دیپلماسی منطقهای در خلیج فارس در واکنش به گسترش جنگ در غزه- که لبنان و یمن را درگیر کرده- و حملات نظامی مستقیم بین اسرائیل و ایران، افزایش یافته است.
به گزارش سرویس بین الملل تابناک، «کریستین اولریکسن» استاد دانشگاه رایس آمریکا در مقالهای به بررسی درگیریهای اخیر بین محور مقاومت و اسرائیل بر اعراب خلیج فارس پرداخته است.
هر گونه تشدید در تبادل آتش بین ایران و اسرائیل میتواند آسیبپذیری کشورهای خلیجفارس را در برابر گرفتار شدن در تیراندازی افزایش دهد.
دیپلماسی منطقهای در خلیج فارس در واکنش به گسترش جنگ در غزه که لبنان و یمن را درگیر کرده و تبادل حملات نظامی مستقیم بین اسرائیل و ایران را آغاز کرده است، افزایش یافته است. جلسات بین رهبران کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و همتایان ایرانی آنها در ماههای اخیر افزایش یافته است.
این تصور در پایتختهای منطقه ایجاد شده است که دولت جو بایدن یا تمایل ندارد یا قادر نیست که به صورت موثر به موضوغ اسرائیل-فلسطین که از سال ۱۹۴۸ به وجود آمده است، بپردازد و آنرا حل و فصل کند.
نتیجه این موضوع باعث تحرکاتی درون مجموعه اعراب خلیج فارس از یک سو و فاصله گرفتن آنها از آمریکا از سوی دیگر شده است.
برای مقامات کشورهای حاشیه خلیج فارس، چنین سرمایه گذاری سنگینی در ابتکارات دیپلماتیک منعکس کننده (و حمایت) تمرکز بر رشد اقتصادی، به جای رویارویی سیاسی، و تاکید بر پویاییهای منطقهای "ریسک زدایی" است که ممکن است پروژههای بزرگ در دست اجرا در سراسر منطقه را به خطر بیندازد.
این مورد به ویژه برای عربستان سعودی، جایی که تعدادی از پروژههای کلان که بسیار مرتبط با چشمانداز ۲۰۳۰ هستند، حائز اهمیت است. همچنین برای قطر، جایی که جستوجو برای جهش جام جهانی ۲۰۲۲ ادامه دارد، و سایر کشورها مانند امارات متحده عربی و عمان.
در بحبوحه مدیریت عملگرایانه درگیری وابسته به «محور مقاومت»، تمایلی برای یک بنبست مجدد با ایران وجود ندارد، چنانکه اجتناب دقیق کشورهای خلیجفارس از هرگونه نقشی در حملات هوایی به رهبری ایالات متحده آمریکا و بریتانیا علیه مواضع حوثیها نشان میدهد.
هر گونه تشدید درگیری بین ایران و اسرائیل میتواند آسیبپذیری کشورهای خلیجفارس را در برابر گرفتار شدن در درگیری افزایش دهد. صرف تماشای رویدادها و امیدواری به اینکه هر دور متوالی دارای محاسبات اشتباهی نباشد که میتواند منجر به درگیری همه جانبه شود، راه مناسبی برای دستیابی به ثبات منطقهای نیست و رهبران خلیج فارس به طور فعال رویکرد جایگزینی را انتخاب کرده اند.
این رویکرد به اشکال مختلفی دارد مانند هماهنگی قطر با شرکای مصری، اسرائیلی و آمریکایی در میانجیگری برای تضمین آزادی اسرا در غزه در ازای آتشبس، و برنامههایی که بنا بر گزارشها توسط اسرائیل، امارات و مقامات آمریکایی برای غزه پس از جنگ تهیه شده است.
رهبری عربستان سعودی روی مؤلفههای چندجانبه دیپلماسی کار کرده و نشست سازمان همکاری اسلامی را برای تسهیل گفتگو، هرچند با موفقیتی اندک، تشکیل داده است، در حالی که عمان همچنان به عنوان یک کانال پشتیبان گاه به گاه برای مذاکرهکنندگان آمریکایی و ایرانی در مواقع بحران عمل میکند.
پس از ترور اسماعیل هنیه، رهبر سیاسی حماس در تهران در ۳۱ ژوئیه، یکی از مذاکرهکنندگان کلیدی حماس در مذاکرات آتشبس، دیپلماسی منطقهای با واکنش رهبران خلیجفارس به سیگنالهایی مبنی بر آمادگی اسرائیل برای تشدید درگیریها تعبیر شد.
تهاجم نظامی بعدی اسرائیل به جنوب لبنان و الگوی گستردهتر حملات هوایی در سراسر این کشور، همراه با حذف سران حزبالله و حماس، منطقه را بهویژه پس از حمله موشکی تلافیجویانه ایران به اسرائیل در ۱ اکتبر، بر لبه تیغ قرار داد.
هم سرعت و هم سطح ملاقاتها بین مقامات خلیج فارس و ایران در این دوره تسریع شد و در برخی موارد تصویر واضحی از برخی شکافهای باز شده در موقعیت منطقهای کشورهای خلیجفارس و ایالات متحده ارائه میدهد.
دیدار محمد بن سلمان ولیعهد عربستان سعودی با عباس عراقچی وزیر امور خارجه ایران در ۹ اکتبر در ریاض در روزی صورت گرفت که بایدن با بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل درباره گستره و ابعاد اقدام بعدی اسرائیل علیه ایران گفتگو کرد. زمان بندی این دیدار حائز اهمیت بود.
عراقچی تنها در ماه اکتبر علاوه بر سفر به عربستان سعودی، از قطر، عمان، بحرین و کویت بازدید کرد. پس از سالها تنش بین بحرین و ایران پس از رویدادهای بهار عربی در سال ۲۰۱۱، دیدار او با پادشاه بحرین حمد بن عیسی آل خلیفه در منامه، تیترهای خاص خود را ایجاد کرد.
سه دیدار جداگانه در سطح عالی بین رهبران عربستان سعودی و ایران نیز برگزار شد. مسعود پزشکیان، رئیس جمهور جدید ایران و شاهزاده فیصل بن فرحان وزیر امور خارجه عربستان در ۲ اکتبر در دوحه دیدار کرد. در این مراسم پزشکیان همچنین با تمیم بن حمد آل ثانی امیر قطر دیدار کرد.
این واقعیت که پزشکیان یک روز پس از رگبار موشکهای شلیک شده به اهداف اسرائیلی به قطر، میزبان مقر فرماندهی مرکزی آمریکا سفر کرد، خود یک بیانیه بود، حتی اگر پزشکیان برای شرکت در نشست گفتوگوی همکاریهای آسیایی آنجا بود.
بعداً در ماه اکتبر، گردهمایی رهبران بریکس پلاس در کازان، روسیه فرصت بیشتری برای پزشکیان فراهم کرد تا در یک محیط چندجانبه شرکت کند، از جمله اولین دیدار با محمد بن زاید آل نهیان، رئیس امارات متحده عربی و همچنین رهبران سایر کشورهای شرکت کننده.
شکل حمله اسرائیل به ایران نشانهای از این بود که گفتوگوی آرام پشتی همچنان میتواند نتایج ملموسی به همراه داشته باشد. مطمئناً، بیشتر اهرمهای دیپلماتیک مقامات اسرائیلی احتمالاً توسط اعضای دولت در حال خروج بایدن انجام شده است تا در نشستهای رهبران کشورهای خلیج فارس و ایران. با توجه به انتخابات ریاست جمهوری ۵ نوامبر ایالات متحده، مقامات و دیپلماتهای منطقه ممکن است قبل از ارزیابی تأثیر بالقوه بر پویایی منطقه، منتظر هویت چهل و هفتمین رئیس جمهور باشند.
صرف نظر از اینکه چه کسی در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵ وارد دفتر ریاست جمهوری کاخ سفید میشود، دولت جدید آمریکا باید با یک میراث روبرو شود. یعنی عدم اطمینان در (برخی) پایتختهای شورای همکاری خلیج فارس در مورد قابلیت اطمینان بخشی ایالات متحده به عنوان یک شریک بلندمدت. این موضوع از زمان ریاست جمهوری باراک اوباما نزد این کشورها وجود داشته است.
بیشتر روابط نزدیک با ایران ناشی از شوک رهبران خلیج فارس از عدم پاسخ آشکار ایالات متحده به حملات متعدد (منسوب به گروههای ایرانی) به اهداف دریایی و انرژی عربستان و امارات در سال ۲۰۱۹ بود. بیانیه رئیس جمهور وقت ترامپ در مورد حملات سپتامبر ۲۰۱۹ به تأسیسات نفتی در ابقیق و خریص که به طور موقت نیمی از تولید نفت عربستان را خاموش کرد، تمایزی بین منافع ایالات متحده و عربستان ایجاد کرد.
این امر باعث ارزیابی مجدد در ریاض شد که در نهایت منجر به توافق مارس ۲۰۲۳ برای احیای روابط دیپلماتیک با ایران شد که با کمک چین حاصل شد.
فراوانی و ماهیت سطح بالای دیپلماسی منطقهای پس از جنگ غزه نشان میدهد که گرم شدن روابط ایران و کشورهای خلیجفارس از اولین آزمایش بزرگ خود پس از عادی سازی روابط ایران و عربستان جان سالم به در برده است.
در هر صورت، سال ۲۰۲۴ بیش از پیش نشان داد که کشورهای خلیج فارس به عنوان قدرتهای میانی که تمایلی به درگیر شدن در تقابل ژئوپلیتیکی ندارند و قصد بیشتری برای مقابله با نقش نامطمئن ایالات متحده برای تأمین منافع خود ندارند، گزینههای زیادی را پیش روی آنها قرار داده است. این واقعیتی است که دولت جدید آمریکا باید با آن سازگار شود.