افراد خیلی موفق به دنبال یادگیری مهارتهای جدیدند. آنها صرفا به مهارتهای فعلی بسنده نمیکنند و میخواهند چیزهای جدیدی بیاموزند.
وقتی در جلسهای بزرگ با حضور رؤسا حاضر میشوید، شاید اظهارنظرکردن ترسناک به نظر برسد. اما کارمندان موفق خود را پنهان نمیکنند. آنها نظر خود را ابراز میکنند. حتی اگر حرفی هم برای گفتن نباشد، پشتیبانی منطقی از نظرات دیگران و طرح پرسشهای بجا کارساز است.
تعامل با مدیران با گفتوگو با کارمندان همسطح تفاوتهایی دارد. کارمندان خیلی موفق میدانند چگونه با مدیران خود حرف بزنند. آنها از اینکه با مدیر خود بهتنهایی روبهرو شوند، دستپاچه نمیشوند.
هنگام مواجهه با چالشهای کاری، بیشتر افراد خود را کنار میکشند و میگویند نمیتوانند کار خاصی برای حل مسئله انجام دهند. کارمندان خیلی موفق اما خود را وارد معرکه میکنند و دستبهکار میشوند.
وقتی فرصتی پیش میآید تا هدایت و رهبری یک پروژه به کارمندان سپرده شود، کارمندان موفق برای این کار داوطلب میشوند.
بسیاری از کارمندان سخت کار میکنند تا فقط توجه رئیس خود را جلب کنند، اما کارمندان خیلی موفق میکوشند با سختکوشی خود دیگر کارکنان را نیز تحتتأثیر قرار دهند. آنها اهل کمکاری یا اهمالکاری نیستند.
مهارت شنیدن و توجه به دیگری هنگامی که او صحبت میکند، مهمتر از چیزی است که فکر میکنیم. کارمندان خیلی موفق بلدند چگونه به دیگری توجه کنند و هنگامی که او حرف میزند، به وی نشان دهند که سخنان او را شنیدهاند و درک کردهاند.
کارمندان خیلی موفق پشتسر دیگران غیبت و دسیسهچینی نمیکنند. از دروغ نیز پرهیز میکنند و با همه رفتاری مؤدبانه و حرفهای دارند.
این کارمندان نه فقط بهخاطر اهمیت وقتشناسی، بلکه برای کسب صندلی بهتر در یک جلسه کاری، بهموقع و حتی کمی زودتر از دیگران سر قرار حاضر میشوند.
کارکنان عادی کاری را که به آنها گفته میشود انجام میدهند، اما کارمندان خیلی موفق یعنی آنهایی که میخواهند به رهبری برسند، درباره آنچه باید انجام شود فکر و برای آن برنامهریزی میکنند. علاوهبر این، این دسته از کارمندان نه فقط به انجام وظایف خود که به موفقیت تیم فکر میکنند. بنابراین حاضرند بیشتر از وظیفه شخصی خود برای پیشبرد کار تلاش کنند.
حتی با وجود نظر مثبت بالادستیها، بعید است آنها جزئیات پیشرفتها و موفقیتهای یک کارمند را بهخاطر بسپارند. بنابراین کارمندان خیلی موفق حتما پیروزیهای خود را در رزومه خود ثبت میکنند تا در مواقع لزوم و هنگام بروز فرصتها، آنها را ارائه کنند.
آنها در رزومه خود بهدقت موفقیتهایشان را تشریح میکنند. مثلا بهجای آنکه بگویند فلان کار را انجام دادهام، جزئیات موفقیت بهدستآمده را با عدد و رقم بیان میکنند.
قواعد نوشته و نانوشته ارتقا در هر سازمانی متفاوتاند. کارمندی که به دنبال ارتقای شغلی است، به قواعد نانوشته و نیازهای سازمان خود توجه میکند. با بررسی دلایل و رمزورازهای پیشرفت سایر کارکنان، میتوان درسهای لازم برای طی این مسیر را یاد گرفت.
سادهلوحانه است اگر بگوییم چون فلانی با گذشت یک سال ارتقا گرفت، من هم پس از یک سال ارتقا میگیرم. کارمندان خیلی موفق میدانند که نباید خودمان را با دیگران مقایسه کنیم، بهجای آن، بر تلاش و برنامه خود تمرکز میکنند.
در هر سازمان و کسبوکاری زمانی فرامیرسد که برنامهای جدید یا تغییراتی رخ میدهند. کارمندان خیلی موفق خود را برای این فرصتها آماده نگه میدارند. مثلا شاید سازمانی بهتازگی وبسایت و شبکه اجتماعی خود را راهاندازی کرده و به دنبال کسی باشد تا مسئولیت این موقعیت جدید را به عهده بگیرد. کارمندی که پیشتر مهارتهای مدیریت شبکههای اجتماعی را آموخته باشد، بیش از دیگران شانس کسب این موقعیت جدید را خواهد داشت.
کارمندان خیلی موفق یاد گرفتهاند که چطور از انتقادها برای بهبود عملکرد خود استفاده کنند. آنها بهجای اینکه از بازخوردها ناراحت و دلخور شوند، آنها را فرصتی برای اصلاح کار خود میبینند.
هرکسی میتواند نقد کند و مشکلات را بازگو کند، اما کارکنان موفق یاد گرفتهاند چگونه برای مشکل موجود راهکار پیشنهاد دهند.
حتی اگر مشکلی هم وجود نداشته باشد، همیشه روشها و ایدههایی جدید برای بهبود فرایندها وجود دارد. کارکنان موفق به دنبال این ایدهها و اجرا کردن آنها هستند. با این کار به رئیس خود نشان میدهند که دچار روزمرگی نیستند و پیشرفت سازمان برای آنها واقعا مهم است.
کارمندان خیلی موفق فقط به کار خود مشغول نیستند. آنها از وضعیت سایر بخشهای سازمان شامل رویدادها، موفقیتها، شکستها، تغییرات و حتی پیشینه سازمان نیز اطلاع دارند. این کارمندان تمایل دارند تا با فرایندهای کاری سایر بخشها نیز آشنا شوند.
موفقترین کارمندان زمانی را به یادگیری مهارتها و بهروزرسانی دانش خود اختصاص میدهند. آنها مدام در کنفرانسها، نشستها و کارگاهها شرکت میکنند.
خوب یا بد مدیران بالادستی به کارمندانی رتبه میدهند که از بودن کنار آنها احساس خوبی داشته باشند. شوخطبیعی و خوشمشربی بخشی از قابلیتهای کارمندان موفقاند.
بخش زیادی از پیامی که انتقال میدهیم نه به کلمات، بلکه به زبان بدن ما مربوط میشود. رعایت علائم زبان بدن مناسب و توجه به علائم زبان بدن رهبران و مدیران هنگام صحبتکردن در جمع، از مشخصات کارمندان موفق است. صافایستادن، بازکردن دستان و نگاهکردن به دیگران هنگام حرفزدن جزو این نشانهها هستند.
داشتن ایده بهتنهایی کافی نیست. باید بلد باشیم چطور آن ایده را هرچه جذابتر و کاربردیتر ارائه کنیم. کارمندان موفق این کار را بلدند. آنها میدانند چطور ایده خود را بیان کنند و فوایدش را نشان دهند.
کارمندی که بخواهد ارتقای شغلی بگیرد و جایگاهی مدیریتی را از آن خود کند، باید بتواند فشار کاری و استرس را تحمل کند. کارمندان موفق خود را در معرض فشار کاری و استرس مهارشده قرار میدهند تا مدیریت در شرایط سخت را بیاموزند.
بیش از حد عذرخواهی کردن بابت مسائل و خطاهای جزئی ما را فردی ضعیف نشان میدهد و اعتمادبهنفس ما را از بین میبرد. کارمند موفق بابت هر چیزی مرتب عذرخواهی نمیکند.
هرگز نمیتوان با کمال گرایی محض کاری را شروع کرد. هر کاری نقصی دارد. خیلیها از ترس اینکه در کاری شکست بخورند، هرگز آن را شروع نمیکنند. خیلیهای دیگر نیز آنقدر منتظر شرایط و زمان و مکان مناسب میمانند که فرصت از دست میرود، کارمندان خیلی موفق تعلل نمیکنند و قدم در مسیر میگذارند.
یک بار عذخواهی میکنند، اشتباه خود را جبران میکنند و یاد میگیرند که دیگر آن را تکرار نکنند.
این کارمندان میدانند که کمکگرفتن نشانه ضعف نیست. گرچه به تواناییهای خود اعتماد دارند، میدانند که گاهی اوقات باید از همکار یا رئیس خود نیز کمک بخواهند.
اگر به تمام درخواستها بله بگویند، هرگز نمیتوانند همه کارها را انجام دهند. آنهایی که به دنبال جلب رضایت همه باشند، رضایت واقعی کسی را جلب نخواهد کرد. از سوی دیگر بله گفتن به تمام پیشنهادها و کارها باعث دورشدن از اهداف اصلی میشود. کارمندان موفق بلدند کجا و به چه چیزی نه بگویند.
آنها درک کاملی از شرایط ارتقا، زمان و نحوه آن دارند. از قواعد رسمی خبر دارند و خود را آماده ارزیابیها میکنند.
یک ارتقای شغلی آنها را راضی نمیکند. آنها ارتقای شغلی را قدمی برای پیشرفتها و ارتقاهای بعدی میبینند
بهنظر شما کارمندان خیلی موفق چه ویژگیهای دیگری دارند؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.