بین الملل تابناک؛ تهمینه غمخوار: در دهم و یازدهم تیرماه سومین نشست سازمان ملل درباره افغانستان با میزبانی کشور قطر برگزار شد. در این نشست ذبیحالله مجاهد، سخنگوی دولت طالبان، در رأس هیئتی شش نفره برای اولین بار در این سری نشستها حضور یافت. از نظر برخی از کارشناسان این موضوع بدون شک یک پیروزی بزرگ برای طالبان به حساب میآید، چرا که از شروط خود عقبنشینی نکرد و دیگر کشورها را مجاب به پذیرش آنها نمود.
گفتنی است، عدم حضور زنان و نمایندگان جامعه مدنی افغانستان در سومین نشست دوحه بحث برانگیز شد و منتقدان استدلال کردند که سازمان ملل متحد با حضور طالبان در دوحه به آنها «مشروعیت» بخشیده است.
پیش از برگزاری نشست سوم، دوحه در دو مرحله دیگر هم میزبان نشستهای سازمان ملل درباره افغانستان بوده است؛ با این تفاوت که در دو نشست پیشین نماینده حکومت سرپرست افغانستان در آن حضور نداشته است، اما از چندی قبل تلاشها و رایزنیهای فراوانی برای حضور هیئت طالبان در نشست سوم دوحه برقرار شده بود تا سرانجام مقامات کابل در آن نشست شرکت کرده و در مورد مسائل افغانستان به گفتگو نشستند.
در همین راستا و بر اساس اهمیت موضوع، خبرنگار تابناک گفتگویی با «اسماعیل باقری» کارشناس مسائل افغانستان و پاکستان انجام داده که در ادامه می خوانیم.
* چندی پیش ذبیح الله مجاهد سخنگوی طالبان در گفتوگو با شبکه طلوع نیوز، شناسایی حکومت سرپرست را حق افغانستان عنوان و اعلام کرد که در صورت تحقق این امر افغانستان میتواند به پیشرفتهای زیادی دست پیدا کند، ضمن اینکه هرکشوری که در این مسیر پیش قدم شود، برای افغانستان قابل تحسین است. حتی صحبت ایشان این بود که ایران پیش قدم شود. به نظر شما چه پیش شرطهایی از سوی جامعه بین المللی برای به رسمیت شناحت دولت طالبان وجود دارد؟
جامعه جهانی و در راس آنها آمریکا و سازمان ملل، عمدتا بر موضوعاتی نظیر حقوق بشر، حق تحصیل و آموزش دختران، حق اشتغال زنان و تشکیل حکومت فراگیر و... تاکید میکنند، اما در عمل به این شعارها توجه نداشته و با این موضوعات برخورد سیاسی میکنند. در حقیقت، آمریکا و غرب، از مفاهیمی چون حق مردم، حقوق بشر، آموزش و اشتغال زنان و حتی دموکراسی و حکومت فراگیر سوءاستفاده سیاسی میکنند و عملا این مسائل را باور ندارند؛ به طوری که می توان این تناقضگوییها را در جنگ غزه و شهادت حدود ۴۰ هزار نفر و جراحت بیش از صد هزار نفر از مردم مظلوم غزه مشاهده کرد.
در خود افغانستان نیز نشانه های تناقضات آشکار است. این آمریکایی ها بودند که شبانه به منازل مردم افغانستان حمله برده و به هویت و شخصیت آنان بیاحترامی میکردند. بنابراین، اکنون که ۲۰ سال از جنایات آمریکا و متحدانش گذشته، حق ندارند بار دیگر از آدرس ملت افغانستان سخن بگویند.
اما در خصوص موضوع پیشقدم شدن ایران برای شناسایی حکومت دوم طالبان باید به چند مساله اساسی اشاره کنم. جمهوری اسلامی ایران از بدو انقلاب اسلامی تا کنون، به نحو مختلف کمک حال مردم و دولتهای افغانستان بوده است. در حقیقت، ایران، افغانستان را عمق فرهنگی و تمدنی خود میداند. پیوندهای فرهنگی، تمدنی و تاریخی، موجب شده تا امروز بیش از شش میلیون از برادران و خواهران افغانستانی از قومیت ها و مذاهب مختلف در ایران کار و زندگی کنند. همچنین، ایران در همه مقاطع از بحران و بیثباتی سیاسی از افغانستان حمایت کرده است، چه در دوره حمله شوروی و آمریکا و چه در دوره اخیر که طالبان روی کار آمد. ایران هم پذیرای مهاجرین افغانستانی بوده و هم همواره خواهان تشکیل یک دولت و حکومت فراگیر ملی بوده است. این رویکرد در زمان تشکیل دولت مجاهدین اسلامی به رهبری استاد ربانی اتخاذ شد و اکنون نیز اگر سخنی از این مساله به میان می آید، به خاطر درک شرایط افغانستان و تجارب سیاسی گذشته آن بوده است.
دو مساله بسیار مهم در تشکیل حکومت فراگیر در افغانستان دخیل است: با تشکیل حکومت و مشارکت همه اقوام، مذاهب و گروههای سیاسی، همه آحاد ملت، حکومت را از آن خود دانسته و از آن دفاع خواهد کرد. این موضوع به قوام و دوام حکومت منجر میشود. مساله مهم دیگر زمینه مداخلات خارجی به ویژه آمریکایی ها از بین خواهد رفت یا کاهش محسوسی خواهد داشت. عدم استقبال مقامات طالبان از مذاکرات بینالافغانی و گفتگو با گروههای مخالف طالبان، عملا زمینه مداخلات خارجی و حمایت از جبهه مخالفین را فراهم کرده و برای امتیازگیری از طالبان، گروههای اپوزیسیون مسلح را اهرم فشاری برای کابل قرار خواهند داد.
* منابعی از طالبان پیش از نشست دوحه اعلام کرده بودند که یکی از شروط این گروه برای حضور در سومین نشست دوحه عدم گفتوگو و بحث در مورد ایجاد تشکیل دولتی فراگیر در افغانستان است. به نظر شما چرا دولت طالبان حاضر در این نشست مشارکت کند؟
به هر حال برخی از شروط طالبان مورد توجه دایرکنندگان نشست سوم دوحه قرار گرفت و جامعه مدنی و مخالفان طالبان، نتوانستند در نشست دوحه حضور داشته باشند. این که گروه تماسی شکل نگیرد یا نماینده ویژه سازمان ملل در امور افغانستان تعیین نشود و در مورد حقوق زنان و حکومت فراگیر صحبتی نشود، از جمله شروط طالبان بود. اما، شرکت طالبان در این نشست، عملا نوعی دستاورد محسوب میشود. برگزاری دیدارهای دوجانبه ذبیحالله مجاهد سخنگوی طالبان با نمایندگان چین، روسیه، ایران، ترکیه، پاکستان و سایر کشورها در حاشیه نشست اخیر دوحه، عملا یک گام حکومت طالبان را به شناسایی نزدیک کرد؛ به ویژه که در بیانیه پایانی نشست، بر تعامل و نوعی حمایت از طالبان تاکید شد.
در حقیقت، نشست سوم دوحه به نوعی از جمله توافقات دوحه یا در امتداد توافق دوحه در ۱۰ اسفند ۱۳۹۸ (۲۰ فوریه ۲۰۲۰) است تا زمینه شناسایی حکومت دوم طالبان فراهم شود.
* رحمتالله فیضان، معاون نمایندگی وزارت امور خارجه طالبان در هرات ایجاد مدل حکومت همه شمول را مدل حکومت داری فساد و حکومتی تک قومی را با دوام خوانده است. دیدگاه شما در خصوص این سخن چیست؟
با تأسف باید تاکید کرد آمریکایی ها نه تنها نتوانستند مروج خوبی برای دموکراسی و مشارکت مردم در حکومت در افغانستان باشند، بلکه به مفاهیم دموکراسی، دولت-ملتسازی، وحدت ملی و... آسیب زدند. تشکیل دولت وحدت ملی و بیتوجهی به معیارهای لازم و حمایت صرف از اشرف غنی و ایجاد تفرقه و چنددستگی در افغانستان با هدف بهرهگیری از چنددستگی به نفع خود، مدیریت آشوبهای سازنده و... از سوی آمریکا و غرب، موجب شد تا نوعی بیاعتمادی به رای و مشارکت به وجود بیاید؛ هرچند قومگرایی دولت غنی هم در این وضعیت تاثیر داشت.
اما بدون شک اینطور نیست که حکومتهای همهشمول یا فراگیر در ذات خود دارای فسادها باشند. اتفاقا در حکومتهایی که تمامیتخواه بوده و بر انحصار قدرت تاکید میکنند، زمینه برای نوعی فساد سیاسی و فساد قدرت فراهم میشود. عدم تعیین قانون اساسی و فقدان نهادهای نظارتی قانونی، در دراز مدت موجب فساد در حکومت میشود. زمانی که از فساد قدرت سخن گفته میشود، تنها فساد اقتصادی یا اخذ رشوه و... مدنظر نیست، بلکه فساد در عدم گماشتن شایستگان سیاسی از سایر اقوام و مذاهب و طیفهای سیاسی مطرح است.
* آمریکا همواره تلاش کرده تا با لابیگری منطقهای و بینالمللی بتواند دست برتر را در رویدادهای بین المللی مانند نشست دوحه داشته باشد. ارزیابی شما در خصوص نقش امریکا در خصوص مسائل افغانستان چیست؟
آمریکا و غرب، از سازمان ملل به عنوان بازوی سیاسی خود بهرهبرداری میکنند. هدف آمریکا عمدتا برای تداوم حضور و نفوذش در افغانستان است، هدف دوم و مهم این است که حکومت طالبان به سمت رقبای خود یعنی روسیه، چین و ایران متمایل نشود. سوم، از ظرفیت طالبان برای رسیدن به برخی اهداف پنهان خود بهرهبرداری کند، البته طالبان تاکنون نشان داده که مخالف سیاست های آمریکا است و حاضر نیست از آمریکا دستور کار بگیرد یا در جهت منافع غرب حرکت کند. این قضیه را می توان در رویکردهای طالبان و ذبیحالله مجاهد در موضوع غزه مشاهده کرد.
* اخیرا سراج الدین حقانی سفری به امارات داشت. برخی معتقد هستند این سفر باعث گسترش نفوذ امارات بر طالبان افغانستان به ویژه گروه حقانی خواهد شد. ارزیابی شما چیست؟ آیا این موضوع در صورت صحت می تواند تاثیری بر روابط طالبان افغانستان با ایران داشته باشد؟
در تحلیل سفر سراجالدین حقانی برای بار دوم به امارات متحده عربی، معانی و برداشتهای مختلفی نهفته است. مهمترین مساله نوعی ایجاد توازن بین نقش قطر و امارات و همچنین بهرهگیری از ظرفیتهای امارات برای برخی امور اقتصادی افغانستان است، سومین موضوع، نشستهای حقانی با نمایندگان آمریکا است که جزئیات آن رسانهای نمیشود. حدس و گمانهای دیگری نیز از دودستگی در درون حکومت طالبان توسط جریانهای مخالف طالبان مطح میشود که با گذشت زمان میتوان به صحت و سقم آن پی برد.
* محمد محقق، رهبر حزب وحدت اسلامی مردم افغانستان و عضو شورای عالی مقاومت برای نجات افغانستان با حضور در نشست وین در رابطه با اهمیت «روند وین» گفت: شرایط کنونی شرایط حساسی است. دنیا در یک شرایط حساس قرار دارد و موضع گیری در قبال طالبان دارای نوسانات است، ضمن اینکه هدف این نشستها نزدیک سازی جریان های مختلف مخالف طالبان به هدف ترسیم یک نقشه راه برای آینده افغانستان عنوان شده است.دیدکاه شما در این باره چیست؟
آقای محقق و سایر مراجع اپوزیسیون، هم دچار چنددستگی هستند و هم نتوانسته اند در میان مردم افغانستان، وجهه خود را بهبود بخشند. اقدامات و اشتباهات فاحش برخی از این رهبران به اصطلاح جهادی و اعتماد کاذب به آمریکا و اساسا رویگردانی از مردم، تاکید بر منفعتطلبی و قدرتطلبی، موجب بازگشت طالبان شد. مردم هم چوب اشتباهات چنین افرادی را میخورند، هرچند که نباید نقش انگلیسیها و دولت غنی را در ایجاد افتراق و اختلاف بین رهبران جهادی کتمان کرد. در واقع، بازگشت طالبان نتیجه ضعف و ناکارآمدی عملکرد رهبران دولت وحدت ملی بود تا پذیرش گفتمان و رویکرد طالبان!
* برآورد دولت افغانستان در خصوص تعداد مهاجران افغانستانی در ایران چیست؟
دولت فعلی افغانستان، همین آمار رسمی اعلام شده از سوی وزارت کشور ایران را قبول دارد که حدود ۵ و نیم تا ۶ میلیون افغانستانی اعلام شده است. البته مهاجرین افغانستانی عمدتا به افرادی اعلام میشود که از مبادی رسمی و با گذرنامه وارد ایران شدهاند، اما در طول دو سه سال گذشته، ورود اتباع افغانستانی بدون مدرک نیز فراوان بوده که آمار دقیقی نمیتوان گفت. اما برآوردها این است که بین یک تا دو میلیون بدون مدرک در ایران زندگی می کنند که برخی شناورند؛ یعنی پس از فصل کار، از ایران خارج میشوند و بالعکس. البته تاکنون نزدیک به ۷۰۰ هزار اتباع افغانستانی بدون مدرک یا اتمام اقامت بازگردانده شدهاند.
همه تلاش ایران این است که به محض بهبود شرایط اقتصادی(با توجه به وجود امنیت نسبی)، اتباع افغانستانی به کشور خود بازگشته و در آبادانی و پیشرفت کشور دوست، همسایه و مسلمان افغانستان کوشا باشند.