکحزبی کمونیستی نقش مردم صفر است. انتصاب مجدد شیجینپینگ به ریاست جمهوری توسط کنگره حزب کمونیست چین که در ماه گذشته با بیرون راندن رئیس جمهور سابق و کسی که آقای شیجینپینگ از معاونت او به جایگاه کنونی رسیده، یک نمونه بارز از دیکتاتوری حزبی موجود در چین است.
دیکتاتوری حزبی در چین به همان اندازه که در انتصاب مسئولین دولتی کمترین سهمی برای مردم قائل نیست، در اجرای تصمیمات حکومتی برای چگونه اداره شدن جامعه نیز به مردم و نقطه نظرهای آنان اعتنائی ندارد. ماجرای قرنطینه کردن مردم چندین شهر از جمله در استان مسلمان نشین سینکیانگ و آتش سوزی در یک برج مسکونی و کشته شدن عدهای از مردم، یک نمونه از نتایج این بیاعتنائیهاست. اینکه این واقعه، در اثر قرنطینه تست کوید صفر بوده باشد یا قرنطینه «رمز یوآن» تفاوتی در اصل ماجرا ایجاد نمیکند. ماجرا اینست که مردم، سالها علیه این محدودیتها فریاد زدند و اعتراض کردند، ولی دولتمردان چینی نهتنها حاضر نشدند خواسته آنها را برآورده کنند بلکه بر سختگیریها افزودند و فشارها و محدودیتها را بیشتر کردند تا اینکه به اعتراضات و تظاهرات گسترده کنونی منجر شد و البته سرکوب آن توسط حکومت.
چگونگی انعکاس اخبار این تظاهرات، موضوع مهمی است که با توجه به حقوق مردم باید مورد توجه و تامل قرار گیرد.
از خود دولت چین طبعاً انتظاری غیر از سانسور اخبار تظاهرات و برخورد با آن وجود ندارد. این، از الزامات دولتهای کمونیستی است به ویژه دولتی تکحزبی که بسیار بسته عمل میکند و مردم در تعیین ساز و کار آن نقشی ندارند.
غربیها طبق روش همیشگی خود که دامن زدن به بحران در کشورهای غیرمتحد خودشان است به اخبار تظاهرات چین به صورت گسترده پرداختند و هنوز نیز در قالب گزارش، مصاحبه و اظهار نظرهای گوناگون به آن میپردازند. با اینحال، مردم معترض چین دچار این بدشانسی نیز شدند که تظاهرات آنها و سرکوب شدیدشان توسط دولت با برگزاری جام جهانی فوتبال در قطر همزمان شد و بطور طبیعی تا حدود زیادی تحتالشعاع این رویداد جهانی قرار گرفت.
نکته قابل تامل، چگونگی انعکاس اخبار تظاهرات مردم چین و سرکوب شدن آن توسط دولت این کشور در رسانههای ایرانی است. رسانه ملی و خبرگزاریهای رسمی و دولتی کشور ما متاسفانه از کنار این موضوع با کماعتنائی عبور کردند در حالی که حتی از نظر آنچه قانون اساسی جمهوری اسلامی مقرر داشته، ما نمیتوانیم در برابر ظلمی که به مردم کشورها میشود بیتفاوت باشیم. در این زمینه حتی تفاوتی میان مسلمان و غیرمسلمان وجود ندارد هرچند اصل ماجرا که سوختن عدهای از مردم و جان باختن آنها در آتش و اعتراض و تظاهرات بود، در ارومچی مرکز ایالت مسلمان نشین سینکیانگ رخ داد و از آنجا به نقاط دیگر چین سرایت کرد. رسانههای دولتی ایران متاسفانه نسبت به اخبار سه کشور چین، روسیه و افغانستان با ملاحظات حامیانه از دولتهای این کشورها عمل میکنند و این روش برخلاف منشور اطلاع رسانی است. براساس این منشور، مردم حق دارند از رویدادهای جهان همانگونه که واقعیت دارند مطلع شوند و کوتاهی در این زمینه ضایع کردن حقوق طبیعی مردم است. مهمتر اینکه مردم چین به ویژه مسلمانان این کشور از جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک کشور مسلمان انتظار حمایت نیز دارند.
اصغر میرفردی طی یادداشتی در شماره امروز اعتماد با عنوان پیامدهای شتابزدگی در کنترل بحران نوشت: پس از گذشت نزدیک به سه ماه از اعتراضات در کشور، تدبیری برای واکنش مناسب و سازنده به این اعتراضات و کاهش التهابات به کار بسته نشده است و همچنان واکنشهای تحریکآمیز در رویارویی با چنین اعتراضهایی نشان داده میشود. اندک توجهی به ادبیات فرهنگ سیاسی و تجربه کشور خودمان و دیگر کشورهای جهان لازم است تا به این باور رسید در هنگامهای که موج اعتراضی در کشور دامنهدار میشود یا زمینه دامنهدار شدن دارد، بهکارگیری سیاستهای قهری و قدرت سخت، نه تنها فضا را آرام نخواهد کرد بلکه بر دامنه تنشها خواهد افزود. محوریت قراردادن پیشفرضهای گوناگون ناسازگار با ماهیت اعتراضها و انگیزه و هدف معترضان، نه تنها برخوردهای سخت را توجیهپذیر نمیسازد، بلکه پیامدهای ناخواسته و مغایر با هدف مدیریت اعتراضات را در پی خواهد داشت.
به استناد گزارش شورای امنیت کشور، نزدیک به ۲۰۰ نفر در اعتراضهای چند هفته گذشته جان خود را از دست دادهاند. چنین حجم تلفات، به تنهایی میتواند به گسترش اعتراضها و رادیکال شدن رفتارها، خواستهها و شعارهای معترضان بینجامد که در عمل اینگونه هم شد. موضعگیریهای گاهبهگاه مسئولان ردههای گوناگون، نشانگر گونهای از آشفتگی و تصمیمگیری در فضای خشم و عصبانیت است. نشانه چنین آشفتگی و شتابزدگی در تصمیمها، موضعگیریها و تحلیلهای غیرمنسجم و حتی به دور از واقعیت فضای عمومی جامعه است که بخشی از آن در خبرهای درزشده به فضای جامعه در روزهای اخیر نمودار شده است. تصمیمگیری شتابزده در چنین فضایی، به جای اینکه راهحلی برای برونرفت از التهاب باشد؛ خود مسالهای بحرانزاست زیرا هر تصمیم شتابزده و بدون جامعنگری، همانند نزدیک کردن شعله به انبار باروت است. چنین وضعیتی، هم معترضین آرام را رادیکال میسازد و هم نیروهای خاموش و با موضع خاکستری را به عرصه اعتراضها میکشاند. پیامد دیگر شتابزدگی در مدیریت بحران، در کنار رادیکال شدن فضای اعتراضها؛ پدیدار شدن و گسترش تردید در نیروهای مهارکننده اعتراضها و حتی مسوولان ردههای میانی و پایین است.
چنین تردیدی ممکن است در عمل به دوقطبی شدن مسوولان و نیروهای انتظامی و امنیتی نقشآفرین در جامعه بینجامد. دوقطبی شدن این نیروها، جامعه را به یک تنش فراگیر میکشاند. بنابراین بایسته است که در هر تصمیمگیری برای رویارویی با اعتراضها، پیامدهای احتمالی آن تصمیم و نقش و موضعگیری اقشار گوناگون جامعه (مردم معترض، خاموش و نیروهای انتظامی، امنیتی و مسوولان) در صورت اتخاذ تصمیم مورد توجه قرار گیرد. بدیهی است تصمیمهایی که با جامعنگری و بهرهگیری از گفتگو و شنیدن صدای معترضین گرفته میشود و اقناع افکار عمومی را بسان یک سازوکار سازنده دنبال میکند، بهتر از تصمیمهای شتابزده و بحرانزاست. شوربختانه هرروز جامعه از فرصت اتخاذ تصمیم آرامبخش دور شده و به سمت فضای رادیکالی پیش میرود که نتیجه تصمیمهای شتابزده و به دور از واقعبینی است.
امیرعلی ابوالفتح تحلیلگر مسائل بینالملل طی یادداشتی در شماره امروز ایران با عنوان بلینکن از کدام توافق سخن میگوید؟ نوشت: وزیر خارجه امریکا در گفتوگویی موضوع حمایت دولت این کشور از ناآرامیهای اخیر در کشورمان را رد و صراحتاً اعلام کرد که اعتراضات در ایران به امریکا ربطی ندارد. این سخن آنتونی بلینکن حرف جدیدی نیست که ما آن را به عنوان تغییر روش و رفتار امریکاییها در برابر جمهوری اسلامی ایران قلمداد کنیم. آنان از یک طرف میگویند که ما از خواست و مطالبات مردم حمایت میکنیم و از سوی دیگر ادعا دارند که ما در اعتراضات دخالتی نداریم. این تکنیکی است که همواره از سوی امریکاییها شاهد بودهایم و معلوم نیست حالا منظور آقای بلینکن چه بوده و آیا با مواضع قبلی امریکاییها تناقض دارد یا خیر؟
بلینکن در اظهاراتی دیگر هم مدعی شده روندی دیپلماتیک را برای توافق با ایران دنبال میکنیم. او از کدام توافق سخن میگوید؟ آنگونه که شواهد امر نشان میدهد امریکا به هیچ عنوان قصد ندارد به برجام ۲۰۱۵ برگردد. ایالات متحده امریکا فارغ از اینکه ترامپ جمهوریخواه رئیس جمهور بوده یا بایدن دموکرات، معتقد است که این برجام منافع ایالات متحده و دغدغههای امریکا و متحدانش را برطرف نمیکند؛ بنابراین اظهر من الشمس است که آنان قصدی به بازگشت به برجام ۲۰۱۵ ندارند. در عین حال خواهان ورود به دوران بدون برجام هم نیستند و برای همین یک سیاست بلاتکلیفی را در پیش گرفتهاند. از یک سو بازگشت به برجام ۲۰۱۵ در آینده پیشرو، قابل تصور نیست، اما در عین حال اینگونه هم نیست که مذاکراتی وجود نداشته باشد و آب پاکی را روی دست همه بریزند و مرگ برجام را اعلام کنند.
با توجه به وضعیتی که در ایران برقرار است، این امید برای امریکاییها وجود دارد که جمهوری اسلامی زیر فشار اعتراضات آماده امتیاز دادن بشود و به همین دلیل صبر در پیش گرفتهاند. آنان امیدوارند که ایران خسته و نگران شده و حاضر به دادن هر امتیازی شود. به همین دلیل است که امریکاییها در حال حاضر هیچ تمایلی برای سرعت بخشیدن به مذاکرات ندارند و در انتظار اتفاقات ایران ماندهاند. قبل از اینکه داستان فوت مهسا امینی و اتفاقاتی که پس از آن رخ داد، شکل بگیرد نیز امریکاییها باز هم مایل به بازگشت به برجام نبودند و هر بار هم بهانهای را شکل میدادند. یک بار میگفتند ایران اصرار دارد که نام سپاه در فهرست تروریستی نباشد، یک بار گفتند که روسها مانع میشوند، دفعه دیگر هم اعلام کردند که جنگ اوکراین مانع دستیابی به توافق میشود. آنها هرگاه بهانهای را مطرح کردهاند چرا که اصل و اساسشان بازگشت به برجام ۲۰۱۵ نیست. در این میان تنها دلیلی که میتوان برای تداوم روند دیپلماتیک به منظور رسیدن به برجامی دیگر برشمرد، اصرار ایران بر سر مواضع خود یا اتخاذ اقدامات متقابل در برابر غربیها است. همین امر زمینهساز این شده که امریکاییها به مذاکرات غیرمستقیم برای احیای برجام بازگردند. اگر ایران به عدد ۶۰ درصد غنیسازی رسید یا ذخایر اورانیوم خود را به ۹۰ درصد افزایش داد در واداشتن امریکا برای اینکه مذاکرات غیرمستقیم را بپذیرد و این مذاکرات همچنان کج دار و مریز به حیات نباتی خود ادامه دهد، مؤثر است.